اقتصاد انقلابی فیدل کاسترو راه به جایی نبرد
اتوپیایی که خلق نشد
فیدل کاسترو ۸۷ ساله شد. رهبر کاریزماتیک کوبا که سالهاست نماد مبارزه با سیاستهای ایالات متحده در آمریکای لاتین است.
فیدل کاسترو 87 ساله شد. رهبر کاریزماتیک کوبا که سالهاست نماد مبارزه با سیاستهای ایالات متحده در آمریکای لاتین است. کسی که با شعارهای آزادیخواهانه و مبارزه با تبعیض نژادی محبوب شد و توانست انقلاب کوبا را به پیروزی برساند. رهبری که سیاستهای سوسیالیستیاش پس از اجرا به آنچه فکر میکرد نرسید. اگر چه او هیچگاه از راه خود بازنگشت. گرچه بیماری و ضعف کهنسالی باعث شد که او از قدرت کنارهگیری کند اما هنوز هم رهبر در سایه کوباست و تصمیمهایش برای برادرش رائول و دولت حاکم فصلالخطاب است. کاستروی 87 ساله اما همان اندازه که در پیشبرد انقلابش موفق بود در اجرای سیاستهای اقتصادی و بازسازی کشور ناموفق ماند. شاید همانگونه که خودش گفته بود: «پیروزی در جنگ بسیار آسانتر از موفقیت در ساختن کشور است.» آرتور لوی استاد دانشگاه دنور در مورد کاسترو مینویسد: فارغ از اینکه فیدل کاسترو چقدر عمر خواهد کرد، باید اذعان کنیم که نقش بسیار پررنگی در شکلگیری تاریخ سیاسی کوبا بازی کرده است. فیدل محبوبترین رهبر یک نسل از مردم کوبا بود، شخصیتی که راهبریاش در طول بحران موشکی و مبارزه علیه تبعیض نژادی در جنوب آفریقا ابعاد جهانی به او بخشید. هیچ یک از رهبران کوبا تاکنون نتوانستهاند همچون کاسترو سخن بگویند، احساسات هواداران خود را برانگیخته کنند و در دل دشمنانشان ترس بکارند. شکی نیست که کاریزما و مبارزهطلبی ملی او علیه تحریم آمریکا، منبع مهم حمایت از حزب کمونیست بود. با این حال او کوباییهای زیادی را هم از طریق نوشتهها و سخنرانیهایش جذب کرد. نمیتوان تحولات کوبا پس از انقلاب را کاملاً بر اساس شخص کاسترو تجزیه و تحلیل کرد. برخی از سیاستهای فیدل ساخته و پرداخته ایدههای خودش بود اما تعداد زیاد دیگری نیز نتیجه اثرگذاری منافع مختلف در درون ساختار سیاسی کوبا بود. اما زمانی که فیدل یک سیاست را برمیگزید نمونه یک ائتلاف اقلیت اما پیروز بود. علم سیاست در سطح دولت کوبا شامل تخمین زدن و به کار بردن آن چیزی بود که میتوانست به استراتژی بزرگ فیدل کمک کند. کاسترو نهتنها خالق اصلی نهادهای کوبای قبل از انقلاب بود بلکه یک رهبر توتالیتر کاریزماتیک هم بود که اهمیت نهادها را بعضاً ناخودآگاه کاهش میداد. او در سخنانش همیشه از مرکزگرایی دموکراتیک نه به عنوان عقیده شخصی که به عنوان ابزار عملی دفاع میکرد. کاریزما و شخصیت سیاسی غالب او از نهادینه شدن کامل قوانین بوروکراتیک ملی و حقوقی جلوگیری میکرد. دولت همان جایی بود که کاسترو بود و اولویتهای دولت اولویتهای فیدل. الگوی فرمانده فیدل زمانی به پایان رسید که او در سال 2006 بیمار شد. برخلاف مائو در چین و استالین در شوروی به نظر میرسد کاسترو از جانشینی برنامهریزیشدهاش رضایت دارد. او شبیه رئیس بازنشسته شرکتی است که گاهی اوقات به پروژهها سر میزند و مشارکت اندکی دارد اما تصمیمات بسیار مهمی میگیرد. او برای سرنوشت آنچه بنا گذاشته بود به رائول کاسترو اعتماد کرد. او میداند که برادر کوچکترش، رهبران ارتشی متحد و سران حزب در کنترل کامل نیروهای نظامی، حزب کمونیست کوبا، واحدهای جاسوسی و ضدجاسوسی و دولت هستند. اکنون تعهد رائول کاسترو به اصلاحات اقتصادی و نهادسازی یک پرونده در حال جریان برای ظهور منازعات سیاسی عمومی تازه است. گسترش بازار در اقتصاد، ساختار و حقوق جدید مالکیت و گسترش نقش قانون در عملکرد دولت و حزب کمونیست مباحثات تازه هستند. این مباحثات را البته نمیتوان حرکت انتقالی به سمت یک دموکراسی چندحزبی دانست اما سست شدن کنترل اطلاعات را تضمین میکند و توسعه منافع متکثر در درون جامعه کوبا را قدرت میبخشد. آیا کاسترو رهبر خوبی بود؟ لااقل شاخصهای اقتصادی چنین جملهای را نشان نمیدهد. تلاشهای وافر ایدئولوژیک سیاسی و اقتصادی برای خلق یک مدینه فاضله، نتیجهای جز اعتراف به شکست نداشت. فیدل که برنامههای مهم اقتصادیاش از تصاحب زمینهای نیشکر، اخراج سرمایهگذاران خارجی، طرح سال 10 میلیون تن، حذف تعطیلات کریسمس و به کار گماردن دانشآموزان در مزارع به نتیجه نرسید سرانجام در سپتامبر 2010 خود به شکست برنامههایش اعتراف کرد. او در برابر تحریمهای ایالات متحده به جای برنامهریزی درست و جذب سرمایه خارجی و تلاش برای حذف تحریمها طی 30 سال کاملاً بر اتحاد جماهیر شوروی تکیه کرد و به این کشور وابسته شد. فروپاشی شوروی در عام به معنای فروپاشی کوبا نیز بود.
دیدگاه تان را بنویسید