شناسه خبر : 1298 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

محمد فطانت به انتظار روزهای خوش بورس نشسته و به آینده امیدوار است

دعوت به بازی

یک سال از حضورش در بازار سرمایه می‌گذرد و در این مدت، قیمت‌ها زیاد بالا و پایین رفته‌اند. اندوخته بعضی‌ها افزایش یافته و خیلی‌ها هم خاطرات خوبی از افت و خیزهای این مدت بازار سهام ندارند. با این حال می‌توان گفت بورس هرگز روی خوشش را به محمد فطانت نشان نداده است. یک سال پیش همین روزها با کلی برنامه و آرزو سکان بورس را در دست گرفت. مدتی طول کشید تا خودش را از حاشیه‌های انتصاب دور کرد و سوار بر کار شد. در این مدت، تلاش کرد بازار را از ده‌ها مشکل و مساله دور نگه دارد. خیلی تلاش کرد تا تپیکس را از بحران تامین مالی، ریسک‌های سیاسی، موجودی انبار شرکت‌ها و در نهایت از پیچ خطرناک هسته‌ای عبور دهد. کسی نمی‌داند شاید اگر او نبود، بازار وضعیتی به مراتب بدتر داشت و شاید اگر دیگری بود، امروز، معامله گران خوشحال‌تر بودند. هرچه هست، با کلی سوال مقابلش می‌نشینیم.

سایه فتحی، بهزاد بهمن‌نژاد

یک سال از حضورش در بازار سرمایه می‌گذرد و در این مدت، قیمت‌ها زیاد بالا و پایین رفته‌اند. اندوخته بعضی‌ها افزایش یافته و خیلی‌ها هم خاطرات خوبی از افت و خیزهای این مدت بازار سهام ندارند. با این حال می‌توان گفت بورس هرگز روی خوشش را به محمد فطانت نشان نداده است. یک سال پیش همین روزها با کلی برنامه و آرزو سکان بورس را در دست گرفت. مدتی طول کشید تا خودش را از حاشیه‌های انتصاب دور کرد و سوار بر کار شد. در این مدت، تلاش کرد بازار را از ده‌ها مشکل و مساله دور نگه دارد. خیلی تلاش کرد تا تپیکس را از بحران تامین مالی، ریسک‌های سیاسی، موجودی انبار شرکت‌ها و در نهایت از پیچ خطرناک هسته‌ای عبور دهد. کسی نمی‌داند شاید اگر او نبود، بازار وضعیتی به مراتب بدتر داشت و شاید اگر دیگری بود، امروز، معامله گران خوشحال‌تر بودند. هرچه هست، با کلی سوال مقابلش می‌نشینیم. بعد از هر پرسش نفسی عمیق می‌کشد و در نهایت به شوخی می‌گوید: «یک سال است که از خبرنگاران فرار می‌کنم و نمی‌دانم چرا امروز به پست شما خورده‌ام.» ما با این هدف به سراغش می‌رویم که در‌باره وضعیت بازار سرمایه پس از رفع تحریم‌ها گفت‌وگو کنیم اما نمی‌دانیم کاکوی شیرازی بازار سرمایه، درست در یک‌سالگی حضورش، ما را مهمان کرده است. به این ترتیب شیرینی سالگرد انتصابش را می‌خوریم و پس از دو ساعت گفت وگو از دفترش خارج می‌شویم. گفت وگویی که در انتها به خاطر قولی که داده‌ایم، بخش زیادی از آن را منتشر نمی‌کنیم. کوه یخی را تصور کنید که قسمتی از آن پیداست و پیش روی شما قرار دارد و قسمت بزرگش را شما نمی‌بینید و پیش ما امانت مانده است. شاید محمد فطانت در دوسالگی حضورش در بازار سرمایه، خندان‌تر از امسال به پرسش‌های ما پاسخ بدهد.



‌رئیس‌جمهور روحانی زمانی که گزارشی از صد روز فعالیت دولت خود ارائه کرد، از مردم خواست سرمایه‌های خود را وارد بورس کنند. احتمالاً این فراخوان به دو دلیل اشتباه بود. اول اینکه در هیچ کشوری رئیس‌جمهور یا نخست‌وزیر به مردم پیشنهاد سرمایه‌گذاری در هیچ بازاری نمی‌دهد و مرسوم نیست که رئیس‌جمهوری مردم را به سرمایه‌گذاری در بازاری تشویق کند. دوم آنکه؛ دولت قبل قواعد بازی و ترکیب بازیگران بزرگ بورس را به هم زد. به این ترتیب می‌توان این‌گونه عنوان کرد که رئیس‌جمهور مردم را به بازاری فراخواند که زمین بازی دولت نبود. یعنی دولت به واسطه ترکیب بازیگران بزرگ بازار، اصولاً تسلطی بر بورس نداشت. با این فرضیه، به نظر شما دعوت مردم از سوی رئیس‌جمهور برای سرمایه‌گذاری در بورس کار صحیحی بود؟
در این پرسش فرضی نهفته است که نیاز به مستنداتی دارد. آیا این مستندات را در اختیار دارید؟ یعنی می‌توانید ترکیب و گرایش سیاسی بازیگران بزرگ بازار را برای من مشخص کنید؟ وقتی می‌گویید بورس زمین بازی دولت یازدهم نیست، چه سندی دارید که چنین ادعایی را ثابت کنید؟ انتظار این است که گفت‌وگوی ما مستند و همراه با سند و مدرک باشد.

آقای فطانت اشاره کردم که این یک فرضیه است اما شواهد هم نشان می‌دهد بورس واقعاً زمین بازی دولت یازدهم نیست. رفتار شاخص در برابر تحولات هسته‌ای به شکلی مصنوعی است. تحصن‌های متعدد در ماه‌های گذشته به نوعی نشان از کار سازمانی دارد. البته وقتی گفتم فرضیه، این احتمال را هم باید داد که صحیح نباشد. شما به قسمت پایانی سوال پاسخ دادید ولی بهتر است ابتدا به این پرسش پاسخ بدهید که آیا دعوت آقای روحانی از مردم کار درستی بود یا اینکه سازمان بورس نتوانست برای مهمانان رئیس‌جمهور امکانات لازم را تهیه کند.
فکر می‌کنم دعوت رئیس‌جمهور از مردم برای سرمایه‌گذاری در بازار سرمایه صحیح و منطقی بود. این را بی‌ملاحظه می‌گویم و هدفم دفاع نیست. دعوت به سرمایه‌گذاری در بازار سرمایه این معنی را می‌دهد که رئیس‌جمهوری، مردم کشورش را برای سرمایه‌گذاری در بخش تولید و صنعت کشور تشویق کرده است. نباید از این‌گونه دعوت‌ها ترس و واهمه داشت. اتفاقاً، دعوت به سرمایه‌گذاری در بازار سرمایه باید همیشگی و پایدار باشد. به نظرم، رئیس‌جمهور روحانی کار صحیحی کردند و این دعوت به مثابه دعوت پایدار و همیشگی برای سرمایه‌گذاری مردم در بازار سرمایه است. توجه داشته باشیم؛ بازار سرمایه تنها بازاری است که باعث می‌شود، سرمایه‌های مردمی به بخش تولید سوق پیدا کند. بنابراین نباید از این‌گونه دعوت‌ها بترسیم و نتیجه بگیریم چون بورس اکنون در شرایط مناسبی قرار ندارد و سرمایه‌گذاران در این بازار متضرر شده‌اند دولت مرتکب اشتباه شده است و نباید مردم برای سرمایه‌گذاری در چنین بازاری دعوت می‌شدند. نکته دیگر اینکه در حال حاضر بیش از 850 هزار میلیارد تومان نقدینگی در کشور وجود دارد و هر دولتی باید از این حجم نقدینگی هراس داشته باشد. چرا می‌گویید دعوت روسای جمهور یا نخست‌وزیران به بازار سرمایه مرسوم نیست؟ دولت‌ها به آحاد اقتصادی به شیوه‌های مختلف پیام می‌دهند و دولت یازدهم در سه ماه اول فعالیت‌هایش، به کنشگران اقتصادی پیام داد که بازار سرمایه را بازار مهم و اساسی برای سرمایه‌گذاری می‌داند. توجه داشته باشید؛ مردم باید در افزایش تولید و رونق آن مشارکت داشته باشند. این مشارکت بخشی از طریق سرمایه‌گذاری در بازار سرمایه امکان‌پذیر است. در کشورهای دیگر هم مرسوم است که رئیس‌جمهور مردم را تشویق کند تا پس‌انداز خود را به شکلی در اقتصاد آن کشور سرمایه‌گذاری کنند. به هر حال سرمایه‌گذاری در بخش اقتصاد ممکن است با ریسک‌هایی همراه باشد و البته سرمایه‌گذار هم به وجود این ریسک آگاهی دارد. در آن مقطع که رئیس‌جمهور مردم را به بورس دعوت کرد، با توجه به امیدهایی که در دل مردم روشن شده بود، بورس با رونق بسیار بالایی مواجه شد. یعنی در مدت کوتاهی شاخص کل از حدود 42 هزار واحد به مرز 90 هزار واحد رسید که بی‌سابقه بود. پیش‌بینی‌ها بر این اساس بود که این روند ادامه‌دار باشد و پس از طی یک دوره هیجانی بازار سرمایه به تعادل برسد. اما به یکباره فضای بازی در دی‌ماه سال 92 تغییر کرد و شرایطی حاکم شد که روند صعودی بازار سرمایه تغییر مسیر داد و نزولی شد. تصمیماتی که از سوی مجلس در دی‌ماه سال 92 برای بودجه سال 1393 اتخاذ شد و بر اساس آن، نرخ خوراک پتروشیمی افزایش یافت و عوارض سنگین و بهره مالکانه برای بخش معدن تعیین کردند، باعث شد مسیر صعودی بازار سرمایه تغییر کند و از این مقطع زمانی، ریزش شاخص بورس رقم خورد. از طرف دیگر، شرایط اقتصادی دنیا نیز دستخوش تغییر شد. قیمت نفت ریزش کرد و به تبع اتفاقاتی که پس از آن رخ داد قیمت کالاهای اساسی هم با سقوط بی‌سابقه مواجه شد و اثرات این عوامل در بازار سرمایه ما نیز پدیدار شد. به هر شکل اقتصاد ایران به نفت وابسته است وقتی قیمت نفت از حدود هر بشکه 100 دلار به کمتر از 40 دلار رسیده است، چگونه انتظار داریم بازار سرمایه از این ناحیه لطمه نبیند. بازاری که بخش قابل توجه صنایع آن به منابع زیرزمینی چون نفت، گاز و مشتقات آن وابسته است. یا بخش مهم دیگر این بازار را صنایع فلزی و معدنی تشکیل می‌دهند. وقتی دائماً شاهد سقوط قیمت‌ کالاهای اساسی در بازارهای جهانی هستیم و رکود شدید در این بازارهای جهانی حاکم است، طبیعی است که بورس ما نیز با رکود مواجه شود. این شرایط برای همیشه پایدار نمی‌ماند قطعاً پس از دوره‌ای رونق بر بازار جهانی حاکم خواهد شد، چرا که وضعیت اقتصاد جهانی در حال تغییر است. از طرف دیگر توجه داشته باشید سهام صنایع بورسی ارزش ذاتی دارند. ممکن است در مقطعی با ریزش مواجه شوند اما پس از مدتی دوباره رشد می‌کنند. بگذارید یک مثال واضح‌تر بزنم مثلاً شما یک خانه می‌خرید. ممکن است شرایطی در بازار مسکن رخ دهد که قیمت مسکن کاهش پیدا کند. اما آیا سرمایه شما از بین رفته است؟ شاید در مدت کوتاهی قیمت مسکن ریزش داشته باشد اما موقتی است و چون مسکن ارزش ذاتی دارد دوباره با افزایش قیمت مواجه می‌شود. این شرایط نیز در بازار سرمایه حاکم است و سهامی که ارزش ذاتی دارند با بهبود وضعیت اقتصادی دوباره ارزش خود را پیدا می‌کنند. بنابراین تاکید دارم که دعوتی که برای سرمایه‌گذاری غیر‌مستقیم در بخش تولید انجام شده است امری کاملاً صحیح است و به نظر من دعوت مردم به سرمایه‌گذاری در بورس در حقیقت دعوت مردم به مشارکت در افزایش تولید و رونق اقتصادی است و حتی این‌گونه دعوت‌ها باید میان تمام دولتمردان باب شود.

‌ ولی آن موقع که رئیس‌جمهور مردم را برای سرمایه‌گذاری در بورس دعوت کرد درست زمانی بود که دولت داشت چارچوبی را برای اقتصاد سیاسی خودش تعریف می‌کرد. احتمالاً اکنون آقای روحانی یا کلی‌تر بگوییم دولت به این مساله پی برده که یکسری تعارض‌هایی در اقتصاد کشور وجود دارد و باید برای آنها چاره‌اندیشی کند. برخی معتقدند دعوت دولت برای سرمایه‌گذاری در بورس باعث شد تا برخی دعواهای جناح‌های سیاسی به بورس کشیده شود. به‌طوری که وقتی توافق هسته‌ای حاصل شد بورس در مواردی واکنش منفی نامناسبی نشان داد و این امر طبیعی نبود. چرا که برخی منتقدان به توافق هسته‌ای همان نهادها و سازمان‌هایی بودند که به شکلی در بورس فعال بودند. یعنی بخشی از نقدینگی بورس دست آنها بود و به نوعی به نظر می‌رسد به نزولی کردن بازار سرمایه پرداختند. بنابراین می‌توان گفت بخشی از وضعیت نا‌بسامان بورس از این امر ناشی شده است. نظر شما چیست؟
من چنین تصوری ندارم و اصلاً بازار سرمایه که با دارایی‌های مردمی سروکار دارد در یک قالب سیاسی قابل تفسیر نیست. به دلیل اینکه هیچ کسی حاضر نیست سرمایه‌اش را به خاطر بازی سیاسی از بین ببرد. توجه داشته باشید؛ بازار سرمایه یک بازار سیاسی و زمین بازی سیاسیون نیست. بورس همچنین زمین دعوای کسی نیست. به‌طور کلی شائبه‌های سیاسی در این زمینه را کاملاً رد می‌کنم. توضیح هم دادم که چه شرایطی در داخل و خارج رقم خورد که شاخص از دی‌ماه سال 92 تاکنون دچار ریزش شده است.

‌پس شما قبول ندارید که بورس زمین دعوای دولت و یکسری از سازمان‌هاست؟
تاکید کردم بازار سرمایه زمین بازی سیاسیون نیست و نباید اجازه داد چنین تحلیل‌هایی بازار سرمایه را خدشه‌دار کند. ولی از بعد کلان، طبیعتاً بر اساس تئوری‌های حاکم بر بازار، اتخاذ سیاست‌های اقتصادی حتماً بر بازار تاثیر می‌گذارد، این سیاست‌ها ممکن است توسط مراجع مختلفی صادر شود و در اتخاذ این سیاست‌ها گاه امیال سیاسی دخیل است. به هر حال سیاست‌هایی که در بخش‌های مختلف اتخاذ می‌شود اثرش را در بازار سرمایه نشان می‌دهد، ولی اینکه در معاملات روزمره این تصور را داشته باشیم که شاخص بورس توسط عده‌ای با اهداف سیاسی جابه‌جا شود به آن دلایلی که گفتم تحلیل معتبری نمی‌دانم.

با این اوصاف، شما بورس را با توجه به ترکیب سهامداران، سرمایه‌گذاران، شرکت‌های سرمایه‌گذاری و...، چقدر زمین بازی دولت یازدهم می‌دانید؟
اعتقاد دارم بازار سرمایه در حال حاضر زمین بازی دولت یازدهم است. حتی معتقدم بازار سرمایه مانند داروی شفابخشی است که می‌تواند در این شرایط اقتصادی به کمک دولت بیاید. اما این امر به یک اجماع عمومی نیاز دارد. این اجماع عمومی باید در دولت به معنای عام آن صورت گیرد. باید مجلس هم در این ارتباط به کمک بیاید تا از بازار سرمایه به نحو مناسب‌تری در جهت رشد و توسعه اقتصادی کشور استفاده شود. به این نکته هم توجه داشته باشیم؛ حلقه واسطی که اینها را به همدیگر وصل می‌کند سیاست‌های اقتصاد مقاومتی است. در سیاست‌های اقتصاد مقاومتی بر مردمی کردن اقتصاد تاکید شده است و از این‌رو بزرگ‌ترین چالش دولت یعنی تامین مالی از طریق مشارکت دادن آحاد مردم از مسیر بازار سرمایه امکان‌پذیر است. به همین جهت تاکید دارم که بازار سرمایه زمین بازی دولت است. بنابراین باید از این فرصت به بهترین شکل استفاده کنیم. اقتصاد ایران در شرایطی قرار دارد که به زودی وارد دوره پساتحریم خواهد شد و این امر نقطه عطف کشور تلقی می‌شود. اما باید در این راستا یکسری از مشکلات تامین مالی دولت را حل کنیم تا بتوانیم با سرعت زیادی در جهت تحقق رشد اقتصادی هشت‌درصدی حرکت کنیم.
یک معضل اساسی به نام بدهی‌های دولت به بخش‌های مختلف اقتصادی مثل پیمانکاران و بانک‌ها و صندوق‌های تامین اجتماعی وجود دارد. شما می‌دانید در وضعیت فعلی، امکان اینکه از بودجه‌های سنواتی چشم‌انداز مناسبی برای بازپرداخت این بدهی‌ها ایجاد کنیم، وجود ندارد چرا که چشم‌انداز قیمت نفت مشخص است باید بتوانیم مکانیسم‌ها و شرایطی را فراهم کنیم که طی آن مردمی کردن اقتصاد و مشارکت دادن مردم در قالب ابزارهای تامین مالی بازار سرمایه مثل بازار صکوک یا انواع اوراق بدهی شکل بگیرد. این اقدام سبب می‌شود مشارکت در پروژه‌های جدید رونق پیدا کند. اگر امروز بحث سرمایه‌گذاری خارجی را مطرح می‌کنیم بخش اندکی از آن مربوط به بازار ثانویه سهام است. بخش اصلی در مشارکت دادن خارجی‌ها در پروژه‌هایی است که در قالب بازار صکوک شکل می‌گیرند. بنابراین به نظر می‌رسد در شرایط کنونی پساتحریم و فصل تنظیم بودجه سال 95 و تنظیم سیاست‌های برنامه پنج‌ساله ششم بسیار مهم است که از ظرفیت فعلی استفاده کرده و بخش غیر‌شفاف بدهی‌ها را شفاف و آنها را بازارپذیر (Marketable) کنیم. کشورهای دیگر دنیا نیز تا حدود دو برابر GDP خود را از طریق بازار بدهی تامین مالی می‌کنند. در حال حاضر این خلأ در کشورمان حس می‌شود. اگر بخش‌های مختلف سیاستگذاری در کشور در قالب اقتصاد مقاومتی و با عزم ملی حرکت کنند و از بازار سرمایه در این مسیر استفاده شود، رسیدن به اهداف اقتصاد مقاومتی تسهیل می‌شود. هم‌اکنون نیز دولت کارهای خیلی خوبی را شروع کرده است.

‌قبلاً مرسوم بود دبیرکل با یک تماس شاخص را مثبت می‌کرد یا مثلاً شرکت‌های سرمایه‌گذاری سریع می‌خریدند، شرکت‌های دیگری می‌فروختند و شاخص «به فرموده» مثبت می‌شد. آیا شما هم به این سیستم مدیریت اعتقاد دارید یا نه؟
اینکه بازار به حال خود رها نباشد در همه کشورها اصلی پذیرفته‌شده است. در بورس، نهادها و معامله‌گران تحت امر کسی نیستند. منافع آنها حکم می‌کند که تصمیم بهینه بگیرند. در بازار سرمایه ایران، مهم این است که در امور اجرایی هماهنگی وجود داشته باشد که این هماهنگی در حال حاضر وجود دارد و فکر می‌کنم نحوه اجرای آن متفاوت است. با تلفن و لابی و رایزنی نمی‌شود شاخص را مثبت کرد. ولی اینکه با بازیگران بازار نشست گذاشته شود و برای گذار از این وضع، به دنبال راه‌حل‌های بهتر باشیم، عقلانی است و من هم به آن اعتقاد دارم.

‌ شما خودتان را داور می‌دانید یا رهبر ارکستر؟
نقش سازمان نقش توسعه‌ای است. اگر در بعد توسعه‌ای سازمان صحبت می‌کنید حتماً باید نقش رهبری داشت تا اینکه بازار توسعه پیدا کند. از توسعه ابزارها گرفته تا رفع مشکلات بازار. اگر سازمان را وارد این موضوع کنیم که در مورد شاخص چه موضعی دارد، فکر می‌کنم هیچ ربطی به سازمان نداشته و ندارد. ما نه داوریم و نه رهبر. بورس از نظر من بازاری است که باید انعکاس‌‌دهنده واقعیت‌های اقتصادی کشور باشد. بازار باید ناشی از بخش واقعی اقتصاد باشد. اما سازمان وظیفه دارد در جهت افزایش سلامت بازار، شفافیت بازار و افزایش کارایی بازار نقش‌آفرینی کند. اینجاست که ترجیح می‌دهم سازمان در این قضیه راهبری کند. این نقش پررنگ است و فقط داوری نیست. برای این کار باید بازار منصفانه‌تری داشته باشیم و هر روز باید با ایده‌پردازی، خلاقیت و فکر جدید بازار را توسعه دهیم. یکی از وجوه ممیزه بازار سرمایه این است که نیروهای بسیار جوانی در همه ساختارها و ارکان بازار وجود دارند. این نیروها منحصر به یک سازمان خاص یا یک بخش خاص نیست. بلکه تا کوچک‌ترین حلقه‌های زنجیره بازار سرمایه که پایین می‌رویم نیروهای خلاق جوان و دانش‌آموخته و فرهیخته‌ای وجود دارند که موتور خلاقیت و نوآوری آنها روشن است و هر روز فکر و ایده جدید می‌آورند. اینان طبیعتاً پرسشگری بیشتری می‌کنند و به همین دلیل است که می‌بینیم بازار در مدتی که ساختار و نظام جدیدی پیدا کرده توانسته نقش بالایی را در اقتصاد کشور ایفا کند. این نقش هر روز نسبت به دیروز پررنگ و پررنگ‌تر می‌شود.

‌در دوره‌ای که بورس سودآور بود این سیگنال را به افراد تحصیل‌کرده باهوش داد که وارد بازار شوند. آدم‌هایی بسیار باهوش که به ریاضی مسلط بودند، آدم‌هایی که نظریه بازی را می‌دانستند و به تکنیک‌های مدرن مجهز بودند، جذب بازار شدند. ولی به نظر می‌رسد سازمان بورس در مقابل هوش و بازی این افراد کم آورد. سازمان از لحاظ قوانین و مدیریت و پاسخگویی به این طیف کم آورد.
به هر حال از جهت هوش و خلاقیت همکاران ما در سازمان بورس و بورس‌ها و نهادهای مالی همانند همان افرادی هستند که شما از آنها صحبت کردید. همه در کار خود متبحر هستند. بنابراین اینکه بگوییم سازمان بورس کم آورد، چون پیامدهای آن تلاش بیشتر بود لذا چیز بدی نیست. در برابر آدم‌های باهوش همه کم می‌آورند. حتماً فیلم گرگ وال‌استریت را دیده‌اید. از این دست آدم‌های بسیار باهوش و خلاق در بازار وجود دارند. حالا شخصیت این فیلم، منفی و مجرم است اما افراد باهوش بسیار زیادی در بازارهای سهام فعالیت دارند که سال‌ها طول می‌کشد تا روش بازی آنها را بدانیم. می‌خواهم بگویم طبیعی است اگر سازمان در برابر این افراد کم بیاورد اما این باعث تلاش بیشتر ما خواهد شد.

‌ با وجود این فکر می‌کنید زمین بازی بورس چقدر به استانداردهای جهانی نزدیک شده است؟ زمین بورس چقدر استاندارد است؟
می‌توانم بگویم در فرآیند بهبود دائمی قرار داریم و خوشبختانه این فرآیند را مستمر می‌بینم. حتی اگر کارایی این بازار ضعیف باشد، درجه ضعف آن هر روز نسبت به دیروز کمتر شده و بازار، زمین بهتری برای بازی شده است. من به حرکت جهشی معتقد نیستم و فکر می‌کنم بهترین عمل این است که ما حرکتی آرام و دائمی داشته باشیم. اینکه امروز یکدفعه به پله صدم بپریم و بعد پایین بیاییم و دوباره بالا برویم، مطلوب نیست. اگر بتوانیم حرکت رو به رشد خود را حفظ کنیم قطعاً می‌توانیم پایه و بنیانی قوی ایجاد کنیم که در آن، آدم‌های باهوش هم بتوانند بازیگران خوبی باشند.

‌آقای فطانت، موضوع فقط توسعه ابزارها نیست. به فراخور آن، باید نظارت را هم تشدید کرد. به نظر می‌رسد آنجا که سازمان باید در برابر دادوستد متکی بر اطلاعات نهانی به درستی ایفای وظیفه کند، قاطعانه عمل نمی‌کند اما گاهی از آن طرف بام می‌افتد و نظارت تبدیل به یک عامل بازدارنده می‌شود.
اگر بخواهیم بحث نظارت را کالبدشکافی کنیم خیلی جای کار دارد. در دنیا درجه سختگیری مقام ناظر خیلی بالاست. اما این نوع سختگیری‌ها در نظام‌های نظارتی ایران در بخش پولی و مالی دیده نمی‌شود. در بازارهای مالی، سختگیری در ریزترین و جزیی‌ترین مسائل صورت می‌گیرد. ولی ما قطعاً چنین فضایی را در کشورمان نداشته‌ایم. اگر سازمان برخوردی داشته که ممکن است بعضی‌ها آزرده شده باشند حتماً این برخوردها شخصی نبوده و در چارچوب وظایف نهاد ناظر بوده است.
این را هم در نظر داشته باشید که هرگز فردی را پیدا نمی‌کنید که محکوم شود و بگوید محکومیت او، عادلانه بوده است. با این حال منکر آن نیستم که در قضاوت‌ها، ممکن است اشتباه هم وجود داشته باشد. ضمن اینکه ما چون به نظارت دقیق عادت نداریم آن را برنمی‌تابیم. اینکه در حال حاضر سیستم کار ما به‌جای دخالت، بر نظارت متمرکز شده، باعث می‌شود عده‌ای آزرده شوند. ولی در یک فضای کلی‌تر و کلان‌تر که نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که نظارت سختگیرانه حتماً به نفع بازار است.

‌ می‌دانید که افراد در چارچوب عقلانی تصمیم می‌گیرند. تصمیم عقلانی نیز مستلزم داشتن اطلاعات شفاف و درست است. در بازار سرمایه ایران، حساب‌سازی وجود دارد و کاملاً جدی است. اینکه چرا به شکل گسترده در شرکت‌های ایرانی حساب‌سازی مالیاتی و حساب‌سازی برای تقسیم سود وجود دارد، موضوع بحث ما نیست اما اینکه سازمان بورس و بانک مرکزی چشم بر این همه تخلف بسته‌اند، به‌طور قطع جای انتقاد دارد. شما هم اگر در مقام رئیس سازمان بگویید حساب‌سازی وجود ندارد، مدیون سرمایه‌گذاران خواهید بود و اگر بگویید وجود دارد، آن وقت می‌خواهیم بدانیم چه برخوردی خواهید داشت؟
خوب است بزرگ‌نمایی نکنیم. دغدغه حساب‌سازی و ترازنامه‌های غیرواقعی یا زیر فرش پنهان کردن مسائل شرکت‌ها همیشه وجود دارد. مثل اینکه شما به فرمانده نیروی انتظامی بگویید مدیون مردم هستید اگر وجود جرم را تکذیب کنید. اصلاً پلیس به وجود آمده تا با مجرم مقابله کند و اگر می‌تواند، از وقوع آن جلو‌گیری کند. بنابراین اینکه نگران باشیم صورت‌های مالی شرکت‌ها گاهی بیانگر واقعیت‌های عملیاتی آنها نیست، همیشه وجود داشته و خواهد داشت. اما برای حل آن، یک ساختار مستقل و منسجم به نام حسابرس مستقل ایجاد شده است که بر اساس استانداردهای بسیار قوی بین‌المللی، یا استانداردهای ملی حسابداری، صورت‌های مالی را مورد سنجش قرار می‌دهد. طبیعتاً همه گزارش‌های حسابرسی شرکت‌های بورسی وضعیت مطلوب ندارند. حتی خیلی از آنها مشروط هستند و همان مشروط بودن این گزارش، به معنای این است که نقصی در آن وجود داشته که نتوانسته تایید نهایی را بگیرد. بنابراین، نه در بازار ما، بلکه در هر بازاری در دنیا، صحه‌گذاری صورت‌های مالی، بر عهده حسابرسان است. حسابرسان، بر اساس استانداردهای بسیار قوی و با نظارت‌های سنگین که بر روی آنها اعمال می‌شود اظهار‌نظر حرفه‌ای می‌کنند. این امر یک سیستم خود‌انتظام است.

یا حساب‌سازی کرده باشند.
بررسی حساب‌های یک شرکت مطابق استاندارد وظیفه حسابرسان مستقل است و مسوولیت شناسایی حساب‌آرایی (window dressing) با حسابرس است. اما این را هم بگویم که نسبت به صنوف دیگر، حسابرسان ما، از پاک‌ترین و حرفه‌ای‌ترین و صادق‌ترین هستند. اگر نقصی در این فرآیند داریم، در چند جهت باید این نقص را پوشش دهیم. یک بخش، بخش ارتقای استانداردهای حسابداری است که مسوول آن سازمان حسابرسی است. نقش ما این است که فهرست حسابرسان معتمد بورس را اعلام کنیم. اگر حسابرسی تخطی کند، از آن فهرست خارج و پرونده‌اش برای قضاوت به جامعه حسابداران رسمی ارجاع می‌شود. بنابراین در این حوزه پالایش دائمی صورت می‌گیرد. من می‌توانم در پاسخ به سوال شما، این را بگویم که مکانیسم‌های بازار و مکانیسم‌هایی که در جهت اینکه صورت‌های مالی را شفاف‌تر کند، به صورت دائمی وجود دارد. بخش دیگر هم ارجاع اطلاعات برای تصحیح آن است. ولی، اصلاً منکر این نیستم که حساب‌سازی در بنگاه‌های ایرانی وجود ندارد. به هر حال قضاوت نهایی‌اش را بر عهده حسابرس می‌بینم.

‌ آقای دکتر در آستانه اجرایی شدن برجام قرار داریم و امید بسته‌ایم که سرمایه‌گذاران خارجی وارد بازار سرمایه ایران شوند. نکته مهم این است که سرمایه‌گذار خارجی همین صورت‌های مالی را نگاه می‌کند اما وقتی صورت‌های مالی شرکت‌های بورسی شفاف نیستند، چگونه انتظار داریم سرمایه‌گذار خارجی وارد این بازار شود؟
حتماً باید با زبان قابل فهم در حسابداری دنیا، صحبت کنیم. زبان گزارشگری مالی در دنیا، زبانی است که باید مطابق معیارهای بین‌المللی باشد و قابلیت فهم برای همگان را پیدا کند. حالا، یک راه این است که ما به سمتی برویم که صورت‌های مالی را مطابق استانداردهای مالی بین‌المللی تهیه کنیم. این نکته‌ای است که به هر حال، جزو اهداف ماست. کمیته‌های مختلفی هم با مشارکت همه دست‌اندرکاران از جمله سازمان مالیاتی و سازمان حسابرسی و با همکاری نهادهای حرفه‌ای مثل جامعه حسابداران رسمی تشکیل داده‌ایم. در بخش آموزش آن در حال تلاشیم تا استانداردهای بین‌المللی حسابداری به عنوان استانداردهای پذیرفته شده در کشور تعریف شود. البته نقدهایی هم به آن وارد است که نمی‌خواهم الان وارد آن شوم. صحبت در قالب سیستم حسابداری یا استاندارد حسابداری بین‌المللی یک بسته همه یا هیچ است. نمی‌شود یک بخش آن را بگیریم و یک بخش آن را خیر. به هر حال، فارغ از این اختلاف‌نظرهایی که در این قضیه وجود دارد، ما به عنوان سازمان فکر می‌کنیم، این رویه باید اصلاح شود. باید به این سمت حرکت کنیم. اما اگر شما از من سوال کنید که آیا جذب سرمایه خارجی در کشور، منوط به این است؟ من معتقد نیستم. یعنی، در عین حال که اجرای استانداردهای بین‌المللی گزارشگری را یک الزام می‌دانم، ولی فکر می‌کنم کار جذب سرمایه خارجی اقدامات اساسی دیگری را هم نیاز دارد. ما می‌توانیم با اعداد کوچک و با طرق مختلف، مسیر جذب سرمایه‌گذاری را تجربه کنیم و به تدریج آن را رشد بدهیم.

‌ سرمایه‌گذار خارجی انتظار دارد با توجه به سرمایه‌ای که وارد بازار سرمایه ما می‌کند در مدیریت شرکت‌ها نقش داشته باشد. در این زمینه هم تصمیماتی اتخاذ کرده‌اید؟
برای جذب سرمایه خارجی، دو تعریف داریم. در یک تعریف، فرد خارجی به عنوان سرمایه‌گذار راهبردی، در بازار سرمایه‌گذاری می‌کند تا در مدیریت شرکت حضور داشته باشد. بر اساس قواعدی که امروز داریم سرمایه‌گذار خارجی مجاز است به عنوان سرمایه‌گذار راهبردی دریک شرکت سرمایه‌گذاری کند. وی اگر این کار را از طریق بازار سرمایه انجام دهد، طبیعتاً به عنوان سرمایه‌گذار راهبردی مشمول کنترل‌های مضاعفی می‌شود. این کنترل‌های مضاعف، برای پیشگیری از تجربه‌هایی است که برخی از کشورهای جنوب شرقی آسیا داشتند. لذا این کنترل‌ها را ما در کشورمان طبق مصوبات هیات وزیران به عنوان یک قالب پذیرفته‌شده داریم. افراد دیگری هم هستند که می‌خواهند معامله کنند و روزانه خرید و فروش را انجام دهند. این سرمایه‌گذاران می‌توانند بدون محدودیت کار خود را انجام دهند. بر اساس قوانین حاکم بر نظام سرمایه‌گذاری خارجی در کشور ما، مشارکت خارجی‌ها، در شرکت‌ها محدودیت ندارد. می‌توانند بیایند تا صد‌درصد یک شرکت به جز بانک‌ها و بخش‌های خاص را در اختیار بگیرند. ایجاد شرکت تا صد‌درصد، با سهامدار خارجی یا مشارکت در یک شرکت توسط سهامدار خارجی، در کشور ما محدودیتی به استناد قانون ندارد و این کار می‌تواند انجام شود.

‌ آقای دکتر در میزگرد قبلی شما با تجارت فردا، فرمودید که از شرکت‌های تامین سرمایه و کارگزاری‌ها برای ورود سرمایه‌گذاران خارجی برنامه کسب و کار (Business plan) خواسته‌اید. در این زمینه کار به کجا رسیده است و اینکه ما در بحث مدیریتی اگر به لحاظ قانونی مشکلی نداریم، ولی فکر نمی‌کنید با توجه به مدیریت موجود، کار دشواری باشد؟
ما فکر می‌کنیم که در واقع برای رشد اقتصادی کشور، در پسا‌تحریم، جذب سرمایه‌گذار خارجی یک اولویت است. پس این پیش‌فرض است و همه باید در این جهت حرکت کنیم که بتوانیم سرمایه خارجی بیشتری جذب کنیم. اما اینکه روش آن چگونه و در چه مسیری باشد، نکته‌ای است که به نظر من اهمیت دارد که روی آن صحبت کنیم. من فکر می‌کنم در وهله اول، اگر می‌خواهیم سرمایه‌گذاران خارجی را دعوت کنیم، باید در بازار صکوک پذیرای آنها باشیم. حتی در بازار صکوک هم آن بخشی که با پشتوانه دولت یا تضمین دولتی همراه است، به دلیل ریسک پایین سرمایه‌گذاری، بسیار اولویت بالایی دارد و ما باید این پتانسیل را به دنیا معرفی کنیم. صکوکی که به پشتوانه دولت منتشر می‌شود، در وهله اول باید به دنیا معرفی شود و این باعث می‌شود که ما بتوانیم جذب سرمایه کنیم. به نظر من در ادامه، قطعاً سرمایه‌گذار خارجی به صورت مستقیم خودش در بازار اولیه و در تولید و در سرمایه‌گذاری در جهت اجرای یک پروژه نقش ایفا خواهد کرد. بنابراین اولویت اصلی شکل‌دهی سریع به بازار صکوک و دعوت از خارجی‌ها در این بازار باید باشد. مرحله دوم اهمیت مربوط به بازار سهام (Equity market) است. به هر حال، به دلیل پتانسیلی که در بازار اولیه داریم، در ابتدا باید آن را هدف سرمایه‌گذاران خارجی قرار بدهیم.
اما نکته بعدی که برای سرمایه‌گذار خارجی اهمیت زیادی دارد پوشش ریسک نوسان نرخ ارز است. مثلاً سرمایه‌گذاری که در اوراقی سرمایه‌گذاری می‌کند می‌داند که بازده این اوراق چقدر است، اما به دلیل ریسکی که نوسان نرخ ارز برای او ایجاد می‌کند دچار شک و تردید می‌شود. در نتیجه نمی‌تواند بازده نهایی قابل تصور خود را ارزیابی کند. گرچه به دنبال رفع تحریم‌ها، حتماً شرایط پایداری را برای نرخ ارز شاهد خواهیم بود و نوسانات ارز نسبت به تورم نوسانات کمتری خواهد داشت، اما این به تنهایی کافی نیست و لازم است مکانیسم‌های پوشش ریسک نوسان نرخ ارز را در بازار داشته باشیم. این موضوع در کنار راه‌اندازی بازار صکوک، اهمیت ویژه‌ای دارد.
در جلسات قبلی شورای عالی بورس راه‌اندازی این بازار تصویب شد که هدف اصلی آن پوشش نوسان نرخ ارز است. برخلاف تصور برخی افراد، قرار نیست ارزی در این بازار معامله شود؛ بلکه ابزارهای پوشش نوسان نرخ ارز، ریالی هستند و در واقع، بیش از ۹۵ درصد معاملات در بازار مشتقه در بازارهایی که پوشش نوسان نرخ ارز را می‌دهند با ریال صورت می‌گیرد. بنابراین، گرچه این مکانیسم پوشش ریسک نوسان نرخ ارز را انجام می‌دهد، اما هیچ ارزی قرار نیست در این بازار معامله شود و بر قواعدی استوار است که در همه دنیا نیز انجام می‌شود. امیدواریم این زمینه را بتوانیم در کشور ایجاد کنیم که برای جذب سرمایه‌گذاری خارجی یکی از الزامات اصلی است. به این ترتیب، ایرانی‌های خارج کشور را برای سرمایه‌گذاری بسیار ترغیب خواهد کرد.

با این حال، بانک مرکزی تاکید کرده است برای انجام این اقدام باید ارز تک‌نرخی شود. با این اوصاف سازمان بورس منتظر تک‌نرخی شدن می‌ماند یا بازار آتی ارز را بدون توجه به تک‌نرخی شدن راه‌اندازی می‌کند؟
اینکه چه زمانی این بازار را راه‌اندازی کنیم نیاز به بحث دیگری دارد. به هر حال، زمانی که فردی می‌خواهد پوشش ریسک نوسان ارز با ریال را انجام دهد، باید مبنای تعیین نرخ بازاری ارز خارجی مشخص باشد. اگر تک‌نرخی انجام شود و ما فقط یک نرخ داشته باشیم کار بسیار آسان است و بر اساس این نرخ، پوشش ریسک نوسان نرخ ارز صورت می‌گیرد. اما اگر قرار باشد نرخ‌ها متفاوت بوده و نرخ بازار آزاد را ملاک قرار دهیم، به دلیل تعدد نرخ‌ها بحث پیچیده‌تر می‌شود. بنابراین، امیدواریم در کوتاه‌مدت، بحث تک‌نرخی شدن ارز اتفاق بیفتد. برای سرمایه‌گذار خارجی هم خیلی بهتر است که سرمایه خود را با یک نرخ رسمی وارد کند و با همان نرخ رسمی خارج کند. البته اراده ما به تنهایی شرط نیست که بتوانیم به تنهایی بازار پوشش نوسان نرخ ارز را راه‌اندازی کنیم.
معضل دیگری که در این خصوص وجود دارد، ناآگاهی نخبگان کشور به این نوع ابزارهاست. وقتی به اظهارنظرهای بعضی متخصصان اقتصادی که شاید در حوزه مالی تبحر زیادی نداشته باشند توجه می‌کنیم، مشاهده می‌شود این مکانیسم را نمی‌شناسند. به نظر من رسانه‌ها باید در جهت شناساندن این بازار اهتمام بیشتری بورزند و جهت‌گیری یکسانی را در ذهن نخبگان ایجاد کنند. به این ترتیب، ایجاد بازار آتی ارز به یک مطالبه عمومی تبدیل می‌شود.

‌ در زمینه جذب سرمایه خارجی به هر حال سازمان بورس نمی‌تواند این کار را به تنهایی انجام دهد. همکاری با نهادهای کل دولت مثل وزارت امور خارجه مورد نیاز است. سفرا و دیپلمات‌های ما، چقدر با فوت و فن‌های سرمایه‌گذاری خارجی آشنایی دارند؟ ظاهراً این آشنایی نسبت به بازار سرمایه، وجود ندارد. آیا دیپلمات‌های ما آمادگی لازم برای شناساندن اقتصاد ایران و تسهیل ورود سرمایه‌گذاران خارجی را دارند؟
به دنبال آن هستیم که با وزارت خارجه برای جذب سرمایه خارجی و ایجاد زمینه‌های آن تعامل کنیم. بر این اساس، وزارت خارجه یک حلقه اساسی برای جذب سرمایه‌گذاری خارجی است که از چند طریق می‌تواند شرایط را تسهیل کند. از جمله اقداماتی که باید انجام شود آن است که سرمایه‌گذار خارجی برای انجام فعالیت‌های سرمایه‌گذاری خود در بازار سرمایه، نیاز به مراجعه به ایران نداشته باشد و بتواند با مراجعه به سفارتخانه‌های ایران در خارج از کشور احراز هویت و زمینه سرمایه‌گذاری خود را فراهم کند. بنابراین، سفارت‌ها یکی از مسیرهایی هستند که می‌توانند در جذب سرمایه‌گذار خارجی به ورود آسان‌تر آنها کمک کنند.
همچنین، از آنجا که سفارتخانه‌های ما در کشورهای مختلف دارای بخش‌های اقتصادی نیز هستند می‌توانند در معرفی پتانسیل‌های سرمایه‌گذاری در ایران نقش بسیار موثری داشته باشند. این مهم می‌تواند از طریق نشریات محلی و ابزارهایی که در اختیار دارند، انجام شود. از سوی دیگر، مشکل اساسی که داریم و هنوز حل نشده است، امکان باز کردن حساب برای سرمایه‌گذاران خارجی است که هنوز بانک مرکزی اظهار‌نظر دقیقی راجع به آن نداشته است. این در حالی است که به نظرم نیازی اساسی است و طبق قانون نیز ظاهراً مانعی برای آن وجود ندارد؛ در نتیجه، برای عملی شدن آن باید تعجیل بیشتری به خرج داد.

‌بحث بین‌المللی شدن بورس تهران که با یک ساختار دولتی مواجه است و خواه ناخواه رئیس شورای عالی بورس وزیر اقتصاد است چگونه پیش می‌رود؟ اکنون که بورس در فدراسیون جهانی بورس حضور ندارد که دلیل آن همین ساختار دولتی است، ما چطور می‌توانیم این ساختار را درست کنیم و چه برنامه‌ای برای پیوستن به بورس‌های بین‌المللی و عرضه در سایر بورس‌ها نظیر ترکیه، مالزی یا حتی بورس اروپا داریم؟
در مورد فدراسیون بین‌المللی بورس‌ها (IOSCO) باید اشاره کرد که پیش از این، ارتباطات سرد بوده و نمی‌توان آن را کتمان کرد. اما اکنون و پس از برجام این ارتباطات بسیار قوی و محکم شده و فضای خوبی فراهم شده است. به‌طوری که اکنون ملاقات‌های زیادی با روسای این سازمان‌ها داشتیم؛ یعنی سازمانی که شاید زمانی جواب سلام هم نمی‌داد الان هفته‌ای سه بار تلفنی صحبت می‌شود و مسیر برقراری ارتباط به سرعت در حال پیشروی است و امیدواریم اگر مشکل خاصی پیش نیاید بتوانیم عضویت ایران را در اولین نشست مجمع عمومی IOSCO دنبال کنیم.

آیا ساختار دولتی ما برای به عضویت درآمدن این سازمان مهم نیست؟
مطابق قانون، ساختار بازار سرمایه ایران دولتی نیست و مدارک، مستندات و پشتوانه‌های قانونی لازم مبنی بر ساختار غیردولتی بازار سرمایه ارائه شده است. در مورد ارتباط بورس‌ها با یکدیگر نیز فعالیت وسیعی انجام دادیم. به عنوان مثال با کشور کره روابط بسیار خوبی برقرار کردیم. به این ترتیب، بخش‌های بازار سرمایه کره جنوبی ارتباط مناسبی گرفتند و تفاهمنامه‌ای امضا شد. همچنین، دوره‌هایی برای آموزش فعالان داخلی انجام شده و دور دوم آن در حال برگزاری است و سعی می‌کنیم سایر بخش‌ها نیز به همین صورت ادامه پیدا کند.

‌ همان‌طور که می‌دانید بورس ما و کره با یکدیگر فعالیت خود را آغاز کردند. از اینکه پیشرفت آنها بسیار سریع بوده و ما از این قافله عقب مانده‌ایم ناراحت نمی‌شوید؟
به هر حال حجم سرمایه‌ای که در آنجا وجود دارد قابل مقایسه با ما نیست و نمی‌توان انتظار داشت چنین وضعیتی در بورس تهران وجود داشته باشد.

عرضه سهام در بورس‌های خارجی چطور؟
در مراحل اولیه توسعه بین‌المللی هستیم. به منظور فهرست شدن سهام در دو بازار مختلف (dual listing) نیاز داریم که دو کشور در برخی از مقررات و برخی از نظامات شبیه به هم شوند. نظام حاکم بر معاملات‌شان باید یکسان‌سازی شود و از الزامات اولیه آن عضویت در IOSCO است. بنابراین، نمی‌توان انتظار داشت که از همین فردا dual listing رخ می‌دهد، اما ارتباط خوبی شکل گرفته و تقریباً در این مدت با تمام بورس‌ها نشست داشتیم. از کشورهای حاشیه‌ای خودمان گرفته تا سایر بازارهای سرمایه بین‌المللی مهم. به عنوان مثال ارتباطات خوبی با بورس استانبول برقرار شده و تفاهمنامه‌ای در حضور من و آقای قالیباف (مدیر‌عامل شرکت بورس) در استانبول امضا شد. با رئیس بورس لوکزامبورگ و آفریقای جنوبی نیز ارتباط خوبی ایجاد شده و مذاکرات خوبی انجام دادیم. همه این کشورهای اشاره‌شده جزو روسا و هیات مدیره IOSCO هستند؛ یعنی گزینش‌مان برای ارتباط‌گیری به‌گونه‌ای بوده است که بتوانیم فرآیند بازگشت به فدراسیون بین‌المللی بورس‌ها را تسهیل کنیم. با کشور سوئیس نیز ارتباطات خوبی گرفته شده، البته نه به این معنا که منجر به نتیجه شده باشد، اما در ارتباط کامل هستیم. به این ترتیب بورس‌های مالزی، لوکزامبورگ، آفریقای جنوبی، ترکیه، یونان، فرانسه، انگلیس، سوئیس، سوریه، کره جنوبی و آلمان همه بازارهای هدفی هستند که با نهادهای مرتبط‌شان شروع به مذاکره کردیم. به هر حال دیپلماسی بازار سرمایه در این دوره باید دیپلماسی قوی باشد تا بتوان از این شرایط استفاده کرد.

‌آقای فطانت خیلی بحث است که شما پشت پرده نامه چهار تا وزیر بودید، درست است؟ اگر بودید به نظر شما ممکن است نحوه انتشار آن نامناسب بوده و تهیه آن نامه شاید خیلی مشکلی نداشته است؟
آقای دکتر نوبخت اعلام کردند موضوع این نامه بورس بوده است. یعنی موضع رسمی سخنگوی دولت این بود که در واقع آن چیزی که در متن نامه نوشته شده بیان شرایط بازار سرمایه است. بنابراین ایشان موضع را گفته و دیگر نیاز به گفتن من ندارد. به هر حال شاید بهتر بود که این نامه منتشر نمی‌شد.

رسیدیم به گشایش‌های پس از تحریم، اول اینکه بحث ریسک بازار پس از تصویب PMD توسط شورای حکام چگونه منعکس خواهد شد؟ به نظر شما سهامداران با این اتفاق اخیر و تقریباً بسته شدن پرونده هسته‌ای چه برخوردی می‌کنند؟ آیا اعتمادی که طی یکی، دو سال اخیر در بازار سرمایه از بین رفته است، با اجرایی شدن برجام به بازار برمی‌گردد؟
خیلی‌ها شرایط بازار سرمایه را صرفاً با شرایط برجام گره زده بودند. من شخصاً اعتقادی به این مساله ندارم، یعنی اینکه ما فکر کنیم تمام مسائل و مشکلات بورس فقط با برجام ایجاد شده و فقط با برجام حل می‌شود، تحلیل درستی نیست. اما اینکه بگوییم این فرآیند، ریسکی بوده که شرکت‌های ما را تحت تاثیر قرار داده و با رفع محدودیت‌ها، بنگاه‌های اقتصادی وضعیت بهتری پیدا می‌کنند، حتماً درست است. علت آن این است که به تدریج با لغو عملی تحریم‌ها در هفته‌های آینده نقل و انتقالات مالی قابلیت انجام پیدا می‌کند، حداقل این است که هزینه مبادلات هفت، هشت‌درصدی جابه‌جایی ارزی حذف می‌شود. بنابراین، شرکت‌ها می‌توانند مواد اولیه مورد نیاز خود را با شرایط سهل‌تر و در یک بازار وسیع‌تری تهیه کنند و بهای تمام‌شده آنها کاهش می‌یابد. در واقع، پیش از این، شرکت‌ها مجبور بودند از یک یا چند کشور خاص خرید کنند یا کالای وارداتی را باید پس از دور زدن چند بندر مختلف وارد کنند، اما اکنون با رفع تحریم‌ها این مسائل با سهولت بیشتری انجام می‌شود.
همچنین، در حوزه صادرات به دلیل محدودیت‌هایی که وجود داشت، صادرات بسیاری از شرکت‌ها دچار مشکل شده بود اما از این پس، صادرات این شرکت‌ها می‌تواند از سر گرفته شود. در گذشته، نقل و انتقال منابع ناشی از صادرات نیز باید با روش‌های خیلی سختی وارد کشور می‌شد و هزینه بالایی داشت، اما اکنون، این موضوع نیز کاملاً مرتفع می‌شود. در بعد شرکت‌ها نیز باید به صورت موردی این مسائل بررسی و آثار آن مشاهده شود. مثلاً در سیستم بانکی بخش اساسی از سود بانک‌ها از فعالیت‌های بین‌المللی انجام می‌شد، خصوصاً بانک‌هایی که شعب خارج از کشور داشتند یا تعداد کارگزاری یا تعداد کارگزاران بین‌المللی آنها زیاد بود، به علت تحریم‌ها بخشی از کارمزد غیرمشاع خود را از دست داده‌اند. بنابراین، با بازگشت این شرایط و رفع تحریم‌ها حداقل می‌توان در مورد بانک‌ها این نوید را داد که وضعیت‌شان به لحاظ درآمدی در بخش بین‌الملل به تدریج بهتر شود و آثارش را در سودآوری آنها ببینیم. در کشتیرانی، پتروشیمی و از همه مهم‌تر نفت نیز محدودیت‌های زیادی داشتیم که رفع تحریم‌ها می‌تواند مسیر بهتری برای فعالیت آنها ایجاد کند. ما نمی‌توانیم نقش صنعت نفت را انکار کنیم و اینکه درآمدهای نفتی مشابه اهرم عمل می‌کند. نمی‌خواهم بگویم تمام اقتصاد نفت است، اما اهرمی ایجاد می‌کند که خیلی از مسیرها باز شود. بنابراین، با برگشت ایران به بازار نفت، این اهرم با درجه بالاتری می‌تواند شکل بگیرد و می‌توان تحلیل صنایع مختلف را از این منظر نیز انجام داد.

به این ترتیب، ریسک بورس تا حدی کاهش پیدا می‌کند و درآمد شرکت‌ها بیشتر می‌شود؟
حتماً همین‌طور است. ما معتقد هستیم چند اتفاق در بازار ما افتاده است. نخست آنکه ارزش کارخانه‌ها در صنایع مختلف، نسبت به ارزش جایگزینی آن، بسیار پایین است. امروز، مثلاً ارزش روز یک هلدینگ سیمانی ما 30 درصد ارزش جایگزینی آن است. هلدینگ سیمانی که حدود دو هزار میلیارد تومان ارزش جایگزینی دارد، اکنون در بازار با قیمت 300، 400 میلیارد تومان در حال معامله است. در بقیه بخش‌ها هم همین‌طور است. یعنی، ما دارایی‌هایی داریم اما به علت محدودیت‌ها و مسائل مختلف، خیلی زیر ارزش جایگزینی در حال معامله هستیم. اگر از نظر بنیادی بخواهیم نسبت سودآوری را نگاه کنیم ممکن است ارزندگی بالایی برای سهام پیدا نشود. اما اگر ارزش جایگزینی و ارزش ذاتی یک سهم مد نظر قرار گیرد، قیمت سهام پایین است. به هر حال، رفع تحریم‌ها می‌تواند با کاهش برخی ریسک‌ها وضعیت بهتری را ایجاد کند، اما این همه قضیه نیست. یعنی، نمی‌توانیم بگوییم این تنها عامل محرکی است که می‌تواند همه مشکلات را حل کند. همان‌طور که این موضوع به تنهایی همه مشکلات را ایجاد نکرده است، صرف رفع تحریم‌ها نیز نمی‌تواند همه مشکلات را حل کند.

‌ اگر همه چیز مثبت و خوب پیش برود، نگران شکل‌گیری حباب ظرف دو سه ماه آینده نخواهید بود؟
من اصلاً به وجود حباب در بورس اعتقادی ندارم. فکر می‌کنم پتانسیل بازار ما، پتانسیل ایجاد حباب نیست. یعنی اینقدر الان فعالان بازار، دانا و فکور هستند که حتماً منطقی رفتار می‌کنند. به ویژه در تجربه‌های اخیر، این فعالان کاملاً آب‌دیده شده‌اند و شاید باید بیشتر به دنبال کم واکنشی بازار سهام باشیم. یعنی اکنون باید بر این عارضه بیشتر غلبه کنیم که حتی خبرهای خیلی‌خیلی خوب نیز با بی‌واکنشی بازار همراه می‌شود. بنابراین، نگرانی از نظر رفتار حبابی وجود ندارد.

یکسری ابهام‌هایی همیشه در این بازار وجود دارد که باعث شده است ما الان تقریباً در تمام صنایع دچار افزایش شدید موجودی انبار شویم، از فولاد گرفته تا خودرو و بسیاری از صنایع دیگر یا مثلاً پتروشیمی‌ها که گرفتار نرخ خوراک هستند. این ابهامات بازار که اصلاً شاید مربوط به خود بورس هم نباشد، از بیرون بورس را احاطه کرده است. فکر می‌کنید بعد از برجام، چه کار باید برای آن کرد که بازار از این ابهام خارج شود؟
مولفه‌های مختلفی در این زمینه تاثیرگذار است. یکی از مولفه‌های اصلی، در واقع بودجه‌های عمرانی دولت است. بودجه عمرانی دولت، به عنوان یک اهرم عمل می‌کند. در شرایطی که بودجه‌های عمرانی‌مان خیلی کاهش یافته است، طبیعتاً آثارش را روی صنایع گذاشته است. مثلاً روی صنعت سیمان، شما مستحضر هستید که 50 درصد سیمان کشور را معمولاً پروژه‌های عمرانی می‌برند. علاوه بر این، بودجه‌های عمرانی که در نظر گرفته شده نیز، آنهایی که درصد تکمیل بالاتری، مثلاً 70 تا 80 درصد تکمیل شده‌اند را شامل می‌شود. بنابراین، اینها دیگر از فصل سیمان‌بری خود عبور کرده‌اند. عین همین قضیه در صنعت فولاد نیز وجود دارد. در صنعت فولاد، به هر حال اهرم اصلی را بخش بودجه‌های عمرانی کشور تشکیل و تخصیص می‌دهد. از طرف دیگر، خود بحث رونق اقتصادی نیز پیامدهای زیادی بر این صنعت دارد. به هر حال، امیدواریم که ما در انتهای رکود سیکل اقتصادی باشیم و پس از آن به سرعت وارد فصل رونق شویم که به معنای مصرف بیشتر فولاد، سیمان، کاشی و... خواهد بود.
اما در بحث اینکه باید چه کار کرد اشاره کنم که برای رفع مشکلات، راهکارش بودجه سال 95 است. در بودجه سال 95 باید، سهم تامین مالی دولت از طریق بازار بدهی، به شدت افزایش پیدا کند. جلسات بسیار زیادی نیز در این خصوص گذاشته شده است. عددی در حد 140 تا 150 هزار میلیارد تومان پیشنهاد هست که به این کار تخصیص پیدا می‌کند. جلساتی نیز در خود سازمان بورس داشته‌ایم؛ جلساتی که می‌تواند در این مسیر به ما کمک کند.

فکر می‌کنید صنعت پیشران شاخص، صنعتی که بتواند شاخص را تحرک بدهد در ماه‌های آینده کدام صنعت خواهد بود؟
حالا ما، عهد کرده بودیم پیش‌بینی نسبت به آتی، هیچ وقت ندهیم و این را به مشاورین سرمایه‌گذار واگذار کنیم. با پیگیری‌های بسیار زیادی که شده است، اکنون مقطعی است که باید نرخ خوراک پتروشیمی‌ها ظرف چند هفته اخیر، به نتیجه برسد و اعلام شود.

قرار است چه اتفاقی بیفتد؟
نرخ خوراک ان‌شاءالله کم خواهد شد. می‌دانید، تکلیفی وجود دارد که به صورت 10‌ساله، این چشم‌انداز بلندمدت از نرخ خوراک پتروشیمی، تعریف شود که برای سرمایه‌گذاران بتواند یک چشم‌انداز درست کند. برای مناطق کمتر‌توسعه‌یافته، با فرمول‌هایی، آن نرخ خوراک باز با یک تخفیف‌هایی همراه خواهد بود که در واقع آیین‌نامه آن تصویب شده است و درصدهای این تخفیف، مشخص است.

‌ چه تحرکات دیگری ممکن است که اثرگذار باشد؟
این یکی از نکات بسیار مهمی است که صنعت پتروشیمی ما و صنعت پالایشگاهی ما، تاثیرگذاری بالایی در بازار سهام دارند. در شرایط پساتحریم می‌شود یکی‌یکی آمد و اثر پساتحریم را بر بودجه، نرخ ارز و نوساناتی که در این مدت اتفاق افتاده است، بررسی کرد. اما از همه مهم‌تر که به اعتقاد من، این کلید و شاه‌بیت قضیه خواهد بود، نرخ سود بانکی است.

‌ نرخ سود، الان با یکسری علامت‌های غیر‌مستقیم، با یکسری سیگنال‌های غیر‌مستقیم در بازار بین بانکی یا مبادلات دیگری، در حال کاهش است. شما موافق این روش هستید؟ یا اینکه فکر می‌کنید مثل آقای دکتر عبده‌تبریزی دستوری باید کاهش پیدا کند؟ واقعاً این را صریح بگویید.
در مورد نرخ سود بین‌بانکی، این اتفاق خیلی بزرگی است که ما نرخ سود بین‌بانکی‌مان از 28، 29 درصد به حدود 21 و 5 /21 آمده است. آثار این موضوع را به تدریج روی موجودی نقدینگی بانک‌ها می‌بینیم و مشکل تنگنای مالی که با آن روبه‌رو هستیم به آرامی در حال رفع شدن است. بنابراین، بانک مرکزی کارهای بسیار موثر و خوبی انجام داده است.
اما من، در این خصوص، که دستوری یا غیردستوری نرخ سود را کاهش دهیم، اعتقاد دارم ما در سابقه تاریخی، همیشه نرخ سود را دستوری تعریف کرده‌ایم و امروز در پرچالش‌ترین، یا به اصطلاح پیچ تاریخی قرار داریم. یعنی رکودی که امروز بر کلیت نظام اقتصادی ما حاکم است، یک رکود کم‌سابقه است. در این شرایط، معتقدم اکنون وقت اینکه به سیستم دیگری تغییر مسیر دهیم، نیست. یعنی نباید به سیاست غیردستوری تغییر مسیر دهیم.

‌ کارگزاری‌ها به علت رکود بورس در شرایط مناسبی قرار ندارند، شنیده شده است که تعدیل‌های نیروی کارگزاران زیاد شده است. آنها می‌گویند برخی مشکلات‌شان ناشی از هزینه‌هایی است که سازمان بورس بر آنها تحمیل کرده است. آیا برنامه‌ای برای حمایت از کارگزاری‌ها دارید؟
من دائماً از طریق کانون‌های مربوطه با آنها در ارتباط هستم و اگر کاری از دست ما بربیاید، حتماً انجام می‌دهیم. ولی به صورت مشخص، معتقدم آفت کنونی صنعت کارگزاری، نرخ‌شکنی است. اینها و تخفیف‌هایی که می‌دهند، وارد یک رقابت ناسالم شده‌اند. به هر حال، نظام‌بخشی این قضیه را وظیفه کانون‌ها می‌دانم و فکر می‌کنم کانون‌ها باید نقش خودشان را پررنگ‌تر کنند. دوستان در کانون کارگزاران خیلی در این خصوص نگران هستند و در حال پیگیری هستند. خودشان هم به این نتیجه رسیده‌اند و باید وضعی بین خود کارگزاران شکل بگیرد که این تخفیف‌های مخرب را کنار بگذارند و با نرخ مشخص کار کنند. به نظر می‌رسد تخفیف دادن به دلیل ساختار ناشفافی که در رقابت بین کارگزاری‌ها ایجاد می‌کند، نامناسب است و رفع آن نیز وظیفه خود آنهاست که با همدیگر به توافق برسند و ما قصد دخالت در این قضیه را فعلاً نداریم.

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها