شایستگی؛ حلقه مفقوده مدیریت
تاملی بر حضور جعفر سمیعی در پرسپولیس و آینده این باشگاه
سالها قبل جملهای از دیهگو آرماندو مارادونا خواندم که برای همیشه در ذهنم ماند و حک شد: «در دنیای فوتبال کسی به تو چیزی نمیدهد، اگر بتوانی برتری جزئی و کوچکی هم داشته باشی، باید سعی کنی که به آن دست بیابی و از آن بهترین بهره را ببری.» بهترین بازیکن تاریخ فوتبال دنیا -از نگاه من- موفقیت در کسبوکار را یکچیز میداند: شایستگی. حلقه مفقوده انتخاب مدیران فوتبال ایران. فوتبالی که نیاز به اصلاحات جدی در سطح و عمق دارد و این جراحی، هزینههای بسیاری را برجای خواهد گذاشت. مدیران فوتبال ایران برای رسیدن به شایستگی، نیاز به چهار مولفه مهم دارند: 1- شجاعت، جرات و جسارت اصلاح / 2- برخورداری و پشتیبانی از حمایت ارکان نظارتی و تصمیمسازی و تصمیمگیری در وزارت ورزش / 3- قدرت طراحی / 4- ظرفیت اجرایی و توان مدیریتی.
انتخاب هر مدیر بدون در نظر گرفتن هریک از این چهار مورد، اشتباهی استراتژیک است. برداشتی که نویسنده یادداشت از انتخاب جعفر سمیعی برای مدیرعاملی باشگاه پرسپولیس دارد این است که دو مورد اول وجود دارد، جرات و جسارت در اوج خودش است و بیشترین هماهنگی و پشتیبانی دیده میشود اما باشگاه پرسپولیس و مدیرعاملش به لحاظ توان کارشناسی و ظرفیت مدیریتی، با چالشهای مهمی روبهرو است.
باور دارم وزیر ورزش و جوانان خسته شده است. خسته از حاشیهها، خسته از توهینهای فضای مجازی، خسته از بیصداقتی در عرصه مدیریت، خسته از روزمرگی، خسته از دعواهای مدیریتی و خسته از بیبرنامگی، جولان جریان دلالی و تجمع هواداران به دلیل سوءمدیریت در باشگاههای پرسپولیس و استقلال. در نگاه وزیر، باشگاهداری از یک کسبوکار تبدیل به پدیدهای اجتماعی شده است. انتخاب جعفر سمیعی که در سوابقش حراست شهرداری تهران -نهادی خدماتی به شهروندان- و حراست وزارت ورزش و جوانان دیده میشود، نشان از تغییر رویکرد در دیدگاههای وزیر دارد. اعتماد به مدیری که سابقه بنگاهداری ندارد، تجربه باشگاهداری با مخاطبان میلیونی ندارد و آمده است تا حواشی را کاهش دهد و مقابل فسادهای سازمانیافته در باشگاه بایستد.
انتخاب یک مدیر امنیتی بهعنوان مدیرعامل باشگاه پرسپولیس قابل نقد است. پیش از این ایرج عرب هم با سابقه مدیریتیِ حراستی بهعنوان مدیرعامل باشگاه پرسپولیس انتخاب شد که البته دوران سخت، پرتنش و بیسرانجامی را برای باشگاه در پی داشت و بهترین سرمربی تاریخ باشگاه از کشور خارج شد و پرسپولیس با سنگینترین پرونده محکومیت مالی روبهرو شد. تجربه انتخاب عرب، پیشروی سمیعی است و همین کارش را سخت میکند. نگاه مثبتی به انتخابش نیست، هواداران با طنز در شبکههای اجتماعی موضع گرفتهاند و باشگاه در سختترین روزهای مدیریتی، اقتصادی و اجتماعی قرار دارد. بهنظر میرسد مدیرعامل جدید باشگاه باید چند سوال مهم را طرح کند و به دنبال پاسخهای مناسب برای آن برود:
1- باشگاه پرسپولیس کجا قرار دارد و به کجا میخواهد برسد؟ / 2- با چه نقشه راه و طراحی مدیریتی میخواهد به اهداف مطروحه برسد؟ / 3- آیا توان مدیریتی، ظرفیت مدیریتی، عزم و اراده و شجاعت برای رسیدن به اهداف دارد؟
این موارد تفکر استراتژیک نامیده میشود. استراتژی برای همه ابعاد زندگی و مدیریتی. تفکر استراتژیک برای ما به عنوان یک راهحل موثر، برای شناخت بازارهای جدید، محصولات جدید و آینده جدید است. نیاز مبرم به بینشها، قیاسها و ایدهها. در حقیقت تفکر استراتژیک بهدنبال فرصتهای آینده است. سمیعی بالاجبار باید به نقشه راهی فکر کند که باشگاه را به سودآوری پایدار، رشد، بقا، مزیت رقابتی و بهرهوری درست برساند. مدیرعامل تازه باشگاه پرسپولیس باید به مهمترین چالشها و موضوعات فکر کند و راهکار بیابد، در غیر این صورت انرژی، توان و وقت خود را برای چند هدف کوچک، جزئی و بیاهمیت تلف کرده است.
جعفر سمیعی چند روزی است که دیگر آرامش ندارد. هرچه از بیرون شنیده بود، دید یا تصور داشت از بین رفت و حالا بهعنوان بالاترین مقام اجرایی باشگاه پرسپولیس باید تصمیم بگیرد، برنامه بریزد، جلسه بگذارد و هدف تعیین کند. حالا او وارد باشگاهی شده است که شفافیت ندارد، سراسر ارتباط است، نزدیکان بسیاری از مسوولان در آنجا فعالیتهایی داشتهاند و از همه بدتر، دشمنان قسمخوردهای خواهد داشت. او از بالاترین عضو نظارتی ورزش ایران به بالاترین عضو اجرایی باشگاه پرسپولیس رسیده است و این تناقض، روزگارش را سخت میکند. رسوب فساد در باشگاه پرسپولیس مثل بسیاری از سازمانها، باشگاهها و بنگاههای ورزش ایران ضخیم، غیرقابل نفوذ و قطور است. یکشبه تخریب نمیشود و در کوتاهمدت هم مطهر نخواهد شد. سمیعی باید درک کند باشگاه پرسپولیس همانند سازمانهای دیگر با کیفیت خودش بهعنوان مدیرعامل و اعضای هیاتمدیره است که میتواند به اهدافش دست یابد. فوتبال جایی است که همه نتیجه را میبینند و درباره آن قضاوت میکنند و راهی برای پنهان کردنش وجود ندارد. برخلاف عرصههای دیگر مدیریتی، فوتبال یک رقابت کاملاً شفاف است که بازی برگزار میشود و برنده و بازنده در زمین مسابقه مشخص میشود. رابطه مستقیمی میان ثبات، برنامهریزی، استراتژی، رتبهبندی لیگ و کسب جام و مقام وجود دارد؛ هرچند استثنائاتی هم وجود دارد اما در بلندمدت چندان دور از واقعیت نیست. البته باید نوشت نکته مهمی در فوتبال وجود دارد که امیدوارکننده است؛ میتوان در کوتاهمدت نتایج سازمانی را با اصلاحات درست و حسابشده تغییر داد و این موضوع در کمتر سازمانی دیده میشود. باشگاه پرسپولیس با مشکل تخریب سازمانی روبهرو است. باشگاه، کمیته یا سازمان اقتصادی ندارد، شفاف نیست و ابهامات مالی فراوانی دارد، هیاتمدیره هماهنگی موجود نیست و شرح وظایف با اختیارات نمیخواند و سوگیری بسیاری از تصمیمات روی موج شبکههای اجتماعی و فضای مجازی است. این تخریبهای سازمانی در حد فاجعه است و مطمئناً با انتخاب یک مدیرعامل امنیتی، نمیتوان توقع داشت که او در کوتاهمدت بتواند این تخریبهای سازمانی را مرتفع کند. سیستم مدیریت و کارشناسی در باشگاههای ایران شخمخورده است و بسیار دور از علم مدیریت، کارآفرینی و بهینهسازی است. باشگاهداری در فوتبال ایران مثل توافق برجام نیست که با امضای طرفین بخش زیادی از تحریمها از بین رود. جا انداختن الگوهای درست مدیریت با این نابسامانی سازمانیافته کاری بس مشکل است و نیاز به زمان و نیروی ورزیده بسیار باتجربه است که بتواند در پشت میزهای مختلف با مسوولان اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور بنشینند و جزءبهجزء پیش بروند و به نتیجه برسند و اصلاح کنند.
دستاورد مدیران گذشته باشگاه پرسپولیس، باقی ماندن یک ویرانه است؛ باقی ماندن باشگاهی که اعتماد زیادی به آن نیست. همه شاکیاند، در این فوتبال نه هوادار لذت میبرد و نه بازیکنان، نه مربیان و نه داوران، و این درد بزرگی است. افشاگریهای اخیر نشان میدهد تا چه میزان مسائل مبهم مالی در باشگاه وجود داشته و هیچ نهادی به آن ورود نکرده است. آش آنقدر شور است که برای تبیینش میتوان به نظریه و تئوری هم متوسل شد. نظریه «پنجره شکسته» -دستاورد فکری مشترک یک جرمشناس و یک جامعهشناس آمریکایی-، خیلی ساده میگوید محتوای پیام برخی تغییرات یا پدیدههای ظاهراً کوچک، خیلی بزرگ است. مثالش هم ساده است: وقتی وارد یک کشور میشوید، از نوع برخورد شهروندانش در مورد فرهنگ و سطح آگاهی اجتماعی آنها داوری میکنید. گاهی شنیدن یک دروغ کوچک از فردی برجسته، کل داوری و نگاه ما در مورد او را تغییر میدهد. پس وجود یک «پنجره شکسته»، در خانه یا کوچه یا کارخانه شما، پیامی است به بیننده که اینجا اوضاع خیلی هم نظم و ترتیب ندارد. پرونده حضور نمایشی هواداران باشگاه، ابهامات مالی فراوان، اعمالنفوذهای عجیب در باشگاه، دلالی، حجم پروندههای انضباطیِ مربوط به ناسزاها و توهینها در فدراسیون فوتبال نمونهای از صدها پنجره شکستهای است که در ساختار فوتبال ما وجود دارد که گویا اهمیتی هم به آنها داده نمیشود، غافل از آنکه پیامدهای بزرگی هم در جامعه و هم در چشم ناظران بیرونی دارد. در چنین شرایطی کدام عقل سلیمی حاضر است به بهبود شرایط فوتبال ایران کمک کند؟ وقتی بیشتر بودجه باشگاه صرف بدهیهای چندصد هزاردلاری میشود، چه کسی حاضر است فکر، اندیشه و تفکرش را در ساختار باشگاه پرسپولیس ایران سرمایهگذاری کند؟ چه کسی قرار است در مقابل تخریبها از خود دفاع کند؟ نمایش همین «پنجرههای شکسته» چهره باشگاههای ما و فوتبال ایران را بیثبات و بیاعتماد تصویر کرده؛ در چنین فضایی امید به مشارکت کمرنگ است. همین میشود که انتخاب جعفر سمیعی با پرسشهای بسیاری روبهرو باشد و از آن مهمتر، انتظارات فراوانی بر دوش مدیرعامل جدید باشد. راهی سخت با آیندهای مبهم.