بریده روزنامهها
شرطبندی مرگ
در گزارشی درباره یک شرطبندی عجیب در راهآهن نوشت: «ساعت 5،4 بعدازظهر جمع میشوند. جوان هستند. 18، 19ساله. همیشه نیستند. گاهی وقتها. بیشتر پنجشنبه، جمعهها. یک نفر داور میشود و پولها را جمع میکند. سرشان را میگذارند روی ریل. گاهی هم دراز به دراز میخوابند. میدانند قطار چه موقع رد میشود. این ساعتها قطار اهواز است معمولاً. هرچه قطار نزدیک میشود، وضع بدتر میشود. میترسند و سرشان را برمیدارند. آنکه آخرین نفر سرش را بردارد، برنده است. پول همه به او میرسد. گاهی چند نفر تماشاچی هم هست.» مرد اینها را که میگوید، به ریل اشاره میکند. مرد، نظافتچی زیرگذر است. حدوداً 60 ساله. میگوید: «سر این کار اتفاق هم زیاد افتاده. سه ماه پیش یک نفر مرد.»
کتابفروش کهنهکار خیابان ناصرخسرو؛ پدر وزیر نیرو
نوشت: «پیرمرد»، چشمهایش را انداخت روی کتابهای خاکگرفته و گفت: «الحمدلله»؛ و دودوی مردمکهای بیقرار ۹۳ساله او، همانجا آرام گرفت، روی «مجمعالبیان» و «شرح مفتاحالغیب». کتابفروش کهنهکار خیابان ناصرخسرو تازه داشت آستینهای قبای نازکش را بالا میزد تا «یا ذوالجلال و الاکرام»گویان برود برای دستنماز که میهمانها از راه رسیدند؛ میهمانهای ناخوانده، آن هم صلات ظهر. او «خوش آمدید» را وقتی گفت که صندلی آهنی قدیمی کوچک را برگرداند سر جایش، پشت کتابها سنگر گرفت، سمعکش را روی گوشش جابهجا کرد و گفت: «نامم؟ بیوک، بیوک چیتچیان.» «الحمدلله» را پیرمرد گذاشت اول و آخر همه جملههایش و فهمید میهمانها پسرش را میشناسند؛ «حمید چیتچیان» را، وزیر نیروی «هیات دولت حالیه».
گذر مترو اصفهان به چهارباغ میافتد؟
نوشت: کاشیهای چهارباغ از جا درآمده، این تازه شروع داستان است. تراژدی آنجا آغاز میشود که مترو اصفهان روی ریل افتاده و گذرش به چهارباغ بیفتد؛ آنجاست که پیشبینی دهها کارشناس به حقیقت میپیوندد و گنبد بزرگترین موزه کاشی جهان فرو میریزد. شهرداری اصفهان میگوید با عبور مترو از چهارباغ، شهر شش میلیارد تومان صرفهجویی میکند اما آیا این شش میلیارد تومان در برابر میراث گرانبهایی همانند چهارباغ که نمیتوان روی آن قیمت گذاشت ارزشی دارد. 14 سال است که مترو کابوس میراث فرهنگی اصفهان شده، جان دلسوزان و دوستداران میراث فرهنگی به لب رسیده؛ یک روز سیوسه پل ترک میخورد، روز دیگر علیه نقشجهان نقشه میکشند و امروز هم چهارباغ را نشانه رفتهاند.
خودزنی دختران نوجوان
با انتشار تصاویری دلخراش از خودزنی دختران دانشآموز نوشت: این گزارش تصاویری دارد که برای اولین بار منتشر میشوند و با اجازه، از دست دخترها گرفته شده است. دستهایی که از فاجعهای خبر میدهند. طی چندسال گذشته، خودزنی و تیغانداختن روی دست، ران پا و حتی سر، به یک روال معمول میان دختران حدود ۱۴ تا ۱۶ سال تبدیل شده است. تقریباً چنین رفتاری در بیشتر مدارس کشور دیده میشود. روانشناسان بر این باورند که چنین پدیدهای بازتاب خشونتی است که از جامعه تا خانواده و حتی ساختار نظام آموزشی کشور را هم در بر گرفته است. در واقع، خودزنی، آنهم در میان دختران، پاسخی خشن به خشونت پیرامونشان است. آنها بدنشان را هدف قرار میدهند چون نمیتوانند فهمیده شوند.
دیدگاه تان را بنویسید