چرا همیشه طبقه پاییندست، طبقه ثروتمند را رانتخوار میداند؟
روایت یک جامعه دوقطبی
روزگاری یکی از بزرگان از دوران کودکی خود تعریف میکرد. تصویری که او از اتفاق مربوطه میداد، سخت تلخ بود.
روزگاری یکی از بزرگان از دوران کودکی خود تعریف میکرد. تصویری که او از اتفاق مربوطه میداد، سخت تلخ بود. اینطور تعریف میکرد که در دوران دبستان، شاهد نفرت میان دو همشاگردی خود بود. یکی زشت و دیگری زیبا. یکی فقیر با لباسهای ساده و بعضاً بدبو و آن دیگری، گیسوانی داشت بلند و دوستانی وفادار. تصویری که این بزرگ روایت میکرد، مربوط به زمانی بود که دانشآموزان بعد از یک وقفه کوتاه از حیاط مدرسه به کلاس آمده بودند. کیف دختر زیبا که دست بر قضا ثروتمند هم بود، با قیچی هزار تکه شده بود. تعریف میکرد که کیف، چرم بود و مدتها دختر با هزار ناز و ادا به دوش میانداختش و به مدرسه میآمد. چهره دانشآموز فقیر دیدنی بود. انگار که آرام گرفته بود. آنطور که این بزرگ تعریف میکرد، اولین چهرهای که از عواقب تبعیض و شکافهای طبقاتی دیده بود همین صحنه به ظاهر ساده بود. میگفت دختر ثروتمند بعد از مدتی، اتفاق را فراموش کرده بود اما این بزرگ، همیشه صحنه هزار تکه شدن کیف چرم را به خاطر داشت. صحنه مشابهی این روزها در شبکههای اجتماعی شکل گرفته است. این بار نه خبری از کیف چرم است و نه دختر فقیر بدبو. واکنشها اما به همان شکل تکهتکه
شدن کیف چرم است. کمی بعد از تصادفی که در خیابان شریعتی روی داد، چند اتفاق افتاد که برای چندمین بار شایسته پرداختن و تامل بیشتر است. اتفاق، زمانی افتاد که مشخص شد دختری که در تصادف اخیر فوت شده، از خانوادهای ثروتمند است. دختر، بعدها به دختر پورشهسوار معروف شد و همین شهرت سبب کشانده شدن انتقادهای بسیاری از مخاطبان شبکههای اجتماعی به صفحه او شد. مخاطبانی که به صفحه او مراجعه میکردند، با حجم عکسها و فیلمهایی روبهرو میشدند که نشان از تفریحهای خاص طبقه ثروتمند داشت. دختری که در خودرو پورشه، اقدام به کشیدن قلیان کرده بود و فیلم این کار را روی صفحه اینستاگرام خود گذاشته بود، حالا بعد از مرگ با واکنش مخاطبان روبهرو شده بود.
مخاطبان در صفحه دختر چه گفتند؟
نکتهای که در این میان به چشم میخورد، هجومی بود که به یکباره و بعد از مرگ او، صورت گرفته بود. آمار نظرات بیانشده زیر آخرین عکس منتشرشده از سوی این دختر در صفحه اینستاگرام، به بالای چند صد هزار میرسد. در این میان، چند دسته نظر بیان شده بود. گروهی، به بیان نفرت خود از این دختر پرداخته بودند و او را نمادی برای جامعه ثروتمند میدانستند. این گروه در نظرات خود، به صراحت از مرگ دختر خوشحال بودند و با اشاره به فیلم قلیان کشیدنش، اینطور میگفتند که مرگ حق او بوده است. گروه دیگر، تنها به معرفی صفحه دختر فوت شده به دوستان خود بسنده میکردند اما این مساله نیز یک اشکال اساسی داشت. تقریباً در نظرات بیشتر عکسهای صفحه این دختر، یکی از بستگانش که نام خانوادگی یکسانی با او داشت، از مردم خواهش میکرد که هیچ نظری را منتشر نکنند تا امکان بسته شدن صفحه او فراهم شود. دسته دیگر نظرات اما مختص افرادی بود که با دیدن زیبایی دختر، عقدههای خود را بیان میکردند و فوت او را به شوخی میگرفتند. هر چقدر که بستگان دختر از مخاطبان خواهش میکردند که صفحه را گزارش کرده و از
بیان نظرات خودداری کنند، مخاطبان تازهتر بازهم وارد میشدند و بیشترشان حتی در جریان تصادف نبودند.
تجربه مشابه
چنین اتفاقهایی، تجربه جدیدی برای مخاطبان ایرانی شبکههای اجتماعی نیست. شاید ماندگارترین تجربهای که بتوان در این مورد به آن اشاره کرد، مساله حمله دوستداران تیمهای فوتبال به ستاره تیم بارسلونا بود. حملهای که ایرانیان در مدت کوتاهی به صفحه فیسبوک لیونل مسی کرده بودند، به حدی ماندگار شد که برخی چهرههای شناختهشده اقدام به عذرخواهی از این ستاره فوتبال کردند. تازهترین نوع تجربه نیز، مربوط به صفحهای بود که در چند ماه گذشته با عنوان صفحه «بچهپولدارهای تهران» در شبکه اینستاگرام باز شده بود. چنین صفحهای که قدری نسبت به تجربههای مشابه، فراگیرتر شده بود و مخاطبان بیشتری را برای ارسال عکس به خود دیده بود، بازهم با انتقادهای مشابه روبهرو شد. کار تا جایی پیش رفت که در مقابل چنین صفحهای، برخی اقدام به راهاندازی صفحهای با عنوان «بچهفقرای تهران» کردند تا چهره دیگری از تهران را نیز به دنیا نشان دهند. با این حال، صفحه بچهپولدارهای تهران در مدت کوتاهی، مخاطبان بسیاری را به خود کشید. هدف اصلی چنین صفحهای، معرفی ایران و تفریح برخی جوانان ثروتمند آن به کشورهای دیگر
بود اما انتقادهایی که به چنین صفحهای وارد شد، مانند صفحه جهانی نبود چرا که بخش زیادی از انتقادها مربوط به داخل و مخاطبان ایرانی بود. از همان ابتدا، مساله نوع تفریحی که این افراد ثروتمند داشتند، محل بحث و نظرات فراوانی شد اما مهمترین مسالهای که این اتفاق را نیز ماندگار کرد، الفاظ رکیک و نفرتپراکنیهایی بود که زیر عکسهای مختلف بیان میشد.
چرا اینطور شدیم؟
همه این اتفاقها که کنار هم قرار گیرد تنها یک سوال را مطرح میکند. چرا چنین واکنشهای تندی از سوی برخی مخاطبان شبکههای اجتماعی بیان میشود و اساساً گره چنین رفتارهایی را باید در کجا جستوجو کرد؟ در این مورد بسیاری از جامعهشناسان اینطور عنوان میکنند که مساله اساسی در فعالیتهای مدنی جامعه ایران است. شاید کمتر فعال بودن برخی مخاطبان در دنیای بیرون، آنها را به واکنش در فضای مجازی کشانده است. اما مهمترین مساله این است که راحتترین نوع واکنش، واکنشی است که بتوان بدون هویت آن را بیان کرد. این مساله با خیل عظیم صفحات بدون هویت در شبکههای اجتماعی، قابل تایید است. در چنین مواقعی، عقدههایی که از دیدن شکافهای بزرگ طبقاتی در برخی افراد متوسط، ایجاد میشود به صورت چنین واکنشهایی بروز پیدا میکند. این مساله چیزی است که در اتفاق صفحه بچهپولدارهای تهران نیز به خوبی دیده شد. در همان زمان نیز، هشدارهایی از سوی برخی کارشناسان بیان شد تا نشان دهد اتفاقهای تازهای در لایههای مختلف اجتماعی ایران در حال شکلگیری است و باید نسبت به آن هوشیار بود. حمله به صفحه مسی،
بچهپولدارها یا دختر پورشهسوار تنها بهانهای است تا عمق تغییرات رفتاری را نشان دهد. آنچه میتوان به وضوح در چنین پدیدههایی مشاهده کرد، عمیق شدن شکاف میان طبقات مختلف است که بسیاری از کارشناسان از آن با عنوان دوقطبی شدن جامعه ایران یاد میکنند. یعنی در چنین پدیدههایی همواره یکی در تیررس اتهام است و دیگری در حال نفرتپراکنی است و به طور کلی، دو نوع دیدگاه مختلف را موجب میشود. همین مساله در نگاه عمیقتر، محصول فاصله افتادن میان طبقات مختلف اقتصادی است. از یکسو طبقهای که مدام در حال تلاش برای یک زندگی بهتر است و از سوی دیگر، طبقه ثروتمند. اما مسالهای که به خوبی در این میان دیده میشود، نوع نگاه متفاوت طبقه متوسط به ثروتمندان است. آنطور که بسیاری از کارشناسان بر آن تاکید میکنند، این نگاه ریشه در متفاوت شدن رفتارهای اجتماعی طبقه ثروتمند نیز دارد. در چند سال اخیر به دلیل رشد استفاده از شبکههای اجتماعی و صدالبته تغییر تفریح ثروتمندان به صورت همزمان، چنین نگاهی شکل گرفته است. تفریحاتی که مانند دختر پورشهسوار، نشان از تغییر رفتار طبقه ثروتمند دارد و شاید در سالهای اخیر تنها به برکت شبکههای اجتماعی،
بیشتر در معرض دید و قضاوت قرار گرفته است. با این حال، آنچه باید به تایید کارشناسان بر آن تاکید کرد، مساله واکنشهایی است که در یک سال اخیر در شبکههای اجتماعی دیده میشود. واکنشهایی که یک بار به صفحه فوتبالیست معروف دیده میشود و سبب جهانی شدن چنین برخوردهای تندی میشود و یک بار دیگر سر از صفحه دختری درمیآورد که فوت شده و دیگر قدرتی برای دفاع از خود ندارد.
دیدگاه تان را بنویسید