تاریخ انتشار:
واعظ معتقد است هیچ رئیسجمهوری در آمریکا به اندازه اوباما مایل به بهبود روابط و ادبیات برخورد با ایران نبوده است
هزینه ۴۰میلیاردی لابی اسرائیل نتیجه نداد
جمهوریخواهان در نهایت انتظار داشتند که اوباما ۳۴ رای به دست آورد. ولی گذشتن هم از حد نصاب وتو و هم از رای لازم برای فیلی باستر دور از ذهن بود. اما با تلاش شبانهروزی طرفداران برجام ۴۲ رای به دست آمد و این، پایههای توافق را محکمتر کرد.
توافق هستهای ایران از سد کنگره هم گذشت. تاکتیک دولت آمریکا برای عبور از این مرحله و غلبه بر خواست جمهوریخواهان چه بود؟
کاخ سفید و مجموعه تیم مذاکرهکننده اوباما از مدتها پیش این روند را تثبیت کرده بودند. از همان زمانی که دولت آقای اوباما با طرح لایحه باب کروکر در کنگره موافقت کرد و بسیاری در ایران با سوءبرداشت از این اقدام آن را در راستای زیر سوال بردن برجام تعبیر کردند. البته آقای اوباما در ابتدا بر آن بود تا با استفاده از اختیارات اجرایی رئیسجمهور این توافق را امضا و تحریمهای ایران را لغو کند تا دیگر نیازی به مصوبه کنگره نباشد. اما با توجه به حساسیتهای ایجادشده در مورد این پرونده و اینکه کنگره میخواست نقش بارزتری داشته باشد تصمیم بر آن شد تا راهکار دیگری اتخاذ شود و بر همین اساس هم کاخ سفید و کنگره توانستند در آوریل گذشته به راهحلی میانی نسبت به تصویب طرح کروکر، رئیس جمهوریخواه کمیسیون روابط خارجی سنای آمریکا که با عنوان «بازبینی توافق هستهای ایران» شهره است، دست پیدا کنند. البته در طراحی این طرح یافتن راهکارهای میانه برای ارضای کاخ سفید و کنگره بن کاردین که نماینده ارشد دموکراتها در این کمیسیون است هم مشارکت فعالی داشت. بر اساس این طرح قرار بود در یک بازه زمانی مشخص کنگره به ارزیابی توافق هستهای ایران
بپردازد و پس از آن بر اساس یکی از مولفههای رد، پذیرش یا عدم لحاظ اقدامی خاص عمل کند. با این سیاست با وجود آنکه در شناسایی حق کنگره برای بازبینی توافق امتیاز ویژهای به کنگره داده شد ولی در عین حال شانس آقای اوباما و تیم مذاکرهکننده آمریکا برای پیروزی بر کنگره از همان ابتدای کار افزایش یافت. حتی در صورت رد توافق در کنگره، جمهوریخواهان به دوسوم آرای هم سناتورها و هم اعضای مجلس نمایندگان نیاز داشتند تا بتوانند از تصویب برجام در کنگره جلوگیری کنند.
این در حالی است که دولت اوباما برای جلوگیری از تحقق اهداف جمهوریخواهان در مانعتراشی از اجرای برجام تنها به یکسوم آرا در یکی از مجلسین نیاز داشت. بر همین اساس هم هست که میگویم با تصویب طرح کروکر -کاردین وزنه به سمت اهداف کاخ سفید سنگینتر شد. خوشبختانه با وجود تلاشهای لابی اسرائیل و گروههای مخالف توافق در فرصت 60روزه کنگره، لایحه بازبینی برجام امکان طرح در سنا را نیافت؛ لابی اسرائیل در آمریکا با هزینه 30 تا 40 میلیوندلاری به دنبال تاثیر بر روند اجرای توافق بود اما سناتورهای دموکرات و مستقل کنگره با یک برنامه منسجم و از پیش هماهنگشده این فرصت را از جمهوریخواهان سلب کردند. واقعیت امر آن است که با این تاکتیک کاخ سفید نهتنها با 42 رای توانست میزان آرای لازم را برای حفظ وتوی احتمالی آقای اوباما هم به دست آورد بلکه توانست با استفاده از امکان فیلی باستر کردن آرای جمهوریخواهان اصلاً جلوی مطرح شدن لایحه را بگیرد. بر اساس سنت سالهای اخیر سنا، سناتورهای آمریکایی برای به سرانجام رساندن یک طرح یا لایحه مهم نیازمند کسب آرای 60 تن از اعضا هستند. جمهوریخواهان این شیوه و روال را زمانی که در اقلیت بودند در مورد بیش از 200 فقره از لوایح اجرا کردند و این امر را به یک قانون نانوشته در سنای آمریکا تبدیل کردند. این قانون در کنار فیلی باستر کردن از جمله مواردی است که میتواند ارائه یک طرح در کنگره را به چالش بکشد. جمهوریخواهان این شیوه را در چهار سال نخست دولت اوباما تبدیل به یک روال معمول کردند و اگر با این روال نمیتوانستند از ارائه طرحی جلوگیری کنند از قانون فیلی باستر استفاده میکردند. فیلی باستر کردن یعنی اگر آرای 41 سناتور وجود داشته باشد یکی از این سناتورها میتواند بحث را به صورت مداوم در مورد لایحه ادامه دهد تا اینکه وقت تمام شود و لایحه از دستور کار خارج شود.
باید توجه داشته باشید که رئیسجمهور آمریکا تنها با 34 رای میتوانست از حق وتوی خود با موفقیت استفاده کند، اما حالا که آقای اوباما توانسته آرای 42 تن از سناتورهای دموکرات و مستقل کنگره را به دست آورد، دیگر نیازی به استفاده از این شیوه نیست. این دستاورد دو حسن بزرگ دارد. اول اینکه پروسه بازبینی توافق در مدت زمان کوتاهتری به نتیجه رسید. طولانی شدن این رویه در روند وتو و بازگشت فرصت بیشتری برای مخالفان توافق ایجاد میکرد تا بر سر راهش سنگ بیندازند. همچنین عقب افتادن این پروسه زمان نتیجه نهایی را همزمان میکرد با جلسه مجمع عمومی سازمان ملل و سفر رئیسجمهور ایران به نیویورک را کاملاً تحتالشعاع قرار میداد. دوم اینکه تصویب لایحه رد توافق و وتوی رئیسجمهور جوی نامناسب برای اجرای یک توافق مهم و پیچیده بینالمللی ایجاد میکند.
این در حالی است که دولت اوباما برای جلوگیری از تحقق اهداف جمهوریخواهان در مانعتراشی از اجرای برجام تنها به یکسوم آرا در یکی از مجلسین نیاز داشت. بر همین اساس هم هست که میگویم با تصویب طرح کروکر -کاردین وزنه به سمت اهداف کاخ سفید سنگینتر شد. خوشبختانه با وجود تلاشهای لابی اسرائیل و گروههای مخالف توافق در فرصت 60روزه کنگره، لایحه بازبینی برجام امکان طرح در سنا را نیافت؛ لابی اسرائیل در آمریکا با هزینه 30 تا 40 میلیوندلاری به دنبال تاثیر بر روند اجرای توافق بود اما سناتورهای دموکرات و مستقل کنگره با یک برنامه منسجم و از پیش هماهنگشده این فرصت را از جمهوریخواهان سلب کردند. واقعیت امر آن است که با این تاکتیک کاخ سفید نهتنها با 42 رای توانست میزان آرای لازم را برای حفظ وتوی احتمالی آقای اوباما هم به دست آورد بلکه توانست با استفاده از امکان فیلی باستر کردن آرای جمهوریخواهان اصلاً جلوی مطرح شدن لایحه را بگیرد. بر اساس سنت سالهای اخیر سنا، سناتورهای آمریکایی برای به سرانجام رساندن یک طرح یا لایحه مهم نیازمند کسب آرای 60 تن از اعضا هستند. جمهوریخواهان این شیوه و روال را زمانی که در اقلیت بودند در مورد بیش از 200 فقره از لوایح اجرا کردند و این امر را به یک قانون نانوشته در سنای آمریکا تبدیل کردند. این قانون در کنار فیلی باستر کردن از جمله مواردی است که میتواند ارائه یک طرح در کنگره را به چالش بکشد. جمهوریخواهان این شیوه را در چهار سال نخست دولت اوباما تبدیل به یک روال معمول کردند و اگر با این روال نمیتوانستند از ارائه طرحی جلوگیری کنند از قانون فیلی باستر استفاده میکردند. فیلی باستر کردن یعنی اگر آرای 41 سناتور وجود داشته باشد یکی از این سناتورها میتواند بحث را به صورت مداوم در مورد لایحه ادامه دهد تا اینکه وقت تمام شود و لایحه از دستور کار خارج شود.
باید توجه داشته باشید که رئیسجمهور آمریکا تنها با 34 رای میتوانست از حق وتوی خود با موفقیت استفاده کند، اما حالا که آقای اوباما توانسته آرای 42 تن از سناتورهای دموکرات و مستقل کنگره را به دست آورد، دیگر نیازی به استفاده از این شیوه نیست. این دستاورد دو حسن بزرگ دارد. اول اینکه پروسه بازبینی توافق در مدت زمان کوتاهتری به نتیجه رسید. طولانی شدن این رویه در روند وتو و بازگشت فرصت بیشتری برای مخالفان توافق ایجاد میکرد تا بر سر راهش سنگ بیندازند. همچنین عقب افتادن این پروسه زمان نتیجه نهایی را همزمان میکرد با جلسه مجمع عمومی سازمان ملل و سفر رئیسجمهور ایران به نیویورک را کاملاً تحتالشعاع قرار میداد. دوم اینکه تصویب لایحه رد توافق و وتوی رئیسجمهور جوی نامناسب برای اجرای یک توافق مهم و پیچیده بینالمللی ایجاد میکند.
به نظر میرسد جمهوریخواهان به هیچوجه انتظار این شکل از ورود دموکراتها به پروسه بررسی برجام را نداشتند.
همینطور است. جمهوریخواهان در نهایت انتظار داشتند که اوباما 34 رای به دست آورد. ولی گذشتن هم از حد نصاب وتو و هم از رای لازم برای فیلی باستر دور از ذهن بود. اما با تلاش شبانهروزی طرفداران برجام 42 رای به دست آمد و این، پایههای توافق را محکمتر کرد. موضوع شایان توجه دیگر در این بحث آن است که برای نخستین بار در آمریکا مساله ایران از حالت فراحزبی خارج و موجب دودستگی میان جمهوریخواهان و دموکراتها شد. اگر به خاطر داشته باشید در سالهای گذشته قوانین تحریمی ایران با آرای 99 به صفر یا 100 به صفر در کنگره تصویب میشد و این قوانین تنها مواردی بودند که کنگره دوقطبی آمریکا در مورد آنها به اجماع میرسید. این در حالی است که در توافق جامع هستهای با وجودی که ایران از لابی قدرتمندی در واشنگتن برخوردار نبوده و حتی یک دلار هم برای همراه کردن کنگره خرج نکرده بود توانست با لابی قدرتمند اسرائیل در آمریکا مقابله کند و با دوقطبی کردن فضای کنگره آن را شکست دهد. هرچند که با وجود آنکه این توافق فعلاً از سد کنگره عبور کرده است اما با این حال تلاشهای روزهای گذشته نمایندگان آمریکا در طرح همزمان سه لایحه ضدایرانی نشان داد مخالفان
این توافق بیکار نمینشینند و برای جلوگیری از اجرای آن به هر اقدامی متوسل میشوند. آنها در ابتدا سعی کردند تا در عوض طرح لایحهای برای رد توافق، لایحهای در پذیرش توافق را به رای مجلس نمایندگان بگذارند تا با توسل به این شیوه، دموکراتها را در موقعیت دشواری قرار دهند و مسوولیت هرگونه مشکل احتمالی را متوجه آنها کنند.
علاوه بر این، آنها با طرح دو لایحه دیگر که اولی در محکومیت آقای اوباما نسبت به عدم ارائه اسناد مرتبط با توافق به کنگره است سعی در تحت تاثیر قرار دادن فضای مذاکرات دارند؛ اشاره مستقیمشان به قرارداد جانبی ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی است که معمولاً سندی محرمانه میان کشورها و آژانس در مورد شیوه بازرسیهاست و اصولاً دولت آمریکا این سند را در اختیار نداشته که بخواهد آن را به کنگره ارائه دهد. لایحه بعدی هم در مورد سلب اختیارات اوباما در تعلیق تحریمهاست. هر سه این لوایح در مجلس نمایندگان آرای لازم را از سوی جمهوریخواهان به دست آورده است اما با توجه به اینکه امکان به رای گذاشتنشان در سنا وجود نداشت میتوان گفت همه این لوایح جنبه نمادین و نمایشی داشتهاند. نکته مهم دیگر آن است که حتی در مجلس نمایندگان هم دموکراتها توانستهاند بیش از 145 رای را که در واقعه بیش از یکسوم آرا در این مجلس است به دست بیاورند و بنابراین حتی اگر احیاناً قانونی در مجلس نمایندگان هم به تصویب میرسید و اوباما هم آن را وتو میکرد دموکراتها از آرای کافی برای حفظ وتوی رئیسجمهور برخوردار بودند و بر همین اساس در واقع کنگره آمریکا در هدفش برای جلوگیری از اجرایی شدن برجام بازمانده است.
علاوه بر این، آنها با طرح دو لایحه دیگر که اولی در محکومیت آقای اوباما نسبت به عدم ارائه اسناد مرتبط با توافق به کنگره است سعی در تحت تاثیر قرار دادن فضای مذاکرات دارند؛ اشاره مستقیمشان به قرارداد جانبی ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی است که معمولاً سندی محرمانه میان کشورها و آژانس در مورد شیوه بازرسیهاست و اصولاً دولت آمریکا این سند را در اختیار نداشته که بخواهد آن را به کنگره ارائه دهد. لایحه بعدی هم در مورد سلب اختیارات اوباما در تعلیق تحریمهاست. هر سه این لوایح در مجلس نمایندگان آرای لازم را از سوی جمهوریخواهان به دست آورده است اما با توجه به اینکه امکان به رای گذاشتنشان در سنا وجود نداشت میتوان گفت همه این لوایح جنبه نمادین و نمایشی داشتهاند. نکته مهم دیگر آن است که حتی در مجلس نمایندگان هم دموکراتها توانستهاند بیش از 145 رای را که در واقعه بیش از یکسوم آرا در این مجلس است به دست بیاورند و بنابراین حتی اگر احیاناً قانونی در مجلس نمایندگان هم به تصویب میرسید و اوباما هم آن را وتو میکرد دموکراتها از آرای کافی برای حفظ وتوی رئیسجمهور برخوردار بودند و بر همین اساس در واقع کنگره آمریکا در هدفش برای جلوگیری از اجرایی شدن برجام بازمانده است.
اما قطعاً این پایان کار نیست. اگر ما برجام را مترادف با بزرگترین دستاورد سیاست خارجی دولت آقای اوباما بدانیم و پروژه بیمهدرمانی یا «Obamacare» را همسان با بزرگترین دستاورد سیاست داخلی او؛ مشاهده میکنیم که جمهوریخواهان 57 مرتبه و از طرق مختلف تلاش کردند تا از اجرایی شدن این پروژه جلوگیری کنند. حالا هم بن کاردین دموکرات با حمایت جمهوریخواهان به دنبال ارائه لایحهای در نظارت بر توافق هستهای ایران و بازتعریف برخی از مفاهیم آن است. در یکی از بندهای این لایحه عنوان شده است اگر ایران بعد از 15 سال و پس از پایان محدودیتهای اعمالشده بر برنامه غنیسازیاش اقدام به غنیسازی بیش از پنج درصد کند با تحریمهای جدیدی مواجه میشود. این در حالی است که بر اساس برجام بعد از 15 سال هیچ محدودیتی بر میزان غنیسازی ایران وجود ندارد و بنابراین این یک تفسیر جدید از توافق است. یا در بخش دیگر این لایحه از دولت آمریکا خواسته شده تا تحریمهای جدیدی را به خاطر نقش ایران در منطقه و وضعیت حقوق بشر آن اعمال کند؛ لایحه بن کاردین دارای بندهای بسیاری است که در اصطلاح آمریکایی به آنها قرصهای مسموم (poison pills) گفته میشود. این لایحه
دولت آمریکا را ملزم میکند پیشرفتهترین سلاحها و بمبهای تخریبکننده را در اختیار اسرائیل قرار دهد. بمبهایی به وزن 15 تن که در اصطلاح به آنها MOP گفته میشود و از قدرت تخریب مرکزی مانند فردو که در زیر کوه قرار دارد، برخوردار هستند. چنین اقداماتی یک دینامیک منفی و جو مسمومی را ایجاد میکنند که ممکن است مانند لایحه رد توافق آن را یکباره از بین نبرند ولی مانند ضربههای کشندهای بر پیکره توافق وارد میشوند و در نهایت آن را از پا درخواهند آورد. از سوی دیگر سناتورهایی چون باب مندز و مارک کرک هم بر آن هستند تا قانون اصلی تحریمهای ایران در آمریکا یعنی ISA یا Iran Sanctions Act را که در پایان سال 2016 منقضی میشود برای 10 سال دیگر تمدید کنند.
معتقدم رئیسجمهور بعدی آمریکا، چه دموکرات باشد و چه جمهوریخواه، ادبیات و نحوه نگرشاش به ایران به میزان آقای اوباما مثبت نخواهد بود.
این قانون پایه اصلی تمامی تحریمهای یکجانبه آمریکا علیه ایران و قانونی است که در آن برای رئیسجمهور آمریکا امکان تعلیق تحریمهای ایران را فراهم میسازد. البته تمدید این قانون ارتباطی به روند اجرایی برجام ندارد و برخلاف تعهدات آمریکا نیست، چرا که لغو این قانون باید در سال 2023 صورت بگیرد. اما میتواند حواشی تازهای را نسبت به اجرای توافق ایجاد کند. چرا که تا زمان انقضای آن نیز بیش از یک سال باقیمانده است و تنها به منظور به حاشیه کشاندن روند توافق مطرح میشود. علاوه بر این، حتی صحبت از این است که لایحهای به رای گذاشته شود که در صورت نقض توافق رئیسجمهور آمریکا از امکان حمله به ایران برخوردار باشد. مخالفان برجام در لایحهای دیگر به دنبال تحریم مجموعه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و همچنین فعالیت سازمانهای تجاری وابسته به آن هستند. این در حالی است که در حال حاضر تنها شاخهای از این مجموعه یعنی سپاه قدس مورد تحریمهای آمریکا قرار گرفته و این محدودیت شامل کلیت مجموعه سپاه نمیشود. متاسفانه طرح لوایحی اینچنین دموکراتها را در موقعیت دشواری قرار میدهد. در سال آینده بیش از 20 نفر از سناتورهای دموکرات باید
در انتخابات شرکت کنند و مخالفت با تصویب لوایحی اینچنین و با توجه به جو منفی ایجاد شده نسبت به فعالیتهای سپاه در آمریکا، هزینه بسیار زیادی را متوجه آنها میکند و حتی اگر آقای اوباما نیز بخواهد از حق قانونی خود در وتوی این لایحه استفاده کند، شامل این هزینهها میشود. بنابراین جمهوریخواهان هنوز تیرهای زیادی در اختیار دارند که میتوانند آنها را به سمت توافق پرتاب کنند و باید با هوشیاری این فعالیتها را رصد کرد.
یعنی وضعیت چندان مساعدی در کنگره وجود ندارد.
بررسی و تصویب طرحهای مذکور تابعی از شرایط بینالمللی است. به این معنا که یکی از بیشترین دلایل اثرگذاری تحریمهای سالهای گذشته ایران به جهت جو روانی ایجادشده علیه کشورمان بود و قطعاً در شرایطی که ایران تعهدات خود را در برجام به دقت انجام دهد، پیشبرد این طرحها دیگر نه توجیهی دارد و نه بختی برای موفقیت. قطعاً در این شرایط بهانهگیریها و سنگاندازیهای کنگره تنها میتواند ما را به شرایط اواخر دهه 90 و اوایل سالهای 2000 برگرداند که آمریکا تحریمهای یکجانبهای را علیه ایران اعمال میکرد اما هیچ کشور دیگری حاضر به پیروی از آن نبود. نه در دوره کلینتون، نه بوش و نه حتی چهار سال نخست ریاست جمهوری اوباما هیچ بانک یا شرکتی به جهت نقض تحریمهای یکجانبه ایران جریمه نشد. این امری بود که تنها در چهار سال دوم ریاست جمهوری آقای اوباما و آن هم به جهت همان جو روانی ایجادشده اجرا شد. در پاسخ به این سوال میخواهم اینگونه بگویم که امکان موفقیت طرحها و لوایح کنگره ارتباط مستقیمی با عملکرد ایران در اجرای برجام دارد. از کنگره نمیتوان توقع اقدامات سازنده داشت. ولی در صورتی که ایران به توافق وفادار بماند، اقدامات غیرسازنده
کنگره منجر به منزوی شدن آمریکا خواهد شد، نه ایران.
قطعاً ایران مایل به اجرای برجام است. اما پیشبینی برخی شرایط غیرمنتظره دشوار است.
به اعتقاد بنده در این مرحله دولتمردان ایرانی باید با هوشمندی و ذکاوت خاصی عمل کنند. در شرایط فعلی علاوه بر تصویب طرحهایی در تحریم سپاه ما شاهد فروش سلاحهای پیشرفته نظامی آمریکا به برخی از کشورهای منطقه هم هستیم تا برخی از دغدغههای این منطقه نسبت به روند بازگشت قدرت منطقهای ایران مرتفع شود. البته این شرایط میتواند ایران را به سمتی سوق دهد که تهدید را با تهدید پاسخ دهد و در این صورت تلاشهای مخالفان توافق و نسبت به پیشبرد اهدافشان به ثمر میرسد و این دقیقاً عین خواست آنهاست. در شرایط فعلی مقامات کشور میتوانند پاسخ اقدامات کنگره را در قالب طرحهای مجلس دنبال کنند. تصور کنید مجلس ما به این شکل عمل کند که دولت را موظف کند در صورت درز اطلاعات محرمانه آژانس بینالمللی انرژی اتمی، ایران هرگونه همکاری با آژانس را متوقف کند. این امر میتواند بهانهای برای مخالفان توافق باشد تا با جستوجوی فراوان به اطلاعات آژانس دسترسی پیدا کنند و با درز آنها نسبت به اجرای توافق مانعتراشی کنند. البته عدم ورود مجلس به این موضوع موجب خواهد شد اتحاد طبقه حاکمه در طول مذاکرات با اجرای توافق نیز کماکان به قوت خود باقی باشد. هرچه
قوای مختلف در ایران قدرت انعطاف بیشتری کسب کنند، قدرت ایران در برخورد مدبرانه با عملیات خرابکارنه مخالفان توافق بیشتر خواهد شد.
اما اظهارات غیرمنصفانه برخی از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نیز نشاندهنده آن است که ایران نباید چندان به روند اجرای برجام پس از اوباما خوشبین باشد؟
یک سال و نیم از دوره ریاست جمهوری آقای اوباما باقیمانده است و ایران و آمریکا باید در تلاش باشند تا این توافق را با سرعت هرچه بیشتر به اجرا برسانند. قطعاً هرچه پیشرفت بیشتری صورت بگیرد، هزینه بازگرداندن این توافق به عقب بیشتر خواهد شد. چه برای دولت دموکرات و چه جمهوریخواه. البته باید به این موضوع هم توجه کرد که در دوره انتخابات ریاست جمهوری آمریکا شعارهای بسیار زیادی داده میشود که بسیاری از آنها در عمل معنای چندانی ندارند. اصطلاحی در آمریکا هست مبنی بر اینکه در دوره انتخابات کاندیداها به نظم صحبت میکنند و در دوره حکومتداری به نثر. به این معنی که در دوره اجرا کار بسیار جدیتر میشود و نمیتوان با شعار حکومتداری کرد.
بعد هم قطعاً امکان بازگشت از توافقی که با هماهنگی جامعه جهانی نهایی شده است وجود ندارد و هرگونه تلاشی در جهت به انحطاط کشاندن جریان برجام میتواند هزینه بسیار زیادی برای کشور متخلف داشته باشد؛ دیگر هیچ اتحادی هم میان همپیمانان آمریکا برای اعمال تحریمهای مجدد وجود ندارد و بعید است رئیسجمهور بعدی آمریکا بخواهد با آگاهی از نبود اتحادی برای به اجرا درآوردن تصمیمات خود، ناقض برجام باشد. این را هم در نظر داشته باشید که به واسطه نهادینه شدن دشمنی با ایران در طبقه حاکم آمریکا، ما قطعاً در دوره انتخابات ریاست جمهوری این کشور با ادبیات غیرسازندهتری در مورد ایران مواجه میشویم. به عنوان مثال حتی خانم کلینتون که از حامیان توافق است با به کار بردن ادبیات نسبتاً تند در مورد ایران، برنامهای را بر پایه مهار کشورمان مطرح کرد. بر همین اساس است که معتقدم نباید به اظهارات و موضوعات رد و بدلشده در این دوره اهتمامی داشت یا با آن مقابله به مثل کرد. البته ایران باید از همان ابتدای کار بر شیوه اجرای تعهدات طرف مقابل نظارت کند و با کوچکترین کاستی برخورد کند. ولی این امر جدای از درگیر شدن در جدال لفظی با کاندیداهای ریاست جمهوری در آمریکا است که به قول خودشان دوره کمپینهای انتخاباتی را «فصل حماقت» (silly season) مینامند.
بعد هم قطعاً امکان بازگشت از توافقی که با هماهنگی جامعه جهانی نهایی شده است وجود ندارد و هرگونه تلاشی در جهت به انحطاط کشاندن جریان برجام میتواند هزینه بسیار زیادی برای کشور متخلف داشته باشد؛ دیگر هیچ اتحادی هم میان همپیمانان آمریکا برای اعمال تحریمهای مجدد وجود ندارد و بعید است رئیسجمهور بعدی آمریکا بخواهد با آگاهی از نبود اتحادی برای به اجرا درآوردن تصمیمات خود، ناقض برجام باشد. این را هم در نظر داشته باشید که به واسطه نهادینه شدن دشمنی با ایران در طبقه حاکم آمریکا، ما قطعاً در دوره انتخابات ریاست جمهوری این کشور با ادبیات غیرسازندهتری در مورد ایران مواجه میشویم. به عنوان مثال حتی خانم کلینتون که از حامیان توافق است با به کار بردن ادبیات نسبتاً تند در مورد ایران، برنامهای را بر پایه مهار کشورمان مطرح کرد. بر همین اساس است که معتقدم نباید به اظهارات و موضوعات رد و بدلشده در این دوره اهتمامی داشت یا با آن مقابله به مثل کرد. البته ایران باید از همان ابتدای کار بر شیوه اجرای تعهدات طرف مقابل نظارت کند و با کوچکترین کاستی برخورد کند. ولی این امر جدای از درگیر شدن در جدال لفظی با کاندیداهای ریاست جمهوری در آمریکا است که به قول خودشان دوره کمپینهای انتخاباتی را «فصل حماقت» (silly season) مینامند.
بنابراین وضعیت برجام در زمان روسای جمهور آتی آمریکا تغییر چندانی نمیکند؟
معلوم نیست. به گمان بنده هیچ رئیسجمهوری در آمریکا نمیتواند به اندازه آقای اوباما مایل به بهبود روابط با ایران و حتی بهبود ادبیات برخورد با ایران باشد. آقای اوباما در طول یک سال گذشته و شاید کمی بیش از آن دیگر از اصطلاح تمام گزینهها بر روی میز هستند، استفاده نکرده است. البته بدون شک قطعاً هنوز ادبیات و کلماتی هستند که مورد پسند مقامات ایرانی نیستند اما در هر صورت در جو سیاسی فعلی ایران و آمریکا نمیتوان یکشبه انتظار تغییرات گسترده در ادبیات را داشت. معتقدم رئیسجمهور بعدی آمریکا چه دموکرات و چه جمهوریخواه ادبیات و نحوه نگرشاش به ایران به میزان آقای اوباما مثبت نخواهد بود. بعد هم باید در نظر داشته باشید که از این پس اجرای توافق به بوروکراتها و افراد به مراتب پایینتری (در سیستم سیاسی آمریکا) واگذار میشود که یا با سوژه آشنایی چندانی ندارند یا اینکه از جدیت و پشتکار لازم برخوردار نیستند و همین موضوع میتواند مشکلاتی را در روند اجرای توافق ایجاد کند. اگر کانالهای ارتباطی که در طول مذاکرات سالهای گذشته میان مقامات ایرانی و آمریکایی برقرار شده هم بهتدریج از بین برود قطعاً سوءتفاهمات اجتنابناپذیر
خواهند بود.
برای جلوگیری از بروز این مشکل چه باید کرد؟
در حال حاضر دولت آمریکا فردی را به منظور هماهنگی میان سازمانهای مختلفی که مسوول اجرای این توافق هستند تعیین کرده است تا از وزارت خارجه تا وزارت خزانهداری، وزارت انرژی و کاخ سفید هماهنگیهای لازم را میان دستگاههای ذیربط انجام دهد؛ آقای استیون مال دیپلمات باسابقه آمریکایی است که بیش از 33 سال تجربه فعالیت در دولت آمریکا را دارد و فردی مناسب برای ایفای این نقش است. مناسب است که ایران و اتحادیه اروپا هم هماهنگکنندههایی برای پیشبرد و نظارت بر توافق تعیین کنند. اما در هر صورت پیشبینی اینکه در دولت بعدی آمریکا هم چنین بلوغی برای اجرای توافق وجود داشته باشد بسیار دشوار است. البته از این موضوع اطمینان دارم که اصرار ایران برای اجرای تعهداتش میتواند هزینه هرگونه تخلف احتمالی را به طرف مقابل تحمیل کند.
دیدگاه تان را بنویسید