آلودگی هوا و آبکش روانی
تاثیر آلودگی هوا بر بروز رفتار بزهکارانه و وقوع جرم چیست؟
در ایران به صورت مشخص در زمینه مفهوم آلودگی هوا و بالا بودن میزان سرب در هوای استنشاقی و اثر آن بر میزان جرم و جنایت تحقیقاتی انجام نشده است اما تحقیقات حاشیهای وجود دارد که وقتی هوا آلوده است سطح تابآوری مردم نسبت به محرکهای محیطی آزاردهنده پایین میآید و فرد در مواجهه با هر ناکامی و وضعیت استرسزا از خود واکنشهای غیرطبیعی نشان میدهد.
ممکن است این کلافگی و بههمریختگی روان یک بگومگوی معمولی در پشت چراغ قرمز را تبدیل به زدوخورد فیزیکی کند برای اینکه سطح تحریکپذیری افراد بالا رفته است. یا مردم در هوای گرم از خود به شدت رفتارهای بزهکارانه نشان میدهند یعنی دعوا و مشاجره میکنند و گاهی ناسزا میگویند و حتی چاقوکشی میکنند. اینها به دلیل کلافگی ناشی از گرمی هواست بنابراین اگر ما بگوییم در ایران آلودگی هوا رابطه صد درصد مستقیمی با افزایش جرم و جنایت دارد طبق تحقیق و نتایج علمی نیست.
مثالی برای شما میزنم؛ شهری مثل سئول که همچون تهران شلوغ و پرترافیک است از آلودگی هوا رنج نمیبرد؛ چرا؟ چون در ایران آلودگی هوا ناشی از صنایع غیراستاندارد و ترافیک بیش از حد با صنعت خودرو و سوخت غیراستاندارد است. در تهران افراد بر اثر آلودگی هوا دچار کلافگی میشوند که پیامد آن عدم برنامهریزی برای روز خود و به دنبال آن بروز ناکامی است. حتی ممکن است به دلیل عدم موفقیت در رسیدن به اهداف خود خسارتهای مالی و معنوی زیادی را متحمل شوند. نتیجه چنین شرایطی، تنفس هوای آلوده و به دنبال آن عملکرد نامناسب روان انسانهاست که پرخاشگری، عصبانیت و رفتارهای نابهنجار و گاهی رفتارهای بزهکارانه را موجب میشود. به عنوان مثال فردی که عجله دارد و در پشت چراغ قرمز است کوچکترین حرکتی از سوی دیگران که موجب به تعویق افتادن حرکت او شود میتواند جرقهای برای وقوع مشاجره بین او و دیگری شود. این قضیه ناشی از به تاخیر افتادن چند ثانیه حرکت نیست بلکه نشاتگرفته از کل جریاناتی است که برای فرد رخ داده است.
ما وقتی بحث آلودگی هوا و ترافیک را مطرح میکنیم سلامت روان و بهزیستی اجتماعی مردم را به عنوان مولفه اساسی و متغیر تعیینکننده در نظر نمیگیریم، این در حالی است که اگر سلامت روان مردم جایگاه و اهمیتی نداشته باشد تاثیر آن به مرور در ابعاد بزرگتری نمود پیدا میکند که یکی از آنها کاهش سطح کارآمدی جامعه در زمینههای مختلف اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی و عاطفی است.
عدم کنشگری فکری هوشمندانه از دیگر پیامدهای چنین وضعی است؛ به عنوان مثال افراد نمیتوانند در بازارهای اقتصادی کنشگری سازنده و کارآمدی داشته باشند و دوباره در حلقه معیوب ناکامی، رفتار بزهکارانه و اختلالات رفتاری قرار گیرند و همینطور این چرخه ادامه پیدا میکند.
متاسفانه تحقیقات جدی در زمینه اهمیت بهزیستی روانی و اجتماعی بهعنوان یک مولفه اساسی در ایران انجام نشده است و سیاستمدار، برنامهریز و حکمران ما این قضیه را به عنوان یک عامل به شدت مخرب بهویژه در کلانشهرها در نظر نگرفته است؛ در شهرهایی که مرکز ثقل و نبض تپنده فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی همهجانبه کشور محسوب میشوند، وقتی از آلودگی هوا صحبت میکنیم از پیشرانها و عوامل عقبران و مانعزای آن باید صحبت کنیم که چه پیامدهایی را برای تشکیل یک جامعه خوب و یک شهروند خوب به دنبال دارد.
کسی که در یک کارخانه تولید قیر یا فرآوردههای نفتی کار میکند و در این محیط کاری استانداردهای انسانی و بهداشت و سلامت روانی رعایت نمیشود به مرور فرد شنوایی، ریهها و سلامت جسمی خود را از دست میدهد و سلامت روان او نیز صدمه میبیند یعنی پرخاشگری در او افزایش مییابد، عصبانیت در او زودرس میشود و نمیتواند شهروند خوبی برای یک جامعه باشد.
یک بازار مالی را در نظر بگیرید که افراد از ابتدای صبح با هم مشاجره و بحث لفظی و غیرکلامی میکنند. در این شبکه انرژیهای عظیمی که باید صرف کارهای موثر در ابعاد فردی، اجتماعی و اقتصادی شود همگی هدر میرود. در واقع، آبکش روانی به وجود میآید در حالی که این انرژی و کارآمدی باید متمرکز میشده تا خروجی مطلوبی برای فرد و در سطح وسیعتر برای جامعه داشته باشد. این فرد انرژی روانی خود را از بدو کار از دست داده یا به اصطلاح فرد تخلیه انرژی نشده و خالی از انرژیهای مثبت روانی است در حالی که این انرژی میتوانسته است موتور محرک او برای فعالیتهای مختلف باشد. ضمن اینکه او موجب هدررفت انرژی سایر افراد هم شده است چون فرد دیگری را هم دچار استرسهای روانی، ناکامی و عصبانیت خود کرده است بنابراین حتی یک نفر هم میتواند تولیدکننده شبکهای از انرژیهای منفی باشد و افراد زیادی را در یک روز تحت تاثیر قرار دهد؛ نتیجه چنین شرایطی جامعهای پر از کمتحملی، تنش، استرس و ناکامی است که بهداشت روانی خود را از دست دادهاند.
جامعهای که اعضای آن سلامت روان متعارفی نداشته و مدام در مشاجره، ناکامی و حتی تصورات ناکامکننده باشند نمیتواند انرژی خود را معطوف به تحقق اهداف کند. بسیار مهم است قبل از هر اقدامی، تصمیمگیرندگان و برنامهریزان، بهزیستی روانی و فکری مردم را عاملی اساسی، مهم و استراتژیک برای پیشبرد بهتر اهداف جامعه و کشور در نظر بگیرند. در این صورت آلودگی هوا خودبهخود نمیتواند یک عامل جرمخیز اولیه و اساسی باشد. بله، اگر در یک شبکه قرار بگیرد سطح تابآوری و استرس افراد را متاثر از خود خواهد کرد. حالا اگر فردی در این آلودگی هوا دچار یک بیماری جزئی جسمی شود با کوچکترین رفتار از سوی دیگری، عکسالعمل شدیدی از خود بروز خواهد داد. بنابراین آلودگی هوا یک عامل ظاهرساز در بهداشت روان است به این معنا که عامل ایجادکننده نیست.
عامل دیگر در کاهش آستانه تحمل یک جامعه دلنگرانی و دلواپسی افراد از تنفس در هوای آلوده است. وقتی افراد هر روز به آلودگی هوا فکر کنند و نگران این باشند که در این هوای آلوده ممکن است به چه بیماریهایی مبتلا شوند، از طول عمرشان چقدر کاسته میشود و عزیزانشان در این شهر چه وضعیتی خواهند داشت؛ همگی میتوانند ایجادکننده منافذ و سوراخهای هدررفت انرژی مثبت شوند چراکه ذهن ما مدام درگیر این مسائل است. گاهی نفس کشیدن در وسط شهر تهران سخت میشود و فردی که در این محیط کار یا زندگی میکند بیشتر وقتش صرف سوالات منفی میشود که ذهن او را انباشته است در حالی که این انرژی باید برای مسائل مهم زندگی شخصی و اجتماعی صرف شود. آلودگی هوا به صورت مستقیم بر جسم افراد تاثیر میگذارد و سطح تابآوری را هم متاثر از خود میکند. سیاستگذار باید بهزیستی روانی و جسم مردم را به عنوان مولفه اصلی کارآمدی یک جامعه و کشور در نظر بگیرد. اما میبینیم که بنزین غیراستاندارد وارد سوخت کشور شده و کسی نیست نسبت به این رویه اعتراض کند یا مانع از ادامه این روند شود. از طرفی، خودروها استاندارد نیستند و کسی هم مدعیالعموم مردم نیست تا نسبت به این مشکلات رسیدگی شود.
متاسفانه در ایران، بهزیستی مردم به عنوان عامل مهم یک جامعه و کشور خوب در نظر گرفته نمیشود اما با پیامدها و معلولها برخورد میشود یعنی وقتی مسوولان متوجه میشوند بزهکاری زیاد شده با بزهکار برخورد میکنند نه با علت بزهکاری و این مطلوب آینده یک جامعه و کشور نیست.
در جمعبندی باید بگویم ما باید در ابتدا به این نکته توجه کنیم که جامعه سالم چه مختصاتی دارد و بعد ببینیم جامعه ما از چه حد از استانداردهای سلامت روان برخوردار است. یک جامعه سالم جامعهای است که افراد در تمامی ابعاد از زندگی خود رضایت دارند، احساس امنیت همهجانبه جسمی، روانی، خانوادگی و اجتماعی میکنند و از احساس درونی شادمانی برخوردارند. اما اگر اعضای جامعه مدام احساس ناامنی کنند نه از اینکه در جای ناامن هستند بلکه دلنگرانیهایی از بابت ناامنی اجتماعی داشته باشند با اولین عامل استرسزا باید در جایی تخلیه شوند و این یکی از پیامدهای منفی ناشی از کمرنگ شدن سلامت روان در یک جامعه است که آلودگی هوا هم میتواند تشدیدکننده آن باشد. در چنین وضعیتی به مرور به تشکیل جامعهای بزهکار دامن زده میشود.