خلاقیت را چگونه به پول تبدیل کنیم؟
مسیر ثروتسازی از ایده
نقش خلاقیت، نوآوری، کارآفرینی و کسبوکارهای کوچک و متوسط در ازدیاد تولید ناخالص داخلی و رشد اقتصادی بر کمتر کسی پوشیده است.
نقش خلاقیت، نوآوری، کارآفرینی و کسبوکارهای کوچک و متوسط در ازدیاد تولید ناخالص داخلی و رشد اقتصادی بر کمتر کسی پوشیده است. صحت این ادعا البته با مشاهدات تجربی و وقایع دنیای امروز، همخوانی و همبستگی بسیار بالایی دارد، به گونهای که میتوان کسبوکارهای بسیار موفق داخلی از جمله دیوار، دیجی کالا، اسنپ، خندوانه و... را در دنیای کسبوکار اینترنتی و تلویزیونی مثال زد، که طی مدت کوتاهی، ایدههای خود را به ثروت و ارزش افزوده بالایی تبدیل کردهاند. بنابراین این موضوع که نقش نوآوری در رشد اقتصادی انکارناپذیر است، جای بحث باقی نمیگذارد، سوالی که اما در یک مرحله قبلتر مطرح میشود، آن است که، چگونه خلاقیت و ایده را میتوان به ثروت، پول و ارزش افزوده تبدیل کرد؟ این موضوع زمانی جذابتر میشود که بزرگان کسبوکار دنیا همگی واقف باشند، که هر فردی یک پتانسیل و یک خلاقیت درونی بالقوه دارد، که در صورت شناخت مسیر و فراهم بودن زمینههای لازم میتواند آن را بالفعل کند. اگرچه یافتن پاسخ یکتایی برای سوال مطروحه کمی دشوار است، و ایدههای مختلف برای به ثمر نشستن، راههای متفاوتی را باید تجربه کنند، اما تهیه یک نقشه جامع برای
دارندگان ایدهها میتواند تا حد زیادی به روشن شدن این راه کمک کند. این نقشه راه در یک طبقهبندی کلی میتواند شامل سه بخش، معیارهای لازم و کلی برای ورود به دنیای کسبوکار، نحوه تامین مالی، و در نهایت شیوه رهبری و به دست گرفتن فرمان در ادامه مسیر تا خلق ثروت و ارزش افزوده، باشد. یادداشت پیش رو در ابتدا معیارها و ویژگیهای لازم قبل از راهاندازی یک کسبوکار و تبدیل ایده به ثروت را بررسی میکند. در صورتی که ایده مدنظر معیارهای لیستشده را برآورده کند، آنگاه این سوال مطرح میشود، که نحوه تامین مالی در مراحل اولیه و نوزادی یک کسبوکار و همچنین در مراحل رشد، پیشرفت و بلوغ آن چگونه خواهد بود. در پایان، نقشه راه ادامه مسیر با آوردن یک مثال از کسبوکار موفق برنامه خندوانه رامبد جوان، ترسیم میشود.
مرحله اول: معیارهای لازم برای ورود به دنیای کسبوکار
پیش از تبدیل ایده و راهاندازی یک کسبوکار جدید باید معیارها و ویژگیهای مختلف یک کسبوکار را به دقت مورد بررسی قرار داد، تا بتوان به سلامت و موفقیت آن کسبوکار امید بیشتری داشت، این معیارها شامل سودآوری، بازار هدف و مشتریان احتمالی، سیاستهای دولت، مکان مناسب و چشمانداز آینده کسبوکار میشود.
1- معیار سودآوری
آیا ایده مورد نظر سودآوری خوبی دارد؟ این سوال مهمترین سوالی است، که قبل از شروع و راهاندازی یک کسبوکار جدید باید پرسیده شود. غاییترین و اصلیترین هدف انسانها و عاملان اقتصادی در همه جوامع، کسب سود و منفعت و مطلوبیت است. بنابراین پیش از آغاز هرگونه فعالیتی پیوسته باید این سوال را مطرح کرد که آیا ایده مورد نظر سودآوری و منفعت لازم را دارد یا نه؟ برای این کار باید امکانسنجیهای پیش از شروع کسبوکار و هزینه فایدههای لازم را انجام داد. هزینههای ثابت و متغیر یک کسبوکار را لیست کرد، ریسک پروژه موردنظر را برآورد و جریان درآمدی مربوط به آینده آن را تنزیل کرد، و در نهایت در صورتی که ارزش فعلی درآمدهای یک کسبوکار جدید، بر هزینههای آن بچربد، میتوان سلامت اولیه کسبوکار مورد نظر را تضمین کرد و خوان اول تبدیل ایده به خلاقیت را پشت سر گذاشت. در این مرحله کمک گرفتن از یک مشاور مالی و یک راهنمای سرمایهگذاری احتمال موفقیت یک ایده را بالاتر خواهد برد.
2- بازار هدف و مشتریان احتمالی
اگر از خوان اول راهاندازی یک کسبوکار گذر کنیم، باید سوال دوم را مطرح کرد، که آیا برای کالای مورد نظر بازاری وجود دارد یا میتوان با ترفندهایی بازار جدیدی را برای فروش ایده و خلاقیت مورد نظر شکل داد یا نه؟ ایدهپرداز باید بداند که بدون مشتری و متقاضی برای کالا یا خدمت مورد نظر کسبوکار آیندهاش محکوم به شکست خواهد بود و سودآوری ایده مورد نظر زیر سوال خواهد رفت. بنابراین در نظر گرفتن نیاز مشتریان هدف و حرکت همسو با آن، یکی دیگر از مهمترین معیارهای پیش از راهاندازی یک کسبوکار است که باید به دقت به آن توجه کرد.
3- سیاستهای دولت
آیا کسبوکار مورد نظر با سیاستهای کنونی دولت همخوانی دارد، آیا در فضای کسبوکار موجود، تحقق هدف مورد نظر کارآفرین، امکانپذیر است!؟ اینها سوالات مهم دیگری هستند که قبل از راهاندازی کسب وکار و تبدیل ایده به سود باید مدنظر داشت. مطالعات و ارزیابی سیاستهای دولت، و فضای کسبوکار، در رابطه با حوزههای تجاری و صنعتی مورد نظر یکی دیگر از معیارها و پیشنیازهای لازم است، چرا که انجام کاری خلاف مقررات موجود ممکن است با جرایم احتمالی نهادهای دولتی و حاکمیتی مواجه شده و فعالیت تجاری و کسبوکار مورد نظر را با اختلال مواجه کند.
4- مکان مناسب
بهترین مکان مناسب برای راهاندازی کسبوکار مورد نظر کجاست؟ به عنوان یک کارآفرین و صاحب ایده باید در مورد مکان ارائه خدمت یا محصول مورد نظر به مشتری پیشبینیهای لازم صورت پذیرد، و مکانی انتخاب شود تا به محل تردد مشتریان نزدیک باشد. بدین منظور لازم است ترکیب جمعیتی موجود در محل مورد نظر مورد بررسی دقیق قرار گرفته و درباره سبک زندگی مردم آن محدوده تحقیقات لازم انجام پذیرد. ابزارها و تکنیکهای مکانیابی نیز در این مرحله میتواند به فرد صاحب ایده کمک شایانی کند.
5- چشمانداز آینده کسبوکار
صاحبان ایده این سوال را که وضعیت آینده یک کسبوکار چگونه خواهد بود، باید پیوسته از خود بپرسند، تا با برنامهریزی منظم و دقیق برای آینده از شکستهای احتمالی جلوگیری کرده و از فرصتهای به وجود آمده نهایت استفاده برده شود.
6- کانالهای توزیع
اینکه چگونه محصول یا خدمت مورد نظر را به دست مشتریان رساند شاید آخرین سوالی باشد که یک کارآفرین باید قبل از شروع و راهاندازی یک کسبوکار از خود بپرسد. بیشک ایجاد یک پلتفورم قدرتمند توزیع برای ارسال به موقع محصولات به مشتریان از اهمیت بسیار زیادی برای یک کسبوکار نوپا برخوردار است که در قبل از شروع کسبوکار باید در مورد وجود چنین شبکه توزیعی فکری اساسی کرد.
مرحله دوم: تامین مالی
در صورتی که سودآوری کسبوکار مورد نظر تایید شود، میتوان گفت بیش از ۷۰ درصد مسیر تبدیل ایده به ثروت پیموده شده است. حال نوبت به این سوال میرسد که از چه کانالهایی میتوان منابع لازم برای تامین مالی کسبوکار مورد نظر را فراهم کرد.
1- پسانداز شخصی
شواهد تجربی نشان از مرگ بسیاری از کسبوکارهای کوچک در مراحل ابتدایی و شکلگیری دارد. این مساله موجب عدم تمایل دیگران به سرمایهگذاری در ایده و کسبوکار شما خواهد شد. پس برای به پیش رفتن و به امید کسب ثروت در آتی، بهتر است اول از پساندازها و سرمایههای شخصی خودتان شروع کنید.
2- خانواده یا دوستان
پسانداز شخصی در مراحل اولیه کسبوکار ممکن است، کفایت لازم برای بهرهبرداری کامل از یک ایده را نداشته و قادر به تامین هزینههای اولیه ایده مورد نظر و تجاری کردن آن نباشد. در این صورت اگر فرد نوآور توانایی متقاعد کردن دوستان نزدیک و خانواده برای همکاری در سرمایهگذاری را داشته باشد، از این کانال میتواند منابع خوبی را جمعآوری کند. توانایی متقاعد کردن دوستان و خانواده برای سرمایهگذاری موجب ایجاد تعهد برای کارآفرینان شده و آنها را مجبور میکند که تنها بر روی فرصتهای سودآور سرمایهگذاری کنند. البته میزان این نوع سرمایهگذاری هم مانند سرمایهگذاری شخصی چندان بالا نیست اما به نظر میرسد در مراحل ابتدایی شکلگیری یک کسبوکار استفاده از این نوع تامین مالی به تقویت بنیه شرکت کمک زیادی خواهد کرد.
3- تامین مالی از طریق بانکها
یکی دیگر از روشهای تامین مالی طرح، وامگرفتن از بانکها و موسسات مالی است. مهمترین مزیت این روش تامین مالی نسبت به روشهای تامین مالی که در ادامه خواهد آمد، این است که در این روش، مالکیت شرکت در انحصار خود کارآفرین باقی بماند، ولی چون منابع قرض گرفتهشده باید در سررسیدهای مشخصی بازپرداخت شود، در صورت عدم بازپرداخت به موقع اقساط، ممکن است خسارت زیادی به شرکت وارد شود و ریسک بالایی را متوجه سرمایهگذار کند. تامین مالی از طریق بانکها اگرچه هزینه ابتدایی پایینی دارد، اما نرخهای بالای تسهیلات بانکی در ایران ممکن است سودآوری پروژه مورد نظر را به کلی زیر سوال ببرد. بنابراین توصیه اولیه به کارآفرینان و صاحبان ایده این است که از دیگر روشهای تامین مالی استفاده کنند.
4- صندوق شکوفایی و نوآوری
یکی از اقدامات اساسی سیاستگذاران در ایران برای حمایت از ایدههای دانشبنیان، تامین مالی ارزانقیمت از طریق صندوقهای نوآوری و شکوفایی است. برای تامین مالی از طریق این صندوقها باید با ارائه یک طرح کسبوکار بتوان موافقت صندوق در جهت دانشبنیان بودن ایده مورد نظر را کسب کرد. این نحوه تامین مالی اگرچه دارای مزایای فراوانی است اما این سیستم، مشکلاتی از قبیل زمانبر بودن فرآیندهای رسیدگی به تقاضای تسهیلات و همچنین مساله ریسکگریزی این صندوقها را پیش میکشد، بهگونهای که حتی فرآیند ارزیابی و تخصیص تا بیش از شش ماه به طول میانجامد و در این مدت، ممکن است، رقبای با توان تامین مالی بالا گوی سبقت را ربوده و عرصه را بر دارنده ایده تنگ کنند. بنابراین در نظر داشتن ترکیب و سبدی از انواع روشهای تامین مالی برای کاهش ریسک پیشنهاد میشود.
5- سرمایهگذاران خطرپذیر
سرمایهگذاری خطرپذیر، و تامین مالی از طریق بازار بورس که در ادامه معرفی میشود، مناسب شرکتها و کسبوکارهایی است که مراحل اولیه رشد و بلوغ را گذرانده و نیاز به سرمایههای بالایی برای گسترش خدمات و فعالیتهای خود دارند. همانطور که عنوان شد، کمبود سرمایهگذاری عاملی موثر در شکست بسیاری از کسب وکارهاست، با این حال به دلیل نرخ بالای مرگ و میر کسبوکارهای کوچک جدید، موسسات مالی تمایل چندانی به قرض دادن وجوه یا سرمایهگذاری در آنها ندارند. پرواضح است که فقدان سرمایه کافی، کسبوکار نوپا را با رها ساختن بر بنیان مالی ضعیف، مستعد شکست خواهد کرد. سرمایهای که کارآفرینان برای راهاندازی کسبوکارهایشان نیاز دارند، کاملاً همراه با خطرپذیری است، چرا که سرمایهگذاران در این کسبوکارهای نوپا، در قبال امکان دستیابی به پاداشهای چشمگیر، باید برای از دست دادن کل سرمایه تزریقشده خود آماده باشند. سرمایهگذاری مخاطرهپذیر را اولین بار فردی به نان جین وایتر در سال ۱۹۳۹ به کار برده است، هدف نهایی سرمایهگذاران مخاطرهپذیر، با کمی اغماض رسیدن به ارزشی معادل 10 برابر سرمایه اصلی خود پس از هفت سال است. برای جذب این نوع
سرمایهگذاری، نوشتن یک طرح کسبوکار عالی و توجیه اقتصادی ایده مورد نظر، ضروری و الزامی است، به گونهای که در آن بتوان صندوقهای کسبوکار پرمخاطره را از نظر ارزش سرمایهگذاری قانع کرد.
6- بورس
یکی دیگر از شیوههای مهم تامین مالی، به انتشار اوراق و سهامی کردن شرکت، از طریق بورس اوراق بهادار برمیگردد. این شیوه تامین مالی البته زمانی مناسب است که کسبوکار مورد نظر به مرحله رشد و بلوغ رسیده باشد و نیازمند سرمایه سنگینی برای گسترش فعالیتها و ارائه خدمات و محصولات به مشتریان باشد. در این صورت میتوان با واگذاری قسمتی از سهام شرکت در بورس سرمایه مناسبی تامین و به کسبوکار مورد نظر تزریق کرد.
مرحله سوم: شیوه مدیریت و به دست گرفتن فرمان
مرحله سوم تبدیل ایده به ثروت، به تکامل، رشد و بلوغ کسبوکار برمیگردد. در این مرحله در واقع باید به این سوال پاسخ داد، که چگونه میتوان وفاداری مشتریان و سودآوری کسبوکار را حداقل برای مدت زیادی بیمه کرد، این مساله به شیوه مدیریت کارآفرین و ذینفعان کسبوکار مورد نظر برمیگردد و یکی از مهمترین مراحل برای چیدن ثمرات یک ایده خلاقانه و جمعآوری ثروت است. درواقع در این مرحله باید فرمان را به دست گرفت تا از پیچها و سراشیبیهایی که ممکن است سلامت کسبوکار را به خطر بیندازد جلوگیری کرد، قابلیت شناختن نیازهای جدید مشتریان یکی از مهمترین چالشهایی است که در این مرحله باید با آن دست و پنجه نرم کرد، مدیریت ارتباط با مشتریان برای شناسایی، ترغیب، گسترش، حفظ و ارائه خدمات بهتر به مشتریان باید در دستور کار قرار بگیرد. نوآوری پشت نوآوری اتفاق بیفتد تا سهم فروش محصول یا خدمت مورد نظر از بازار حفظ شود. ارتقای کیفیت محصول باید پیوسته در دستور کار قرار گرفته، تا کسبوکار از مسیر مورد نظر خود منحرف نشود. به عنوان یک مثال ملموس از اینکه چگونه یک کسبوکار در مراحل رشد و توسعه، توانسته است همچنان مشتریهای خود را حفظ کند،
برنامه خندوانه به عنوان یک نمونه از کسبوکارهای موفق داخلی به مدیریت رامبد جوان بررسی شده است تا از این رهگذر بتوان، دید خوبی نسبت به آینده یک کسبو کار ارائه داد.
برنامه خندوانه
برنامه خندوانه را میتوان یکی از موفقترین برنامههای تلویزیونی صدا و سیما در چند سال اخیر لقب داد. برنامهای که بهرغم پخششدن از شبکه تازهتاسیس و کممخاطب نسیم، در عرض چند ماه با اقبال عمومی مواجه شد.
خندوانه را به نوعی میتوان به استارتآپی تشبیه کرد که با استفاده از خلاقیت رامبد جوان، تهیهکننده و مجری این برنامه و با کمک یک کار گروهی هوشمندانه توانست به سرعت مورد توجه مخاطبان قرار بگیرد و به موفقیت کمنظیری در بین سایر برنامههای صدا و سیما دست یابد. بررسی مسیر حرکت خندوانه از شروع تا انتهای سری دوم این برنامه که به نوعی فاز بلوغ این برنامه بود، میتواند نکات مفیدی برای علاقهمندان به کارآفرینی و کسبوکار به همراه داشته باشد،
بهبود مستمر و تکمیل محصولات
اضافه کردن شخصیت «جنابخان» را میتوان نقطه عطف خندوانه در مسیر بهبود دانست. شخصیتی که با ورودش کیفیت برنامه را به وضوح ارتقا داد. ورود شخصیت جنابخان، نهتنها ورود یک شخصیت جذاب و مخاطبپسند بود، که کیفیت کار مجری برنامه را نیز افزایش داد. اتفاقی که در برخی از برنامهها (و در دنیای کسبوکار، کمپانیها و استارتآپها) با ورود شخصیت (کالا یا خدمات) جدید با کاهش جذابیت شخصیتهای قبلی (محصولات یا خدمات قبلی آن کمپانیها) همراه میشود.
استفاده از شبکههای اجتماعی
انتشار ویدئوها و عکسنوشتههای خندوانه در دو شبکه اجتماعی فیسبوک و اینستاگرام نقش موثری در افزایش مخاطبان این برنامه داشت. در ضمن، بسیاری از دیالوگهای رامبد جوان و جنابخان حول مباحثی میگذشت که مخاطبان برنامه پیشتر در شبکههای اجتماعی درباره آن خوانده یا اظهارنظر کرده بودند. این امر به درگیرشدن کاربران اینترنتی با ویدئوهای این برنامه و افزایش دفعات بازنشر این ویدئوها در شبکههای اجتماعی کمک زیادی میکرد.
استفاده بهینه از مخاطب
حضور رایگان مخاطبان در هر برنامه راهکار هوشمندانهای بود که سبب افزایش و استحکام ارتباط دوطرفه خندوانه و تماشاگران شد. در قسمتهایی از این برنامه نیز حاضرین از طرف اسپانسر آن برنامه دعوت میشدند. این کار هم یک تصمیم هوشمندانه دیگر در جهت تحکیم رابطه بین برنامه، حامی برنامه و کارمندانش بود.
احترام به مخاطب (مشتری)
رامبد جوان در انتهای هر برنامه از حاضرین در استودیو درخواست میکرد که به احترام ملت ایران از جای خود بلند شوند. او در طول اجرای برنامه تلاش زیادی برای ادای احترام به مخاطبان خود بهخرج میداد و چندین برنامه را به حضور جانبازان، بیماران خاص و اقشار کمتر مورد توجه شده برنامههای تلویزیونی اختصاص داد.
این موضوع اگرچه در نگاه اول تنها یک «وظیفه» اجتماعی بهنظر میرسد، ولی در عمل فراتر از یک ادای احترام، قدمی در راه جذب و رضایت همه مخاطبان بهشمار میرود.
چرخش بهموقع
برنامه خندوانه اگرچه در طول مسیر حرکتی رو به جلو داشت و هرچه از آغاز این برنامه گذشت به جذابیت برنامه و تعداد مخاطبان اضافه شد، ولی از جایی به بعد خطر عادیشدن در کمین آن بود. انتظار مخاطب بالا رفته بود ولی محتوای برنامه تغییری نکرده بود؛ این نقطه همان آغاز فاز مرگ برای تمامی برنامههای تلویزیونی و در دنیای کسبوکار برای سازمانها و کمپانیهاست. راهکار رامبد جوان و گروهش برای این موضوع یک تصمیم هوشمندانه و بسیار موفق بود: راهاندازی مسابقههای مختلف، تصمیمی که شاید اصلیترین علت موفقیت خیرهکننده خندوانه در جذب مخاطب بود.
در پایان ذکر این نکته حائز اهمیت است، که برای تبدیل ایده به ثروت باید مسیری متفاوت از بقیه را تجربه کرد و به نوعی متمایز بود تا بتوان عرض اندام کرد اما نقشه راه موفقیت در همه کسبوکارها تقریباً همان سه مرحلهای است که در این یادداشت به آن اشاره شده است.
دیدگاه تان را بنویسید