شناسه خبر : 3770 لینک کوتاه

نسبت صبر و مدارای ایرانیان با شوخی‌های رسانه‌ای

فرهنگ مدارا را نیاموخته‌ایم

واکنش به برنامه‌های صدا و سیما و سایر رسانه‌ها ماجرای تازه‌ای نیست و شاید پیش از جریان واکنش قومیتی به کاریکاتور روزنامه «ایران» در سال ۱۳۸۵ هم وجود داشته است، اما به‌تازگی برنامه «فیتیله» و پیش از آن، برنامه «در حاشیه» مهران مدیری مورد اعتراض برخی از اقشار صنفی و اجتماعی قرار گرفته است.

علی گرانمایه‌پور / استاد علوم ارتباطات و مطالعات رسانه

واکنش به برنامه‌های صدا و سیما و سایر رسانه‌ها ماجرای تازه‌ای نیست و شاید پیش از جریان واکنش قومیتی به کاریکاتور روزنامه «ایران» در سال 13۸۵ هم وجود داشته است، اما به‌تازگی برنامه «فیتیله» و پیش از آن، برنامه «در حاشیه» مهران مدیری مورد اعتراض برخی از اقشار صنفی و اجتماعی قرار گرفته است. در این باره موضوعی تحت عنوان فرهنگ مدارا وجود دارد؛ اینکه فرهنگ مدارا چه شاخص‌هایی دارد؟ چه فرهنگی مدارای بیشتر و چه فرهنگی مدارای کمتری دارد؟ مهران مدیری در سریال «در حاشیه» بخشی از تخلفات پزشکی و بخشی از رفتارهای پزشکان را در قالب یک سریال طنز به چالش کشید و همه پزشکان شروع به اعتراض کردند. بنابراین واقعیتی که وجود دارد این است که ما علاوه بر اینکه فرهنگ تحمل نداریم، به نظر می‌رسد فرهنگ مدارا را هم نیاموخته‌ایم و این موضوع به یک چرخه تبدیل شده و از نسلی به نسل دیگر در حال انتقال است. من واکنش به برنامه «فیتیله» را به صورت یک چرخه اجتماعی و کارکردی می‌بینم که ممکن است درباره برنامه‌های دیگر نیز تکرار شود. در این باره ما می‌پرسیم چرا مردم مدارا ندارند؟ ولی به نظر من پرسش این است که برای ترویج مدارا چه کارها و اقداماتی صورت گرفته است؟ بخشی از فرهنگ مدارا آموختنی و تقلیدی است و مردم بخشی از فرهنگ مدارا را از سیاسیون و نخبگان می‌آموزند. وقتی سیاسیون و نخبگان فکری در مجلس و سایر نهادهای اجتماعی بر سر یکدیگر فریاد می‌کشند و به یکدیگر توهین‌های لفظی و کلامی می‌کنند، نباید از مردم انتظار بیشتری داشته باشیم. پس آنچه باید به آن توجه کرد این است که ما در فضای رسانه‌ای، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی چقدر آموزش مدارا دیده‌ایم؟ بنابراین واقعیت این است که مردم بخش مهمی از فرآیند مدارا را از سیاسیون، نخبگان و فضای اجتماعی فرامی‌گیرند. برای حل بخشی از این مشکلات باید تنش‌ها و زد و خوردها را در جامعه کمتر کنیم. در حال حاضر به انتخابات مجلس شورای اسلامی نزدیک می‌شویم. تا روز انتخابات برخی جناح‌های سیاسی با بهانه‌ها و انگ‌های گوناگون به شکل‌های مختلف به هم توهین می‌کنند و ما انعکاس همه اینها را در رفتار مردم می‌بینیم.
علاوه بر این بهتر است به موضوع دیگری توجه شود و آن اتفاقی است که از دهه ۸۰ تا به حال رخ داده است. اگر جامعه ایران را از منظر روانشناسی اجتماعی نگاه کنیم، می‌بینیم که از دهه ۸۰ بنا به دلایل مختلف این جامعه در حال حرکت به سمت «عصبانی‌ شدن» است. ما در ابتدای دهه ۸۰، این عصبانیت را فقط در قشر یا سن مشخصی از مردم می‌دیدیم و مثلاً در جوان‌ها کمتر دیده می‌شد؛ جوان‌ها حوصله و تحمل بیشتری داشتند، اما در حال حاضر این عصبانیت و عدم تحمل را در نسل جوان هم می‌بینیم؛ به این معنا که خشم و عصبانیت به نسل‌های جوان‌تر تسری پیدا کرده است. این موضوع دلایل مختلفی دارد؛ به عنوان مثال بعضی معتقدند فشار اقتصادی عامل این عصبانیت اجتماعی است. حدود ۱۵ سال است به شکل مستقیم و غیرمستقیم گفته می‌شود ما در تحریم هستیم. پنج یا شش سال پیش دلار هزار تومان بوده و الان در حال عبور از 3500 تومان و رسیدن به ارقام بالاتر است. این عوامل قطعاً بخشی از جامعه را تحت‌فشار اقتصادی قرار می‌دهد؛ پس از منظر روانشناسی اجتماعی، ما جمعیت و مردم عصبانی داریم که برای کنترل آنها باید تدبیری بیندیشیم. البته بخشی از این عصبانیت، خشونت و تنشی هم که در جامعه ما وجود دارد، تقلید افکار عمومی از خشونت کلامی و تصویری در رسانه‌هاست. وقتی روزنامه‌ای با ناسزا، توهین و خشونت تیتر می‌زند و به‌راحتی با عکس‌ها و تیترهایش به هر جماعتی که می‌خواهد توهین می‌کند، ما کم‌کم نسلی را می‌بینیم که زبانش زبان خشونت است و هر حرفی را می‌خواهد بزند با عصبانیت و خشونت بیان می‌کند. رسانه درباره بخشی از این خشونت مقصر است. دست‌اندرکاران رسانه‌های ما چه در رسانه‌های دیداری و شنیداری و چه در رسانه‌های چاپی به خودشان اجازه می‌دهند تیتر توهین‌آمیز داشته باشند و مطالب توهین‌آمیز پخش کنند. بالاخره اینها در بلند‌مدت واکنش‌هایی به دنبال دارد. بخشی از این عصبانیت‌ها نیز انعکاس رفتار اهل سیاست است و در واقع مردم از سیاسیون تقلید می‌کنند. هنگامی که سیاسیون ما در مجلس به یکدیگر توهین می‌کنند و در ارتباط با یک مساله، تمام نظام اجتماعی و فرهنگی را زیر سوال می‌برند، ما نباید انتظار داشته باشیم قشرهای مختلف تحمل داشته باشند. مردم بخشی از تحمل و صبر را از سیاسیون یاد می‌گیرند. این‌طور نیست که ارزش صبر، تحمل و مدارا فقط در خانواده آموخته شود. وقتی در تلویزیون، روزنامه‌ها و رسانه‌ها می‌بینیم و می‌خوانیم که سیاسیون و اهالی فرهنگ ما بدون صبر و مدارا، دائماً با یکدیگر در حال پرخاش و نزاع هستند، نباید انتظار داشته باشیم جامعه دارای صبر و تحمل باشد. پس خواسته یا ناخواسته جامعه هم بی‌صبر و تحمل می‌شود و به همه چیز واکنش نشان می‌دهد. البته واکنش‌های جامعه به حوادث خیلی متفاوت است؛ به عنوان مثال اگر بنزین، نان یا سایر اقلام گران شوند، واکنش مردم متفاوت است. در این صورت احتمالاً عصبانیت‌شان را در رفتار با یکدیگر بروز می‌دهند و خشم‌شان در روابط اجتماعی فردی و مثلاً در صف‌ها دیده می‌شود، اما چون اگر بخواهند اعتراض کنند، با مقاومت یا برخورد مواجه می‌شوند، گلایه را در خودشان می‌ریزند و عصبانیت‌شان را همیشه به صورت بالقوه می‌بینیم. بنابراین مردم ترجیح می‌دهند بیشتر به برنامه‌های رسانه‌ها اعتراض کنند، چون رسانه مدعی‌العموم خاصی ندارد و مردم در اعتراض به رسانه کمتر با مدعی‌العموم مواجه می‌شوند تا در واکنش به دستگاه‌های دیگر. پس مردم با اعتراض به یک برنامه می‌توانند بسیاری از واکنش‌هایشان به دیگر مسائل را نشان دهند. شاید ساده‌ترین شکل اعتراض همین واکنش اخیر به یک برنامه تلویزیونی باشد.

تلویزیون باید بی‌حاشیه باشد
البته درباره برنامه «فیتیله» به نظر من پس از پخش آن آیتم، خیلی طول کشید تا کسی عذرخواهی کند و عذرخواهی هم خیلی کمرنگ بود، در حالی که من فکر می‌کنم آقای سرافراز به عنوان رئیس سازمان صدا و سیما باید همان روزی که برنامه پخش شد، شخصاً با حضور در یک برنامه تلویزیونی از مردم عذرخواهی می‌کرد که در این صورت شاید قضیه کاملاً تمام می‌شد. علاوه بر این، صدا و سیما وظیفه سنگینی بر عهده دارد و آن این است که برنامه‌هایی پخش کند که هیچ حاشیه‌ای نداشته باشند. با این حال نکته‌ای که همیشه در برنامه‌های صدا و سیما دیده می‌شود این است که هنرپیشه‌ها در بسیاری از فیلم‌ها و سریال‌ها سعی می‌کنند لهجه‌ها را تقلید کنند. من هیچ لزومی نمی‌بینم که دوبلور یا بازیگری که می‌خواهد نقشی را ایفا کند حتماً زبان و لهجه‌ای خاص را تقلید کند. اگر خیلی ضرورت دارد شخصیتی در فیلمی با لهجه شهرستان خاصی صحبت کند، می‌توانند سناریوی این نوع فیلم‌های تلویزیونی یا سریال‌ها را به همان استان بدهند تا با حضور هنرپیشه‌های محلی تهیه و پخش شوند. بنابراین رسانه ملی باید در این زمینه رویکرد جدیدی داشته باشد که بتواند از بروز چنین مسائلی پیشگیری کند چون حساسیت در جامعه ما بسیار بالاست.
باید توجه کنیم که بخشی از مدارا به مساله هویتی اقشار مختلف یا قومیت‌ها برمی‌گردد. کسانی که مورد بی‌مهری و کم‌مهری قرار می‌گیرند، همیشه مستعد واکنش هستند. باید ببینیم دولت برای هویت‌بخشی به اینان چه کرده است؟ به عنوان مثال وقتی بخش زیادی از برنامه‌های صدا و سیمای استان‌ها به زبان فارسی است به نظر می‌رسد این فرآیند حس به رسمیت شناخته نشدن مردم استان‌های مختلف کشور را تشدید می‌کند. بنابراین شاید وقتی مردم به یک برنامه تلویزیونی یا رسانه‌ای خاص واکنش نشان می‌دهند، این واکنش، در واقع اعتراض به وضعیت‌شان باشد نه فقط گلایه از آن برنامه. گاهی مردم درباره وضعیت اقتصادی، رفاهی، معیشتی، آموزشی، بهداشتی و سایر امکانات‌شان گلایه دارند و دچار نوعی حس سرخوردگی و محرومیت هستند که این حس محرومیت باعث می‌شود اگر صدا و سیما یا رسانه دیگری مطلب خاصی درباره آنها پخش کند، آن را توهین تلقی کنند. به این علت که حساسیت آنها بالاست و گاهی این حساسیت به‌ ویژه در مناطقی که ثروت خاصی مانند نفت و منابع زیرزمینی یا تفاوت زبانی یا مذهبی هم دارند بیشتر و پررنگ‌تر است. وقتی مردم یک شهر یا استان دائماً در محرومیت قرار دارند، ادامه مشکلات حس تحت فشار بودن و اعتراض را در آنها تقویت می‌کند؛ چون مردم حس می‌کنند دولت برایشان اهمیت کمتری قائل است. بنابراین به نظر من امکان دارد مردم گاهی به دنبال بهانه‌ای برای واکنش باشند.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها