گرفتن کره از آب خشکبوم
آبخوانداری چگونه میتواند منجر به انقلاب در کشاورزی ایران شود؟
بسیار سادهاندیشی است که تنها با حفاظت خاک و آب میتوان کشاورزی ایران را نجات داد. عوامل بسیاری باید گرد هم آیند تا این مهم تحقق یابد. آبی که بر اثر آبیاری سیلابی به کشتزار رسیده، رسوبی که به ژرفای خاک و قابلیت نگهداری آب آن افزوده، و خاکی که بر اثر فرسایش از دست نرفته جزئی از خاکورزی بهشمار میآید. کشاورزی دانش و فنی بسیار پیچیده است که کارشناسانی پرشمار بایستی با نگرشی نظاممند (systems approach) آن را طراحی و اداره کنند. آبخوانداری کمک میکند تا از دانش و فن موجود بهرهای بیشتر برده شود.
نخستین انقلابی که آبخوانداری میتواند ایجاد کند، دگرگون کردن دید کشاورزان نسبت به احترام به خاک و آب است. بسیاری از مردم نمیدانند خاکی که زندگی ایشان وابسته به آن است به این سادگی تحول نیافته در شرایط خشکبوم ایران میلیونها سال طول کشیده تا ریشهگاهی درخور گیاهان زراعی، مرتعی و جنگلی به وجود آید. بهتر است سخن حکیمانه سعدی را باور کنیم:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند / تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری!
باغداری مرهون آب زیرزمینی
بخش عمده کشاورزی آبیانه ما، به ویژه باغداری، مرهون آب زیرزمینی است. آبخوانداری آبی بیشتر و مطمئنتر را در اختیار کشاورزان قرار میدهد. چنانچه ایشان با توجه به حجم آب ذخیرهشده در آبخوانها، با پیشبینی پشتوانهای بسنده برای خشکسالیها برنامهریزی کنند، بخشی از این انقلاب تحقق مییابد. نکته دیگر آنکه به روایتی چهار میلیون هکتار از دیمزارهای ما در دشتها قرار دارند که آبیاری سیلابی آنها میسر است. دو برابر شدن تولید آنها را با دریافت یک سیل دیدهایم. این روش خود بخشی از آبهای زیرزمینی ما را برای مصارف دیگر آزاد میکند. چشمگیرتر آنکه بیشتر دیمزارها بر فراز آبخوانهای بالقوه و بالفعل قرار داشته و تغذیه مصنوعی آنها همزمان با آبیاری سیلابی صورت میگیرد.
جایگزینی مزارع با تعرض به جنگل و مرتع
سالانه نزدیک به 12 میلیون هکتار از مزارع دنیا از زیر کشت بیرون میروند، که جایگزینی آنها با تجاوز به مراتع و جنگلها جبران میشود. این نابودی نمیتواند تا ابد ادامه یابد. گسترش سیلاب گلآلوده روی زمینهای فرسوده آنها را ترمیم میکند. برخی رسوبگیرهای ایستگاه کوثر گربایگان در فصل زراعی 1399-1398 به زیر کشت جو رفتند. شنزاری با دریافت مواد معلقی که پیشتر به خلیجفارس میرفتند به کشتزاری تبدیل شد که به 90 نفر روستایی 50 درصد سود بازگرداند. از سال 1361 تا پایان 1398 افزون بر 300 میلیون مترمکعب (بیش از سه برابر ظرفیت نخستین آبگیر سد لتیان) در گربایگان مهار شده است، که دستکم دوسوم آن به آبخوان رسیده است.
سریشمی به نام آب
انقلاب در کشاورزی نیز با نگهداری کشاورزان روی زمینهایشان تحقق مییابد؛ هیچ سریشمی مثل آب کشاورز را به زمینش نمیچسباند. حدود 11 میلیون نفر حاشیهنشینان شهرهای ما از کجا آمدهاند؟ گرچه به ظاهر آبخوانداری کشاورزان و کوچروان را سودمند میافتد، در حقیقت از دردسر دولت میکاهد.
برخی آبشناسان بر این باورند که حجم آب دنیا از دیرباز تاکنون ثابت مانده است. بنابراین چنانچه بخشی از سیلابها را مهار کرده و در آبخوانها انبار کنیم، کاریزهای مرده (موات) دوباره به جریان خواهند افتاد و آبی که میلیونها سال سن دارد در جویها روان خواهد شد. برپایی طرحهای آبخوانداری بسیار ساده و نسبت به نگهداری آب در سراب سدها بسیار ارزانتر است. بهتر است مدیریت آبخوانها با همکاری بهرهبرندگان از آنها صورت گیرد. اگر ایشان از ظرفیت آبخوانهای خود باخبر بوده و به گونهای منطقی از آن بهرهوری -نه بهرهکشی- کنند به مدیریتی پایدار رسیدهایم. شاید داستان آب زیرزمینی جهرم -شاید!- برای کسانی که خود را به خواب نزدهاند سودمند افتد.
آبیاری قطرهای را به آن شهر بردند به این امید که تعادلی میان تغذیه طبیعی آبخوانها و مصرف آب برقرار شود. نتیجه آن شد که سطح باغها چند برابر شد و سطح آبهای زیرزمینی دهها بار، برخی نقاط صد بار افت کرد. مصلحتاندیشی (مصلحت چه کسانی؟!) بر این حکم کرد که ممنوعیت برداشتن آب زیرزمینی را طاغوتی دانسته و تیشه به ریشه خود بزنند.
آبخوانداری فقط نفوذ آب به زمین نیست
آبخوانداری تنها فرستادن آب در زیرزمین نیست؛ مدیریت آن اهمیت بیشتری دارد. شوربختانه، آبخیزداران و آبخوانداران نقشی در مدیریت استفاده از آب نداشته و بایستی شاهد باشند که چگونه، برای مثال، از آب زیرزمینی کمیاب برای آبیاری برنج بهرهکشی میشود!
نیاکان ما، دانسته (و شاید هم ندانسته) با گسترش سیلاب روی مخروطهای افکنه تغذیه مصنوعی آبخوانها را انجام میدادهاند. این کار به اختراع کاریز، بهترین وسیله جمعآوری و انتقال آب زیرزمینی در خشکبومها، منجر شد. به قول پیشینیان، ایشان از آب کره میگرفتهاند. آسیاب میبد نمادی است از هوش ایرانیان. خواننده گرامی، خواهش میکنم سری به آنجا بزن و به حال نامدیریت امروز ما گریه کن!
هنوز پاسخی برای درخواستهایم دریافت نکردهام
38 سال پیش، دو تن از مهندسان ایرانی تحصیلکرده در انگلستان، که برای شرکت مهندسی مشاور مشهوری کار میکردند، به سادهدلیام رقت آورده و پندم دادند: «اگر میخواهی کارت موفق شود از طریق مهندسین مشاور اقدام کن.» پاسخ دادم: «هزینه کار من از حق مشاوره شما کمتر است! آن را به جوانان مملکتم یاد میدهم و نیازی به شما ندارم.» آنها راست میگفتند؛ از ایران رفتند! هنوز هم واحد بهای سازمان برنامه هزینه کار را چند برابر واقعیت (واقعیت سادهدلان!) برآورد میکند. بیمایه فطیر است! به هر حال، بهتر است پاسخ این پرسش را از وزارت کشاورزی، نیرو، مجلس شورای اسلامی، مجمع تشخیص نظام،... بپرسید. با آنکه این برنامه چندین جایزه معتبر داخلی و بینالمللی را دریافت کرده است، و رهبر معظم انقلاب نیز دستور فرمودهاند: «بایستی اجرایی شود»، تاکنون کسی پاسخ مرا نداده است؛ زورم نمیرسد!
مدیریت پایدار اراضی خشک حاشیهای (SUMAMAD) که با مدیریت مشترک یونسکو و دانشگاه سازمان ملل متحد در دو دوره پنجساله در 11 کشور خشک انجام میشد، طرح آبخوانداری را به عنوان یکی از روشهای علمی-کاربردی پذیرفته است. چنانچه به خود زحمت داده و کتاب «سیل نفرین نیست: بخششی است در جامهای ناشناخت» را مطالعه فرمایید، پاسخ برخی پرسشهای خود را خواهید یافت. نمونههایی از پیامدهای اجرای طرحهای آبخوانداری در سراسر ایران، به ویژه در گربایگان فسا وجود دارند. به خود زحمت داده، در اتاق خنک خود را بسته و به آنجا بروید؛ شنیدن کی بود مانند دیدن؟