تاریخ انتشار:
اما و اگرهای اجرای طرح حذف گسترده یارانهبگیرها
سنگ بزرگ
این روزها خبرهایی مبنی بر قطع یارانه تعداد قابل توجهی از پردرآمدها از ساختمان سبز بهارستان به گوش میرسد. به گفته عبدالرضا عزیزی رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس، قرار بر این است که تا سال آینده، یارانه 15 میلیون نفر از ثروتمندان قطع شود و به افراد نیازمند و تحت پوشش کمیته امداد و سازمان بهزیستی اختصاص یابد. نیاز به یادآوری نیست که در قانون بودجه سال جاری، دولت در نظر داشت با حذف شش میلیون یارانهبگیر مرفه، حدود نیمی از کسری بودجه خود را جبران کند، اما در عمل مشاهده شد که دولت دست به عصا گام برداشت و کمتر از نصف این تعداد حذف شدند، که البته با اعتراضهایی نیز همراه بود. حال آنکه پیشنهاد اولیه حذف 15 میلیون یارانهبگیر که از سوی مجموعه وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی ارائه شده، بیشتر به «سنگ بزرگ برای نزدن» میماند که امکانپذیری اجرای آن در هالهای از ابهام قرار دارد.
پرداخت نقدی یارانهها، پنج سالی است که به لطف دولت محمود احمدینژاد و در قالب قانون هدفمند کردن یارانهها در کشور اجرا میشود؛ قانونی که در اواخر سال ۱۳۸۷ به صورت لایحه از سوی دولت نهم ارائه و پس از مدتها کش و قوس، به همراه تغییراتی در مجلس تصویب شد و از آذر 1389 پرداخت نقدی یارانهها به تمامی اقشار مردم، به اجرا درآمد؛ طرحی با عنوان جراحی بزرگ اقتصادی. این تصمیم، جدا از وارد ساختن آسیبهای جدی به اقتصاد و زیرساختهای کشور، محبوبیت قابل توجهی برای دولت وقت -عمدتاً میان دهکهای پایین درآمدی- به ارمغان آورد و شاید سخن گزاف نباشد اگر بگوییم از پی آن، دولت احمدینژاد به بسیاری از سیاستهای درست و غلط خود جامه عمل پوشانید. گو آنکه معاون اول رئیسجمهور نیز، چندی پیش در انتقاد از شیوه اجرایی این طرح، عنوان کرده بود: «پرداخت یارانه نقدی با استدلال اقتصادی نبوده بلکه با استدلال اجتماعی بوده و جز اینکه به دنبال افزایش محبوبیتشان بودند دستاورد دیگری نداشته است.» بهزعم بسیاری از کارشناسان، تشدید تورم، رکود، ضعف تولید، گسترش بیکاری، افزایش شکاف درآمدی و کاهش در سطح قدرت خرید مصرفکننده از جمله دیگر آثار اجرای طرح
پرداخت نقدی یارانهها بود؛ تورمی که در عمل افزایش قدرت خرید دهکهای پایین جامعه را خنثی میکرد.
پس از آن سکان هدایت کشور به دولت یازدهم رسید که با شعار «نجات اقتصاد» در کارزار انتخابات پیروز شده بود؛ دولتی که در ابتدای کار، از عزم جزم خود به منظور اصلاح شیوه پرداخت یارانه خبر میداد. با این حال اما، شیوه پیشین همچنان تداوم یافت و فاز دوم طرح نیز با اندک اعمال اصلاحات، در همین دولت کلید خورد و به افزایش بیشتر قیمت حاملهای انرژی منجر شد. پیشتر در این باب، صادق زیباکلام استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، بهترین زمان برای حذف این طرح پرحاشیه را در ماههای نخست عمر دولت عنوان کرده بود، اما اگر روحانی پیشبینی جیب خالی این روزهای دولت خود را میکرد، شاید مانند احمدینژاد جسارت به خرج میداد و از همان بدو کار، عطای این میراث پوپولیستی دولت پیش از خود را به لقایش میبخشید.
اکنون که دخل و خرج کشور با یکدیگر همخوانی ندارد، پرداخت یارانهها قوز بالا قوز برای دولت شده و راه پس و پیش برای آن باقی نگذاشته؛ از یک طرف در وانفسای بازار جهانی نفت و نیز کاهش چشمگیر درآمدهای دولت، مردم همچنان 45500 تومان نه چندان گرهگشا را حق خود میدانند، و از طرف دیگر دو انتخابات مجلس و ریاستجمهوری در پیش روست و دولت کماکان محبوبیت نسبی خود را لازم دارد. ضمن اینکه به نظر نمیرسد دولت تدبیر و امید در سال پایانی عمر چهارساله خود، با اجرای این طرح و ریزش محبوبیت، قصد بدنام کردن خود را داشته باشد.
دیدگاه تان را بنویسید