تاریخ انتشار:
جامعه ایرانی در هفتهای که گذشت
پل خواجو ترک خورد
دیه زن با مرد برابر میشود
اگر اتفاق ویژهای رخ ندهد و همه چیز به خیر و خوشی پایان بیابد دیه بانوان و آقایان با هم برابر میشود.
پل تاریخی خواجو ترک خورد
به نظر میرسد قرار است تمام آثار فرهنگی و باستانی نصف جهان در این چند ساله به کتابهای تاریخ بپیوندد و از یکی دو دهه دیگر مردم اصفهان به توریستهایی که با هزار شوق به دیدن شاهکارهای هنری و باستانی این شهر مراجعه میکنند چند عکس و دیویدی تحویل داده و در مقابل ویرانههایی بایستند و بگویند تا چند سال پیش اینجا سیوسه پل یا مسجد شیخ لطفالله قرار داشته است. هفته گذشته تهران امروز در گزارشی اعلام کرد: «...وضعیت میراث فرهنگی اصفهان به مرز هشدار رسیده است. پس از ترکی که به پیکره سیوسه پل و نمی که به جان گنبد مسجد شیخ لطفالله افتاد، حالا شکاف عمیق پل خواجو، لرزه بر اندام تاریخ صفویه در یکی از شناختهشدهترین شهرهای کشور برای گردشگران خارجی انداخته است. پل تاریخی خواجو در حالی به نم نشسته و ترک برداشته است که گروه ناشناسی به تازگی با تخریب پنجره مشبک آن زخمی دیگر بر پیکره رنجور و بیمار آن وارد کردهاند تا این سوال پیش بیاید که اگر وضع حفاظت از یکی از شناختهشدهترین آثار تاریخی کشور این چنین است، وضع سایر آثار کمتر شناختهشده چگونه است؟... سرپرست اداره میراث فرهنگی اصفهان چندی پیش از تخریب بخشی از دیواره پل خواجو و مرمت سریع آن از سوی گروه مرمت این اداره کل سخن گفت تا باز هم خبر از مرمت عجولانه به میان بیاید. به هر حال کارشناسان حوزه مرمت اعتقاد دارند مرمت آثار تاریخی با ناز و کرشمه است و آنچه به سرعت صورت میگیرد نه مرمت که بازسازی است. بازسازی که ممکن است هویت تاریخی اثر را از بین ببرد. هرچند این مرمت هم خیال کارشناسان و فعالان میراث فرهنگی را از وضع خواجو آسوده نمیکند و آنان شرایط این پل را همچنان نابسامان میدانند.»
یادداشت دردناک فرزند آیتالله
علی مطهری از میان فرزندان آیتالله مطهری بیشتر در عرصه سیاست و اجتماع شناخته شده است. با این حال فرزندان دیگر استاد نیز در مباحث اجتماعی، فقهی و فلسفی ید طولایی دارند. در هفته گذشته محمد مطهری تنها فرزند استاد که لباس روحانیت نیز به تن کرده است در یادداشتی که در سایت تابناک منتشر شد به یکی از معضلات مهم اجتماعی کشور پرداخته است. وی در یادداشت خود با عنوان «برای احمد، پسرک واکسی گمشده!» نوشت: ...
در شهری که آن قدر به برخی مجرمان سابقهدار رو داده شده که قمه کشیدن بر روی مردم در روز روشن را راه کسب درآمد خود قرار دادهاند، هفت ماه است که پسرک 10ساله باغیرتی که با واکس زدن کفشهای عابران، نان حلالی برای خانواده میآورده، مفقود شده است... جامعه اسلامی ما تازه پس از هفت ماه، از گم شدن این کودک معصوم مطلع میشود. چرا؟ چون اداره آگاهی پس از200 روز به بنبست کامل رسیده است و «با بررسی به عمل آمده از مراکز بهزیستی، کلانتریها، پزشکی قانونی و همچنین بیمارستانها هیچگونه اطلاعات قابل بهرهبرداری در اختیار اداره یازدهم آگاهی قرار نگرفت». البته در این مرحله هم استمداد از مردم برای یافتن فرد گمشده قاعده اداره آگاهی ما نیست بلکه به گفته معاون این اداره با توجه به «درخواستهای مکرر خانواده فقدانی»، دستور انتشار تصویر وی جهت شناسایی صادر شده است؛ اقدامی که بیشتر به خالی نبودن عریضه میماند تا راه حل جدی... کارآگاهان خود بهتر میدانند که استمداد از مردم و انتشار عکس فرد گمشده در چند روز اول پس از وقوع حادثه بسیار مهم و حیاتی است چرا که احتمال نقل و انتقال فرد گمشده در روزهای اول بسیار بیشتر است و مهمتر از آن، مردمی که احیاناً او را در محله، خیابان، بیابان، پمپ بنزین یا هر جای دیگری دیده باشند هنوز تصویری از او در حافظه کوتاهمدت خود دارند. اما به دلایلی این مجوز به اداره آگاهی ما داده نمیشود که طبق رویه مرسوم در برخی کشورها حداکثر پس از 24 ساعت جستوجوی ناموفق اولیه، از طریق رسانهها از مردم استمداد جوید... برخلاف بسیاری از کشورها، در ایران برقراری امنیت وظیفه «پلیس» تلقی میشود نه «پلیس و مردم». مردم نقش معینی در مقابله با ناامنی ندارند؛ همکاری آنان در تامین امنیت صرفاً در حد رعایت اقدامات احتیاطی است مثل استفاده از قفلهای مناسب و یا سوار نشدن بانوان در خودروهای شخصی؛ گویی از مردم فقط همین احتیاطها برمیآید و بس، در حالی که در جوامع امروزی ایجاد امنیت یک امر جمعی است یعنی «پلیس و مردم به کمک هم» امنیت را برقرار میکنند... اگر مشخصات خودرو رباینده کودک و یا یک مجرم فراری در دسترس باشد، به هر صورت ممکن به اطلاع مردم رسانده میشود. با اعلام شماره خودرو مجرم از طریق این تابلوها و نیز در رسانهها، شهر با تمام کوچه پسکوچههایش به کمک مردم یکباره تحت نظر قرار میگیرد. به جای صدها چشم گشتهای پلیس و آگاهی، چند صد هزار چشم به کمک گرفته میشود. حتی زدن بنزین فرصتی است برای درخواست کمک از مردم. بر روی نمایشگرهای تبلیغاتی پمپ بنزین عکس کودک ناپدیدشده یا مجرم فراری به نمایش درمیآید. این شخص را ندیدهاید؟.. میتوان در پشت پاکت قبضهای آب و برق و تلفن که به درب منازل ارسال میشود، عکس مجرمان فراری و یا کودکان گمشدهای را که تلاشها برای پیدا کردن آنان بینتیجه بوده است، منتشر کرد. در این موارد نباید ناامید بود و باید از هر روش ممکن برای تامین امنیت از خود مردم کمک گرفت. اگر فرد ناپدیدشده یا مجرم فراری در قید حیات باشد در میان همین مردم است... بنده به سهم خود دستم به هر مقامی که رسیده درباره کمتوجهی به نقش مردم در برقراری امنیت از جمله بیتفاوتی رسانه ملی نسبت به گمشدگان سخن گفتهام. لااقل پنج بار در جلسات حضوری برای اختصاص چند دقیقه به پخش تصاویر گمشدگان، به مدیران محترم صدا و سیما تقریباً التماس کردهام ولی به جایی نرسیده است. بعدها فهمیدم چهبسا مدیران رسانه ملی نیز بیتقصیر باشند چرا که از یکی از مقامات رسانه ملی این سخن شگفتآور را شنیدم که: «اگر تصویر گمشدگان را پخش کنیم متهم به سیاهنمایی میشویم و جلوی کار گرفته میشود!». اگر چنین باشد باید افسوس خورد که چه کجاندیشههایی بر سیاستگذاری رسانه ملی و غیر رسانه ملی حاکم است و برای تزریق آرامش مصنوعی به جامعه چه بیباکانه مردم را ناخواسته در چنگال زورگیر و آدمربا و متجاوز گرفتار میکنند... در پایان امیدوارم که خوانندگان محترم از دعایی خالصانه برای پیدا شدن احمد و احمدها دریغ نورزند؛ انه قریب مجیب! .
دیدگاه تان را بنویسید