بررسی دلایل ناتوانی در برخورد با پدیده اراذل و اوباش
زندان ریشه خشونت اجتماعی را نمیسوزاند
چند هفتهای است که فیلم و تصاویری از نمایش قدرت تعدادی از جوانان اهل مازندران به عنوان «رجزخوانی اراذل و اوباش» در شبکههای مجازی دست به دست میشود.
چند هفتهای است که فیلم و تصاویری از نمایش قدرت تعدادی از جوانان اهل مازندران به عنوان «رجزخوانی اراذل و اوباش» در شبکههای مجازی دست به دست میشود. مقامات انتظامی و قضایی از تشکیل کمیتههای مختلف و در نهایت دستگیری و بازداشت آنها خبر دادند و به مردم اطمینان دادند که همه این افراد به زودی در مراجع قضایی به سزای اعمالشان میرسند، اما واقعیت این سزای اعمال چیست؟
پدیدهای به نام «اراذل و اوباش» و افرادی که با اقدامات تهدیدآمیز به جان، مال و ناموس مردم به صورتی که قصد تعرض دارند آسیب وارد میکنند، پدیدهای متعلق به امروز یا دیروز نیست که هر بار از تشکیل کمیته یا بررسی ویژه قضایی در مورد آن خبر داده میشود. این پدیده اجتماعی از قدیم اما به شکلی دیگر در جامعه وجود داشته و هر بار هم برای حذف یا کنترل آن از فعالیتهای ویژه قضایی انتظامی خبر آمده است.
از قدیم برای شناسایی لاتهای چاله میدان آنها را در تهران یا مراکز شناختهشده شهرستانها جمع میکردند و حالا مدتی است که با عملیات ضربتی برای برخورد و جمعآوری اراذل و اوباش در تهران یا شهرستانهای بزرگ شبانه به محلهای شناختهشده این افراد وارد میشوند و در یک مقطع و زمان مشخص از این برنامهها خبرسازی میکنند. اما واقعیت این است که هیچوقت (نه در قدیم و نه اکنون) ریشه اصلی بروز این رفتار و گسترده شدن آن در جامعه را ریشهیابی نکردند.
فقر، بیکاری، اعتیاد و در برخی موارد زمینههای بیماری روحی و روانی و مهمتر از همه بیتوجهی به فراهم آوردن فضاهای تفریحی یا آموزشی در مناطق محروم جوانان را بهجای قانونپذیری به قانونگریزی نزدیک میکند و وجود یکی از این عوامل یا در برخی موارد همه این نکات در یک فرد کافی است که نه یک محله بلکه کل جامعه را نگران و مشوش کند.
متاسفانه در همه این سالها نهتنها به هشدارهای کارشناسان اجتماعی توجه نشده و ریشههای علل بروز این نوع بیماریهای اجتماعی بررسی نشده، بلکه با به کار گرفتن شیوههای نامناسب در زمان دستگیریها و برنامهریزی برای تنبیه آنها در ملأعام ریشه این نوع بیماری عمیقتر شد.
شیوههای کهنه مانند برعکس نشاندن روی الاغ، آفتابه انداختن به گردن مجرم و سپس چرخاندن مجرم در منطقه محل سکونتش یا اجرای مجازات شلاق در ملأعام و روشهای تنبیهی شبیه این رفتارها، به عامل آن پدیده که خود زاده همان بیتوجهی به حقوق انسانی است، بار دیگر یادآوری میکند که آن کینه با تحقیر در وجود او عمیق و عمیقتر میشود.
همه این موضوعات بهخوبی نشان میدهد که اتفاقاً برخلاف اخبار و مجموعه گزارشهای منتشرشده برای این پدیده تدابیر ویژه و موثری اندیشیده نشده است. در حالی که در ابتدا و به سرعت میتوان با آسیبشناسی دقیق علل و عوامل بروز اینگونه رفتارها ریشههای شیوع یا گسترش این پدیده خطرناک را شناخت و سپس با شناخت همه جزییات آن اقدامات کنش و واکنشی انجام داد و در بازههای زمانی مشخص برای رفع همه عوامل موثر در شکلگیری یا گسترش این پدیده اقدام کرد.
اینکه توقع داشته باشیم همه این عوامل و پدیدههای مجرمانه باید با قانون و مجازات سنگین ریشهکن شود اصلاً درست نیست، چون مجازات تنها اثر تعقیبی دارد، اما خود عامل بازدارنده یا رفعکننده مشکل نیست.
مثلاً در همین داستان؛ این چند هفته که تصاویر نمایشی از جوانان مازندرانی در فضای مجازی منتشر شده که نشان میدهد همدیگر را تهدید میکنند یا با استفاده از ابزارهای خشن خودنمایی میکنند در واقعیت اگر از نظر مجرمانه بررسی شود، تا زمانی که بیان «توهینآمیز» در آن نباشد به تنهایی جرم نیست. اما وقتی در فضای رعب و وحشت قرار میگیرد و این رفتار از باب تهدید باشد، واکنش کیفری دارد و باید اقدامات قضایی در مورد آنها انجام شود. یا مثلاً اگر اقدام به تهدید مالی، جانی یا ناموسی اشخاص کنند میتوان با آن برخورد قضایی کرد و همین افراد اگر با استفاده از سلاح، مالی را از کسی گرفته باشند به عنوان «اخاذی» و «شانتاژ» میتوان علیه آنها اعلام جرم کرد و در بدترین حالت اگر با اسلحه (سرد و گرم) این رفتار را انجام داده باشند میتوان به عنوان «محاربه» با آنها برخورد کرد که طبیعتاً عنوان مجرمانه مجازات سنگینتری دارد و پس از همه اینها اگر مرتکب جرح یا قتل شده باشند که دیگر عناوین مجرمانهای هم به پرونده آنها اضافه میشود.
اما این داستان روی دیگری هم دارد؛ آن هم انتشار فیلمهای این افراد است که این نباید از نگاه قضایی و انتظامی پنهان بماند که این فیلم از سوی چه افرادی و با چه انگیزهای منتشر شده است و اگر این فیلمها به وسیله فرد یا گروهی دیگر در فضای مجازی منتشر شده عوامل قطعاً باید مورد تعقیب قضایی قرار گیرند و مطابق جرائم رایانهای با آنها برخورد شود. این وجه داستان هم به اندازه بروز همان پدیده رعب و وحشت نگرانکننده است و حتماً باید مورد تحقیق و تفحص دقیق قرار گیرد که چرا این انگیزه وجود داشته و این اقدام صورت گرفته است. بنابراین هماکنون نه من و نه حتی مراجع دیگر انتظامی و قضایی نمیتوانند در مورد ابعاد این موضوع صحبت کنند، چراکه وجوه مختلف این پرونده باید کامل بررسی شده انگیزهها و دلایل بروز آن شناساییشده و سپس نسبت به عناوین مجرمانه آنها اظهارنظر کرد.
واقعیت این است که در هیچکدام از قوانین جزایی جمهوری اسلامی ایران، عنوان مجرمانهای به نام «اراذل و اوباش» وجود ندارد، بنابراین وقتی این عنوان وجود ندارد مجازاتی هم برای این عنوان مجرمانه دیده نمیشود. به کار بردن مورد اتهامی «اراذل و اوباش» و یا «اراذل و اوباش شناسنامهدار» عناوین اتهامی حقوقی نیست و تصور میکنم تاکید مقامات قضایی بر این عناوین از این جایگاه است که سابقه و تعمد در تکرار جرم را نمایان کنند.
به کار بردن عنوان «اراذل و اوباش شناسنامهدار» از سوی دادستان محترم مازندران، نشان نمیدهد که این افراد پیش از این به اتهام تهدید، ضرب و جرح یا اخاذی سابقه کیفری دارند که در سوابق آنها موجود بوده. به هر حال همه بهخوبی میدانند که سابقه در مجازات افراد بهخوبی تاثیرگذار است، اما اینکه کدام یک از این عناوین مجرمانه را این افراد مرتکب شده و سپس به گفته مقامات قضایی پس از گذراندن مجازات و اخذ تعهدنامههای کتبی از زندان رها شدهاند واضح و مشخص نیست. چون این افراد اگر به عنوان مجرمانهای چون ایجاد رعب و وحشت مورد تعقیب قرار نگرفته باشند به صرف عرض اندام یا تصویرسازی در فضای مجازی حالا هم نمیتوانند مورد تعقیب قرار گیرند و طبیعتاً جرم سنگین و به تبع آن مجازات سنگینتر ندارد. به نظر میرسد اقدام مجرمانه این افراد در حد تهدید با استفاده از ابزار رسانهای برای قدرتنمایی (در محله و شهر محل سکونت) بوده است، چون اگر در کنار این رفتار اقدام مجرمانه ضرب و جرح یا ارعاب افراد را انجام داده باشند که نمیتوانند پس از اخذ یک تعهد ساده از زندان آزاد شوند. بنابراین با توجه به همین اطلاعات اندک و جسته و گریخته موجود میتوان
حدس زد که پیش از این هم این افراد در نهایت به دلیل برهم زدن نظم عمومی دستگیر شدند و پس از تشریفات قضایی و به قول مقامات با اخذ تعهد آزاد شدهاند. اما هماکنون مهم این است که ابعاد مختلف این حادثه بررسی شود. فیلمها بهطور دقیق بازبینی شود و اهداف، انگیزه و دلایل شروع این سریال مشخص شود. چون واقعبینانه نمیتوان به صرف عرض اندام جلوی دوربین در فضای بسته (همانند خانه) عنوان مجرمانهای تعریف کرد و فرد را مورد تعقیب قرار داد. چون بسیاری از این رفتارها و اقدامها از روی احساس غرور جوانی یا خودنمایی درونی است و اصلاً با نگاه مجرمانه و برخورد قضایی و انتظامی قابل رسیدگی و حتی تاثیرگذاری نیست.
ریشهیابی و کشف حقیقت در بروز هر پدیده، پیش از آنکه عنوان مجرمانه و تنبیهی برای آن در نظر گرفته شود اصل است. آسیبشناسی، تحقیق و تفحص ریزبینانه در این موضوعات گاهی رویه برخورد و روش رسیدن به نتیجه مطلوب را زیر و رو میکند و سیر پرونده را به راه دیگری هدایت میکند که با اصل موضوع فرسنگها فاصله دارد.
بنابراین در پدیده نگرانکنندهای مثل «لات» دیروز که حالا به نام «اراذل و اوباش» خوانده میشود، نه تعاریف متفاوت از جرم و پیشبینی مجازات سنگینتر پاسخگو است و نه برنامههای ضربتی و طرحهای ویژه. این پدیده اجتماعی ابعادی وسیعتر از چندین پوشه رنگی و کاغذهای پرشده از گفتهها، شنیدهها و اعترافات افراد دارد که میلههای زندان، اخذ تعهدنامه یا حتی الزام به معرفی فرد به نهاد انتظامی بهطور هفتگی یا گاهی روزانه داروی آن نیست. تعقیب قضایی، مجازات سنگین تمامکننده داستان نیست، اتفاقاً درست در این مرحله درمان آغاز میشود، مجرمی که با این شرایط اقدام به این نوع رفتار میکند در زندان یا مراحل قضایی باید برای اصلاح او تلاش شود. زندان یا مجازات سنگین بهتنهایی او را اصلاح و یا به قول مقامات «پشیمان» نمیکند. او باید در ساختار قضایی برای بازگشت دوباره به جامعه آماده شود، روح تحقیرشدهاش بازیابی شود و با شکلی جدید پا به شهر و محل سکونتاش بگذارد. اقدام تنبیهی به تنهایی نهتنها این پدیده را خاموش نمیکند، بلکه گاهی به شعلهور شدن آن نیز کمک میکند.
دیدگاه تان را بنویسید