افول نوظهورها؟
«پزو به جهنم رفته است»، این ابراز نگرانی را نویسنده برنده نوبل، وی. اس. نایپول در مقالهای در دهه ۱۹۹۰ راجع به آرژانتین مطرح کرد. او در ادامه به مهارتهای عاطفی اوا پرون، غذای بیفتک گوساله، تنشهای طبقاتی در بوئنوسآیرس و در نهایت خورخه لوییس بورخس میپردازد.
«پزو به جهنم رفته است»، این ابراز نگرانی را نویسنده برنده نوبل، وی. اس. نایپول در مقالهای در دهه 1990 راجع به آرژانتین مطرح کرد. او در ادامه به مهارتهای عاطفی اوا پرون، غذای بیفتک گوساله، تنشهای طبقاتی در بوئنوسآیرس و در نهایت خورخه لوییس بورخس میپردازد. بگذریم. پول لنگلنگان این کشور یک بخش عنصری از این کشور آمریکای جنوبی است؛ و حالا اخبار در هفته پیش گفتهاند که «پول پزو که تا پیش از این به صورت جزیی نرخ برابری آن با دلار میخکوب شده بود، نزدیک به 15 درصد سقوط کرده» و این موضوع سرمایهگذاران جهانی را به وحشت انداخته است.
در داووس، محفلی برای بزرگترین اشخاص جهان، گفتوگو از سبد پرداخت هنگفت جیمی دیمون به نگرانیها در خصوص بحران بازارهای نوظهور چرخش یافت. نرخ ارزها در جهان در حال توسعه به کمترین سطح خود از سال 2009 سقوط کرد. در بین آنها آرژانتین، ترکیه، آفریقای جنوبی و روسیه نزولهای سختی داشتند. خشونتهایی در خیابانهای کییف و بانکوک در جریان است. این هراسها شاخص بورس S&P 500 را در حدود دو درصد در روز جمعه، 24 ژانویه، به پایین کشاند و در ادامه در روز دوشنبه، بورسهای آسیایی سقوط کردند. کشورهای نوظهور اکنون در مسیری در جهتی ناامن در حرکت هستند: از ماه می تا آگوست سال 2013، یعنی پس از آنکه فدرالرزرو نخستین اقدام مخرب خود را برای کاهش سیاستهای انبساطی خرید اوراق قرضه انجام داد. در چشمانداز پایان پول رایگان، سرمایهها از کشورهای نوظهور که از یک دهه جریان ورودی سرمایه آسان نفع بردهاند به بیرون کشیده شد و ارزها و بازارهای سهام دچار زیان شدند. هر چند طی معدود ماههای پایانی سال به نظر میرسید که اوضاع باثبات شده باشد. بحرانها عادت دارند که ورود خود را با چندین تطبیق و آغاز انجام دهند، نه اینکه به شکل یک «انفجار بزرگ»
بیایند. به عنوان مثال تایلند در ماه جولای سال 1997 وارد بحران شد. چهار ماه بعد رئیسجمهور کره جنوبی به سیاستگذاران کشور خود در خصوص اوضاع هشدار داد. برای روسیه یک سال طول کشید که دچار حباب شود و تا آگوست سال 1998 وقوع بحران در این کشور خود را نشان نداد. آخرین خردهبحران نیز زمانی طول کشید که پدیدار شود. پس از افت ارزش و شکست آرژانتین در سال 2001، خیلیها ابراز میکردند که این یک نمونه ویژه و شکننده بوده است. اما در اواسط سال 2002 سرایت این بیماری به برزیل این کشور را هم به حاشیه برد. پس از افت فروشهای سال 2013، برخی ممکن است فکر کنند دو چیز بدتر شده است. نخست اینکه اکنون حتی آشکارتر شده که بانکداران مرکزی جهان ثروتمند استدلالهای زیادی ندارند که بگویند چطور میشود جانوری را که آنان با تعریف سیاستهای پولی خیلی سست خود ایجاد کردهاند، رام و اهلی کرد. بن برنانکی، رئیس در حال رفتن فدرالرزرو، آخرین نشست سیاستگذاری خود را در 28 و 29 ژانویه ریاست کرده است. انتظار میرود در این نشست فدرالرزرو سیاست خرید اوراق خود را با یک کاهش 10 میلیارد دلاری دیگر ادامه دهد و به 65 میلیارد دلار در ماه برساند. شکی نیست که این
امر با یک سیلاب از وراجیهای هوشمندانه برای نشان دادن اینکه فدرالرزرو است که زمام اوضاع را در دست دارد، همراه خواهد بود. ولی افراد مشکوک باید به بریتانیا نگاه کنند، جایی که رئیس تقریباً جدید بانک مرکزی کشور، مارک کارنی، چارچوبی را که خود او فقط شش ماه پیش برقرار کرد ترک کرده است. فرآیند معمولیسازی ترازنامه بانکهای مرکزی به نظر میرسد به سمت مسیری غیرقابل پیشبینی و مخرب در حرکت است. دومین تغییری که در جهت بدتر شدن رخ داده، این است که بازیابی جهان در حال ظهور در زمینه صادرات، سست به نظر میرسد. امید بر این بوده که همچنان که جهان غرب رشد سریعتری پیدا میکند، کالاهای بیشتری را از اقتصادهای نوظهور به سمت خود بکشد و به آنها برای بهبود ترازهای حساب جاریشان کمک کرده و کاری کند آنها کمتر به جریانهای ورودی سرمایه برای جبران این کسری، وابسته باشند. اما آخرین دادهها این خط را مغشوش کرده است. در هر دو کشور برزیل و ترکیه کسریهای حساب جاری نسبت به تابستان امسال گستردهتر شده است. صادرات چین در دسامبر نسبت به سال قبل، چهار درصد افزایش داشت، که این از چیزی که انتظار میرفت کمتر بود. با هر نشانهای که چین دچار
مشکل است، سرمایهگذاران از اقتصادهای در حال ظهور خارج میشوند -این یک اقتصاد ملی است که دو نقش نمایندهای برای اشتیاقهای غربی برای صادرات و منبعی برای تقاضای خود را، به ویژه برای کالاها، همزمان ایفا میکند. از دید من تحلیل دوبخشی فوق نسبت به بدتر شدن اوضاع، بیش از حد بدبینانه است. گاهی چیزی غیر از یک اغتشاش عمومی در حال وقوع است. همانطور که قبلاً هم اینجا نوشتیم، خیلی از اقتصادهای نوظهور نسبت به دهه 1990 سیاستهای نرخ ارز انعطافپذیرتری دارند -نرخ ارزهای در حال نزول میتواند یک نشانه سالم برای تعدیل باشد که نزول قاعدهمند را ایجاب میکند. هند، که تابستان سال گذشته کمی ترمیم پیدا کرد، اکنون این فرآیند را به اتمام رسانده است. یک رئیس جدید برای بانک مرکزی خود در بر سر کار دارد و کسری حساب جاری خود را، عمدتاً با ممنوع کردن واردات طلا، محدود کرده است. مکزیک و کره جنوبی به نظر میرسد که دولتهایی اصلاحگر را بر سر کار دارند و به اطمینان بخشیدن به سرمایهگذاران ادامه خواهند داد. فیلیپین، که برای مدتی طولانی به عنوان سرزمینی از قولهای ابدی و ناامیدیهای تضمینشده به آن بیتوجهی میشد، اوایل این ماه موفق شد
اوراق قرضه دولتی خود را با نرخ چهار درصد اجرایی کند. هراس آخر تا حدودی از ناحیه سیاست است. به فهرست کشورهای دارای بیشترین ضربه در وقایع ریزش ارزهای اخیر نگاه کنید. ارز ترکیه در ارتباط با اتهامات فسادی که به نخستوزیر این کشور وارد شد، سقوط کرد. ونزوئلا، که در هفته گذشته ارز آن دچار افت ارزش شد، یک کشتی شکسته است. آفریقای جنوبی در حال مواجهه با موجی از ناآرامیها و اعتصابهای صنعتی است. اوکراین در کشاکش موجی از اعتراضات گسترده است. پول ملی تایلند تاکنون به نحو شگفتانگیزی توانسته، ارزش خود را حفظ کند، اما خبرنگاران ما بر این باورند که این اوضاع چندان دوام نخواهد آورد و نشانههای افول ارزش پول ملی تایلند آشکار شده است. چه چیزی باعث شده که هراس مالی، چنین با سرعت به اقتصادهای نوظهور سرایت کند؟ ممکن است، بیثباتیهای اجتماعی و مناقشات سیاسی، که روز به روز دامن کشورهای تازهتری را میگیرد، این فرآیند را سرعت بخشیده باشد. سال پیش رو، در هند و اندونزی، شاهد برگزاری انتخابات خواهیم بود. نتیجه این انتخابات میتواند به اصلاح سیاسی و اقتصادی یا دولتی ضعیف منجر شود. برزیل سال گذشته، شاهد ناآرامیهای گستردهای بود.
احتمال دوم، این است که شاید کشورهای نوظهور، درباره سیستم مالی خود، دروغ میگویند. بحران 1997، زمانی گسترش یافت که معلوم شد بسیاری از بانکهای خصوصی، در وضعیت وحشتناکی هستند و برخی مقامات پولی، اسیر بازیهای بخش خصوصی شدهاند. بانک مرکزی تایلند و کره جنوبی، درباره وضعیت ذخایر ارزی و بدهیهای کشور، به جهان دروغ میگفتند. یکی از ویژگیهای مشترک اقتصاد کشورهای نوظهور این است که همه آنها مشغول تخصیص اعتبارات کلان هستند. سالهاست که بانکهای این کشورها در حال اعطای وامهای کلان هستند. در واقع، نرخ اعطای وام توسط این کشورها، در طول سالیان گذشته، دو برابر شده است. ویتنام یکی از نمونههای آشکار این فرآیند است. این کشورها، اکنون با معضل بازپرداخت وامهای کلان خود روبهرو هستند. اگر میخواهید تصویر واضحتری از این وضعیت داشته باشید، اوضاع بانک کارترد را در نظر بگیرید. بانکی غربی که تعاملات مالیاش عمدتاً با کشورهای نوظهور بود. بانکی که ورشکسته شد. بنابراین، هم اینک ما با دو نشانه روبهرو هستیم. نشانههایی که ممکن است وضعیت فعلی را به اوضاعی بسیار وحشتناکتر تبدیل کند. اول از همه، آنچه در خیابانها میگذرد: بیثباتی
سیاسی و تنشهای اجتماعی که سطح جوامع را فراگرفته است و دیگری وضعیت بانکها و فسادی که مشغول ریشه دواندن در آنهاست.
دیدگاه تان را بنویسید