تاریخ انتشار:
ارزیابی گفتوگوی تلویزیونی حسن روحانی در گفتوگو با داوود سوری
رئیسجمهورصریحتر سخن بگوید
داوود سوری به عنوان یکی از اقتصاددانان کشور نیز معتقد است، رئیسجمهوری باید در نطق تلویزیونی اخیر خود، ملاحظهکاری را کنار میگذاشت. او در گفتوگو با تجارت فردا، از دستاوردهای اقتصادی دولت یازدهم میگوید و البته به این نکته اشاره میکند که رئیسجمهوری به خوبی از این دستاوردها دفاع نکرد. سوری میگوید: «در پس پرده صحبت کردن مطلوب مردم نیست. اما اگر ایشان مشکلات و موفقیتها را با صراحت مطرح کند، این سخنان به دل مینشیند.»
داوود سوری به عنوان یکی از اقتصاددانان کشور نیز معتقد است، رئیسجمهوری باید در نطق تلویزیونی اخیر خود، ملاحظهکاری را کنار میگذاشت. او در گفتوگو با تجارت فردا، از دستاوردهای اقتصادی دولت یازدهم میگوید و البته به این نکته اشاره میکند که رئیسجمهوری به خوبی از این دستاوردها دفاع نکرد. سوری میگوید: «در پس پرده صحبت کردن مطلوب مردم نیست. اما اگر ایشان مشکلات و موفقیتها را با صراحت مطرح کند، این سخنان به دل مینشیند.»
رئیسجمهوری در سالروز تنفیذ حکم ریاستجمهوریاش از طریق گفتوگوی تلویزیونی به تشریح عملکرد دولتش پرداخت. شما این مصاحبه تلویزیونی را دیدهاید؟
من بخشی از این گفتوگوی تلویزیونی را که به مسائل اقتصادی مرتبط بود، دنبال کردم. اما از زمانی که رئیسجمهوری وارد بحث در مورد مسائل سیاسی شدند، دیگر به تماشای این برنامه ادامه ندادم.
نظرات مختلفی درمورد این نطق تلویزیونی مطرح شده است. برخی از چهرههای سیاسی طرفدار آقای روحانی، به ستایش رویکرد ایشان در سخن گفتن پرداختند. اما در مقابل کسانی هم بودند که سخنان رئیسجمهوری را نپسندیدند. افرادی از میان فعالان سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا. اصلاحطلبان طرفدار این نقد را مطرح میکنند که رئیسجمهوری باید صریحتر سخن میگفت و از کلیگویی پرهیز میکرد و غالب اصولگرایان منتقد به این سخنان نیز آن را تکراری توصیف کردند. ارزیابی شما از این نطق چیست؟ فکر میکنید آقای روحانی به چه دلیل نتوانسته نه موافقان و نه مخالفانش را راضی کند؟
من هم البته تا حدودی به این سخنان انتقاد دارم؛ چرا که فکر میکنم، رئیسجمهوری در این مجال، یکسری مباحث کلی را مطرح کردند؛ مباحثی نظیر اینکه درآمدهای نفتی چه تغییری کرده است. اما نکته اینجاست که همه به نوعی اطلاع یافتهاند که نمودار درآمدهای نفتی به چه سمت و سویی حرکت کرده است. آن هم به این دلیل که این روزها به کرات این موضوع در رسانهها و از ناحیه مسوولان مورد اشاره قرار گرفته است. ضمن آنکه افزایش درآمدهای نفتی نیز چندان غیرقابل پیشبینی نبود. اما موضوع حائز اهمیتی که انتظار میرفت رئیسجمهوری به آن اشاره کند، این بود که دولت در افزایش این درآمدها چه نقشی ایفا کرده و توانسته در این مدت چه تغییری در سیاستگذاری اقتصادی و شرایط رفاهی مردم ایجاد کند. آقای روحانی همچنین در مورد کاهش تورم صحبت کردند؛ موضوعی که مردم درباره آن بارها از رسانه شنیده یا در مطبوعات خواندهاند و به طور حتم از بابت کاهش نرخ تورم و ثباتی که بر اقتصاد حاکم شده، قدردان دولت هستند.
البته این ثبات هنوز به رشد پایداری منتهی نشده و فقط آشوبها و تلاطمها از برخی بخشهای اقتصادی رخت بربسته است. اما درعین حال هیچ نتیجه مثبتی هم حاصل نشده است. وقتی پای سخنان رئیسجمهوری نشستم انتظار داشتم ایشان، اندکی شفافتر صحبت کنند و بیشتر به مشکلات و موانع موجود در مسیری که در پیش گرفتهاند، اشاره کنند. من منتظر بودم که آقای روحانی درباره اینکه به مشکلات چگونه فکر میکنند و چگونه میخواهند این مشکلات را رفع و رجوع کنند، صحبت کند. اینکه درآمدها چگونه بوده و چطور شده است را میتوان در روزنامهها هم مطالعه کرد و نیازی نیست رئیسجمهوری راجع به آنها صحبت کند.
موضوع حائز اهمیتی که انتظار میرفت رئیسجمهوری به آن اشاره کند، این بود که دولت در افزایش این درآمدهای نفتی چه نقشی ایفا کرده و در این مدت چه تغییری در سیاستگذاری اقتصادی و شرایط رفاهی مردم ایجاد شده است؟
اگر ممکن است کمی شفافتر صحبت کنیم؛ شما به عنوان یک اقتصاددان، انتظار داشتید رئیسجمهوری از تریبونی همچون تلویزیون راجع به چه مساله اقتصادی صحبت کنند؟
شخصاً به عنوان کسی که در حوزه اقتصاد مطالعه میکند، نظرم این است که آقای روحانی باید صریحتر و تخصصیتر راجع به مسائل اقتصادی صحبت کنند.
در این صورت آیا ادبیات تخصصی ایشان برای مردم عادی هم قابل فهم بود؟
مقصودم این است که سخنان خود را به بیان مشکلات اقتصادی معطوف میکردند و به این هم اشاره میکردند که با چه سیاستها و ابزاری قصد دارند این مشکلات را برطرف کنند. من فکر میکنم طرح این موضوعات برای مردم نیز قابل فهم مینمود؛ ضمن آنکه زمینه همراهی و همدلی مردم با دولت را نیز فراهم میکرد. من فکر میکنم این مسائل از سوی ایشان مغفول ماند. البته نه تنها در صحبتهای آقای روحانی که در اظهارات دیگر دولتمردان نیز هیچ برنامه و نقشه کلی در مورد رفع مشکلات اقتصادی مشاهده نمیشود. تمام بحثها، معطوف به برنامههای کوتاهمدت است. به عنوان مثال، دولتمردان در سخنانشان بیشتر به این اشاره میکنند که کدام طرح یا پروژه را به انجام میرسانند یا قرار است به انجام برسانند. اما تصویر کلان و بلندمدتی را از این اقتصاد ارائه نمیدهند. آنان صرفاً به ارائه یکسری آمارها و گزارشهای کوتاهمدت بسنده میکنند که بسیاری از آنها هم قابل پیشبینی هستند. جالب اینکه پس از روی کار آمدن دولت بعدی، غیرواقعی بودن بسیاری از این دستاوردها که دولتها به آن مفتخرند، افشا میشود. اکنون نیز به نظر میرسد، در روی همان پاشنه میچرخد و رویهای متفاوتتر از
گذشته رخ نداده است.
البته این موضوع از سوی دیگر منتقدان سخنان رئیسجمهوری، که از قضا از طرفداران ایشان هستند نیز مطرح شده؛ اینکه آقای روحانی به مشکلاتی که پیش رو دارد، آنچنان که شایسته بود، اشاره نکرد. فکر میکنید با وجود آنکه دولت یازدهم، تا این حد از ناحیه منتقدان در معرض هجمه قرار دارد، به چه دلیل رئیسجمهوری موضوع موانع و مشکلات را در سخنان خود مغفول گذاشت؟
اگر آقای رئیسجمهوری به این نکته اشاره کنند که چه اهداف مشخصی را تعیین کردهاند و چطور میخواهند به این اهداف دست پیدا کنند، در این صورت، میتواند به موانع بپردازد و اینکه راهکار از میان برداشتن این موانع چیست؟ اینها باید مطرح شود تا مردم بدانند اگر خواستههایشان تحقق نیافته مشکل کجاست؟ برای مثال، مسوولان دولتی مدام به این نکته اشاره میکنند که بازارهای مالی و سیستم بانکی دارای ایرادات اساسی بوده و نیازمند اصلاح و بازنگری است. اما در ابتدا این موضوع باید مورد بحث قرار گیرد و به طور روشن و شفاف بیان شود که دولت به دنبال چیست؟ تا مشخص شود دستیابی به سیستم مورد نظر دولت، دارای چه الزاماتی است. بنابراین، تا زمانی که ندانیم هدف چیست و کجاست، مشکلات هم قابل احصا نخواهد بود. مساله این است که طی دهههای گذشته، در دولتهای مختلف، زمانی که از مشکلات سخن به میان آمده، دولتمردان ابتدا روی مسائل سیاسی و مسائل ناشی از رقابتهای سیاسی دست گذاشتهاند و به این ترتیب، کاستیهای عملکرد خود را توجیه کردهاند. در حالی که مسائل موجود، بسیار حادتر و جدیتر از رقابتهایی است که افراد در عرصه سیاسی با یکدیگر دارند. مهمترین مساله
از نظر من این است که هنوز هیچ چشمانداز روشنی از وضعیت مطلوب اقتصادی که دولت در پی دستیابی به آن است ترسیم نشده است.
یکی دیگر از انتقاداتی که از ناحیه حامیان این دولت مطرح میشود و پس از نطق رئیس دولت، بیش از پیش مطرح شد، این است که چرا آقای روحانی از دستاوردهایی که دولت تحت مدیریتش حاصل کرده، به طور شایسته دفاع نکرد؟ آیا این دفاع ضعیف، ناشی از آن است که دولت دستاوردی در حوزه اقتصاد نداشته؟ و اگر دستاوردی وجود دارد به چه دلیل در مورد آن اطلاعرسانی درخوری صورت نمیگیرد؟
باید بگویم، دولت در این دوره، دستاوردهای بزرگی حاصل کرده است. چنان که به نظر میرسد، مختومهشدن پرونده مناقشات هستهای ایران و برجام خود، دستاورد بزرگی است که دولت موفق شده آن را به سرانجام برساند. بحث کنترل تورم و انضباط مالی که دولت به آن دست یافت، از جمله دستاوردهای مهمی است که قابل انکار نیست. اما واقعیت این است که اکنون فشار مخالفان بر دولت رو به تزاید گذاشته و مساله مهم دیگر که قابلچشمپوشی نیست، انتظارات مردم است. به هر حال، به دلیل تبلیغاتی که صورت گرفت، انتظارات مردم از برجام و روزهای پس از لغو تحریمها به طور غیرواقعبینانهای بالا رفت. بیشتر به این دلیل که مردم اطلاع ندارند و نمیدانند، تغییرات اقتصادی در کوتاهمدت شکل نمیگیرد و ایجاد این تغییرات، پروسهای زمانبر است. از طرف دیگر، به جز چند مورد خاصی که رئیسجمهوری در مورد آن صحبت کردند که از قبل هم انتظار تحقق این رویدادها وجود داشت، مردم شاهد تغییرات اصلاحی منظم و مفیدی نیستند. یعنی شاید به جز برجام نتوان روی دستاورد خاص دیگری انگشت گذاشت. اما یکی از نکات قابل دفاع در این دولت آن است که دولتمردان، مانند آنچه در دولت گذشته حاکم بود، تصمیمات
نوسانی و خلقالساعه اتخاذ نمیکنند. اما تا این رویهها روی زندگی مردم اثر بگذارد و مردم اثرات آن را لمس کنند، زمان میبرد. مردمی که به دلیل مواجهه با دشواریهای پیاپی اقتصادی طاقت خود را از کف دادهاند. دولت اکنون باید مسیر مشخصی را برای مردم مشخص کند و نشان دهد که در کجای این مسیر قرار دارد. اگرنه، مخالفان از خلأ موجود سوءاستفاده کرده و به عناوین مختلف نظیر افشای حقوقهای نجومی یا موضوع فساد علیه دولت میتازند.
شما به این نکته اشاره کردید که جز چند مورد خاص نمیتوان روی دستاورد خاصی در این دولت دست گذاشت. ما میدانیم که دولت، کشور را در شرایطی تحویل گرفت که از حیث وضعیت شاخصهای اقتصادی، در شرایط بغرنجی قرار داشت. برخی تحولات بینالمللی از جمله کاهش قیمت نفت نیز دولت را با تنگنا مواجه کرد. آیا در چنین شرایطی دولت میتوانست به دستاوردهای بیشتری دست پیدا کند یا شرایط برای تحقق توفیقات بیشتر مهیا نبود؟
ما به عنوان ناظر بیرونی این توقع را داریم که دولت بتواند انتظارات بیشتری را برآورده کند. دولت کسی است که کشور را اداره میکند. ضمن آنکه، نگاهی به رفتار و عملکرد دولت قبل هم نشان میدهد که دولت تا حدودی اختیارات لازم برای عملکرد بهتر را داراست. اما من فکر میکنم، آنچه در برابر دستیابی به توفیقات بیشتر در این دولت مانع ایجاد کرد این بود که دولت تمام تخممرغهای خود را در سبد برجام چید و هیچ تدبیری برای دوران پس از برجام نداشت. تیم اقتصادی رئیسجمهوری که علاوه بر وزیر اقتصاد، رئیس بانک مرکزی یا رئیس سازمان برنامه، شامل تیم اجرایی وزارتخانههای اقتصادی نیز میشود، همان تیمی هستند که در 30 سال گذشته بر سر کار بودهاند. آنها نه دارای نظر جدیدی هستند و نه دارای چشماندازی از اقتصاد ایران بودند و این افراد کاملاً ثابت ایستادهاند و هیچ کار جدیدی نکردند. ضمن آنکه نوعی خلأ تصمیمگیری نیز در این سیستم مشاهده میشود. اما برخلاف حوزه اقتصاد، در عرصه سیاسی مشاهده میکنیم که به دلیل وجود یک دیپلمات قوی نظیر دکتر ظریف، یک مساله، چندین ساله حل شد. اما در زمینههای دیگر از جمله در بخش اقتصاد به نظر میرسد، این تیم هیچ
برنامهای برای آینده ندارد و دچار روزمرگی شده است. البته هنگامی که از تیم صحبت میکنم به این معنا نیست که اگر کسانی که بر مسند کار هستند، تغییر کنند، مساله حل میشود. این کاستی در بدنه نهاد دولت وجود دارد و مربوط به این دولت یا دولت قبلی هم نیست. این ضعف، ناشی از آن است که بدنه کارشناسی دولت ضعیف شده است. متاسفانه در سالهای پس از انقلاب روی بدنه دولت سرمایهگذاری شایستهای صورت نگرفته است. در عین حال، نیروهای قوی کارشناسی که در این بدنه باقی مانده بودند در دولت گذشته بازنشسته شده و از این سیستم خارج شدند. نتیجه آنکه اکنون، خلأ نیروهای کارشناسی در بدنه دولت احساس میشود. وقتی آقای نعمتزاده به عنوان وزیر صنعت، معدن و تجارت اذعان میکند که «بیش از این تحملم قد نمیدهد» از این وزیر چگونه میتوان انتظار داشت که صنعت کشور را متحول کند. اینها نکاتی است که روی نوع حرکت کشور اثرگذار است.
شما در حوزه رفاه، مطالعات بسیاری داشتهاید؛ در ابتدای صحبتهایتان هم به این نکته اشاره کردید که مردم انتظار دارند، دولت سطح رفاه آنان را ارتقا دهد. ارزیابی شما از عملکرد دولت در حوزه رفاه چیست؟ آیا دولت یازدهم در سه سال گذشته توانسته در این عرصه دستاوردی داشته باشد؟
مهمترین دستاوردی که دولت در حوزه رفاه داشته است، بازگرداندن آرامش به اقتصاد کشور است این مولفه در رفاه اقتصادی خانوار بسیار اثرگذار است. خوشبختانه یا به دلیل سیاستهایی که دولت اعمال کرده یا به دلیل تعاملات درونی اقتصاد، نرخ بیکاری نیز کاهش یافته و این به نوعی در ارتقای سطح رفاه خانوار اثرگذار است. از سوی دیگر افزایش درآمدهای نفتی و آزاد شدن پولهای بلوکهشده نیز تغییراتی در این شاخص ایجاد کرده. به این دلیل که دولت این درآمدها را صرف اقتصاد کرده است. از این گذشته، اثر کنترل تورم برقدرت خرید مردم نیز غیرقابل انکار است. نمیتوان گفت دولت در این حوزه عملکرد بسیار موفقی داشته اما به طور نسبی گامهای موثری برای مرفه شدن مردم برداشته است.
اما به چه دلیل آقای روحانی به طور مشخص، به این دستاورد اشارهای نکرد و موضع منفعلانهای اتخاذ کرد؟
در این مورد تیمی که آقای رئیسجمهوری را همراهی میکنند باید به ایشان کمک کنند. اکنون انتقادات بسیاری به تیم رسانهای آقای روحانی وارد میشود اما باز هم من معتقدم که تیم رسانهای در شرایطی میتواند نقش پررنگی در معرفی و دفاع از دستاوردهای دولت ایفا کند که خوراک نظری و تئوری در اختیار داشته باشد و این خوراک را همان وزرا و تیم مشاوران آقای روحانی باید تامین کنند تا تیم تبلیغاتی و رسانهای آن را به مردم برساند. تا زمانی که این خوراک تامین نشود تیم رسانهای نیز به تنهایی نمیتواند کاری از پیش ببرد.
برخی معتقدند، آقای روحانی در نطق تلویزیونی خود در برخی مواضع خود قاطعانه و صریح ظاهر میشد. این عده معتقدند، موضوع حقوقهای نجومی، یکی از مسائلی است که رئیسجمهوری باید در قبال آن این قاطعیت را نشان میداد و به طور صریح بیان میکرد که پرداخت حقوقهای نجومی از چه زمانی آغاز شده است. آیا شما هم معتقدید، آقای رئیسجمهوری باید در این موارد چنین رویهای را در پیش میگرفت؟
من فکر میکنم ایشان در کسوت رئیسجمهور نه وقت آن را دارد و نه صلاح است که تا این حد وارد جزییات شود. اما لازم است کسانی در کنار ایشان این جزییات را بازگو کنند. چرا به این موضوعات، در مطبوعات نیز آنچنان که شایسته است، پرداخته نمیشود. انتظار نمیرود که رئیسجمهوری با این میزان مشغله وقت خود را صرف توجیه مساله حقوقها کنند. اما اطرافیان ایشان باید این مسائل را برای مردم تشریح کنند. در سایر کشورها نیز چندان معمول نیست که روسای جمهوری در مورد مسائل جزیی اظهار نظر کنند. من فکر میکنم باید تیم خوبی در کنار ایشان باشد که این مسائل را مطرح کند.
در حال حاضر که دولت در چهارمین سال فعالیت خود قرار گرفته است، به دلایل مختلف، از سیاستگذاری نادرست گرفته تا مهیا نبودن شرایط، بخشی از انتظارات مردم که البته بخشی از آن غیرواقعی است، محقق نشده است. با وجود این میتوان این فرضیه را مطرح کرد که رئیسجمهوری در حال از دست دادن محبوبیت و مقبولیت خود است؟
مقبولیت مسالهای نسبی است. برای اثبات درستی یا نادرستی این فرضیه باید عوامل مختلفی مورد ارزیابی قرار گیرد. اما در شرایط کنونی، من فکر میکنم، شخصی مقبولتر از آقای روحانی برای پست ریاستجمهوری وجود نداشته باشد. حسن آقای روحانی این است که مردم به سخنان ایشان اعتماد دارند. اگرچه ممکن است چندان از فعالیتهایی که از جانب دولت صورت میگیرد رضایت نداشته باشند. اما حرفهای ایشان به دل مینشیند. بنابراین در شرایط امروز به نظر میرسد که کسی جلودار ایشان نباشد.
اما انتظار این است که رئیسجمهور حرفهایش را صریح و صحیح بر زبان جاری کند. در پس پرده صحبت کردن مطلوب مردم نیست. اما اگر ایشان مشکلات و موفقیتها را با صراحت مطرح کند، این سخنان به دل مینشیند. این ترفندی بود که آقای احمدینژاد نیز از آن استفاده میکرد. اگرچه گاه سخنان رئیس دولت پیشین، توام با صداقت نبود اما این سخنان را چنان با صراحت ادا میکرد که کسی نمیتوانست تردیدی بر آن وارد کند. بنابراین انتظار این است که آقای روحانی نیز این صراحت را به کار گیرد و ملاحظهکاری را کنار بگذارد. برای مثال چه ایرادی دارد، مردم بدانند منشأ این میزان قاچاق در کشور کجاست؟ یا وقتی از فساد سخن به میان میآید، مردم باید بدانند علل و عوامل شکلگیری این فساد چه کسانی هستند و چه کسانی اسباب این حجم گسترده از فساد را پهن میکنند؟ اینها مواردی است که در افواه مطرح میشود و مسوولان زمانی که در برابر تریبونهای عمومی نایستادهاند در این مورد صحبت میکنند. چرا رئیسجمهوری اینها را در گفتوگو با مردم بازگو نکند؟
دیدگاه تان را بنویسید