فرصت جمعیتی فرصت باروری نیست
بررسی ریشهها و تبعات کاهش نرخ باروری ایرانیان در گفتوگو با شهلا کاظمیپور
شهلا کاظمیپور، جمعیتشناس و عضو هیات علمی دانشگاه تهران، با یادآوری اینکه کشورهایی مثل کره جنوبی نیز مانند ایران کاهش سریع و شدید نرخ باروری را تجربه کردهاند، به تفاوت استفاده از فرصتهای جمعیتی در کشور ما با سایر کشورها اشاره و عنوان میکند: بسیاری تصور میکنند فرصت جمعیتی به معنی فرصت باروری است، در حالی که فرصت جمعیتی به معنی فرصت اقتصادی است چون نیروهایی که وارد بازار کار میشوند سهم جمعیت فعال را اضافه میکنند. وقتی در جامعهای جمعیت فعال زیاد باشد، بالطبع نیروی کار زیاد میشود و درآمد ملی افزایش مییابد، در صورتی که در کشور ما نهتنها درآمد ملی زیاد نشده است، بلکه به خاطر افزایش مداوم جمعیت، درآمد سرانه هم روزبهروز در حال کاهش است. کشورهایی مثل کره جنوبی و سنگاپور با استفاده از فرصت طلایی جمعیت خود به رشد بالای اقتصادی دست پیدا کردهاند و حالا اگر بخواهند میتوانند سیاستهای افزایش جمعیت را هم در پیش بگیرند چون امنیت اقتصادی دارند، ولی ما که شرایط جمعیتی تقریباً مشابهی داشتهایم، از آن استفاده نکردهایم و این فرصت به سرعت در حال از دست رفتن است.
♦♦♦
طبق آمارهای سازمان ثبت احوال کشور در سهماهه اول سال 1399، تعداد ۲۸۰ هزار و ۵۴۷ نوزاد در کشور متولد شدهاند، در حالی که در مدت مشابه سال گذشته ۲۹۹ هزار و ۳۸۹ ولادت ثبت شده بود. از کاهش حدود 20 هزار موردی ولادتها در فاصله یک سال چه نتیجهای میتوان درباره تغییرات جمعیتی کشور گرفت؟
صرفاً با استناد به آمارهای مقطعی نمیتوان از تغییرات کلی جمعیتی صحبت کرد چون ممکن است در چند ماه از سال قبل اتفاقاتی رخ داده باشد که به کاهش باروری در یک فصل خاص و در نتیجه کاهش ولادتها در فصل بهار منجر شده باشد. بنابراین نمیتوان بر اساس آمارهای کوتاهمدت فصلی نتیجهگیری کرد. اما کاهش کلی نرخ باروری در ایران در آمارهای مختلف دیگر هم مشاهده میشود. مثلاً در سال 1398 حدود 170 هزار تولد کمتر از سال 1397 در کشور رخ داد. این روندی است که به وجود آمده و علت اصلی آن هم کم شدن جمعیت زنان در معرض باروری است؛ یعنی تعداد زنانی که میتوانند بارور شوند کم شده است. علت این است که تعداد موالید دهه 1360 خیلی زیاد بود، وقتی اینها به سن ازدواج رسیدند، باروری بالا رفت و الان که دارند از سن باروری خارج میشوند، باروری کاهش پیدا کرده است. گروهی که جایگزین زنان متولد دهه 1360 میشوند متولدین دهه 1370 هستند که تعدادشان خیلی کمتر است. در دهه 1360 ما حدود دو میلیون تولد در سال داشتیم، درحالیکه در دهه 1370 موالید به 2 /1 میلیون رسید. وقتی تعداد جمعیت در معرض ازدواج و باروری کم شود، بالطبع تعداد موالید کمتر از دورههای قبل خواهد بود. اوج باروری در کشور ما سالهای 1389 و 1390 بود. از آن به بعد باروری در حال کاهش است. دلیل آن هم جایگزینی دهه شصتیها با دهه هفتادیهاست. اما متولدین دهه 1380 با متولدین دهه 1370 خیلی تفاوت ندارند. حتی تعداد موالید اواخر دهه 1380 نسبت به دهه 1370 بیشتر است. بنابراین ما این روند کاهش باروری را در یک مقطع 10ساله خواهیم داشت و بعد از آن ممکن است کمی بیشتر شود، ولی دوباره کم میشود. در جمعیتشناسی اصطلاحی به نام «گشتاور جمعیتی» داریم، اوج باروری ما در دهه 1360 بوده که گشتاور اول آن در ابتدای دهه 1390 اتفاق افتاد و گشتاور بعدی 20 سال بعد اتفاق میافتد. مثل سنگی که در آب میاندازید و موج ایجاد میکند که موج اول شدیدتر است و موجهای بعدی خفیف میشود.
منظورتان از گشتاور جمعیتی بعدی یا موج بعدی تولد نوههای متولدین دهه 1360 است؟
بله.
با توجه به اینکه گفته میشود تعداد موالید دهه 1360 به صورت ناگهانی بسیار زیاد و حتی فراتر از ظرفیتهای زیستمحیطی کشور بوده است، آیا کاهش موالید سالهای اخیر میتواند ابعاد مثبتی هم داشته باشد؟
اگر این کاهش در کوتاهمدت باشد، میتواند به مسوولان فرصتی بدهد تا مقداری برای نسلهای بعدی برنامهریزی کنند، ولی اگر در درازمدت ادامه پیدا کند و به رشد منفی جمعیت منجر شود، جمعیت کم و سالخورده میشود که عواقب مطلوبی ندارد. باروری ما در دهه 1370 کم شد، در دهههای 1380 و 1390 هم کاهش داشتهایم، اما الان چون متولدین دهه 1370 در سن باروری قرار گرفتهاند باز هم دارد کمتر میشود و این نگرانی را ایجاد میکند که این روند کاهنده باعث منفی شدن رشد جمعیت در کشور شود. در صورتی که اگر این کاهش مقطعی و کوتاهمدت باشد و ما نرخ باروری در حد 1 /2 یا 2 /2 فرزند را داشته باشیم، جای نگرانی نیست.
یکی از محققان موسسه تحقیقاتی امریکن اینترپرایز با اعلام کاهش 70درصدی باروری در ایران در سه دهه گذشته، این کاهش را یکی از سریعترین و چشمگیرترین آمارهای کاهش نرخ باروری در تاریخ بشریت توصیف کرده است. آیا کاهش 70درصدی باروری با آمارهای موجود در داخل کشور تطابق دارد؟
این موسسات معمولاً از آمارهای دفتر جمعیت سازمان ملل استفاده میکنند. دفتر جمعیت سازمان ملل هم بیشتر سعی میکند به آمارهای داخلی کشورها مراجعه کند. افت 70درصدی باروری درست به نظر میرسد. میانگین باروری در ایران در دهه 1360 حدود هفت فرزند بوده و الان به 7 /1 رسیده است. این اعداد در گزارشها و آمارهای رسمی داخل کشور نیز مشهود است. اما اینکه گفته شده این کاهش یکی از سریعترین و چشمگیرترین آمارهای کاهش نرخ باروری در تاریخ بشریت است، مقایسه درست و بجایی نیست. چون بیشترین کاهش باروری در کشورهای توسعهیافته در قرن گذشته رخ داده است. وقتی تعداد فرزندان آنها از قبل به دو فرزند و بعد به 8 /1 و 6 /1 فرزند رسیده، طبیعی است که دیگر 70 درصد کم نشود. کشورهای بسیاری چنین مسیری را طی کردهاند. ژاپن یکی از این کشورهاست که خیلی سریع این مسیر را طی کرد. طی مسیر کاهش باروری در کشورهای اروپایی 70 سال، در ژاپن حدود 30 سال و در کره جنوبی حدود 20 سال طول کشید. در مقایسهها میبینیم که ایران و کره شباهتهای زیادی در این زمینه دارند.
علت جمعیتشناختی این کاهش سریع جمعیت در ایران چیست؟ به نظر شما مسیر کاهش باروری در ایران نگرانکننده است یا طبیعی؟
کاهش باروری در ایران درواقع از اوایل دهه 1350 شروع شده و اگر قرار است ما کاهش باروری در ایران را بررسی کنیم، باید این مقایسه را بین سالهای 1350 تا 1398 انجام دهیم که یک بازه حدوداً 50ساله است. نمیتوانیم این تغییرات را در 20 سال و 30 سال تحلیل کنیم. به این دلیل که کاهش باروری در ایران درواقع از اوایل دهه 1350 شروع شد، سپس جمعیت در مدت محدودی در برههای هفت، هشتساله در اوایل دهه 1360 بالا رفت و بعد مجدداً به همان روند نزولی قبلی برگشت. اینکه مبنای مقایسه نرخ باروری را در دهه 1360 قرار میدهند و میگویند در عرض 30 سال کاهش خیلی شدیدی رخ داده است، نتیجه و تحلیل دقیقی به ما نمیدهد. البته کاهش نرخ باروری در ایران کاملاً واقعی است. بهطور کلی هر کشوری که در مسیر توسعه قدم برداشته، باروریاش کم شده است. ما گاهی این موضوع را بررسی میکنیم که آیا کاهش باروری توسعه را ایجاد میکند یا توسعه باعث کاهش باروری میشود. آنچه در کشورهای صنعتی مشاهده کردهایم این است که توسعه کاهش باروری را به وجود آورده و به آن دامن زده است. بنابراین توسعه یکی از عواملی است که باعث کاهش زادوولد میشود. انسانها وقتی رفاه و تحصیلات و آگاهی بیشتری پیدا میکنند درباره تعداد فرزندان خود فکر میکنند و تصمیم میگیرند به جای اینکه در سنوات باروری خود 10 یا 12 فرزند به دنیا بیاورند که البته تعدادی از آنها هم فوت میکنند، به تعداد فرزندان کمتری بسنده کنند و آنها را با کیفیت بالاتری پرورش دهند. در ایران هم تقریباً همین پدیده رخ داده است. از دهه 1350 که افزایش درآمدهای نفتی و به دنبال آن افزایش سطح رفاه و بهخصوص سطح سواد و آگاهی رخ داد، خود به خود باروری کاهش پیدا کرد. در سال 1355 حدود 47 درصد از جمعیت ایران باسواد بودند، الان 90 درصد جمعیت باسواد هستند. باسوادی یکی از عوامل موثر بر کاهش باروری است. هر کشوری هم که میخواهد باروری را کم کند به سراغ توسعه سواد و آگاهی میرود. وقتی مسوولان ما به عنوان دستاورد خود از افزایش سطح سواد، گسترش آموزش عالی، افزایش سطح سواد زنان و سهم آنها از آموزش عالی صحبت میکنند، باید توجه کنند که یکی از نتایج این دستاوردها کاهش نرخ باروری است. دستاوردهای دیگری مثل رشد شهرنشینی و توسعه روستاها نیز از عوامل کاهش نرخ باروری است. وقتی شهرنشینی رشد میکند و تعداد شهرها زیاد میشود، وضعیت روستاها و زیرساختهای ارتباطی آنها بهبود پیدا میکند که همه از شاخصهای توسعه است، حتماً کاهش باروری به وقوع میپیوندد.
کاهش نرخ باروری چه تاثیری بر روند توسعه اجتماعی و اقتصادی میگذارد؟
این موضوع به مدیریت نیاز دارد؛ ما نباید جمعیت را مغفول بگذاریم. بهطور کلی در کشور ما برنامهریزی وجود ندارد، امور به صورت روزمره انجام میشود و به جمعیت توجه نمیشود. درصورتیکه جمعیت زیربنای هر نوع برنامهریزی است. سیاستگذاران باید نوسانات جمعیت، ولادت، بارداری، مرگومیر، مهاجرت و همه تغییرات جمعیتی را ببینند و درباره آنها برنامهریزی داشته باشند. باید برای مواجهه با تغییرات جمعیت، جابهجاییها، مهاجرتها و... برنامهریزی داشته باشیم. وقتی این کار را نکنیم، همان کاهش نرخ باروری که بر اثر توسعه ایجاد شده، خود به مانع توسعه تبدیل میشود.
انتظارات شکلگرفته اما برآوردهنشده جوانان و نااطمینانیهای اقتصادی و اجتماعی بهخصوص در سالهای اخیر چه نقشی در روند کاهنده میزان ولادتها در کشور دارند؟
وقتی فردی تحصیلات و آگاهی بالاتری دارد، میخواهد با برنامهریزی بچهدار شود. شرایط مطلوب اقتصادی و اجتماعی در کشور کمک میکند که یک جوان بتواند طبق برنامه خود پیش برود و بداند میخواهد در چه مقطع سنی درس بخواند، در چه مقطعی وارد بازار کار شود، در چه مقطعی ازدواج کند و در نهایت چه زمانی بچهدار شود. ولی وقتی سیاستگذار فقط به یک جنبه توجه کند و دیگر جنبهها رها شود، وضعیت فعلی کشور ما ایجاد میشود که جوانان از نظر آگاهی اجتماعی رشد کردهاند، ولی دیگر شاخصهای توسعه در کشور وضعیت مطلوبی ندارند و در نتیجه جوانان نمیتوانند برای زمان درس خواندن، پیدا کردن شغل، ازدواج و... برنامهریزی کنند و در نهایت آنچه مدام به تعویق میافتد فرزندآوری است که طبیعتاً در انتهای فهرست برنامه جوانان پس از تحصیل، اشتغال و ازدواج قرار دارد. در کشور ما امنیت اقتصادی برای تامین نیازهای جوانان در زمینه تحصیل، اشتغال و ازدواج فراهم نشده و فقط آگاهی اجتماعی بالا رفته است، در نتیجه جوانان متوجه اهمیت خودسازی و کیفیت فرزندپروری شدهاند، اما درگیر تنگناهایی هستند که تمامی تصمیمات زندگی آنها را به تعویق میاندازند. از همان مرحله تحصیلات، درگیریها شروع میشود. امروز درس خواندن در جامعه ما یک امر همگانی شده است و دیگر شهر و روستا یا بالا و پایین شهر ندارد، همه میخواهند بچههایشان به دانشگاه بروند. از این مرحله به طریقی با گسترش دانشگاه آزاد و پیام نور و غیرانتفاعی عبور میکنیم، اما بعد این جوان فارغالتحصیل میخواهد شغلی پیدا کند و حتی وقتی به شغل دست مییابد، میبیند تهیه مسکن و فراهم کردن هزینههای ازدواج و بعد از آن امرارمعاش با آن شغل میسر نیست. بنابراین اکثر جوانان در این مرحله در تنگنا قرار میگیرند.
میزان اشتغال زنان هم آنطور که مخالفان اشتغال زنان میگویند، نقشی در کاهش نرخ باروری دارد؟
اساساً این اشتغال زنان نیست که نرخ باروری را کم میکند. توجه کنید که در حال حاضر نرخ باروری در کشور ما به 8 /1 فرزند به ازای هر زن رسیده است. در صورتی که فقط حدود 18 درصد از زنان شاغل هستند. ضمن اینکه باروری در زنان خانهدار و در روستاها هم پایین است. بنابراین کاهش نرخ باروری نمیتواند ناشی از رشد اشتغال زنان باشد. اما اینجا یک نکته وجود دارد. دختران حدود 60 درصد از کرسیهای دانشگاهها را اشغال کردهاند. طبعاً دختری که به دانشگاه میرود، هدفش این است که به رشد فردی بپردازد و برای کسب یک شغل مهیا شود. اما پس از فارغالتحصیلی، به دلیل نداشتن فرصت شغلی، دچار سرخوردگی میشود و میخواهد این سرخوردگی را با ارتقای مراتب اجتماعی خود جبران کند. بنابراین تصمیم میگیرد با محدود کردن تعداد فرزندان، بیشتر به رشد فردی خودش بپردازد. من سال 1389 در مقالهای به این موضوع پرداختهام که این تصور که باید برای افزایش باروری، اشتغال زنان محدود شود، نادرست است، بلکه باید برای زنان فرصت شغلی و همچنین امنیت شغلی فراهم شود، در این صورت نرخ باروری هم میتواند بهبود پیدا کند. عدهای میگویند برای افزایش نرخ باروری بهتر است مرخصی زایمان از 6 ماه به 9 ماه افزایش یابد. من کاملاً با این موضوع مخالفم به این علت که چنین تصمیمی امنیت شغلی زنان را بهشدت کاهش میدهد. در صورتی که مرخصی زایمان بیشتر شود، کارفرمایان یا زنان را استخدام نمیکنند یا از آنها برای بچهدار نشدن تعهد میگیرند یا اینکه بعد از مرخصی رفتن، از تمدید قرارداد آنان خودداری میکنند. در بین همکاران من، خانم جوانی با مدرک دکتری حضور داشت که به او گفته بودند اگر میخواهید سر کار بیایید، فعلاً نباید بچهدار بشوید. مانع اصلی بچهدار شدن نبود ثبات و امنیت اقتصادی است. هر روز قیمتها تغییر میکند و رفاه کم میشود. جوانان میبینند که در زندگی هیچ ثباتی ندارند، امروز تصمیمی میگیرند و فردا میبینند همه زندگیشان روی هواست و نمیتوانند به دستیابی به هدفشان فکر کنند. در چنین شرایطی طبیعی است که نرخ باروری کاهش مییابد. از آن طرف مدام میگویند خانوادهها باید بچهدار شوند. بچهدار شدن مسوولیت بزرگی است. الان سبک زندگی و سبک بچهداری تغییر کرده و با گذشته بسیار متفاوت است. در گذشته میگفتند با اضافه شدن هر بچه فقط یک لیوان آب به آبگوشت اضافه میکنیم. الان فرزندپروری هزینه دارد، افراد باید از هزینههای خود کم کنند و وقت بگذارند تا بتوانند بچه را تامین کنند و پرورش دهند. کسی که دوسوم روز را کار میکند چطور میتواند برای بچهداری وقت بگذارد؟ تازه اگر شغلی داشته باشد.
کارشناسان بارها تاکید کردهاند که نیروی جوان متولد دهه 1360 میتواند به عنوان فرصت بزرگی برای توسعه و رشد اقتصادی مورد استفاده قرار بگیرد، اما این پنجره جمعیتی تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته است. آیا فرصتی که با این جمعیت جوان قابل دستیابی بود ولی در حال از دست رفتن است، با توجه به کاهش موالید، غیرقابل جایگزینی است؟
هر جامعهای معمولاً 30 تا 35 سال در پنجره جمعیتی قرار میگیرد. پنجره جمعیتی ایران هم از سال 1385 شروع شده و الان 14 سال از آن گذشته است. پنجره جمعیتی زمانی به فرصت جمعیتی تبدیل میشود که جمعیتی که وارد بازار کار میشوند در اشتغال تام باشند، بهرهوری بالایی داشته باشند و به رشد و شکوفایی اقتصادی کمک کنند. ما همچنان شاهدیم که در سالهای اخیر نهتنها رشد اقتصادی نداشتهایم، بلکه رشد منفی داشتهایم. معنای این رشد منفی این است که ما از فرصتهای انسانی خود استفاده نکردهایم و این فرصت در حال هدر رفتن است و چهبسا که برای جامعه مضر باشد، چراکه استفاده نکردن از این فرصت به معنای افزایش سرخوردگی، نارضایتی، اعتراضات و آسیبهای اجتماعی است. بسیاری تصور میکنند فرصت جمعیتی به معنی فرصت باروری است، درحالیکه فرصت جمعیتی به معنی فرصت اقتصادی است چون نیروهایی که وارد بازار کار میشوند سهم جمعیت فعال را اضافه میکنند. وقتی در جامعهای جمعیت فعال زیاد باشد، بالطبع نیروی کار زیاد میشود و درآمد ملی افزایش مییابد، در صورتی که در کشور ما نهتنها درآمد ملی زیاد نشده است، بلکه به خاطر افزایش مداوم جمعیت، درآمد سرانه هم روزبهروز در حال کاهش است. کشورهایی مثل کره جنوبی و سنگاپور با استفاده از فرصت طلایی جمعیت خود به رشد بالای اقتصادی دست پیدا کردهاند و حالا اگر بخواهند میتوانند سیاستهای افزایش جمعیت را هم در پیش بگیرند چون امنیت اقتصادی دارند، ولی ما که شرایط جمعیتی تقریباً مشابهی داشتهایم، از آن استفاده نکردهایم و این فرصت بهسرعت در حال از دست رفتن است.