تاریخ انتشار:
محبوبیت دروازهبان ایران در میان تماشاگران غربی
کشف دستنوشتههای گمشده جلال
حضور تیمهای ایران در جام جهانی فوتبال و مسابقات لیگ جهانی والیبال بسیاری از شهروندان ایرانی را سر ذوق آورده است. رسانهها هم این روزها کموبیش تیترها و عکسهای نخست خود را به این دو رویداد مهم اختصاص میدهند. در روزهای میانی هفته نخستین مسابقه ایران در جام جهانی برزیل برگزار شد.
این روزها کمتر پیش میآید که در جمعی حاضر باشید و سخن به ورزش و نمایندگان ایران در مسابقات جهانی کشیده نشود. حضور تیمهای ایران در جام جهانی فوتبال و مسابقات لیگ جهانی والیبال بسیاری از شهروندان ایرانی را سر ذوق آورده است. رسانهها هم این روزها کموبیش تیترها و عکسهای نخست خود را به این دو رویداد مهم اختصاص میدهند. در روزهای میانی هفته نخستین مسابقه ایران در جام جهانی برزیل برگزار شد. تیم ایران در مقابل نیجریه با ارائه یک بازی منطقی ضمن مهار این تیم توانست، نخستین امتیاز را در این مسابقات دشت کند. با این حال اگر این بازی را از تلویزیون مشاهده کرده باشید درخواهید یافت که این بازی بیکیفیتترین بازی جام تا آن روز به شمار میآمد. رقابتی که احتمالاً تنها شهروندان دو کشور تحمل مشاهده کل آن را داشتند. با همه این حرفها این بازی برای مخاطبان غربی نیز جذابیتهایی داشت. به گزارش پارسینه بعد از پایان بازی ایران و نیجریه و تساوی ارزشمند تیم ملی کشورمان، هرچه تصاویر تماشاگران ایرانی حاضر در برزیل برای کاربران ایرانی فضای مجازی جذابیت داشت، تیپ و قیافه بازیکنان ایرانی مورد توجه کاربران خارجی این شبکهها قرار گرفت.
علیرضا حقیقی، دروازهبان ایران مرد شماره یک توئیتهایی بود که او را با ستارههای هالیوودی مقایسه میکردند. محبوبیت عجیب حقیقی در میان کاربران خارجی توئیتر و فیسبوک حتی او را به یکی از خبرهای یاهو هم بدل کرد. برخی از کاربران توئیتر نیز عکس یا تصویر نمایه خود را به حقیقی تغییر دادهاند.
در هفته گذشته وضعیت آثار باستانی ایران نیز مورد توجه بسیاری از رسانهها قرار گرفت. شرق در گزارشی به وضعیت بحرانی تختجمشید پرداخته و به نقل از سرپرست پایگاه جهانی تختجمشید، از احتمال نشست یا فروریختن این بنای چند هزارساله خبر داد. طبق گزارش شرق خشکسالی و احداث چاههای عمیق موجب از بین رفتن برخی لایههای زیرین زمین در این منطقه شده است و در صورت تداوم این روند، سرنوشتی تلخ در انتظار این میراث بزرگ بشری خواهد بود. روزنامه کیهان هم این هفته در خبری آورده است: «...در کنار آرامگاه عمر خیام در نیشابور دو کتیبه سنگی دیده میشود که بر روی دیوار آویزان است. غرض نام محمدرضا پهلوی است که بر روی یکی از این کتیبهها حک شده ولی با گذشت 35 سال از انقلاب برای تعویض آن اقدام نمیشود. چه کسی در این قصور مسوول است؟» با گذشت بیش از 35 سال از پیروزی انقلاب و برچیده شدن طومار سلطنت، به نظر میرسد نمادهای رژیم گذشته از حالت تبلیغی خارج و به بخشی از تاریخ بدل شدهاند. درخواست برای تخریب و امحای این کتیبه بیش از انقلابیگری این عزیزان از بیتوجهی آنان به میراث فرهنگی کشور حکایت میکند.
کشف دستنوشتههای گمشده جلال
جلال آلاحمد برای بسیاری از جوانان دهههای 50 و 60 چهرهای محبوب و تاثیرگذار بوده است. این شخصیت فرهنگی-سیاسی برای نسلهای بعد نیز جذاب و تا حدودی رازآلود بود. در هفته گذشته اخباری درباره کشف دستنوشتههای قدیمی او بسیاری از علاقهمندان جلال را سر ذوق آورد. خواهرزاده جلال آلاحمد در گفتوگو با ایسنا اعلام کرده است نیمقرن پس از مرگ این نویسنده دستنوشتههای او پیدا شده است. او با ادعای اینکه حدس میزند مفقود شدن این نوشتهها آگاهانه بوده، میگوید ما با منتشر نکردن این کتابها، هزاران جمله از جلال را سانسور کردهایم. محمدحسین دانایی -خواهرزاده جلال آلاحمد- در توضیحی در اینباره گفت: بعد از فوت مرحوم جلال آلاحمد در سال 1348، مقداری دستنوشته از ایشان باقی ماند که بعضی از آنها چاپ نشده بود. از اولین تصمیماتی که سیمین دانشور، شمس آلاحمد و پرویز داریوش، سه وصی جلال آلاحمد، برای از بین نرفتن این دستنوشتهها گرفتند، این بود که سه نسخه از آنها کپی کنند تا هر نسخه در دست یک وصی در خانهای امن نگهداری شود... مسوولیت این کار بر دوش من افتاد که آن موقع جوانی بیستوسه، چهارساله و دانشجوی دانشگاه تهران بودم. آثار
دستنویس را برای تهیه کپی به خانه شمس آلاحمد (برادر جلال) در خیابان کاخ آوردیم. او از یکی از رفقایش دستگاه کپی گرفت و به خانهاش آورد. آنجا من پنج، ششماه روزی هفت، هشت ساعت از آن دستنوشتهها که 30،40 جلد کتابچه بودند کپی میگرفتم. دستگاه فتوکپی آن موقع به صورت پوزیتیو، نگاتیو کار میکرد. بعد از تهیه کپی، اصل و یک نسخه کپی را برای سیمین، یک نسخه کپی را برای پرویز داریوش و پوزیتیو و نگاتیوها را برای شمس در جعبههای کاغذ میگذاشتیم و میفرستادیم...بعد شمس آلاحمد، آثار منتشرنشده جلال را در نشری به اسم رواق، با سرمایهگذاری خانواده و دوستان چاپ و منتشر کرد. بعد کمکم شمس مریض شد، اختلافاتی هم با سیمین پیش آمد و موضوع پیگیری نشد. بعد هم دیگر از یادها رفت که آثار چاپنشده دیگری هم در دستنوشتههای جلال بوده است. کسانی مثل من هم که موضوع را میدانستیم اگر سوال میکردیم، سیمین خانم به کلی انکار میکرد و میگفت راجع به جلال هرچه میخواهید بدانید از شمس بپرسید، شمس میگفت آن پشت است و به کتابخانهاش اشاره میکرد، اما بچههایش میگفتند بارها آنجا را گشتهایم و چیزی پیدا نکردهایم، پرویز داریوش هم که خیلی زود از
کشور خارج شد و بعد هم از دنیا رفت... ما فکرهای بدی میکردیم و میگفتیم احتمالاً کسانی که با این دو خانواده ارتباط داشتهاند در موقعیتی این نوشتهها را دزدیدهاند و با حرفهایی که به طور ضمنی مطرح میکردیم، باعث رنجش افرادی میشدیم. ... خود من حدس میزدم احتمالاً این مفقود شدن آگاهانه، ارادی و با توافق هر سه وصی صورت گرفته که ترجیح دادهاند فعلاً این آثار در دسترس عمومی قرار نگیرد؛ چون من وقتی بعضی قسمتها را میخواندم متوجه شدم که بخشی از این دستنوشتهها که خاطرات روزانه جلال است، متنی قوی، عجیب و تحریککننده دارد که افشاگریهای فاش و فجیع راجع به مکنونات قلبی و احساساتش درباره همه چیز از جمله راجع به همین سه نفر در آن نوشته شده است. جلال زیاد مهربان نبود و در نوشتن خاطراتش هم هیچ مرزی را رعایت نمیکرد... پس از مرگ سیمین، ویکتوریا دانشور (خواهر سیمین دانشور) یک روز به ما زنگ زد و گفت مقداری از آن آثار گمشده، پیدا شده است. رفتم و چهار، پنج کتابچه از دستنوشتههای جلال از جمله خاطرات روزانهاش را دیدم. این برای من خیلی هیجانانگیز بود. خواهش کردم قبل از تحویل خانه به شهرداری اجازه بدهند دقیقتر تفحص کنیم و
نگذاریم آثار این نویسنده از بین برود. در نهایت، چهار دفترچه خاطرات و سه کتابچه یادداشتهای پراکنده را پیدا کردیم. او در پاسخ به این سوال که دستنوشتهای از سیمین دانشور هم پیدا شده یا نه، گفت: آنها باشد برای فاز بعدی.
شجریان هم «شوالیه» شد
وزارت فرهنگ کشور فرانسه عالیترین نشان فرهنگی خود را تا چند روز دیگر قرار است به محمدرضا شجریان اهدا کند. به گزارش شرق این خبری بود که مجید سرسنگی رئیس «خانه هنرمندان» در مراسم بزرگداشت جلیل شهناز که در خانه هنرمندان برگزار میشد؛ در لابهلای صحبتهای خود اعلام کرد. محمدرضا شجریان؛ استاد آواز ایران هم در این مراسم حضور داشت. سرسنگی اعلام کرد این خبر برای نخستینبار منتشر میشود. مراسم اهدای این نشان، هفته آینده برگزار میشود. به این ترتیب محمدرضا شجریان بعد از شهرام ناظری دومین خواننده ایرانی است که این «نشان» را از آن خود میکند. شهرام ناظری در سال مولوی این نشان را از آن خود کرد. نشان شوالیه جایزه ملی لیاقت فرانسوی است که برای اولین بار در سوم دسامبر ۱۹۶۳ توسط ژنرال شارل دوگل نامگذاری شد. این نشان به تمام نظامیان (فعال یا غیرفعال) و شهروندان غیرنظامی که لیاقت آن را به دست آورند، اهدا میشود. تاکنون از ایران محمود حسابی (بنیانگذار فیزیک و مهندسی نوین در ایران)، عباس کیارستمی (کارگردان سینما)، پری صابری (کارگردان تئاتر)، جلال ستاری (اسطورهشناس)، محمدعلی سپانلو (شاعر)، لیلا حاتمی و اصغر فرهادی این نشان را
دریافت کردهاند.
و باز هم بنزین آلوده
بحث بنزینهای پتروشیمیایی در هفته گذشته نیز در رسانهها باز مورد توجه قرار گرفت. در روزهای اخیر برخی شبهات درباره غیر سرطانزا بودن این ترکیبات مطرح شده بود. در این زمینه سعید متصدی معاون سازمان حفاظت محیط زیست در نشست خبری اعلام کرد: «تمامی متخصصان پتروشیمی میدانند که تنها خروجی فرآیند پتروشیمی، BTX است نه بنزین و بنزن موجود در بنزین قطعاً سرطانزاست... او با اشاره به اقدام دولت گذشته مبنی بر اضافه کردن بنزین پتروشیمی به سوخت کشور از اواسط سال 1389 و مشکلات ناشی از این اقدام به ویژه تاثیر این اقدام بر سلامت مردم، گفت: همه متخصصان این حوزه میدانند که پتروشیمی قادر به تولید بنزین نیست و بنزین پتروشیمی نداریم. پتروشیمی تنها میتواند حلال تولید کند و در هیچ جای دنیا هم اسمی به نام بنزین پتروشیمی وجود ندارد... پتروشیمی میتواند محصولی به یکی از دو شکل پرولیز و ریفورمیت داشته باشد که بر اساس گواهیهای خود پتروشیمی، بنزن موجود در این پرولیز 50 درصد و بنزن موجود در ریفورمیت بین 2 تا 10 درصد است... بنزین توزیعی در سال 1389 پرولیز بود و سپس به صورت ریفورمیت ارائه شد و همین موضوع منجر به تقلیل شدید و ناگهانی
روزهای پاک از 32 روز در سال 1388 به 14 روز در سال 1389 شد و ادامه این روند اشتباه، تعداد روزهایی با هوای پاک را در سالهای 1390، 1391 و 1392 به سه روز در سال رساند... کلیه مدارک و مستندات آلوده بودن بنزین پتروشیمی در سازمان حفاظت محیط زیست موجود است و علاوه بر آن اسناد رسمی آزمایشگاههای معتمد، دانشگاه شهید بهشتی و نتایج پروژه علمی-دانشگاهی که با حمایت سازمان در سال 92-91 انجام شد، این نتایج و آلوده بودن بنزین پتروشیمی را تایید میکنند.»
در صورت پذیرش این موارد نخستین پرسشی که طرح میشود این است که مسوول چنین وضعی در حق شهروندان ایرانی کیست؟ در وهله بعد هم این پرسش قابل طرح است که شهروندانی ایرانی چگونه میتوانند از عاملان آن شکایت کنند؟
دیدگاه تان را بنویسید