تاریخ انتشار:
وقتی رسانه رسانه نیست
صداوسیما چگونه به درک پرتناقض از اقتصاد دامن زده است؟
امروزه شکی وجود ندارد که رسانههای ارتباطجمعی نقش بسیار مهم و اثرگذاری در تحولات اجتماعی، اقتصادی و توسعه جوامع دارند. شبکههای ارتباطی و اطلاعرسانی بهویژه رسانههای جمعی قادرند دامنه آگاهی افراد از موضوعات مختلف، الگوها و حتی رفتارهایی را که تجربه نکرده و اطلاعی از آنها ندارند گسترش دهند و به مخاطبان خود امکان عمل کردن به شیوهها و الگوهای مطلوبی را ارائه دهند که خود مروج و به نوعی مبلغ آن هستند.
نرگس حافظی: امروزه شکی وجود ندارد که رسانههای ارتباطجمعی نقش بسیار مهم و اثرگذاری در تحولات اجتماعی، اقتصادی و توسعه جوامع دارند. شبکههای ارتباطی و اطلاعرسانی بهویژه رسانههای جمعی قادرند دامنه آگاهی افراد از موضوعات مختلف، الگوها و حتی رفتارهایی را که تجربه نکرده و اطلاعی از آنها ندارند گسترش دهند و به مخاطبان خود امکان عمل کردن به شیوهها و الگوهای مطلوبی را ارائه دهند که خود مروج و به نوعی مبلغ آن هستند. در سیر تحول مفهومی توسعه نیز، هرچند جریانات مختلف فکری، اقتصاد را عامل اصلی در توسعه میدانستند اما در عصر حاضر در مفاهیم جدید توسعه به مولفههای فرهنگی و اجتماعی بیشتر توجه میشود و همینجاست که سخن از رسانههای ارتباطجمعی به میان میآید. نقشی که رسانهها در این میان بازی میکنند میتواند نقشی سازنده یا مخرب باشد؛ رسانهها با آگاهیبخشی بهموقع و اثرگذاری در ارتقای فرهنگ عمومی جوامع میتوانند مسیر توسعه را هموار کنند؛ چنانکه استفاده نادرست از رسانه و قابلیتهای آن هم میتواند راه توسعه و پیشرفت را مسدود کرده و حتی روند آن را معکوس کند. رسانههای دیداری و شنیداری مانند تلویزیون و رادیو که از مهمترین رسانههای گروهی هستند به شدت تاثیرگذارند و باید بهمثابه کالایی فرهنگی و عمومی عمل کنند که همگان از آن منتفع شوند. این رسانههای تاثیرگذار باید مکانی برای تجمع نخبگان فرهنگی از گروهها و جریانات مختلف فکری باشد که در آن به طرح و تشریح دیدگاههای خود میپردازند و جامعه را به سمت پویایی و بالندگی هرچه بیشتر سوق میدهند؛ اما عملکرد این روزهای رادیو و تلویزیون کشورمان فاصله نسبتاً زیادی با آنچه از رسانه و عملکرد مطلوب آن گفته شد، دارد و نمیتوان گفت برنامههای آن را انعکاسی از صدا و تصویر واقعی جامعه ایران است. به نظر میرسد رادیو و تلویزیون در ایران نتوانسته بهخوبی به وظایف خود عمل کند و حتی با قطع جریان واقعی اطلاعات، عدم انعکاس بهموقع تحولات اجتماعی و اقتصادی و سانسورهای پیاپی به بهانه تشویش اذهان عمومی، هزینه بسیاری از تصمیمات را برای مردم افزایش داده که نظیر آن در فرازوفرودهای اقتصادی به وضوح نمایان است. اگر بخواهیم نمونهای برای آن ذکر کنیم نوسانات بازار طلا و ارز مثالهای خوبی هستند. رادیو و تلویزیون با پرهیز از نشان دادن تلاطمهای واقعی بازار در سالهای گذشته به گسترش خلأ اطلاعاتی برای افرادی دامن زد که این افراد اطلاعات خود را تنها از این رسانه دریافت میکردند و به این ترتیب منافع اقتصادیشان آسیب دید. این اقدامات در حالی صورت گرفت که جامعهشناسان معتقدند وقتی رادیو و تلویزیون تنها واقعیتها را منعکس میکند، نهتنها به تصمیمگیری بهتر و عقلاییتر مردم منجر میشود بلکه اگر اشتباهی هم صورت گیرد به حساب رسانه ملی نوشته نشده و خدشهای به اعتماد مردم وارد نمیشود. نفی رفاه فردی و ثروت در کنار نمایش برنامههایی که بر فرهنگ کارآفرینی و تولید ثروت تاکید دارد مصداق بارز دیگری است که نشان میدهد رسانه ملی بهرغم ساخت برنامههای مختلف با محوریت موضوعات اقتصادی نتوانسته به استقرار الگویی روشن و ثابت از نظام اقتصادی مطلوب کمک کند و حتی به درک پرتناقض از اقتصاد دامن زده است.