تاریخ انتشار:
جهان اسلام؛ غنی از نفت، فقیر در توسعه
از تهی سرشار
چرا کشورهای اسلامی، بهرغم داشتن منابعی مانند نفت در برابر کشورهایی مانند سوئیس که چنین منابعی ندارند، به مراتب کمتر ترقی کردهاند؟ این نکته واقعیت دارد. به جز پروژههای نفت و گاز و چند پروژه زیرساختی دیگر(بندر جبلعلی و فرودگاه دوبی)، توسعه اقتصادی کمی در دنیای عرب غنی از نفت اتفاق افتاده است
چرا کشورهای اسلامی، بهرغم داشتن منابعی مانند نفت در برابر کشورهایی مانند سوئیس که چنین منابعی ندارند، به مراتب کمتر ترقی کردهاند؟ این نکته واقعیت دارد. به جز پروژههای نفت و گاز و چند پروژه زیرساختی دیگر (بندر جبلعلی و فرودگاه دوبی)، توسعه اقتصادی کمی در دنیای عرب غنی از نفت اتفاق افتاده است، در حالی که بر اساس موهبتهای انسانی و طبیعی این ناحیه، از آنها طور دیگری انتظار میرفت. دنیای اسلام، یکپارچه نیست، برای مثال بهتر است کشورهای غنی از نفت را که نسبتاً باثبات هستند از عراق و لیبی و آنها را از کشورهای اسلامی که نفت زیادی ندارند و کشورهای اسلامی آسیایی مانند مالزی و پاکستان جدا بدانیم.
به طور کل میتوان گفت استاندارد زندگی محلی در کشورهایی مانند امارات در مقایسه با چند دهه گذشته به طرز چشمگیری افزایش یافته است و تمامی مراکز خرید عظیم و نورانی و هایپرمارکتها نشاندهنده پیشرفت است اما کشورهایی مانند ایران، پاکستان، مصر، مالزی یا اندونزی را نمیتوان در گروه این کشورهای عرب ثروتمند و لوکس دانست.
اگرچه در کل، همه چیز به مصرف انرژی محدود میشود و شواهدی بر مبنای سایر فعالیتهای پربار اقتصادی وجود ندارد. در حالی که تئوری اقتصادی برتری نسبی میگوید اگر با سرمایهگذاری در زمینههایی که برتری نسبی دارید، بهرهوری را به بیشینه میرسانید اما بهرهوری اقتصادی بزرگترین هدف زندگی نیست. باید توجه داشت که اگر کورکورانه بهرهوری اقتصادی را به بیشترین حالت برسانیم و آن را بر هر چیز دیگری ارجح بدانیم، عواقب سنگینی خواهد داشت. تفاوت کیفی بزرگی وجود دارد بین اقتصاد بنیانشده بر استخراج منابع طبیعی که در آن توده مردم مرکز هزینه هستند، با اقتصادی که بر اساس کار مولد جمعیت میگردد که در آن تواناییهای فزاینده جامعه، نهایتاً به ثروت بیشتر ختم میشود. اگر کشورهای غربی، ژاپن، تایوان، کره و به ویژه چین را در نظر بگیریم، بیشتر توسعه آنها از بخش صنعتی بوده، در ابتدا هزینهها و قیمتها کم بوده و به تدریج افزایش یافته و با اقتصادهای پرجنبوجوش و متنوع عجین شدند (با وجود اینکه ژاپن با چالشهای جمعیتی روبهروست، تا سال 2030، سومین اقتصاد برتر جهان خواهد بود). البته نمیتوان گفت منابع طبیعی به کشورهایی (از جمله آمریکا) کمک
نکرده است، اما اقتصادهای متکی بر موهبتهای طبیعی، بدون ایجاد ارزشهای ملی به جوامع توسعهیافته ختم نخواهند شد. ثروت اقتصادی کشورهایی که به منابع وابسته هستند، به مراتب ناعادلانهتر و نامناسبتر تقسیم شده است. ثروت به عده کمی در راس تعلق مییابد و لازم به یادآوری نیست که علت در راس قرار گرفتن این عده، مسائل قومی، قبیلهای و روابط سیاسی بوده است و نه مهارت و کارآمدی. در یک اقتصاد پرتکاپوی تولیدگر، ثروت بین افراد نوآور و متصدیان کارآمد و کسانی که ایدههای جدید یا روشهای بهتری برای انجام کارها دارند، تقسیم شده و این دسته شانس بیشتری برای راهیابی به طبقات بالا دارند. درست است که این روش حتی در آمریکا نیز نقص دارد، اما بهتر از حمایتهای سیاسی و روابط برای رسیدن به طبقات بالای نظام است.
دیدگاه تان را بنویسید