وارثان جدید کینز
علم اقتصاد پس از بحران
سال ۲۰۰۸ برای اقتصاددانان یک کابوس بود. افرادی که در مورد علم مورد تمسخر توماس کارلایل مطالعه و تحقیق میکردند نتوانستند با دانستههای خود وجود پرتگاه را تشخیص دهند. توماس کارلایل دانشمند اهل بحثو جدل قرن ۱۹ اقتصاد را علم ملولکننده نامیده بود. اقتصاددانان نه تنها در تشخیص مشکلات ناتوان بودند بلکه حتی پیشبینی میکردند ثبات و آرامشی که آن را «اعتدال بزرگ» نامیده بودند حکمفرما میشود.
سال 2008 برای اقتصاددانان یک کابوس بود. افرادی که در مورد علم مورد تمسخر توماس کارلایل مطالعه و تحقیق میکردند نتوانستند با دانستههای خود وجود پرتگاه را تشخیص دهند. توماس کارلایل دانشمند اهل بحث و جدل قرن 19 اقتصاد را علم ملولکننده نامیده بود. اقتصاددانان نه تنها در تشخیص مشکلات ناتوان بودند بلکه حتی پیشبینی میکردند ثبات و آرامشی که آن را «اعتدال بزرگ» نامیده بودند حکمفرما میشود. اکنون که اقتصاد جهانی روند آهسته رو به بهبودی در پیش گرفته است موضوع علم اقتصاد باز هم در وضعیتی نابسامان قرار دارد و دانشجویان بیشتر تمایل دارند بفهمند چه کارهایی اشتباه بوده است. آنها از آنچه قبلاً به آنها آموخته شده است ناامید هستند. اکنون پروژههای جسورانه و جدیدی در راه هستند تا علم اقتصاد را دوباره تنظیم کنند و شرایط را متحول سازند.
بریتانیا در این روند نقشی مهم دارد. علم اقتصاد در اوایل دهه 1930 وضعیتی وخیم داشت. اقتصاد جهان در باتلاق گرفتار شده بود و اقتصاددانان دلیل آن را نمیدانستند. دو بریتانیایی اوضاع را تغییر دادند. در سال 1933 جان مینارد کینز اقتصاددان دانشگاه کمبریج مقدمات اولیه را فراهم کرد: نظریه جدید او نشان میداد چگونه تقاضای ناکافی میتواند به رکود مداوم و بیکاری درازمدت منجر شود. نظرات او بنیادی و تندروانه اما فنی بودند. این نظرات هنگامی به بار نشستند که جان هیکس از همان دانشگاه نظرات کینز را در الگویی قرار داد که به سرعت به ستون فقرات تدریس در مقطع کارشناسی دانشگاه تبدیل شدند.
اکنون که شرایط برای تحولی دوباره آماده شده است بریتانیا یک بار دیگر سکان هدایت را در دست میگیرد. در ابتدا باید خون تازهای به رگهای اقتصاد تزریق شود. اکنون تعداد کسانی که در علم اقتصاد بالاترین نمره تحصیلی را میگیرند به بیشترین رقم رسیده است (در ژوئن 2013 این تعداد از 26 هزار نفر فراتر رفت). با وجود این بسیاری از دانشجویان دانشگاه آنچه را پس از آن رخ میدهد نومیدکننده میدانند. یک انجمن دانشجویی در دانشگاه منچستر تصمیم گرفته تا مواد درسی کنونی را به چالش بکشد. آنها تقاضا میکنند درسهای ریاضی جزیی کمتر شود و به جای آن نظرات متفکران مهم طول تاریخ مورد بحث قرار گیرد.
گلایهها صرفاً از جانب دانشجویان نیست. بسیاری از استادان هم از این شکایت دارند که تاریخ تفکر اقتصادی کمتر تدریس میشود. این درخواست به معنای تغییری چپگرایانه به سمت کمونیسم کارل مارکس یا تحولی راستگرایانه به سوی نظریه آزادی فردی فریدریک هایک نیست بلکه دانشجویان باید به ابزاری مجهز شوند که توسط آن بتوانند از متفکران تاریخ به عنوان منبع نظریههای جدید استفاده کنند. برای درک اهمیت موضوع به بانکداری توجه کنید. ایروینگ فیشر و میلتون فریدمن هر دو به بانکداری نظام ذخیرهبخشی از منابع بدبین بودند و مطالب زیادی در این باره نوشتند. مطابق این نظام سپردههای بانکی به جای تبدیل شدن به داراییهای مطمئن برای دادن وام مصرف میشدند. کسانی که از افکار آنها آگاهی داشتند از پیشنهادهایشان استفاده کردند و با طراحی «حصار حلقهای» تلاش کردند از سپردههای خود محافظت کنند. اگر تعداد بیشتری از ناظران بانکی در آن زمان در دانشگاه با عقاید آنها آشنا شده بودند شاید قبل از بحران (و نه پس از آن) به طراحی این حصار اقدام میکردند. اما موضوع فقط نارضایتی دانشجویان از علم اقتصاد نیست. اقتصاددانان حرفهای به راحتی میتوانند نقاط برد را پیدا
کنند. بسیاری عقیده دارند که تاریخ اقتصاد باید به طور گستردهای تدریس شود. آنها به این حقیقت اشاره میکنند که بن برنانکی رئیس فدرالرزرو تحت تاثیر دانش خود درباره رکود عظیم آمریکا و رکود ژاپن در دهه 1990 توانست عملکرد بسیار بهتری از همتایان خود در سایر کشورهای ثروتمند داشته باشد. علاوه بر این صرفاً تاریخ مالی آمریکا نیست که اهمیت دارد. استنلی فیشر رئیس بانک مرکزی اسرائیل بین سالهای 2005 تا 2013 میگوید او تاریخ اقتصاد را در مقابله با بحران سال 2008 مفید میداند. او به ویژه به قانون مشهور والتر بیجهات اشاره میکند که میگوید باید مبالغ سخاوتمندانهای از پول نقد را در اختیار بانکهای مشکلدار قرار داد اما هزینه آن را دریافت کرد. این قانون مدتها قبل از بحران از مواد درسی اکثر دانشگاهها حذف شده بود. اکنون تعدادی از استادان و معلمان به این تقاضاها گوش فرا دادهاند. آنها تحت تاثیر هدایت وندی کارلین اقتصاددان دانشگاه لندن در حال طراحی برنامه درسی جدیدی در سطح دانشگاهی هستند. این پروژه که اجرای آن از سال تحصیلی 2015-2014 آغاز خواهد شد بسیاری از مسائل را تغییر میدهد. نظرات دانشجویان در آن لحاظ میشود. به
انجمنهایی مانند «تفکری دوباره در علم اقتصاد» که در لندن مستقر است این فرصت داده شده تا در مورد برنامه درسی جدید اظهار نظر کند. علاوه بر این برنامه جدید درسی با عالم سیاست ارتباط دارد. پروژه خانم کارلین در کنفرانس 11 نوامبر در ساختمان مرکزی خزانهداری ارائه شد و اقتصاددانان بانک انگلستان در آن شرکت کردند.
از بلومزبری تا بنگلور
این طرح جنبه بینالمللی نیز دارد. قبل از بحران، دانشجویان در حالی فارغالتحصیل میشدند که به جز اقتصاد آمریکا اقتصاد دیگری نمیشناختند. دانشگاههایی که در پروژه خانم کارلین مشارکت دارند از 9 کشور مختلف هستند که شامل بازارهای نوظهوری مانند شیلی، کلمبیا، هند، و روسیه میشوند. آنها درسهای هیکس را در کلاسهای دانشگاهی یاد گرفتهاند در حالی که مواد آموزشی آنلاین توسط دانشگاه عظیم پریمجی در بنگلور طراحی میشود. کسانی که این دوره را میگذرانند نیازی ندارند کتابهای گرانقیمت را خریداری کنند. مواد آموزشی بدون هیچ هزینهای در اختیار دانشگاهها قرار میگیرد.
این شرایط به دلیل تحول بزرگ دیگری در علم اقتصاد بریتانیا امکانپذیر شده است. از دوران اوج پستکینزی، در دهه 1950 تعداد زیادی از اقتصاددانان در جستوجوی دستمزدهای بالاتر به آمریکا نقل مکان کردند. اما صندوقهای سرمایهگذاری تصمیم گرفتهاند در موضوع علم اقتصاد مشارکت مالی داشته باشند. صندوق سرمایه بروان هوارد با 40 میلیارد دلار سرمایه در امپریال کالج مرکز تحقیقاتی ثبات مالی دایر کرده است. در 11 نوامبر این صندوق اعلام کرد فرانکلین آلن استاد مدرسه تجارت لندن و داگلاس گیل استاد دانشگاه نیویورک به طور مشترک ریاست این مرکز را بر عهده میگیرند. به نظر میرسد جریان فرار مغزها اکنون معکوس شده باشد.
پروژه خانم کارلین نیز از پول صندوقهای سرمایه بهرهمند میشود و پول نقدی را از موسسه «تفکر نوین اقتصادی» (اتاق فکری که توسط جرج سورس در سال 2009 تاسیس شد) دریافت میکند. این موسسه هماکنون سالیانه چهار میلیون دلار در پروژههای علم اقتصاد هزینه میکند و مرکز تحقیقاتی جدیدی در دانشگاه آکسفورد دارد. کینز هم سرمایهگذاری فعال بود که عقیده داشت علم اقتصاد وظیفه دارد از چیزهای خوبی مانند موسیقی، هنر و زندگی خردمندانه محافظت کند. اگر او زنده بود قطعاً از روند کنونی حمایت میکرد.
دیدگاه تان را بنویسید