مسوولیت اجتماعی، شهروندان را به چه کارهایی موظف میکند؟
درک مسوولیت اجتماعی فردی
«آینده من به همسایهام گره نخورده است، آینده من در گرو شغل من است… اگر خوشبختی من برای دیگران اهمیت ندارد، پس شادکامی آنان نیز برای من مهم نیست!» دالایی لاما، این جمله را در نقد جامعهای میگوید که در آن انسان، در جستوجوی خودمختاری است و تنها به منافع خود میاندیشد. سرنوشت محتوم چنین جامعهای بیشک ایستایی و توسعهنیافتگی است…
«آینده من به همسایهام گره نخورده است، آینده من در گرو شغل من است... اگر خوشبختی من برای دیگران اهمیت ندارد، پس شادکامی آنان نیز برای من مهم نیست!»
دالایی لاما، این جمله را در نقد جامعهای میگوید که در آن انسان، در جستوجوی خودمختاری است و تنها به منافع خود میاندیشد. سرنوشت محتوم چنین جامعهای بیشک ایستایی و توسعهنیافتگی است چرا که اگر قرار است دنیا به جای بهتری برای زندگی تبدیل شود به مردمانی نیاز دارد که در قبال سرنوشت دیگران نیز احساس مسوولیت میکنند. و این تفکری است که مفهوم «مسوولیت اجتماعی» در دل آن شکل میگیرد.
آوازه «مسوولیت اجتماعی شرکتی» (CSR) سالهاست که بر سر زبانهاست. تلاشهای بسیاری صورت گرفته تا این مفهوم و راهکارهای عملی آن را تبیین کند. در سالهای اخیر اما، مفهوم دیگری شکل گرفته و توجه بسیاری از محققان و اندیشمندان را به خود جلب کرده است. این روزها سخن از «مسوولیت اجتماعی فردی» در میان است که میتواند منشأ و مبداء تغییرات و اصلاحات بسیاری در جامعه جهانی باشد.
«مسوولیت اجتماعی فردی» بدین معناست که هر فرد در قبال تصمیمات و رفتارهای شخصی خود که بر کل جامعه تاثیر میگذارد مسوولیت دارد؛ حال این تاثیر آنی باشد یا اثرات آن در درازمدت نمود پیدا کند. به عبارت دیگر هر فرد باید در قبال جامعهای که در آن زندگی میکند احساس مسوولیت کند؛ هر اتفاقی که در این جامعه رخ میدهد به وی نیز مربوط است و باید در حل مشکلات یا معضلات جامعه مشارکت فعال داشته باشد. بدین ترتیب هر فرد با مشارکت مثبت و موثر خود در حل مسائل، به توسعه اجتماعی و اقتصادی جامعه کمک میکند. در این تعریف برای جامعه نیز حد و مرز مشخصی تعیین نشده است. این جامعه میتواند یک محله، یک روستا، یک شهر، یک کشور یا حتی فراتر از این همه، کل جهان باشد.
تا پیش از این تصور میرفت مسوولیت اجتماعی افراد تنها به امور خیریه یا همکاری آنان با سازمانها و موسسات عامالمنفعه محدود است اما اینک، این دو، تنها بخش کوچکی از وظایف اجتماعی شهروندان به شمار میروند. در سراسر جهان، تمامی رفتارهای بشردوستانه افراد، مشارکت فعال و داوطلبانه برای حفاظت و حمایت از محیط زیست، حیات وحش یا منابع طبیعی، رعایت اخلاق (صداقت و امانتداری) در معاملات و فعالیتهای اقتصادی، احترام به حقوق دیگران و... همگی در زمره مسوولیتهای اجتماعی فردی قرار میگیرند.
برخی از این وظایف اجتماعی گاهی آنقدر ساده و خُرد هستند که مغفول واقع میشوند. رفتارهای سادهای مانند پاکیزه نگه داشتن کوچه و خیابان و طبیعت، رسیدگی به افراد بیسرپرست، سالمندان یا اقشار بیبضاعت، صرفهجویی در مصرف انرژی، رعایت قوانین ترافیکی، پرداخت مالیات و...، همگی از مسوولیتهای اجتماعی و شهروندی هستند که در بسیاری موارد، در سایه منفعتطلبیهای شخصی یا دیگر مشغلههای زندگی مدرن به فراموشی سپرده میشوند.
مسوولیت اجتماعی شرکتی
میلتون فریدمن میگوید: «مسوولیت اجتماعی هر کسب و کار، سودآوری است.» به اعتقاد این اقتصاددان برنده نوبل، یک شرکت به طور مستقیم یا غیرمستقیم، از طریق عرضه، توزیع و فروش، میتواند صدها شغل ایجاد کند، مالیات بپردازد و در نهایت به بهبود زندگی میلیونها نفر از شهروندان کمک کند. این روزها اما، مسوولیت اجتماعی شرکتها با مسوولیت اجتماعی فردی و نیز با اخلاق پیوند خورده است. در این تعریفِ بازنگریشده، هر شرکت باید، «قانونی» سودآوری کند و مهمتر آن که در روند سودآوری به طبیعت صدمه نزند، از منابع طبیعی بیرویه بهره برداری نکند و بالاترین استانداردهای مدیریتی را در فرآیندهای کاری خود لحاظ کند.
به همین دلیل است که سودآورترین مشاغل و بزرگترین بیزنسهای دنیا نیز اگر به جامعه، محیط زیست یا حتی اصول و ارزشهای اجتماعی خدشه وارد کنند مورد انتقاد قرار میگیرند، با اعتراضهای مردمی رو به رو میشوند و باید در برابر قوانین سختگیرانه، پاسخگو باشند. صنایع آلاینده محیط زیست ناچار به اصلاح و تغییر در عملکرد خود هستند؛ در غیر این صورت با فشار افکار عمومی و با پشتوانه اعمال قانون، تعطیل میشوند.
در کشور ما اما، آلودگی هوا نمیتواند مانع از فعالیت صنایع آلاینده شود. افکار عمومی که بیرمق است و قانون هم از پس آنها بر نمیآید. کارخانجات شن و ماسه در اوج آلودگی هوای تهران همچنان فعالیت میکنند و خودروسازان هم پاسخگوی تولیدات بیکیفیت آلاینده خود نیستند. با اندکی کنکاش میتوان دریافت تمامی این اقدامات غیرمسوولانه در قبال جامعه ناشی از نبود احساس مسوولیت اجتماعی فردی در میان مدیران شرکتها و البته ناکارآمدی سازوکارهای قانونی و مقررات بازدارنده است. و شاید به همین دلیل است که گفته میشود مسوولیت اجتماعی فردی اساس و ریشه مسوولیت اجتماعی شرکتی است.
ویژگیهای شهروندان مسوولیتپذیر
سیام ژانویه سالمرگ گاندی است. مردی که میگفت: «تغییری باش که میخواهی در جهان ببینی.» این روزها اما، زمان عمل فرارسیده است. شاید لازم است پیام گاندی را جور دیگری ببینیم: تغییری را که میخواهی، در جهان ایجاد کن!
جهان سالهاست به این باور رسیده است که منشاء تغییرات بزرگ و جدی اجتماعی، نه سازمانها و دولتها، بلکه خود مردم هستند. لازم است همه دریابند برای بهبود شرایط زندگی دیگر نمیتوانند منتظر دیگران، به ویژه دولتها بنشینند. هر یک از ما در بهبود حال جهان نقش غیرقابل انکاری داریم. از گرمایش زمین گرفته تا آلودگی آب و هوا یا کمبود منابع تجدیدناپذیر، از توسعه اقتصادی گرفته تا بهبود شرایط فرهنگی جامعه. دوران نشستن و نگاه کردن به دستان ناکارآمد دولتها به سر آمده است. آنها برای حل معضلات یا بودجه کافی ندارند، یا درگیر مشکلات جدیتری هستند و یا اگر دغدغهای برای اصلاح وجود دارد به تنهایی و بدون مشارکت تکتک شهروندانشان اساساً نمیتوانند از پس حل مسائل بربیایند.
مسوولیت اجتماعی فردی، به سادگی بدین معناست که هر چه بر خود نمیپسندیم بر دیگران هم روا نداریم. به علاوه باید بدانیم هر رفتار ما روی زندگی دیگران نیز تاثیر میگذارد پس ناگزیریم در فرآیند تصمیمگیری و در هر رفتار اجتماعی منافع جامعه را نیز در نظر بگیریم. فردی که از مسوولیت اجتماعی خود آگاه است:
■ همواره تلاش میکند تاثیر مثبتی بر دیگران و جامعه بگذارد.
■ ذهنش در جهت مشارکت ساماندهی شده است.
■ از آسیب زدن، آلوده کردن یا هرگونه اثرگذاری منفی بر محیط زیست میپرهیزد.
تصمیمات یا فعالیتهای اقتصادی او برای جامعه یا محیط زیست پیامدهای نامطلوب و زیانبار در پی ندارد. ضمن آنکه تلاش میکند حافظ و تقویتکننده محیط زیست خود باشد.
به نظر میرسد نخستین گام برای پذیرش مسوولیت اجتماعی فردی، درک درست مفهوم آن است و درک این که منافع فردی باید در راستای تحقق منافع جمعی و اجتماعی باشد. هر شهروند باید بداند و درک کند که نمیتواند در قبال پدیدههایی که زندگی او و دیگران را تهدید میکند خودخواهانه رفتار کند. کسی که با مفهوم و مصادیق مسوولیت اجتماعی آشنا باشد، فراتر از خویشتنخواهی به دیگرخواهی میرسد و جور دیگری میاندیشد. قدم بعدی پس از آگاهی، عمل کردن در راستای این اندیشه دگرخواهانه است. وقتی هر شهروند بداند و بپذیرد استفاده از وسیله نقلیه شخصی علاوه بر مصرف بیشتر انرژی سبب آلودگی هوا میشود و زندگی را نه تنها برای خود او بلکه برای هموطنانش سخت میکند این مسوولیت اجتماعی است که او را وامیدارد با ترک خودخواهی از وسیله نقلیه عمومی استفاده کند. به همین ترتیب، شهروندی که از وظایف و مسوولیتهای اجتماعی خود آگاه است در استفاده از منابع طبیعی دقت به خرج میدهد، به محیط زیست آسیب نمیزند، کمک به نیازمندان جامعه را از خاطر نمیبرد، و در فعالیتهای اقتصادی خود با در نظر گرفتن منافع جامعه، نهایت درستکاری و صداقت را پیشه میکند.
مارتین لوترکینگ میگوید مهمترین پرسش زندگی این است که شما برای دیگران چه کردهاید؟ شاید بسیاری از مردم پاسخ دهند: من به قدر کافی برای دیگران فداکاری کردهام؟ شاید هم بگویند: مگر دیگران برای من چه کردهاند؟ اما پاسخ کسی که با مسوولیت اجتماعی خود آشناست بیشک متفاوت و خردمندانهتر خواهد بود. چنین فردی خود را باور دارد، به توانمندیهای خود ایمان دارد، میداند دنیا تنها به او و به نسل او تعلق ندارد، و به همین دلیل بیشک تلاش میکند دنیا جای بهتری برای همه باشد. سرآغاز مسوولیتپذیری اجتماعی، خودباوری است.
دیدگاه تان را بنویسید