شناسه خبر : 4829 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

درباره محمد مایلی‌کهن که محتاج آرامش است

معصومیت از دست رفته

بی‌تردید، «چهره منتقد ورزشی» در سال ۱۳۹۴، محمد مایلی‌کهن است. او همانی است که وقتی استفاده از ماهواره در ایران ممنوع است در برنامه‌ای تحت عنوان «آفساید» در شبکه ماهواره‌ای «من و تو»، به صورت تلفنی با این شبکه گفت‌وگو می‌کند و به تحلیل مسائل روز فوتبال می‌پردازد.

علی عالی/روزنامه‌نگار
بی‌تردید، «چهره منتقد ورزشی» در سال 1394، محمد مایلی‌کهن است. او همانی است که وقتی استفاده از ماهواره در ایران ممنوع است در برنامه‌ای تحت عنوان «آفساید» در شبکه ماهواره‌ای «من و تو»، به صورت تلفنی با این شبکه گفت‌وگو می‌کند و به تحلیل مسائل روز فوتبال می‌پردازد. او همان مردی است که در بحبوحه بازی‌های تیم ملی امید ایران که بسیاری را «ناامید» کرده بود، با شبکه «بی‌بی‌سی فارسی» گفت‌وگوی اختصاصی ترتیب داد و بسیاری از حرف‌هایش را زد. محمد مایلی‌کهن در برنامه نود خطوط قرمز صدا و سیما را حتی شکست و از خواننده‌ای لس‌آنجلسی به عنوان خواننده مورد علاقه خود نام برد. او محمد مایلی‌کهن است. لقب «همیشه‌منتقد» برازنده اوست. مهم‌ترین منتقد کارلوس کی‌روش، سرمربی تیم ملی فوتبال ایران. محمد مایلی‌کهن، متولد 30 خرداد سال 1333 است. یکی از جالب‌ترین صحنه‌های تاریخ فوتبال ملی، تمرد مایلی‌کهن از تصمیم سرمربی وقت تیم ملی در سال 1982 در بازی‌های آسیایی دهلی است؛ مایلی‌کهن پس از اعلام تعویض نمی‌خواست از زمین بیرون بیاید. از مایلی‌کهن ویدئوی مشهوری موجود است که خطاب به عادل فردوسی‌پور، مجری و تهیه‌کننده برنامه نود فریاد می‌زند و می‌گوید او فوتبال را به لجن کشیده است. او به طور کلی، سابقه‌ای طولانی و شگفت‌انگیز در بیان سخنان تند روی آنتن برنامه‌های مختلف دارد. چرا محمد مایلی‌کهن باید به نام «حاجی» شناخته شود؟ هیچ‌وقت این سوال را از خودمان نپرسیدیم و مثل همه مسائلی که بدون تحقیق می‌پذیریم، به این موضوع هم عادت کرده‌ایم. او نه به سبک «حاج‌کاظم» فیلم آژانس شیشه‌ای است که با اشتباهاتش دوست‌داشتنی است و «اصولش» را می‌توان لمس کرد و به آن احترام گذاشت و نه همانند «ده‌نمکی» فیلم‌های اخراجی‌ها و معراجی‌ها، راهش را عوض کرده و «اصول» صلب را با «اصول» بدون چارچوب تاخت زده است. محمد مایلی‌کهن شبیه هیچ‌کدام از اینها نیست که هرکدامشان نمودی از «حاجی»های جامعه ایرانی است، شاید دود موتور مایلی‌کهن خیلی زود «حاج‌کاظم» را خفه کرده و احتمالاً کاری کرده تا لبخند را بر لبان ده‌نمکی شاهد باشیم.
محمد مایلی‌کهن برای مخاطبان ایرانی شبیه به همان گرامافون قدیمی شده که فقط یکی‌دو صفحه داشتند و هر وقت که دستگاه را کوک می‌کردی، فقط همان دو صفحه را می‌خواند. تکرار، تکرار و تکرار.
«حاجی» همین چند سال پیش برای خود قداستی داشت، ارزشی به‌مراتب بالا که این اتمسفر نام بزرگ‌تان نبود که طرف مقابل را شرمنده می‌کرد، بلکه آن «اصول» و چارچوبی بود که در ذهن و ذکر و فکر «حاجی»ها بود و بزرگی‌شان را سبب می‌شد. محمد مایلی‌کهن چه نوع «حاجی» دوست‌داشتنی در فوتبال ایران است؟ او مثل «حاج‌کاظم» نیست که در ظاهر دوست‌نداشتنی‌ترین مرد ایرانی است اما همه تماشاگران به افتخارش می‌ایستند و دست می‌زنند و البته مثل «ده‌نمکی» نیست که سالن‌ها را برای خنده‌ای که در جامعه نیست پر کنند و تشویقش کنند. محمد مایلی‌کهن هیچ‌کدام از این «حاجی»‌ها نیست! او شاید «محمود احمدی‌نژاد» فوتبال ایران باشد، مردی که مرزها را می‌شکند و خط‌قرمزها را جلوتر می‌برد. او تنها کسی است که می‌تواند در مقابل ده‌ها دوربین تلویزیونی به خبرنگاری خیره شود و در چشمانش زل بزند و بگوید: «ما باید پیرامون فوتبال کشورمان صحبت کنیم. احساسم این بود که شما به یک طرف گرایش دارید. امیدواریم وقتی تیم بزرگسالان در یک گروه چهار‌تیمی چهارم می‌شود و وقتی در آسیا به عراق در جنگ می‌خورد و حذف می‌شود این مسائل را بگویید. تازه ما در انتخابی المپیک به عراق نباختیم بلکه بازی را به ژاپن واگذار کردیم.» او تنها کسی است که اعلام می‌کند: «در میان مربیان هم هستند کسانی که به بازیکنان‌شان آمپول می‌زنند.» به عادل فردوسی‌پور بگوید «کی‌روشی‌پور»، او همانند رئیس‌جمهور دولت نهم از گفتن «ابا» ندارد اما آیا خودش برای «تخریب» و «انتقاد» مرزی قائل است که دیگران را به «تخریب» متهم می‌کند؟ اگر به کار بردن واژه «آقاقلدره» در مسند سرمربیگری تیم ملی و پرسپولیس نقد است پس به چه دلیلی گفتن جمله «چرا انتخاب سرمربی تیم ملی روی سیکل مشخصی نیست» را باید تخریب دانست؟ مدیر فنی تیم ملی امید به کدام مرجع پاسخگو بود؟ او که «هتاکانه» به سرمربی تیم ملی امید تاخت، به رئیس فدراسیون فوتبال تاخت، چگونه صلاحیتش برای این پست تایید شد؟ هدف این تیم، «بالاتر از کسب سهمیه» و ادعای «قهرمانی در انتخابی المپیک» عنوان شد، حالا وقتِ پاسخگویی از سوی مدیر فنی تیم ملی امید است که دلایل این شکست را صادقانه اعتراف کند. مایلی‌کهن چه «دانشی» به تیم اضافه کرد و چگونه از «علم روز» در تیم استفاده شد؟ مدیر فنی تیم ملی -که شرح وظیفه‌ای نامشخص دارد- چه رویکردی برای شناخت تیم و حریفانش داشت. ساختار فوتبال ایران از همان بدو شروع «غلط» بوده است، ساختاری مبتنی بر «روابط» که «ضوابط» در آن جای مناسبی نداشت و برای همین این دیوار تا ثریا در حال کج‌ رفتن است. ساختار فوتبال ایران پوسیده است، ساختاری که خیلی سخت می‌شود حالا دوتا آجرش را روی هم چید و وقتی کارد به استخوان می‌رسد، حاجی عصبانیتش از 90 دقیقه ناسزا شنیدن را در صحبت‌هایش نشان می‌دهد. وقتی صدایت می‌لرزد، وقتی رعشه‌های دستت نشان می‌دهد که عصبی هستی، وقتی صورت درهم‌رفته‌ات نشان از تشویش درون دارد باید مثل «مرد» ایستاد و «احساس» را کنار گذاشت. محمد مایلی‌کهن قطعاً حق دارد، برخی حرف‌هایش درست است، بسیاری از مسائلی که مطرح می‌کند، حقیقت تلخ فوتبال ایران است اما او راه درستی را انتخاب نمی‌کند، کمتر کسی حرف‌هایش را می‌پذیرد. محمد مایلی‌کهن، به‌ عنوان مربی، یکسری افکار درست و غلط دارد. خودش می‌گوید: «شما 50 عیب من را می‌دانید و من 500 عیب خودم را می‌دانم» اما اصرار بر عیب‌ها به خطا رفتن نیست؟ هیچ از خودش پرسید چرا «شلوار میخی» می‌پوشد؟ زمانی کارخانه فاستونی دنیا را گرفته بود، هر کس شلوار و کت می‌پوشید از پارچه فاستونی می‌پرسید. چند سال بعد کارخانه شلوار «لی» دنیا را گرفت و شلواری تولید کرد که تا پنج سال هیچ نیازی به تعویض شلوار نبود، شلواری که حتی نیاز به اتو نداشت، شلواری که مورد استقبال طبقه متوسط هم قرار گرفت چراکه دیگر کسی به دنبال خرید پارچه برای دوختن و وقت تلف کردن نبود. شلواری برای همه آنهایی که زیاد پول نداشتند. اما کارخانه «فاستونی» دست به اقداماتی زد تا حریف را از راه بردارد. آنها به تبلیغ تفکرات خرافی پرداختند تا جایی که مردم را از «لی» فاصله دادند، حتماً ماجرای قندهایی که به چای می‌خورد را به یاد دارید. محمد مایلی‌کهن در برخورد دو انحصار گیر کرده است و برای همین تبلیغ «فاستونی» می‌کند، در حالی که شلوار «لی» به‌صرفه‌تر بود و تنها تبلیغات منفی کفه ترازو را تغییر داد. محمد مایلی‌کهن برای مخاطبان ایرانی شبیه به همان گرامافون قدیمی شده که فقط یکی‌دو صفحه داشتند و هر وقت که دستگاه را کوک می‌کردی، فقط همان دو صفحه را می‌خواند. تکرار، تکرار و تکرار. به نظر می‌رسد محمد مایلی‌کهن بنیان خود را بر ضعف دیگران بنا کرده است و همین نقطه آغاز «سقوط» است. سقوط مردی که مستعدترین نسل تاریخ فوتبال ایران را در دست داشت و کارنامه قابل دفاعی در تیم ملی. رفتار او در همه این سال‌ها، به‌شدت احساس‌گرایی رمانتیک همراه با بی‌حوصلگی و بی‌صبری بوده و نتیجه آن گرفتاری در اعتراض‌ها و فریادهای گاه نه‌چندان بجا یا سکوت‌های گاه نه‌چندان با معنا بوده است.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها