تاریخ انتشار:
چند نکته در باب افزایش محبوبیت حسن روحانی در نظرسنجی غیروطنی
روحانی و افکار عمومی
نظرسنجی دانشگاه و مرکز مطالعاتی مریلند در خصوص افزایش محبوبیت حسن روحانی بعد از انعقاد توافق هستهای که در این روزها مورد بحثو توجه بوده است، نیازمند شفافسازی برخی نکات و ابعاد است.
نظرسنجی و سرشماری آماری در هر جامعهای امری باب و طبیعی است. روشی علمی که بعضاً زیر سایه سیاست قرار میگیرد و از اهداف اصلی خود دور میشود اما به هر حال غیرقابل کتمان است که پیشرفت جوامع درگرو قبول واقعیتهایی است که از نظرسنجیها برخاسته بوده است. در این خصوص نظرسنجی دانشگاه و مرکز مطالعاتی مریلند در خصوص افزایش محبوبیت حسن روحانی بعد از انعقاد توافق هستهای که در این روزها مورد بحث و توجه بوده است، نیازمند شفافسازی برخی نکات و ابعاد است.
در خصوص نظرسنجیها اهل فن میدانند که بررسیهای میدانی متناسب با جامعه آماری که انتخاب میشود و به خصوص روشهایی که برای کسب نظر آن جامعه آماری به کار گرفته میشود، آمیخته به برخی از ملاحظات اجتماعی و سیاسی است و باید این ملاحظات مورد توجه قرار گیرد به ویژه در شرایط اجتماعی خاصی که جامعه ایران دارد که نوعی ملاحظهکاری در آن است یا آمیخته به نوعی زیرکی سیاسی است و در برهههای مختلف تحولات اجتماعی و سیاسی این ملاحظات نمود پیدا میکند. اما واقعیت مساله این است که به صورت بررسی اتفاقی -رندوم- به طور قطع احساس بخش عمومی جامعه با اکثریت قابل توجه نسبت به رویکردهای دولت حسن روحانی -که چیزی متفاوت از عملکردهای دولت است به این معنی که ممکن است رویکردها صد درصد در عملکردها هنوز متجلی نشده باشد- مثبت است و این رویکردها با اقبال و استقبال مواجه شده است. به خصوص در روند بررسی و فعالیتهایی که برای به، به فرجام رساندن برجام انجام شد، به دلیل ارتباط شفافی که با افکار عمومی داشت و دریافت خوبی که افکار عمومی از چالشهای پیش رو داشتند و برخورد حرفهای که با این کار شد، طبیعی است که بپذیریم نظرسنجی مراکز و پژوهشکنندگانی که
نشان میدهد موقعیت آقای روحانی بهتر از قبل شده به واقعیت نزدیکتر است.
متاسفانه در داخل کشور نوعی نظرسازی سیاسی هم از جانب رقبای سیاسی وجود داشته است، یعنی کم نبوده است مواردی که در قالب ارائه نظرسنجیهایی که مشخص شده است به نوعی در یک جامعه آماری هدایت شده یا در قالب تنوع پرسشهایی که القایی بوده یا در انتخاب پرسششوندگان نتایج مطلوب یا معطوف به هدف را دنبال میکردند. البته هدف نگارنده از بیان این مطلب قضاوت نیست اما برداشت این است که ذهنیت مثبت اکثریت جامعه، بیش از آنکه ناظر به عملکرد دولت روحانی و تحقق وعدههایی که روحانی پیش از این داده بود، باشد، بیشتر به این دلیل مثبت است که شهروندان از رویکرد و چشماندازی که در روبهرو میبیند احساس مثبتی دارد.
البته هم دولت روحانی و شخص رئیسجمهور نباید احساس کنند این اقبال نسبی و افزایش مقبولیت و محبوبیت محصول به ثمر نشستن اکثریت وعدههای آنان است -چرا که هنوز بخش قابل توجهی از وعدههای آنها عملی نشده است- و این نگاه برداشت خودخواهانه و غیرواقعبینانهای است و در طرف مقابل کسانی که قضاوت منفی نسبت به تحقق وعدههای روحانی دارند نیز نباید چشم بر این واقعیت افزایش محبوبیت ببندند چرا که خلافگویی است. نتیجه اینکه نظرسنجیهایی هرچه گستردهتر در مقیاس ملی نیز پیشاپیش این نتیجه را میدهد که ادامه فعالیت دولت روحانی بیش از عدم فعالیت آن به سود جامعه ایران است.
شاید بخشی که احتمال تاثیرگذاری کاهنده بر محبوبیت دولت روحانی داشته باشد، بیشتر در زمینه سیاست داخلی و اقتصاد است که کار چندانی در آنها انجام نشده است. در زمینههای اقتصادی اگر از برخی سیاستگذاریهای اقتصاد کلان که مدتها زمان میبرد تا در زندگی روزانه مردم و معیشت جامعه تاثیر بگذارد، صرف نظر کنیم، دولت روحانی چندان نمره بالایی در ذهنیت بخشی از افکار عمومی نمیگیرد. البته بدون شک موفقیت روحانی در پرونده هستهای، موفقیتی ملی است و حل این مساله به عنوان حل مساله پروندهای فراتر از سیاسی جهانی یا حقوقی-سیاسی بینالمللی است چرا که تصویر متفاوتی از جامعه ایران و نظام جمهوری اسلامی ایران به عنوان کشوری اهل منطق ارائه میدهد و به نظر من این نکته از مزیتهای دولت روحانی است که در جامعه همچنان نقشآفرین است.
اما نکته حائز اهمیت این است که فراتر از تصمیمات حیاتی در اقتصاد کلان- که هنوز نتیجه ملموس اجتماعی نداشته است- و حل و فصل این پرونده مهمترین رمز و مزیت نسبی دولت روحانی، پایداری دولت او بر نوعی از مدیریت تعاملی در ساختار سیاسی قدرت در ایران است یعنی با وجود تمام تلاشهایی که طیفهای افراطی برای دوقطبی کردن دوباره بخشهای مختلف حاکمیت میکنند- تا دولت را در ارتباط و مناسبات با بقیه ارکان نظام در یک رنج کلنجار سیاسی بیندازند، دولت روحانی به صورت ماهرانه توانسته در عین تاکید بر مواضع خود و گاه حتی فراتر از انتظار- مثل اظهار نظرهای اخیر حسن روحانی در خصوص مرزبندیهای قانونی شورای نگهبان و وزارت کشور- ازاین قطببندی مضر و دوگانه پرهیز کند که بدون شک ضرر اصلی آن نیز برای جامعه خواهد بود. این احساس آرامش نسبی و اعتماد و احترام به اینکه منتخب مردم توانایی تعامل هوشمندانه و مدبرانه برای ارتباط با ارکان نظام را دارد، نوعی آرامش به اصطلاح نسبی در جامعه ایجاد کرده که در استمرار میتوان گامهای بلندتری را در حوزههای دیگر از این دولت انتظار داشت. تصور میشود طول عمر این دولت یا حتی ادامه یافتن این رویکرد- نه لزوماً دولت شخص روحانی- زمینهای را فراهم میکند که مطالبات جامعه نیز فرصت تحقق بیابد. واقعیت این است که جامعه حاضر نیست دوباره به دوران اغتشاش حاکمیت و گروکشیهای سیاسی فرساینده برگردد به خصوص در لایههای متوسط جامعه که بسیار محاسبهگرانه کنشگری میکنند این مساله از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.
اما نکته حائز اهمیت این است که فراتر از تصمیمات حیاتی در اقتصاد کلان- که هنوز نتیجه ملموس اجتماعی نداشته است- و حل و فصل این پرونده مهمترین رمز و مزیت نسبی دولت روحانی، پایداری دولت او بر نوعی از مدیریت تعاملی در ساختار سیاسی قدرت در ایران است یعنی با وجود تمام تلاشهایی که طیفهای افراطی برای دوقطبی کردن دوباره بخشهای مختلف حاکمیت میکنند- تا دولت را در ارتباط و مناسبات با بقیه ارکان نظام در یک رنج کلنجار سیاسی بیندازند، دولت روحانی به صورت ماهرانه توانسته در عین تاکید بر مواضع خود و گاه حتی فراتر از انتظار- مثل اظهار نظرهای اخیر حسن روحانی در خصوص مرزبندیهای قانونی شورای نگهبان و وزارت کشور- ازاین قطببندی مضر و دوگانه پرهیز کند که بدون شک ضرر اصلی آن نیز برای جامعه خواهد بود. این احساس آرامش نسبی و اعتماد و احترام به اینکه منتخب مردم توانایی تعامل هوشمندانه و مدبرانه برای ارتباط با ارکان نظام را دارد، نوعی آرامش به اصطلاح نسبی در جامعه ایجاد کرده که در استمرار میتوان گامهای بلندتری را در حوزههای دیگر از این دولت انتظار داشت. تصور میشود طول عمر این دولت یا حتی ادامه یافتن این رویکرد- نه لزوماً دولت شخص روحانی- زمینهای را فراهم میکند که مطالبات جامعه نیز فرصت تحقق بیابد. واقعیت این است که جامعه حاضر نیست دوباره به دوران اغتشاش حاکمیت و گروکشیهای سیاسی فرساینده برگردد به خصوص در لایههای متوسط جامعه که بسیار محاسبهگرانه کنشگری میکنند این مساله از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.
در پایان این نوشتار باید به نکتهای نیز درباره سرنوشت مخالفان و منتقدان رئیسجمهوری و تیم مذاکرهکننده اشاره کرد. واقعیت این است که تلاشی که تاکنون تحت عنوان بررسی دقیق برجام با این شیوه وسواسگونه و شبههناک که نوعی آرایش سیاسی در برابر توافق هستهای در مجلس به شکل بیسابقه و نامتوازنی به وجود آمده است، سرشار از بیدقتی اما مملو از ادعاها و شعارهای عجیب و غریب بوده است. این رویه به لحاظ وجدان اجتماعی و خاطره تاریخی به عنوان نوعی لجبازی سیاسی و تقابل با خواست و اراده اکثریت جامعه تلقی میشود و یک سابقه غیرخوشنام و در حقیقت بدنام در ذهنیت جامعه باقی میگذارد. ذهنیتی که به هیچ طریق قابل جبران نیست.
دیدگاه تان را بنویسید