پادزهر پاندمیک غیردموکراتیک
کرونا چگونه بر آتش فقر میدمد و چطور میتوان به جنگ آن رفت؟
در هفتهها و ماههای اخیر بارها از دموکراتیک بودن کرونا گفته شد. اینکه پاندمی عالمگیر کرونا فقیر و غنی نمیشناسد و خشک و تر را با هم و بیتوجه به طبقه از دم تیغ میگذراند. از یک منظر چنین گفتاری سویههای واقعگرایانه و قابل تاملی دارد اما این گزاره را از جنبههای بسیاری میتوان به نقد کشید. مثلاً بالا بودن سطح رفاه و معیشت یک جامعه یا توانمندی یک حکومت در احیای جامعه پس از تروما نسبت مستقیمی با فراگیر شدن یا فروکش کردن کرونا دارد. بیشک در جوامعی که دارای شالودههای مردمسالار باشد، حقوق افراد محترم و تحققیافته باشد و افراد از زندگی رضایت داشته و شاد باشند، کرونا قطعاً شانس کمتری برای فراگیری دارد و هرچقدر سازمان دولت آمادگی بیشتری داشته باشد، جامعه از رنج کرونا بیشتر محفوظ میماند. نیوزیلند، سوئیس یا آلمان جزو مناطقی بودند که این ایده را به شکل عملیاتی به اثبات رساندند که رابطه توام با اعتماد یک حکومت قدرتمند و یک جامعه مرفه، بحران کرونا را زمینگیر خواهد کرد. اما در جوامعی که بخش عمده توان حکومت، اسیر مسائل حلنشده است و خانوارها با فقر، فلاکت و بیکاری دست و پنجه نرم میکنند، امکان روبهرو شدن بدون ترس با کرونا را دارند؟ در ایران که به اعتراف سیاستگذاران فراگیری فقر دامان حدود ۶۰ میلیون نفر از جمعیت ۸۴میلیونیاش را گرفته، شرایط مواجهه با کرونا برای بسیاری از طبقات ناعادلانه و از ابتدا با پوئن منفی همراه است. افراد در بسیاری از جوامع با دریافت کمکهای مالی از دولتهای خود، داوطلبانه به توقف فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی تن دادند و مکانیسمهای دورکاری بر اساس شبکه وب و بستر آنلاین هم کمک کرد تا بحران به اندازهای که ابتدا تصور میشد عمیق نشود. در ایران اما با وجود تلاش سیاستگذاران، جامعه نتوانست زمان زیادی در برابر این سطح فراگیر از پاندمی کرونا مقاومت کند و چنان که دیدیم، کشور در دام موج دوم کرونا گرفتار شد. بررسی ریشههای تاریخی چرایی عدم حل مساله فقر در ایران در این مقال نمیگنجد اما به باور نگارنده فرصتسوزیهای بسیار بر سر دیجیتالیزاسیون اقتصاد و گسترش امکان ارائه خدمات آنلاین در بسیاری از بخشها یکی از بحرانهایی بود که به فراگیری فقر و عدم مقاومت در ادامه سیاست قرنطینه خدمت رساند. در عین حال شیوه عمل سیاستگذار در تعمیق باور التزام به قرنطینه در افکار عمومی زمینه را برای عدم مهار بیماری فراهم کرد. این مساله وقتی با نرخ بالای تکفل و نیز درآمد سرانه اندک جامعه ترکیب شد، زمینه را برای انتقال بیماری به موج دوم هجوم فراهم کرد. چیزی که البته هنوز درباره ابعاد گسترش آن نمیتوان به دقت اظهارنظر کرد. تلخی این وضعیت البته به حدی است که هربار به گذشته، نهیبهای کارشناسان در زمینه لزوم تمرکز دولت روی فقرزدایی و فقدان پاسخ صحیح به مساله فقر از سوی سیاستگذار برمیگردیم، رنج امروز را ناشی از فرصتسوزیهای بسیار مییابیم. البته که جامعه اگر چنین پاسخی به مسائل نمیداد عجیب بود. سر کردن یک دهه بدون رشد اقتصادی برای جامعه جوان و نیازمند حرکت ایران طبیعتاً شرایطی جز آنچه تجربه میشود را به بار نمیآورد.
برای نگارنده تصویری که از مواجهه خانوار درگیر در دام فقر در مواجهه با کرونا وجود دارد، شامل چند قاب مهم است. اولاً در شرایطی که روایت سیاستگذار و بنیادهای پژوهشی کشور اذعان دارند که از هر پنج نفر از افراد در سن کار کشور تنها دو نفر در اقتصاد ملی مشارکت دارند، نرخ تکفل بار بزرگی بر دوش افراد وارد کرده که خود نیازمند نوع خاصی از سیاستگذاری است. در عین حال با توجه به بیکاری یا کاهش چشمگیر درآمد افراد، در بحران حاضر مصرف به شدت سقوط کرده و به مثابه یک سیکل منفی و سینرژیک، بحران پیوسته تعمیق شده و شعلههای فلاکت و فقر از جنبهای دیگر بر خانوارها هجوم میآورد. دوم، گزارش یکی از نهادهای رفاهی کشور نشان میدهد ایران امروز در وضعیتی قرار دارد که از هر چهار نفر، سه نفر استحاق دریافت یارانه ۵۵ هزار تومانی بنزین را دارند از اینرو استدلال خطایی است اینکه بگوییم کرونا به شکلی دموکراتیک با فقیر و غنی برخورد میکند! چنین گفتاری دولت را از آغاز پاندمی در این باور خاص غوطهور ساخت که نیازی به پشتیبانی از مردم نیست. از قضا شواهد بسیاری وجود دارد که کرونا فشاری به مراتب بیشتر از همیشه را به فقرای جامعه وارد کرده و سطح و دامنه آسیبپذیری آنها را گسترش داده است. چیزی که در فصول بعدی خود را در قالب مسائل اجتماعی و سیاسی، جنایت، جنحه و تنش نشان خواهد داد.
مرگ خودخواسته کارگر هموطن در لبه چاههای نفتی زنگ هشداری است نسبت به هزینه خالی شدن دست سرپرست خانوارهایی که عمدتاً پساندازی ندارند. در نظر داشته باشید که در آن فقره، فرد کارمند بخش رسمی و نیروی کار یکی از ثروتمندترین نهادهای اقتصادی کشور بود. در این وضعیت کار احتمالاً به مراتب برای افرادی که در گیرودار بخش غیررسمی و فرصتهای اشتغال نامطمئن با حداقل دریافتی گرفتار شدهاند، سخت خواهد بود. اخیراً خبری در خصوص فعال شدن پرداخت حقوق بیکاری طیفی از کارگران رسمی به گوش رسید که جای امیدواری است. اما سیاستگذاران نبایستی به افرادی که شغل خود را از دست دادهاند و عمدتاً معاش خود را از بخشهای غیررسمی نظیر دستفروشی کسب میکنند، بیتوجه باشند. چنین افرادی اگر بدون پوشش لازم و حمایت مکفی به امان خدا رها شوند، برای کسب لقمه نانی جهت بقای خانواده حاضر به پذیرش هر نوع خطری هستند. بازگشت این افراد به جامعه و سطح شهر میتواند سفره رنگینی پیش روی کرونا، این مهمان ناخوانده، بگستراند! سفرهای که رنج بیماری را دموکراتیک پخش نمیکند و در سیکلی معیوب طیفهایی وسیع از افراد مجبور به حضور در عرصههای اجتماعی را با خوراکی شوم، مبتلا میسازد. برخی هم برای سیر کردن خود و خانواده و نه تهیه ماسک و مواد ضدعفونیکننده! اسباب و اثاثیه مختصری را که دارند و صاحبخانه هنوز به بیرون از خانه منتقل نکرده، فروختهاند یا مقروضِ عالم و آدم بلکه این نیز بگذرد و از خجالتشان درآیند.
بنابراین مسوولان مملکتی و سیاستگذاران کرونا نمایش لبخند را بدون تعارف باید کنار بگذارند. رصد دوباره آمار افراد مبتلا و سطح مرگومیر گویای این است که سیاست اتخاذشده نیاز مبرمی به اصلاح دارد. نمایشی که هماینک از اعتمادبهنفس سیاستگذار روی صحنه رفته، با وجود تلاش بیشائبه کادر درمان و پیگیری مداوم بازیگران شبکه سیاستگذاری کرونا، از برخی شکافهای ساختاری رنج میبرد که پوشاندن آنها به ارتقای سطح مدیریت، کارایی و تدبیر در مقابله با بحران کرونا کمک میکند. نخستین مورد این است که اعتماد بازسازی شود از اینرو در یک اقدام شفاف و اعتمادساز، باید به تناقضگویی در زمینه آمار و ارقام و اقدام پایان داده شود. اصل اول همکاری جامعه با دولت در بازسازی مفهوم اعتماد و تلاش برای جلب نظر مردم کوچه و بازار است.
به صرف اعلام وضعیت خطر و کشیدن آژیر برای پناه گرفتن افراد در منازلشان، امکان کاهش اثر و ابعاد ابتلا و نیز کنترل وجود ندارد.
توپ بیماری نباید به انحای گوناگون به زمین مردم انداخته شود. معنای کنش جمعی منکور اولسون به ما یادآوری میکند در شرایطی که رفتار جمعی با سود فردی همراه نیست، امکان تخطی از رفتار جمعی و تلاش برای کسب سود فردی بالا میرود. از اینرو لازم است با مکانیسمهایی به گروههای پرخطر این پیام داده شود که قرنطینه باید کماکان تداوم یابد.
البته این پیام قطعاً نباید دوباره در قالب مصوبههایی در جهت پرداخت وام یکمیلیونی باشد. عددی که امروزه در سطوح تورم کنونی کشور همچون برف در گرمای آفتاب تابستان در کسری از زمان، آب میشود! حمایت باید قاطع و دقیق و کافی با هدف جلب اعتماد صورت گیرد و این کار دشواری است. ما در وقت مناسب کار اصلی را انجام ندادهایم و حالا گرفتار شکافهای پرنشده ناشی از سستی در تصمیمگیری شدهایم.
این بحران نیز بگذرد اما مسوولان و سیاستگذاران امر از همین امروز باید به فکر فردای کرونا و انباشت مشکلات اقتصادی-اجتماعی ناشی از این پاندمیک مرگبار باشند. انتظار میرود مطالبات سیل عظیمی از تودهها که شمار آنها افزونتر از ۶۰ میلیون نفر است، به زودی به سمت سیاستگذاران هجوم آورد. افرادی که احتمالاً در تنگنای معیشت گرفتار شده و خواستههای اقتصادی بسیاری دارند. در این راستا جز برقراری نظام تامین اجتماعی جامع و فراگیر، توجه تام به تحقق حقوق شهروندی و تمرکز بر رشد اقتصادی پایدار، چیزی برای التیام زخمهای در دسترس سیاستگذاران نیست. برچیدن هرچه سریعتر بساط طرح قرنطینه و شروع دوباره زندگی منوط به حل شکافهای سیاستگذاری و رفع مشکلات بیحد و حصر جامعه است. مشکلاتی که اگر حل نشوند، خود مسبب بروز بحرانهای جدید خواهند بود. تمرکز بر ارائه پاسخ دقیق به مسائل عمومی به جای شعار، وعده و عناوین پرطمطراق، عایدی چندانی برای جامعه کنونی ایران دربر نخواهد داشت.