تاریخ انتشار:
بررسی رابطه با چین در پارادایم جدید
تلاش پکن برای انطباق با فضای پساتحریم
از مقتضیات بقا در بازی قدرت در سطح بینالمللی توسعه و تحکیم روابط با کشورهای منطقه و جهان است، درک این مهم که سطح و کیفیت همکاری، مشارکت و همگرایی با کشورهای منطقه با تکیه بر ظرفیتهای سیاسی، اقتصادی و ژئوپولتیک ارتباط مستقیمی با بقای یک کشور دارد، از بنیانهای فهم نظام بینالملل و نوین جهانی است.
از مقتضیات بقا در بازی قدرت در سطح بینالمللی توسعه و تحکیم روابط با کشورهای منطقه و جهان است، درک این مهم که سطح و کیفیت همکاری، مشارکت و همگرایی با کشورهای منطقه با تکیه بر ظرفیتهای سیاسی، اقتصادی و ژئوپولتیک ارتباط مستقیمی با بقای یک کشور دارد، از بنیانهای فهم نظام بینالملل و نوین جهانی است. ایران در سالهای اخیر در چنبره بازی تحریم و مذاکرات هستهای امکان بهرهگیری حداکثری از ظرفیتهای خویش را در منطقه و جهان نداشت. با رفع رسمی تحریمها در 17 ژانویه دنیای جدیدی رو بهسوی ایران متصور است، دنیایی که در آن سایر بازیگران با اذعان به ظرفیتها و داشتههای جمهوری اسلامی ایران برای ارتقای سطح روابط خویش ابراز تمایل میکنند و مصر بر این امر هستند. موضوعی که در چهره عکس آن در سالهای اخیر یکی از معضلات دستگاه دیپلماسی ایران بود. به تعبیر بهتر از 17 ژانویه روابط سیاسی، اقتصادی ایران با جهان به دوران پساتحریم و پیشاتحریم تقسیم خواهد شد. از میان رفتن سد تحریمها از یکسو، دستگاه دیپلماسی ایرانی را که با روی کار آمدن دولت جدید خیزش آشکار برای ورود به معادلات بینالمللی و منطقهای در تمامی سطوح را آغاز کرده بود،
به سمتوسوی به فعل رساندن اراده خویش رهنمون ساخته و از سوی دیگر، سایر بازیگران بینالمللی را که خواهان ارتقای سطح روابط با ایران بودند بهسوی سعدآباد کشانده است.
پیامهای سفر پینگ
سفر «شی جین پینگ» رئیسجمهور چین به تهران نیز در همین راستا قابل ترسیم است. سفر جین پینگ در واقع اولین سفر یک مقام بلندپایه چینی به تهران پس از 14 سال است. در هفته لغو تحریمها و گشایش درهای سیاسی و اقتصادی ایران به روی جهان سفر رئیسجمهور کشوری که بیشترین میزان مبادلات تجاری را با ایران در سالهای گذشته داشته، بسیار معنادار است. این سفر میتواند دلایل چندی را در خود جای دهد. از یکسو، یک دیدوبازدید دیپلماتیک میان سران کشورها به شمار میآید که نشان از گرمی روابط و تمایل به گسترش روابط میان آنها دارد و از سوی دیگر تجدید پیمان یا به تعبیری بهتر ترسیم نقشه راه در سالهای آتی است. رئیسجمهور چین در این سفر با هیات بزرگ تجاری و اقتصادی به ایران آمده است. همراهی این هیات خود گمانهزنیها برای نوع چانهزنی و موضوعات فیمابین را آسانتر میسازد. از سوی دیگر بهطور قطع موضوعات منطقهای و بینالمللی که تاثیرگذار در آینده روابط دو کشور هستند نیز مورد بحث و تبادل نظر قرار خواهند گرفت که در صدر آن به سردی گراییدن روابط ایران و عربستان خواهد بود.
برای فهم روابط دو کشور ابتدا میبایست گذشته روابط و مولفههای تاثیرگذار بر آن را مدنظر قرار داد. ازاینرو، در ادامه نگاهی گذرا به چارچوبهای مورد توجه دو کشور خواهیم داشت.
گذشته رابطه ایران و چین
ایران و چین از دیرباز روابط همهجانبهای داشتهاند، تاریخ آن به پیش از سفرهای مارکوپولو میرسد. این دو کشور از قدیمالایام با تکیه بر جاده ابریشم از لحاظ اقتصادی مکمل یکدیگر بودهاند و سالها این روابط بر پایه فهم تجاری پیش رفت و امروز نیز بسط روابط ایران و چین بیگمان یکی از پایههای اصلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و چین است.
روابط ایران و چین در این سالها در حوزههای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بهسرعت گسترش یافته است. اکنون چین مهمترین شریک اقتصادی ایران است و در صحنه بینالمللی نیز از حامیان ایران به شمار میرود. ازآنجا که قدرت چین بهگونهای روزافزون در حال گسترش است، مناسبات با این کشور در سالهای آتی اهمیت بسیار بیشتری برای سیاست خارجی ایران خواهد داشت. در این میان، بررسی روابط ایران و چین بهعنوان دو کشور آسیایی و تاریخی نیازمند شناخت اهداف، منافع و رویکردهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آنهاست. این دو کشور از گذشتههای بسیار دور تا به امروز فرازوفرودهای زیادی را در روابط خود پشت سر گذاشتهاند. آنها از نظر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و نیز در بسیاری از مسائل بینالمللی و منطقهای دارای دیدگاههای مشترک و بسیار نزدیکی هستند. هر دو خواهان افزایش نقش سازمان ملل در مسائل جهانی، ممانعت از بهکارگیری سلاحهای اتمی و شیمیایی، مخالف نظم نوین جهانی پیشنهادی از سوی آمریکا و استقرار نظم نوین سیاسی و اقتصادی با مشارکت همه کشورها بهطور مساوی هستند. بااینحال، دو دیدگاه در کشور در خصوص روابط با چین و سیر تحول آن وجود دارد. از یک دیدگاه، رویکرد
چین در قبال ایران فرصتطلبانه است و چینیها صرفاً به منافع اقتصادی خود میاندیشند و درواقع با کارت ایران بازی میکنند. در مقابل برخی بر این نظرند که چین حامی ایران است، اما محدودیتهای خاص خود را نیز دارد؛ لذا نباید انتظارات بالایی از این کشور داشته باشیم.
فهم چین و سیاست خارجی و داخلی آن بدون توجه به بحران جمعیتی آن بسیار عبث خواهد بود، همانطور که دولتمردان آن بارها اذعان داشتهاند، هدف عالی آنها سیر نگه داشتن و کاهش حداکثری بیکاری در جامعهای با جمعیتی بالای یک میلیارد نفر است؛ که هر تلنگر به امنیت غذایی و نیازهای اولیه این جمعیت میتواند بحرانی در پی بحران دیگر برای آنها به ارمغان آورد.
با توجه به موضوع اقتصاد و تضمین رشد آن برای دولت چین آمار جدید میتواند دلیلی بر فهم نگرانیهای پکن باشد. تحکیم بازارهای سرمایه، فتح بازارهای تجاری و اقتصادی و گسترش روابط با دیگر بازیگران مهمترین راه پیش روی پکن برای کاهش اثرات کاهش رشد اقتصادی است. رشد اقتصادی که بنا بر آمار رسمی دولت چین در روز سهشنبه، ۲۹ دی (۱۹ ژانویه) نرخ رشد اقتصاد این کشور در سهماهه پایانی سال گذشته میلادی 8 /6 درصد و از نرخ 9 /6 درصد در سهماهه قبل از آن پایینتر بود. به این ترتیب، نرخ رشد اقتصادی سالانه این کشور در سال گذشته میلادی به 9 /6 درصد رسید که پایینترین نرخ از سال ۱۹۹۰ میلادی است. در چهارماهه آخر سال ۲۰۰۸ میلادی، همزمان با شدت گرفتن بحران مالی جهانی، رشد اقتصاد چین که در ابتدای آن سال بالاتر از ۱۱ درصد بود بهطور موقت به اندکی بالاتر از شش درصد تنزل کرد اما بهزودی افزایش یافت و به هشت درصد و سپس بالای ۱۰ درصد رسید. آنچه آمار فعلی را متمایز میکند این است که تغییری در روند نزولی نرخ رشد اقتصاد چین دیده نمیشود و این نگرانی را پدید آورده که شاید دوره رشد سریع اقتصاد این کشور به پایان رسیده باشد. البته در مقایسه با
بسیاری دیگر از کشورهای پیشرفته و حتی در حال توسعه جهان، اقتصاد چین همچنان از رشد قابل توجهی برخوردار بوده اما با توجه به سهم بزرگ چین در اقتصاد جهانی، آثار تحولات اقتصاد آن کشور به خصوص کندی رشد بر شرایط اقتصادی سایر کشورها تاثیر میگذارد.
پس از ایالات متحده آمریکا، چین بزرگترین اقتصاد جهان را داراست. این کشور تامینکننده کالاهای اساسی بسیاری از کشورهای جهان است و از این رو در مبادلات سیاسی و اقتصادی بسیاری از مناطق جهان نام آن شنیده میشود. چین برای به حرکت درآوردن چرخه اقتصادی خویش محتاج گشودن بازارهای جدید است و از این رهگذر خود را محدود به مناطق اطراف نمیکند و در آمریکای لاتین، اقیانوسیه و آفریقا به صورت جدی فعال است. چین واردکننده عمده مواد خام از جمله نفت، از خارج است و اقتصاد صادرکنندگان این کالاها نیز همچون ایران به شدت به رشد اقتصادی چین وابسته است. علاوه بر این، مازاد تجاری قابل توجه چین به این کشور امکان سرمایهگذاری در سایر نقاط جهان را داده است که در شرایط رکودی فعلی، کمک مهمی در جلوگیری از تعمیق رکود بوده است. کاهش نرخ رشد داخلی این خطر را به دنبال دارد که سرمایهگذاری خارجی آن کشور نیز با چالش مواجه شود.
چین در حال تجربه گذار از مرحله کشوری با ساختار کشاورزی-روستایی به کشوری صنعتی-شهری است و تلاش میکند تا بازتعریفی از خویش منطبق با ایستارهای قدرتهای بزرگ و مدرن در سطح نظام بینالملل ارائه دهد؛ لذا بیش از هر چیز درصدد کسب زمان و اجتناب از چالشهایی است که امنیت آن را با بحران مواجه میسازند و در روند رشد اقتصادیاش اخلال ایجاد میکنند. ازاینرو، رویکرد سیاست خارجی چین به منطقه خاورمیانه و بهویژه ایران مبتنیبر دو اصل اساسی است: نخست «فرصتسازی» برای خود از طریق منحرف کردن توجه دنیای غرب به این منطقه و دوم، بسترسازی مناسب برای بسط نفوذ اقتصادی سیاسی خود در منطقه بهمنظور پیشبرد اهداف اقتصادی و جامه عمل پوشاندن به استراتژی «دستیابی به امنیت انرژی». در مقابل، استمرار چالش با آمریکا در تمام مدت بعد از انقلاب، فروپاشی بلوک شرق و رفتار سودجویانه و نامطمئن روسیه، همگی چین را برای توسعه روابط در چارچوب سیاست نگاه به شرق ایران و استفاده از آن جهت ایجاد توازن و کاستن از فشارهای غرب به کشورمان گزینهای مناسب مینماید.
در این میان، تحولات داخلی چین و استقرار اصلاحطلبان به رهبری دنگ شیائوپینگ در این کشور در سالهای پس از 1979 و برآمدن این کشور در قامت قدرت اقتصادی که عطش سیریناپذیری برای مصرف انرژیهای تجدیدناپذیر پیدا کرده و پررنگ شدن نقش آن در عرصه بینالمللی از یکسو و استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران و برخورداری ایران از منابع غنی نفت و گاز و مزیتهای ترانزیتی و ژئوپولتیک و... از سویدیگر توسعه سریع روابط دو کشور در سه دهه گذشته را در پی داشته است.
در گام بعد، موضوع هستهای یکی از فصول مهم سیاست خارجی دو کشور در سالهای اخیر را به خود اختصاص داده است. بازی چین در مذاکرات هستهای 1+5 در نگاه ایرانی بازی منفعتطلبانه و خنثی نسبت به منافع ملی ایران بوده است؛ گواه این مدعا رای مثبت چین به قطعنامه شورای امنیت علیه ایران است. بسیاری بر این باورند مذاکرات هستهای ایران برای چین یک فرصت عالی مهیا ساخت، از یک طرف در فضای تنهایی ایران خود را بدل به یک شریک تجاری مطمئن ساخت و از سوی دیگر با کارت ایران توانست وارد بازی بزرگ قدرتهای جهانی شود و امتیازات استراتژیک خود را طلب کند. بر اساس آمارهای رسمی گمرک ایران طی چهار ماه نخست سال 1394 چین سهم ۲۵درصدی از واردات ایران داشته است و چین سهم یکچهارمی (سه میلیارد و 518 میلیون دلار) از کل واردات ایران را داشته که این رقم نسبت به مدت مشابه سال قبل 20 درصد کاهش را نشان میدهد. این کاهش را به سبب تغییر نگاه در دولت جدید و تلاش برای گشایش بازارهای جهانی و متنوعسازی شرکای تجاری ایران میتوان تعبیر کرد. البته لازم به یادآوری است که سهم بزرگی از صادرات ایران به چین را انرژی تشکیل میدهد که اگر از آن صرف نظر شود، تراز تجاری
ایران نسبت به چین منفی خواهد بود. بر همین اساس، یکی از برنامههای اصلی سفر رئیسجمهور چین، تجدید پیمانها و موافقتنامههای اقتصادی و جستوجوی راههای جدید با شرایط نوین برای انعقاد تفاهمنامههای همکاری در تمامی سطوح اقتصادی است.
چین و ایران دو کشوری هستند که هر دو نسبت به ترتیبات بینالمللی معترض هستند، این عامل را نمیتوان در نزدیکی هرچه بیشتر دو کشور در سالهای اخیر بیتاثیر دانست؛ رویکرد ایران و چین در واقع با توجه به مفهوم تجدیدنظرطلبی قابل پیگیری است. پرواضح است که ایران و چین را نمیتوان دو کشور انقلابی تجدیدنظرطلب و برهمزننده بازی قدرت دانست اما دو کشور دورنمایی را برای خود ترسیم میکنند که در بازی قدرت در سطح بینالمللی اهرمهای لازم برای مانور و امتیازگیری را دارا باشند و از آن مهمتر جزو بازیگران اصلی و دارای سطح مورد تایید محسوب شوند.
چرا ایران برای چین مهم بوده است؟
اگرچه رویکرد ایران در سالهای اخیر چندان بر مدار تفاهم با جهان نبوده یا به تعبیر بهتر دنیا ایران را بهعنوان بازیگری که اهل مذاکره است و معامله مورد شناسایی قرار نداد اما با تغییر دولت و مانور جدید دستگاه دیپلماسی ایران این مهم عملی شد و ایران در این مسیر گام نهاد که مذاکرات مداوم هستهای گواه آن تلاش و اراده است. متغیر بینالمللی در روابط ایران و چین همیشه حاضر بوده است و ازاینرو بازی ایران و چین به تعبیر بسیاری از تحلیلگران در سطح کلان بازی دوجانبه نبوده و بازی سهجانبه با حضور آمریکاست؛ بر اساس این مدعا، چین با کارت ایران موضوع تایوان و تحکیم و گسترش حوزه نفوذ اقتصادی خود در جهان را با آمریکا و قدرتهای دیگر جستوجو کرد. چین در اسناد ملی خویش بارها به این اذعان داشته که موتور محرک این کشور و زمینه بقای کشوری با این حجم از جمعیت تنها و تنها با رشد سریع اقتصادی و تحکیم و ثبات اقتصادی میسر خواهد شد. موضوعی که چین به عنوان امنیت ملی بدان مینگرد و بر سر آن نهتنها با ایران بلکه با سایر کشورهای جهان نیز چانه نمیزند. مولفه دیگر ایران برای چین موضوع انرژیهای تجدیدناپذیر یا همان نفت و گاز است. انرژی اهرمی
است که بهسادگی میتواند گلوی چینیها را بفشارد و آنها خود به این مهم بهتر از دیگران اذعان دارند و از اینرو، سعی در متنوعسازی ورودیهای انرژی خویش دارند، ایران، آسیای مرکزی و... راههای مورد نظر چین است و ایران بهترین و ارزانترین گزینه برای دریافت نفت و گاز خواهد بود، به همین سبب در دوران تحریمها چین از سرمایهگذاری در منابع انرژی ایران دست برنداشت و تقریباً یکهتازی کرد. از یکسو رای مثبت آنها را در شورای امنیت میبینیم و از سوی دیگر جولان در حوزههای تجاری و اقتصادی. بازی چین با ایران در سالهای اخیر طرف ایرانی را در حالت کجدار و مریز نگه داشته، از یکسو، در فضای تحریم چارهای جز تامین منابع مورد نیاز داخلی نداشت و از سوی دیگر اتکای بیشازحد به این کشور، امکان چانهزنی و ورود بازیگران دیگر در آینده را با دشواری همراه میساخت.
موضوع دیگری که ایران را برای چین مورد اهمیت قرار میدهد، افراطگرایی در منطقه است. چین با توجه به جمعیت قابلملاحظه مسلمان که از لحاظ اجتماعی ظرفیت اعتراض نسبت به جایگاه خویش را دارا هستند، محمل مناسبی برای نفوذ تفکرات افراطی است و ایران بهعنوان یکی از کشورهای مهم اسلامی که در صف مخالفت و حتی مبارزه با این حرکتها قرار دارد، میتواند در برنامه مبارزه با تروریسم و افراطگرایی که چین در چارچوب شانگهای بدان میپردازد، همراهی کند و هم در منطقه خلیجفارس شریک مناسبی برای مذاکرات و ایجاد امنیت باشد. از سوی دیگر داشتن مرز مشترک با افغانستان خود ملجاء مناسبی برای ورود تفکرات و نیروهای تندرو به داخل مرزهای چین است، مرزهایی که ساکنان مسلمان ناراضی چین در آن ساکن هستند. پس بهخوبی میتوان دلیل نگرانی چین نسبت به گسترش افراطگرایی در منطقه را فهم کرد. استانهایی که در سالهای اخیر نشان دادهاند ظرفیت خارج شدن از کنترل را دارند و دولت برای متوقف کردن آن چارهای جز دست بردن به خشونت ندارد که این خود خشونت را در آینده در دو سوی داستان پررنگتر و عمیقتر میکند؛ از اینرو یافتن راهحل مناسب برای کاهش سطح بحران در
افغانستان از سوی دو کشور همسایه افغانستان یعنی ایران و چین قابل درک است. در همین راستا سفر رئیسجمهور چین به ایران و سپس عربستان را میتوان اینگونه تعبیر و تفسیر کرد؛ که این دور از سفرها به معنایِ تلاش چین برای راهحل میانه میان ایران و عربستان بهعنوان دو بازوی قدرتمند در منطقه برای مبارزه با افراطگرایی و مقابله با گسترش آن است. ایجاد تعادل و موازنه در منطقه یکی از شاخصههای اصلی امکان سرمایهگذاری، افزایش و گسترش آن است. چین برای ایران و عربستان یکی از شرکای تجاری مهم است و استمرار آن نیازمند آرامش سیاسی در منطقه خواهد بود.
همانگونه که ذکر آن رفت، سفر رئیسجمهور چین به ایران میتواند حرکتی رو به جلو برای چین در جهت تجدید و تحکیم روابط در تمامی سطوح با ایران در فضای پساتحریمی باشد که این بار چین بهترین گزینه برای ایران نیست و بازیگران دیگر وارد عرصه رقابت با چین در کسب بازارهای ایران شدهاند. به همین سبب، در اظهارات رئیس اتاق بازرگانی ایران و همچنین سخنگوی وزارت خارجه چین شنیده میشود، چین در مورد کالاهای صادراتی خود به ایران از لحاظ سطح کیفی تجدید نظر میکند، این به معنای پذیرش گشایش بازار ایران به سوی شرکتهایی است که کالاهایی با کیفیت بسیار بالا تولید و به ایران عرضه میکنند. همانطور که در هفتههای اخیر گرهارد شرودر صدراعظم سابق آلمان در لوای یک هیات تجاری عالیرتبه به ایران سفر کرد و با مقامات سیاسی و اقتصادی ایران دیدار کرد تا از انعقاد قراردادهای تجاری و اقتصادی طرف آلمانی با تهران مطمئن و همچنین حمایت دولت آلمان را از گسترش روابط در تمامی سطوح به ایران نوید دهد و آن را تضمین کند؛ این نمیتواند خبر خوبی برای چین که سالها تقریباً بیرقیب در ایران بود، باشد. گفته شده در این سفر طراحی دوباره رآکتور اراک به یک شرکت چینی
واگذار خواهد شد و دو طرف بر سر چندوچون آن به چانهزنی خواهند پرداخت. این موافقتنامه میتواند یک نشانه برای چین در جهت گسترش پروژههای عمرانی خود در ایران باشد. سرمایهگذاریهایی که طرف ایرانی گاه تجربه خوبی نسبت به آن ندارد، اتوبان تهران به خطه شمالی کشور یک نمونه از این دست تجربههای ناخوشایند است.
دیدگاه تان را بنویسید