شناسه خبر : 5427 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

دامن زدن به احساسات ضدعرب به قوم‌مداری افراطی و نژادپرستی فرهنگی منجر می‌شود

دیگری‌سازی تلخ از دل شوخی‌های شیرین

امیرمهدی ژوله، نویسنده و کمدین محبوب، در جمعی عمومی به شوخی از قطع روابط میان ایران و عربستان تجلیل می‌کند؛ چون دیگر قرار نیست به نوجوانان ما متعرض شوند.

علی شاکر / دانشجوی دکترای ارتباطات و پژوهشگر صلح

امیرمهدی ژوله، نویسنده و کمدین محبوب، در جمعی عمومی به شوخی از قطع روابط میان ایران و عربستان تجلیل می‌کند؛ چون دیگر قرار نیست به نوجوانان ما متعرض شوند. البته هیچ کدام از ما یادمان نمی‌آید که پلیس کلن آلمان پنج ایرانی را به خاطر تعرض به بانوان در شب سال نو دستگیر کرده است. به عبارت دیگر، در فرهنگی «دیگری»‌ساز ما همیشه خوبیم و دیگری بد. فارغ از اینکه ژوله چقدر خلاق است و اصولاً باید جنبه شوخی داشت و نباید به کمدین‌ها سخت گرفت، این را هم باید دانست که چنین شوخی‌هایی فقط بر پنبه آغشته به الکل قوم‌مداری افراطی در ایران آتش می‌زند تا دل‌های متعصب را خنک کند. البته مقصر این جریان به هیچ‌وجه ژوله نیست؛ او نیز عضوی از جامعه است و بالطبع خوب می‌داند که نقاط حساس و طناز جامعه ایران کجاست. بدین طریق من و شما و دیگر طنازان ناشناس کوچه و بازار و شبکه‌های مجازی، در برابر یک اتفاق تلخ، واکنشی شیرین و البته دفاعی نشان می‌دهیم؛ یعنی به زبان شوخی، ولی خیلی جدی تمامی فرهنگ و مردم عرب‌زبان را با یک چوب می‌رانیم. شاید در نگاه نخست این لطیفه‌ها و موضع‌گیری‌ها چندان مهم به نظر نرسند، ولی باید دانست که عرب‌ستیزی در جامعه امروز ایران می‌تواند آتشی بر‌پا کند که هیزمش مردم بی‌گناه هستند. نژادپرستان از هر طبقه، گروه یا حزبی که باشند در درجه اول خودشان برده ناآگاهی و دیگری‌سازی‌اند. اگر یک آلمانی فرهنگ ایرانی را به واسطه کار زشت پنج پناهجوی ایرانی زیر سوال ببرد، واکنش ما چیست؟ مگر همین چند ماه پیش یک ایرانی در استرالیا عده‌ای را گروگان نگرفت و باعث مرگ دو نفر آنان نشد؟ آیا همه ایرانیان تروریست هستند؟ نژادپرستی برخاسته از بحران هویتی در بستری ملتهب است. برای تهییج خودی‌ها باید از «بدی‌های دیگری» بگوییم. غافل از اینکه دیگریِ خودساخته به طرز شگفت‌آوری به ما نزدیک است و از بین بردن او مایه انقراض خود ماست.

نژادپرستی؛ گوشه تاریک تاریخ معاصر
هر چند تعداد کشتگان استبداد «استالین» در شوروی، «مائو» در چین و «پول پوت» در کامبوج، بیشتر از یهودی‌سوزی‌های هیتلر است، ولی با نگاهی به تاریخ معاصر می‌بینیم که انگار رایش سوم آلمان گوشه تاریک‌تری را از آن خود کرده است. او با نگاهی برخاسته از «داروینیسم اجتماعی» به طور سیستماتیک یهودیان را کشت و البته برای این کار پشتیبانی فکری و معنوی را نیز پشت سر خویش داشت. نازیسم قدرت روانی شگفت‌انگیز و قبیله‌گرایی را با ملی‌گرایی افراطی با هم آمیخت. این نوع ملی‌گرایی از خاکستر تحقیر جنگ جهانی اول برخاسته بود. حسی که خیلی از مردم آلمان را همراه می‌کرد. معاهده ترکِ مخاصمه جنگ جهانی اول، آلمان را در هم شکست. در سال 1940 هیتلر پس از تسلط بر فرانسه خود را مایه سرفرازی کشورش می‌دید و این پیروزی را مرهمی بر زخمِ شکستِ 1918 می‌دانست. این ملی‌گرایی قبیله‌ای به جای فرهنگ مشترک، بر وحدت نژادی متکی بود و به طور اعجاب‌آوری از نژاد ژرمن هواداری می‌کرد؛ نژادی که خلوص خویش را در طول تاریخ حفظ کرده است؛ چشم‌آبی‌هایی سرکش با موهای سرخ‌فام و هیکل‌های تنومندی که تنها برای خشونت آفریده شده‌اند. یکی از ریشه‌های ایده «به‌نژادی» در «داروینیسم اجتماعی» نهفته است. ایده‌ای که هیچ ربطی به خود داروین ندارد و «هربرت اسپنسر» انگلیسی مبدع آن است. داروینیسم اجتماعی که در اواخر عهد ویکتوریا در انگلستان، آمریکا و دیگر نقاط شهرت یافت، باوری است بر این مبنا که قوی‌ترین یا اصلح باید باقی بماند و در جامعه رشد و نمو کند، در حالی که ضعیف یا نامناسب باید رها شود تا از بین برود. اسپنسر که خود پزشک بوده نگاهی فیزیولوژیک نیز به جامعه داشت. از نظر او جامعه مثل بدن انسان عمل می‌کند. اگر عضوی دچار فساد شود، برای اینکه بدن را نجات دهیم باید آن را قطع کنیم. همین نگاه هم هست که شأن انسانی را تا حد یک پیچ و مهره جاندار پایین می‌آورد. پیچ و مهره‌هایی که در خدمت یک کلِ مقدس (بدن جامعه) هستند و مهم استمرار حیات آن کل است. در اندیشه و ایده نژادپرستی آنچه معمولاً مطرح می‌شود نوعی ارتباط بین خصوصیات بیولوژیک و عوامل فرهنگی است. حدود 200 هزار سال پیش، هومو ساپینس، جد انسان‌های امروزی، از آفریقا تطور یافت و طی مهاجرتی پهنه‌ها، امکانات و لوازم جدیدی برای زیست خود فراهم آورد. با متحول ‌شدن شرایط محیطی تغییراتی در خصائص ریخت‌شناختی و ذخایر ژنتیکی هومو ساپینس‌ها رخ داد که در نهایت سبب شکل‌گیری انواع مختلفی در این‌گونه شد. جمعیت‌های یک‌گونه بر اساس عوامل ژنتیکی، محیطی و فرهنگی تمایز پیدا می‌کنند. با گسترش پهنه‌های زندگی انسان که هر کدام شرایط محیطی خاص خود را دارند، شرایط برای بروز برخی ویژگی‌ها بیشتر فراهم می‌شود و در گستره زمانی، ذخیره ژنی یک نژاد -در فراوانی برخی ژن‌ها- با جمعیت‌های دیگر تفاوت می‌کند. به خاطر همین تاثیر عوامل محیطی برخی از دانشمندان می‌گویند بهتر است از اصطلاح «تیپ‌ محیطی» به جای نژاد استفاده کنیم.

نژادپرستی فرهنگی و مدرن
با این حساب می‌بینیم که چیزی به اسم نژاد وجود خارجی ندارد. به همین خاطر تلاش‌های شبه‌علمی برای نشان دادن ویژگی «ذاتی» یا «ضروری» زیست‌شناختی در یک قوم و نژاد همیشه با شکست مواجه شده است. مثل شبه‌پژوهش‌هایی که می‌گویند سیاهپوستان کم‌هوش‌تر از سفیدپوستان هستند. اگر نژاد به معنای زیست‌شناختی کلمه وجود نداشته باشد، آن‌گاه برتری نژادی نیز قابل دفاع نیست. امروزه، علایق نژادپرستانه، همه انواع برچسب‌های کلیشه‌ای را شامل می‌شود که گروه‌بندی‌های مختلف غیربیولوژیک همچون گروه‌های دینی، مذهبی، زبانی، قومی و فرهنگی را هدف می‌گیرد. به این ترتیب در تعریف جدید، نژاد در مفهوم نژادپرستی بر اساس گزاره‌های غیربیولوژیک و از منظر سیاسی و اجتماعی تعریف می‌شود. یعنی حتی اگر ما بر فرض از خیر ویژگی‌ها و تفاوت‌های فیزیولوژیک خود با قومی همچون عرب یا افغان بگذریم، نمی‌توانیم تفاوت‌های فرهنگی میان خودمان را در نظر نگیریم و آن را دستمایه تحقیر می‌کنیم. اینجاست که «نژادپرستی فرهنگی» از دل «دیگری‌سازی»ها سر برمی‌آورد. چون کلیشه‌های مثبت از آنِ قوم یا فرهنگ «ما» می‌شود و کلیشه‌های منفی از آن فرهنگ و قوم «دیگری». باز هم در این تقسیم‌بندی، شاهد گروهی برتر و گروهی پست هستیم. عرب‌ستیزی، ایران‌هراسی یا مسلمان‌ستیزی از جمله همین نژادپرستی فرهنگی است. نژادپرستی فرهنگی، محتوای فرهنگ‌ها را غیرقابل تغییر می‌پندارد؛ جوری که آدم‌های هر فرهنگ تا ابدالدهر محکوم به رفتارهای ثابت و تغییرناپذیرند. مثالش: ما فرزندان کوروش کبیر که خون آریایی در بدن داریم همیشه تاریخ مثبت عمل کرده‌ایم و عرب‌های بدوی هنوز تمدن را نشناخته‌اند و ترقی نیافته‌اند. یک درجه پایین‌تر از نژادپرستی فرهنگی، قوم‌مداری وجود دارد؛ یعنی قضاوت کردن درباره فرهنگ‌های دیگر و زبان، رفتار، رسوم و مذهب گروه‌های دیگر صرفاً بر اساس ارزش‌ها و استانداردهای فرهنگ خودی. مثل اینکه در فرهنگی دیگر کله و پاچه گوسفند از دورریختنی‌ها باشد و در ایران از غذاهای لذیذ. اینجاست که ممکن است فرهنگ غذای ایرانی ناخودآگاه و بدون مطالعه انواع برچسب‌ها را تحمل کند. برچسب‌زنی‌های قومیتی نیز در همین دسته‌بندی می‌گنجد. جوری که ممکن است اقوام ایرانی همدیگر را ناخودآگاه قضاوت کنند. اما همین قضاوت در مرتبه بعدی اگر با نژادپرستی فرهنگی بیامیزد، فقط و فقط مایه اختلاف قومی است. اختلاف قومی هم یکپارچگی کشور-ملت را نشانه می‌رود. یادمان باشد که وقتی اعراب را تحقیر می‌کنیم ناخواسته بخشی از ایرانیان عرب‌زبان را نیز از خود رانده‌ایم. بنابراین ضمن خواندن پیام‌های نژادپرستانه بد نیست که به قصد و نیت سازندگان آن نیز توجه کنیم. زود تحریک نشویم، «آنها» بیشتر از آنچه تصورش را می‌کنیم به «ما» شبیه‌اند و هر دو برای آسایش آینده، به هم محتاجیم.

راه‌حل چیست؟
ممکن است نظام‌های سیاسی در سراسر تاریخ از قوم‌مداری و نژادپرستی حسابی به نفع خویش استفاده کرده باشند و بهره‌ها ببرند، ولی باید دانست که می‌توان با آموزش‌های اولیه در خانواده، نظام آموزش و رسانه‌ها، جلو سوءاستفاده‌ها را گرفت. باید در خانه و مدرسه به فرزندان‌مان یاد بدهیم اگر کسی عربی حرف می‌زند یا رنگ پوستش با ما متفاوت است، این ناشی از ضعف او نیست، بلکه او فقط با ما فرق دارد. همچنین به آنها بیاموزیم که مثلاً همه کسانی که با یک لهجه خاص صحبت می‌کنند یا اهل شهری خاص هستند، یک‌جور رفتار نمی‌کنند. قصه‌های تاریخی را برای بچه‌ها یک‌سویه تعریف نکنیم و یک‌طرفه به قاضی نرویم. در داستان‌های تاریخی اشتباه سران یک قوم یا فرمانروای ظالم را به مردمش تسری ندهیم. نمی‌توان گفت چون اسکندر مقدونی ایران را به آتش کشید پس تمامی اهالی مقدونیه هنوز مردمانی ظالم و وحشی‌اند. به بچه بفهمانیم که نژادپرستی بد است و نه نژادی خاص! با توجه به اینکه شبکه‌های صدا و سیمایی در ایران مدام در حال نمایش جنگ و کشتار در کشورهای منطقه هستند، بنابراین باید منتظر بود تا یکی از بچه‌ها در این‌باره از شما بپرسد مثلاً چرا عربستانی‌ها یمنی‌ها را می‌کشند؟ موقع پاسخ دادن یادمان باشد مردم هیچ قوم یا کشوری با دیگری مشکلی ندارند و نمی‌جنگند، بلکه این حکومت‌ها هستند که بنا بر مصالحی دست به جنگ می‌زنند. جنگ‌ها همیشه دوسویه دارند و به‌طور مطلق یک سمت همیشه ظالم نیست و سمتی دیگر همیشه مظلوم. دانستن نکاتی ساده اما هوشمندانه باعث می‌شود اگر حتی قرار است به شوخی خاصی درباره یک قومیت بخندیم، قرار نیست همه اعضای آن را با یک چوب برانیم.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها