بررسی ریشهها و تبعات احساسات ضدعربی مردم ایران در گفتوگو با حسین سراجزاده
خطرات احساسات ضدعربی
چون ما جامعهای چندفرهنگی(Multicultural) هستیم و اقوام و حتی مذاهب متنوعی در کشور داریم، رفتارها یا احساسات ضدعربی فاصله بین قومیتها را تشدید میکند. حتی چهبسا ممکن است چنین رفتارهایی بهتدریج نفرتهای قومی را در پی داشته باشند.
گروهی از مردم ایران در اعتراض به اعدام شیخ نمر باقر النمر توسط دولت عربستان سعودی به سفارت این کشور در ایران حمله کردند. این شیوه اعتراض با تشدید اختلافات ایران و عربستان و قوت گرفتن احساسات قومگرایانه در ایران همراه شده است. این در حالی است که ما در کشور خود چند استان عربنشین داریم. آیا احساسات ضدعربی مردم ایران مصداق نژادپرستی یا قوممداری محسوب میشود؟ چه عواملی موجب شکلگیری چنین احساساتی نسبت به عربستان در میان مردم ایران شده است؟ چنین احساساتی چه مخاطرات و تبعاتی در پی دارد؟ درباره این موضوع با حسین سراجزاده، دانشیار گروه جامعهشناسی دانشگاه خوارزمی، گفتوگو کردهایم. سراجزاده که دکترای جامعهشناسی خود را از دانشگاه اسکس (Essex) انگلستان دریافت کرده است، درباره تاثیر رفتارهای قوممدارانه بر عربهای ساکن ایران میگوید: «این رفتارها موجب میشود عربهای داخل ایران احساس کنند که بخشی از این مجموعه ملی نیستند، با بقیه فاصله دارند و دچار احساس تحقیر شوند. حتی ممکن است چنین افرادی ارتباط خود را با کلیت کشور یا دولت مخدوش کنند و در نتیجه رفتارهای گریز از مرکز یا گریز از دولت در آنها ایجاد میشود.
رفتارهای قوممدارانه فاصله اجتماعی بین اقوام و بهخصوص فاصله قوم اقلیت را با قومیتی که ممکن است اکثریت غالب باشند، تشدید میکند.»
برای اینکه بتوانیم تعریف مشخصی از نژادپرستی و قوممداری داشته باشیم، ابتدا توضیح دهید که به نظر شما چه نوع رفتارهایی مصداق این مفاهیم هستند؟
نژادپرستی (Racism) و قوممداری (Ethnocentrism) مفاهیم مشابه و نزدیکی دارند. اگر یک گروه قومی یا نژادی قائل به این باشند که خودشان گروه برتر هستند و سایر اقوام یا نژادها را پستتر از خود بدانند، یا خود را دارای فضیلتهای ویژه و اقوام و نژادهای دیگر را از این فضیلتها بیبهره بدانند، نژادپرست و قوممدار هستند. البته گروهِ خود را بافضیلتتر و برتر دانستن منحصر به نژاد و قومیت نیست. گاهی ممکن است چنین تفکری به انواع دستهبندیهای اجتماعی هم تسری پیدا کند. هر گروهی ممکن است برای خودش فضیلت ویژهای قائل باشد و دیگران را پست بداند چه از جهت فرهنگی و چه از جهت زیستی و جسمانی. حتی گاهی اوقات ادعاهایی درباره برتری هوشی و عقلی هم مطرح میشوند. اینها جلوههایی از رفتار مبتنی بر نژادپرستی و قوممداری هستند.
آیا میتوان بخشی از احساسات ضدعربی را که در پی اتفاقات اخیر تشدید شده، حاصل قوممداری یا نژادپرستی دانست؟
بخشی از این موضوع میتواند ناشی از این نوع عواطف و احساسات باشد. به هر حال از گذشته ایرانیها هم از جهت تاریخی و هم از نظر سیاسی، تعارضها، تضادها و تنشهایی با کشورهای عرب داشتهاند. قاعدتاً جلوههایی از این نژادپرستی یا برتریطلبیهای نژادی و قومی را میتوان در برخی از برخوردهایی که صورت میگیرد، ملاحظه کرد. البته همه موضوع این نیست، اما به هر حال نشانههایی از احساسات برتریطلبی هم در این میان دیده میشود. احساساتی مبتنی بر برتری ما به عنوان قوم فارس یا ملت ایران وجود دارد که در جریانات اخیر میتوان آن را به نوعی دید. متاسفانه در برخی از جلوههای تعارضهای دو ملت، قرار گرفتن موضوع مذهب در کنار ملیت نیز به تشدید اختلافات منجر شده است. به هر حال همه کشورها، اقوام و ملتها گاهی اوقات تضاد منافعی دارند و بر سر منافعشان با هم رقابتهایی دارند، اما گاهی برای استفاده از انرژی روانی و اجتماعی بخشهایی از تودههای مردم و تهییج آنها، از مفاهیم برتریطلبانه قومی و نژادی استفاده میشود و
نژادپرستی و قوممداری به نوعی تشدید میشود، در حالی که این رفتارها هم از جهت انسانی و اخلاقی و هم از حیث مصالح و منافع ملی، قابل قبول نیستند و باید کنترل و مهار شوند.
ریشه اجتماعی و تاریخی چنین حساسیتهایی که نسبت به سایر ملیتها و به ویژه عربستان در مردم ایران وجود دارد، چیست؟ چه عواملی باعث میشود مردم ایران دچار احساسات نژادپرستانه شوند؟
باید تصریح کنم که این احساسات در همه مردم ایران وجود ندارد. واقعیت این است که برخورد بسیاری از مردم ایران با این مسائل و اختلافات از موضع نژادپرستانه یا قوممدارانه نیست. بخش قابل توجهی از مردم بهویژه فرهیختگان و حتی مردم عادی از چنین موضعی با مساله برخورد نمیکنند و چهبسا نسبت به برخوردهای نژادپرستانه و قوممدارانه واکنش نشان میدهند، اما به هر حال در بخشهایی از مردم، این تعارضها به مواضع نژادپرستانه و قوممدارانه منجر میشود. البته در کشورهای دیگر هم همینطور است. به عنوان مثال امروز در کشورهای اروپایی گروهی از مردم با مهاجرانی که به این کشورها میروند، برخوردهای نژادپرستانه دارند و گروهی اینطور نیستند؛ یعنی معمولاً جوامع در زمینه این مسائل یکدست نیستند و نمیتوان گفت مردم ایران یا مردم آلمان چنین رفتاری دارند. بنابراین باید به تفاوتهایی که اقشار مختلف مردم یک کشور درباره موضوع ارتباط با اقوام دارند، توجه
کرد. اما درباره شکلگیری احساسات ضدعربی در بخشی از مردم ایران، فکر میکنم احساسات نژادپرستانه ضدعربی از ناسیونالیسم افراطی ایرانی تغذیه میشوند. این ناسیونالیسم که به خصوص در دوره پهلوی شکل گرفت و مبنای بخشی از هویت ایرانی شد، فرهنگ اسلامی را تا حدی فرهنگ عربی تعریف میکرد و باعث میشد افراد فرهنگ ایرانی خود را در تعارض با این فرهنگ ببینند. عدهای هم کماکان همین تعریف را دارند. به نظرم بخشی از این احساسات ناشی از آن دوره است. برخوردهایی هم که در دورههای مختلف از ناحیه خلافتهای اسلامی با اقوام غیرعرب انجام شده، زمینههای تاریخی این تعارض را شکل داده است. این برخوردهای تبعیضآمیز که با روح آموزههای اخلاقی اسلام هم در تعارض بوده، احساسات قومی را در کشورهای غیرعربی تقویت کرده است. در دوره اخیر نیز که کشورها با مرزبندیهای ملی خودشان شکل گرفتهاند، جلوههای این احساسات دیده میشود به عنوان مثال در کشور ایران با رجوع به دوره قبل از اسلام، هویت ایرانی را تعریف کردهاند و صورتهای افراطی این احساسات نیز در تعارض با اعراب به عنوان حاملان اسلام مطرح شده است. من فکر میکنم در حال حاضر نیز بخشی از این احساسات به
بقایای همان تفکر افراطی برمیگردد که هنوز در بخشی از جامعه ایران وجود دارد. جنبه دیگر این احساسات ضدعربی نیز به تفاوتهای مذهبی برمیگردد. به این معنا که هویت مردم ایران به عنوان یک کشور با اکثریت شیعه و حامل فرهنگ شیعی، در تعارض با اکثریت اعراب که عمدتاً سنیمذهب هستند، تعریف شده است. البته در بین اعراب هم شیعیانی وجود دارند و در بین ایرانیها هم مردم سنیمذهب داریم، ولی تطابق اکثریتی این دو مذهب با این دو قومیت به این مباحث دامن زده است. نوعی ناسیونالیسم ایرانی در مقابله با اعراب با تقویت این فضا، برخی افراد عادی و عامی را برای پذیرش این نوع دیدگاههای نژادپرستانه آماده کرده است. تعارض منافع حکومتها در تاریخ معاصر هم در تشدید این احساسات بیتاثیر نبوده است. این تعارض منافع حکومتها عمدتاً مبتنی بر منافع سیاسی است، اما برای اینکه بتواند پیش برود، لازم بوده یا هست که خودش را به پشتوانه فرهنگ نیز تجهیز کند. بنابراین گاهی اوقات به این نوع عواطف و احساسات بین مردم دامن میزنند تا بتوانند تعارض منافع سیاسی با دولتهای عربی را با بهرهگیری از فضای فرهنگی پیش ببرند. از سوی دیگر جنگ هشتساله عراق با ایران نیز با
نوعی اتحاد عربی نسبی علیه ایران در سطح منطقه دنبال شد و صدام حسین نیز با توسل به شعارهای عربی وارد جنگ شده بود. به همین دلیل تجربه تاریخی آن جنگ نیز در دامن زدن به احساسات ضدعربی در بین مردم ایران تاثیرگذار بود.
مردم و دولت ایران به اتفاقاتی مانند اعدام شیخ نمر، روحانی شیعه و منتقد دولت عربستان، انتقاد دارند، اما چنین انتقاداتی باید به چه صورتی انجام شود که کمتر به این احساسات نژادپرستانه یا قوممدارانه منجر نشود؟
ابتدا باید به این موضوع توجه شود که به طور کلی برخوردهای نژادپرستانه را باید هم از منظر اخلاقی و هم از منظر مصالح ملی ارزیابی کرد. از منظر انسانی، اخلاقی و دینی؛ بهویژه اگر آموزههای بلند اخلاقی دین مورد نظر باشد، آن هویتهایی که به صورت تاریخی شکل گرفته است، قوممداری و نژادپرستی پدیدههای مذمومی هستند. اینکه نژاد یا قومی را پست و خود را برتر به شمار بیاوریم یا اعتقاد به اینکه فضیلتهای انسانی و اخلاقی در قومی وجود ندارد، هم از نظر اخلاقی پسندیده نیست و هم از نظر دینی منع شده است. در این زمینه تعبیری در قرآن وجود دارد که یکی از افتخارات اخلاقی و اجتماعی اسلام است؛ آیه «یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ» (ای مردم، ما همه شما را نخست از
مرد و زنی آفریدیم و آنگاه شعبههای بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید، همانا بزرگوار و با افتخارترین شما نزد خدا باتقواترین شمایند، همانا خدا کاملاً دانا و آگاه است) در سوره «حجرات» بیانگر این است که اسلام این تفاوتهای قومی و شعبهشعبه شدنهایی را که خیلی طبیعی است مبنای هیچ فضیلتی نمیداند، مگر اینکه فردی دارای برتریهای ایمانی و اخلاقی باشد، البته حتی در همین زمینه هم به هیچ عنوان توصیه نمیشود که برتریهای اخلاقی یک فرد مبنایی برای برتریطلبی قرار بگیرد، بلکه تنها گفته میشود افرادی که این ویژگیها را دارند، نزد خدا برتر هستند. بنابراین وجود طوایف و شعبههای گوناگون مشیت خداوند هستند برای اینکه تفاوتهایی وجود داشته باشد و گروهها شناخته شوند. از نظر انسانی و اخلاقی هم مغایر ارزشهای انسانی و اخلاقی است که قوم یا نژادی خودشان را برتر از دیگران بدانند. بنابراین باید این حساسیت اخلاقی را در مردم ایجاد کرد تا باور کنند هیچ گروهی بر گروه دیگر برتری ندارند، بهخصوص وقتی بحث نژادها و اقوام مطرح میشود. البته خیلی طبیعی است که قومیتها به مفاخر تاریخی و فرهنگی خودشان افتخار کنند، اما این به
معنای تحقیر مفاخر تاریخی و فرهنگی دیگران نیست. هر کدام از اقوام میتوانند در کنار افتخار به مفاخر خود، به دیگر اقوام احترام بگذارند و حتی با یکدیگر بده بستان هم داشته باشند. ما به عنوان کشوری که حامل ارزشهای والایی هستیم، چه به عنوان مردم عادی و چه به عنوان دولت نباید طوری دیدگاههای خود را مطرح کنیم که در تعارض جدی با علایق و دیدگاههای بخش بزرگی از همسایگان خودمان قرار بگیرد یا همراه با توهین و تحقیر نسبت به آنها باشد. از سوی دیگر با توجه به موقعیتی که کشور ما دارد، مصلحت ملی ما ایجاب نمیکند که دارای دیدگاهها و رفتارهای ناسیونالیستی به صورت نژادپرستانه باشیم، چرا که چنین رفتارهایی ممکن است تنشهای منطقهای را تشدید کند و هزینههای بالایی را بر کشور در عرصه دیپلماسی و به تبع آن در عرصه اقتصادی تحمیل کند. علاوه بر این اگرچه بخش بزرگی از مردم کشور ایران فارسزبان هستند، اما اقلیت قابل ملاحظهای از اعراب را هم در کشور داریم. به هر حال ایران یک کشور چندقومیتی است و نباید یک هویت ویژه قومی به صورت برتریطلبانه خود را بر سایر اقوام تحمیل کند و حتی آنها را تحقیر کند. این دیدگاهها و رفتارها با مصلحت ملی، وحدت
ملی و انسجام ملی مغایر است. در نتیجه مصلحت ملی ما در این نیست که با دیدگاههای نژادپرستانه یا قوممدارانه با موضوعات مختلف مواجه شویم. اقدام دولت عربستان سعودی در اعدام شیخ نمر از نظر چارچوبهای حقوق بشر، حقوق اقلیتها و حق آزادی بیان رفتاری بسیار نادرست بوده است. این اقدام را نهتنها ایران بلکه بسیاری از کشورهای دیگر نیز محکوم کردهاند، میکنند و باید هم بکنند، ولی رفتار مردم و دولت در این محکوم کردن نباید صورتی پیدا کند که اصل ماجرا را تحتالشعاع خودش قرار دهد. فکر میکنم متاسفانه در جریانات اخیر این اتفاق رخ داده است. البته من شخصاً از ناحیه دولت رفتار یا برخوردی ندیدهام که مبتنی بر تشدید نژادپرستی یا قوممداری یا با منافع ملی در مغایرت باشد، بلکه از جانب دولت این مساله در چارچوب یک نوع تدبیر مبتنی بر مصالح ملی دنبال شده، میشود و باید هم بشود، اما از جانب گروهی برخوردهایی صورت گرفته که میتواند به تشدید اختلافات قومی و نژادی در منطقه و داخل کشور منجر شود. اعتراض به یک اقدام اشتباه را نباید با یک اقدام اشتباه انجام داد. من فکر میکنم در مواجهه با چنین مسائلی در سیاست خارجی، باید کار را به تدبیر دستگاه
دیپلماسی کشور سپرد تا بر اساس مصالح ملی، با تدبیر و با اتکا به عزت ملی، موضوع را پیش ببرند چون در این زمینه لازم است که برخوردی کارشناسانه انجام شود. ممکن است مردم عادی چندان اطلاعی نداشته باشند که باید چه برخورد کارشناسانهای همراه با تضمین مصالح ملی و دینی صورت بگیرد، و بهراحتی اسیر عواطف و احساسات خود شوند. نباید اجازه داد که واکنش نشان دادن به چنین ماجراهایی با اتکا به احساساتی شکل بگیرد که مهارشان دشوار است. باید گروههای مختلف مردم کار را به متخصصان آن در دستگاه دیپلماسی کشور بسپارند چه در زمینه این موضوع و چه در زمینه بسیاری از مسائل و موضوعات مشابه. به هر حال این موضوع آخرین مساله و موضوع نیست. موضوعات دیگری هم حتماً پیش خواهد آمد. چون متاسفانه به هر حال در خاورمیانه با مسائل مختلفی روبهرو هستیم و در این منطقه تنشها، تعارضها و مسائل این چنینی بسیاری رخ میدهد. البته چه بسا برخی از این رخدادها نیز ناشی از همین مساله است که امور مربوط به چنین مسائل و موضوعاتی در بستری درست تدبیر و مدیریت نشده است. بنابراین به نظرم باید با این موضوع و موضوعات مشابه به صورت کارشناسانه برخورد شود.
رفتارهایی که بر اثر احساسات نژادپرستانه یا قوممدارانه سر میزند، به طور کلی چه مخاطرات و تبعاتی در پی دارد؟ به ویژه با توجه به اینکه همانطور که شما اشاره کردید علاوه بر مسائل منطقهای، کشور ما نیز کشوری چندقومیتی است.
اگر در چارچوب داخل ایران نگاه کنیم، چون ما جامعهای چندفرهنگی (Multicultural) هستیم و اقوام و حتی مذاهب متنوعی در کشور داریم، در نتیجه رفتارها یا احساسات ضد عربی فاصله بین قومیتها را تشدید میکند. حتی چه بسا ممکن است چنین رفتارهایی بهتدریج نفرتهای قومی را در پی داشته باشند. هم فاصله گرفتن قومیتها از یکدیگر و هم ایجاد نفرتهای قومی، هر دو با وحدت ملی و انسجام ملی مغایرت دارند. به این دلیل که تنشها را در جامعه ایران تقویت میکنند. بنابراین این خطر وجود دارد که تنشها را به مرزهایی برساند که با همزیستی مسالمتآمیز مبتنی بر احترام که برای وحدت ملی و استفاده از همه ظرفیتهای ملی در جهت رشد و توسعه کشور ضروری است، مغایر باشد. بنابراین تبعات چنین موضوعی از جهت داخلی این است که سرمایه اجتماعی ملی را که مبتنی بر همین روابط میان اقوام، گروهها و اقلیتهاست، فرسوده میکند و در
نتیجه ممکن است دولت را از پشتوانه گسترده همه مردم کشور محروم کند. اینها تبعات این احساسات و رفتارهای قوممدارانه و نژادپرستانه در چارچوب ملی است که علاوه بر تبعات این احساسات و رفتارها در چارچوب منطقهای مخاطراتی ایجاد میکند.
این مسائل بر افرادی از قوم عرب که در داخل مرزهای ایران و در برخی استانهای کشور زندگی میکنند، چه آثار و تبعاتی دارد؟ به عنوان مثال احساسات ضد عربی بر رفتار اجتماعی فردی که یک عرب است، اما در همین کشور زندگی میکند و گاهی با رفتارهای نژادپرستانه از سوی هموطنانش مواجه میشود، چه آثاری دارد؟
این رفتارها موجب میشود عربهای داخل ایران احساس کنند که بخشی از این مجموعه ملی نیستند، با بقیه فاصله دارند و دچار احساس تحقیر شوند. حتی ممکن است چنین افرادی ارتباط خود را با کلیت کشور یا دولت مخدوش کنند و در نتیجه رفتارهای گریز از مرکز یا گریز از دولت در آنها ایجاد میشود. رفتارهای قوممدارانه فاصله اجتماعی بین اقوام و بهخصوص فاصله قوم اقلیت را با قومیتی که ممکن است اکثریت غالب باشند، تشدید میکند.
چگونه میتوان احساسات و رفتارهای نژادپرستانه را کنترل و مهار کرد یا آنها را کاهش داد؟ حاکمیت چگونه میتواند این احساسات مردم را کاهش دهد و اصلاح چنین رفتارهایی از چه راههایی ممکن است؟
به طور کلی من فکر میکنم ما در سیاست خارجی به ویژه در سیاستهای خود درباره کشورهای منطقه باید به این سمت برویم که تنشها و تعارضهای خود را با منافع دیگر کشورها به حداقل برسانیم، چرا که وقتی تضاد منافع حادی وجود دارد، چنین پدیدههایی اتفاق میافتد و چنین عواطف، احساسات و رفتارهایی شکل میگیرد. بنابراین در وهله اول در سیاست خارجیِ کشور باید بنا بر تنشزدایی در روابط منطقهای باشد. البته به هر حال رقابتها و تضادهایی وجود دارد اما باید بنا بر این باشد که با اتکا به روشهای سیاسی دیپلماتیک و مسالمتآمیز به سمت حل این تضادها و تعارضها حرکت کنیم. اگر این اتفاق بیفتد، احتمال اینکه مسائل و موضوعاتی پیش بیاید که چنین احساساتی را تقویت کنند و به آنها دامن زنند، تخفیف پیدا میکند. از سوی دیگر از منظر دینی، انسانی و اخلاقی کسانی که تاثیرگذارند مانند نویسندگان، هنرمندان، روحانیان و نخبگان فکری جامعه در همه بخشهای
مختلف جامعه باید به طرح این دیدگاه کمک کنند که اصولاً نژادپرستی و قوممداری پدیدهای مذموم است. صرفنظر از اینکه حاملان آن چه کسانی باشند، نفس این پدیده از نظر ارزشهای اخلاقی، انسانی و دینی مذموم است و هیچ گروهی حق ندارد نسبت به گروهی دیگر از موضعی نژادپرستانه یا قوممدارانه برخورد کند. بنابراین باید درباره زشتی این پدیده از نظر ارزشهای عام اخلاقی، بحث و گفتوگو شود. از سوی دیگر نیز باید برای جلوگیری از ایجاد زمینههای شکلگیری احساس تبعیض، شرایطی فراهم کنیم که همه اقوامی که در مرزهای کشور ایران زندگی میکنند، از لحاظ شرایط عینی اجتماعی و اقتصادی هم احساس تبعیض نکنند. این موضوع به خصوص درباره رفتارهای دولت بسیار مهم و تاثیرگذار است. به تعبیری باید هویت ملی ایرانی را بر اساس واقعیت چندفرهنگی و چندقومی بودن جامعه ایران تعریف کنیم، هم در سطح حکومت و ایدئولوژی رسمی کشور و هم در میان مردم. فکر میکنم این اقدامات در مجموع میتوانند باعث شوند که ما کمتر شاهد احساسات نژادپرستانه باشیم.
دیدگاه تان را بنویسید