نگاهی به تاثیر سدسازی بر مدیریت منابع آب ایران
غول بتنی روی رود خاموش
نزدیک به چهار دهه پیش، ادوارد نورتون لورنتس، ریاضیدان و هواشناس آمریکایی، مقالهای با عنوان نسبتاً طولانی ارائه کرد که بعدها یکی از اصلیترین بنیانهای محیط زیست در دنیا شد.
اما رودخانه...
با نگهداری فصلها و خشمهایش
ویرانگر و یادآور از آنچه که آدمها برمیگزینند تا فراموش کنند
بیحرمت، ناخشنود از پرستندگان ماشین
چشم به راه میماند و مینگرد و چشم به راه میماند
(تی اس الیوت)
نزدیک به چهار دهه پیش، ادوارد نورتون لورنتس، ریاضیدان و هواشناس آمریکایی، مقالهای با عنوان نسبتاً طولانی ارائه کرد که بعدها یکی از اصلیترین بنیانهای محیط زیست در دنیا شد. عنوان سوالی مقاله لورنتس این بود: «آیا بال زدن پروانهای در برزیل میتواند موجب ایجاد تندباد در تگزاس شود؟» نظریه او بر این اساس بود که «تغییری کوچک مانند بال زدن یک پروانه در یک سیستم آشوبناک مانند اتمسفر زمین، میتواند موجب تغییرات شدید و حتی وقوع توفان در مکانی دیگر در آینده شود.»
اگر بر اساس آنچه لورنتس در یک مقاله علمی مطرح کرد، اثر «بال زدن یک پروانه» در یک نقطه زمین، ممکن است در درازمدت به یک «توفان» در آن سوی دنیا منجر شود؛ سازههای عظیم فلزی یا بتنی که روی رودها برپا میشود، جزیرههای مصنوعی که در دریاچهها ساخته میشود، بارشهای پراکنده که بدون شبکه جمعآوری آب روی زمین به هدر میرود و... چه تاثیری در زندگی آینده ساکنان کره زمین خواهد داشت؟
در یکی دو سال اخیر که بحران آب به سطح هشداردهندهای رسیده است که بیشتر مسوولان وزارت نیرو را به واکنش میاندازد تا جایی که آنها از مردم میخواهند در مصرف آب صرفهجویی کنند؛ شیوه به کار گرفته شده برای رفع این بحران که در قالب «غولپیکرسازی» سازههای آبی و ساخت سدهای بتنی عظیم بوده چقدر توانسته به پشتوانهای برای آینده آب در ایران بدل شود؟
گفته میشود منابع آبی ایران طی پنج سال اخیر نصف شده و میزان نزولات جوی در شرایطی از 400 به 200 میلیارد مترمکعب رسیده که 92 میلیارد مترمکعب آن به جریان سطحی آب تبدیل شده و 38 میلیارد مترمکعب نیز به سفرههای زیرزمینی نفوذ میکند و بقیه آن بدون استفاده هدر رود.1 اما خشکسالی و کاهش بارش، فقط یک سوی بحران آب در ایران است. برخی دیدگاهها وجود دارد که معتقد است ساخت بیرویه سد بدون بهینهسازی زیرساختها و فرهنگسازی مناسب در مصرف آب، به بحران موجود دامن زده است. به گفته برخی از مسوولان وزارت نیرو، سهچهارم کشوری به مانند ایران در ناحیه کاملاً خشک قرار دارد و بارشهایی بین 50 تا 100 میلیمتر در سال را تجربه کرده که بخش مهمی از شهرها و معادن در این مناطق قرار دارد.2
در سالهای گذشته برای مدیریت نیاز روزافزون به آب، یک راه ساده انتخاب شده است: ساخت سد. شرکت مدیریت منابع آب ایران که زیر نظر وزارت نیرو فعالیت میکند، اعلام کرده تاکنون 590 سد در ایران به بهرهبرداری رسیده، 135 سد دیگر در دست ساخت بوده و 546 سد نیز در دست مطالعه است که در صورت اتمام ساخت تمام سدها، تعداد کل سدهای کشور به یک هزار و 271 سد خواهد رسید.
سدسازی یک مکانیسم ساده دارد. وقتی بر روی یک رودخانه پرآب، سد ساخته میشود؛ حوضه پاییندستی آن سد، قطعاً با مشکل کمآبی مواجه میشود و حتی ممکن است اکوسیستم آن منطقه به مرور زمان تغییر کند. علاوه بر این، یکی از منابع مهم تغذیه سفرههای آب زیرزمینی نیز رودخانه است که با بستن سد بر روی آب رودخانهها، روند تغذیه سفرههای آب زیرزمینی محدود میشود؛ سپس پای شیوههای نادرست آبیاری به مصارف کشاورزی باز میشود. تامین آب کشاورزی با استفاده از مکانیسم سدسازی بر روی رودخانهها، موجب به هم خوردن رابطه متعادل «حق آب طبیعت و حق آب انسان» میشود. اگر گفته معاون آب و آبفای وزارت نیرو را مبنی بر اینکه 38 میلیارد مترمکعب آب سطحی، به سفرههای زیرزمینی نفوذ میکند درست بدانیم؛ از نظر کارشناسان، این میزان آب برای حفظ رطوبت خاک دشتهای ایران ناکافی است و با ادامه این روند، دشتهای وسیعی بر اثر عوارض ناشی از بیآبی، غیرقابل استفاده خواهند بود.
اما نکته نگرانکننده، کاهش میزان آب از خروجی سدهای کشور است. حجم آب خروجی از سدهای ایران از مهرماه 91 تا مهرماه 92، 17 میلیارد و 400 میلیون مترمکعب بوده است؛ این میزان خروجی سدها، 12 درصد نسبت به سال آبی 91-90 کاهش پیدا کرده است. وقتی این اتفاق میافتد چه پیامی برای مصرفکنندگان آب دارد؟ نخستین تاثیر این کاهش حجم خروجی آب سدها، بر روی آب کشاورزی، به عنوان پرمصرفترین بخش مصرف آب دیده میشود. کشاورزان برای تامین آب مصرفی خود، چارهای ندارند جز اینکه با حفر چاههای عمیق، به صورت مجاز یا غیرمجاز، آب مورد نیاز خود را از سفرههای زیرزمینی تامین کنند. حال آنکه، چنین کاری به گفته برخی از کارشناسان، یکی از دلایل عمده کاهش سطح آب در دریاچه ارومیه بوده است و روند خشک شدن این دریاچه را تسریع کرده است. در کنار این، با کاهش حجم دینامیک آب (حجم قابل برداشت آب) و فشار به منابع استاتیک آب (آبی که نباید برداشت شود) پدیده «فرونشست» زمین در بسیاری از استانهای کشور گزارش شده است. استانهای یزد، کرمان، اصفهان و همدان بیشترین میزان نشست زمین را داشتهاند. خشک شدن چشمهها و قناتها، شور شدن منابع آب زیرزمینی، نشست زمین، تبدیل
زمینهای کشاورزی به ویلا یا ساختمان، ترک روستاها، مهاجرت به شهرهای بزرگ و... فقط بخشی از آن چیزی است که به دلیل فشار به منابع آب زیرزمینی به وجود میآید. در بسیاری از استانها وضعیت به نقطه هشداردهندهای رسیده است. از جمله در 13 دشت استان همدان. دو دشت کبودرآهنگ و خماجین در این استان با وضعیت بحرانی مواجهاند و 10 دشت دارای وضع ممنوعیت حفاری است.3
تصویری که ارائه شد، بخش کوچکی است از آنچه در حوزه آب در ایران میگذرد و شاید بتوان ردپای همان «اثر پروانهای» را در جایجای آن دید. زمانی که حمید چیتچیان، وزیر نیرو به صراحت عنوان میکند «طی سالهای گذشته، در ساخت سد، افراط کرده و برای آبی که وجود نداشته، سد ساختهایم.» آقای چیتچیان در توضیح این «افراط در سدسازی» میگوید: «تمام این سدها، بالغ بر 76 میلیارد مترمکعب آب میتواند تنظیم کند؛ در حالی که میزان آب موجود در این سدها، 46 میلیارد مترمکعب است.» چیتچیان گفته است: «سد ساوه برای اینکه 130 میلیون مترمکعب آب را در خود جای دهد، ساخته شد؛ اما تاکنون 30 میلیون مترمکعب آب بیشتر در آنجا نبوده است. سد کرخه برای هفت میلیارد مترمکعب ساخته شد و بیش از 7/2 میلیارد مترمکعب آب در آن جمع نشده است. سد سیمره نیز دو سال به بهرهبرداری رسیده و نیروگاه آن هم ساخته شد؛ اما چون آب کافی نداشته است، آب اصلاً نتوانسته وارد نیروگاه شود.»4 به همین دلیل است که وزیر نیرو معتقد است با «افراط در سدسازی» کار بهجایی رسید که چهار دریاچه ایران به خشکی گرایید. مرگ تلخی که بخش بزرگی از آن به دلیل کار گذاشته شدن بتن غولپیکر بر
بدنه رودخانهها بوده است که مسوول تامین آب این دریاچههاست. اما سدسازی چگونه قاتل آب در ایران شد؟ در این گزارش قرار است به این سوال پاسخ داده شود.
سدسازی؛ پیش از انقلاب
آن گونه که از تاریخ سدسازی برمیآید؛ رویکرد مدیریت آب با استفاده از سازههای نیازمند به تکنولوژی، پیش از انقلاب با ورود آمریکاییها به عرصه مدیریت منابع آب ایران آغاز شد. ایرانیها که از دوران باستان با مکانیسم سدسازی، چارهای برای استفاده از منابع آب پیدا کرده بودند، 600 سال پیش متوجه تبخیر بالای آب در حوضههای مختلف آبی شدند و دست از سدسازی کشیدند و روی به ساخت «قنات» آوردند که مکانیسمی پایدار برای منابع آبی در معرض تبخیر ایران بود. اما دور دوم سدسازی پس از 600 سال، هنگامی آغاز شد که با کودتای 28 مرداد 1332 خورشیدی در ایران، پای آمریکاییها به جایجای اقتصاد ایران باز شد.
البته مدیریت منابع آب ایران از اواخر دهه 20 رویکرد دولتی شدن محض را آغاز کرد. چنان که نهادهای دولتی به مانند «بنگاه مستقل آبیاری» پدیدار شد که رویکرد عمده آنها گسترش دولت حجیم و دخالت دادن دولت در همه عرصههای تولید به شیوه مدرنیزاسیون اروپایی-آمریکایی بود.
نتیجه این رویکرد که از دهه 30 تشدید شد؛ ساخت سد بدون توجه به الگوهای بومی ایران بود. در 50 سال گذشته هزار و 270 سد معرفی شده، بیش از 600 سد ساخته شده، بیش از 100 سد در دست ساخت است و بیش از 500 سد در دست مطالعه است. حال آنکه، در 2500 سال تاریخ سدسازی ایران، شاید فقط چند ده سد ساخته شده بود.
به طور مثال، تهران نزدیک به دو میلیارد مترمکعب حقابه رودخانههای کرج، جاجرود، لار، شاهرود و چند رودخانه بزرگ و کوچک دیگر را با ساخت سدهای بزرگ کرج با ظرفیت 435 میلیون مترمکعب آب، لار با ظرفیت 418 میلیون مترمکعب آب، لتیان با ظرفیت 290 میلیون مترمکعب آب و طالقان با ظرفیت 460 میلیون مترمکعب آب و نیز شماری از سدهای کوچکتر مانند سد ماملو با ظرفیت 195 میلیون مترمکعب آب به خود اختصاص داد.5 در زمان ساخت این سدها، تهران دارای 500 قنات بوده که توانایی تامین آب مورد نیاز شهر را داشته است. اما با وجود ساخت این سدها و بهرهبرداری از آنها، میزان برداشت و تلمبه آب زیرزمینی در شبکه آب تهران به طور میانگین 40 درصد و در فصول گرم تا 60 درصد
متغیر است.6
سدسازی با چه ویژگیهایی؟
دکتر سعید کدیور در پیشگفتار چاپ فارسی کتاب «سدها و توسعه» با تحلیل مدیریت آب در کشور، مینویسد: «دلیل تداوم روند خشکسالیها، تصمیمگیری متمرکز از بالا به پایین است.» این جمله معنای خاصی دارد. ساخت سد، همواره در شرایطی انجام میگیرد که جوامع بومی و مردم آبخیزها و صاحبان موروثی حقابه رودها در تصمیمگیریهای بخش آب غایباند. سدسازی به مطالعات عمیق اجتماعی نیاز دارد. یک گزارش اجتماعی باید تعیین کند که گروههای اجتماعی بومی و مولد حوضه آبخیز یعنی کشاورزان، باغداران، عشایر، ماهیگیران و... در درازمدت بر اثر همجواری با سد مورد نظر چه سرنوشتی خواهند داشت؟ اراضی کشاورزان و مراتع عشایر و مسیر کوچ آنها بارها با ساخت سدهای مختلف به زیر مخزن آب دریاچه پشت سد رفته است. نکتهای که کمتر در رسانهها به آن پرداخته میشود.
از سوی دیگر، از آنجا که زندگی در یک حوضه آبخیز، زنجیره بسیار شکننده و ظریفی است که در آن جاندار و بیجان به طور بیرحمانهای به یکدیگر وابستهاند؛ این مساله که سدسازی بر حوضه آبخیز چه اثری در بلندمدت خواهد داشت مقوله بسیار مهمی است.
برای نمونه، میتوان به سد البرز اشاره کرد. در مطالعات امکانسنجی ساخت این سد، عنوان شد که نرخ بازدهی داخلی آب در این سد 7/17 درصد خواهد بود. حال آنکه بانک جهانی 40 سال پیش که زمینهای بکر بیشتری در طرحهای کشاورزی به زمین آبی تبدیل میشد و بازدهی عمومی طرحها بیشتر بود به سبب پایین بودن میزان بازدهی در طرحهایی از این دست، رقم بازدهی قابل تحقق طرحهای کشاورزی را بین 8 تا 12 درصد اعلام کرده است.7
تبخیر
هر عملیاتی که به هدررفت و تبخیر زیاد آب بینجامد، بیابانزا به شمار میآید. در حال حاضر، میزان تبخیر از سدهای حوضههای خلیج فارس، سرخس، مرکزی و هامون بیشتر از حوضههای مازندران و ارومیه است. البته میزان تبخیر از مخزن سد به مساحت آن و میانگین ارتفاع تبخیر در منطقه بستگی دارد. بنا بر مطالعات مستقل، میزان تبخیر آب شیرین کشور از پشت تنها دو سد اجراشده کارون 1 با سطح دریاچه 25 هزار و 829 هکتار و سد مسجد سلیمان یا گدارلندر با سطح دریاچه 28 هزار هکتار، دست کم بیش از یک میلیارد مترمکعب در سال است. سد کرخه سالانه 320 میلیون مترمکعب آب را از پشت مخزن خود به دست تبخیر میسپارد. اگر کل تبخیر سالانه 588 سد ساختهشده تاکنون را رقمی میان 5 تا 10 میلیارد مترمکعب برآورد شود؛ چندان بیراه نیست. چنان که گفته میشود میزان تبخیر آب از سد کارون 3 با سطح دریاچه 12 هزار و 813 هکتار و کارون 4 با سطح دریاچه 22 هزار و 360 هکتار به یک میلیارد مترمکعب در سال خواهد رسید و به این برآوردها خواهد افزود.8
سدسازی برای تامین برق
یکی از دلایل عمده سدسازی در ایران، استفاده از نیروگاههای برقابی است. گرچه دیدگاههای کارشناسی بر این است که تامین برق از فواصل دوردست و بهویژه با کمبود خطوط انتقال برق از روشهای ناپایدار تامین نیرو به شمار میرود. بسیاری از شهرهای بزرگ کشور از برق سدهایی که در دوردست آنها بر روی رودخانهها بسته شده تامین میشود. اثرات سدها بر رودها و بوم سامانههای رودخانهای و نیز پیکرههای آبی در هر منطقه بسیار شدید است و در بیابانزایی در سرتاسر جهان موثر بوده است. در جدول صفحه بعد هزینه متوسط تولید برق از روشهای مختلف بررسی شده است.
چند نمونه از پیامدهای سدسازی
کامبیز بهرامسلطانی، کارشناس ارشد محیط زیست با اشاره به بحران حاد دریاچه ارومیه، در جایی نوشته است: «10 سال پیش، وضعیتی که امروز (برای دریاچه ارومیه) پیش آمده برای مسوولان طرح جامع مدیریت یکپارچه ارومیه پیشبینی شد؛ اما گوش شنوایی یافت نشد. با کاهش سطح دریاچه، انرژی حرارتی دفعشونده و توان دریاچه در تعدیل اقلیم کاهش مییابد و از دیدگاه تحلیل سیستمی دریاچه و محیط وارد یک دور بازخورد (فیدبک) مثبت میشود که نمیتواند به نتیجه مطلوب بینجامد. نقاط با ارتفاع کمتر از دو هزار متر مانند ارومیه، تبریز، مهاباد، میاندوآب، سلماس، مراغه، نقده، اشنویه، سراب و... در محدوده این تغییرات قرار میگیرد.»9
آنچه از دیدگاه این کارشناس محیط زیست عنوان شده در وبسایت شرکت توسعه منابع آب ایران نیز تایید میشود. روند شگفتانگیز ساخت بیش از 40 سد در حوضه آبریز ارومیه، که بارندگی مناسبی دارد و دیمزارهای آن با اندک سرمایهای که به اصلاح شیوههای کشت و داشت و برداشت هزینه شود؛ میتواند پردرآمد باشد، جای تامل است. فقط سه سد زرینهرود، سیمینهرود و باران دوز به ترتیب 615 میلیون مترمکعب، 269 میلیون مترمکعب و 164 میلیون مترمکعب و جمعاً 1/1 میلیارد مترمکعب یا یکپنجم آب ورودی به دریاچه (در حال انقراض) ارومیه را در خود نگه میدارد.
در حوضه آبخیز کارون و کرخه، 20 سد تاکنون بر روی کارون ساخته شده، 20 سد در دست ساخت و 59 سد در دست مطالعه است. حال آنکه با کاهش آب کارون و پسروی آب شیرین، نخلستانهای انتهای آبخیز از پیشروی و هجوم آب شور خلیج فارس تخریب شده است. تالاب شادگان که از چهار رودخانه تامین آب میشد؛ در فهرست تالابهای در خطر قرار گرفته و بومیان منطقه نیز در معرض خطر هستند و تصویر کارون خشک، که زمانی قابل کشتیرانی بود، بسیار غمانگیز است.
در آبخیز کرخه؛ پس از ساخت غول 6/5 میلیارد مترمکعبی کرخه که 160 کیلومترمربع از زمینهای کشاورزان، مراتع عشایر و جنگلهای زاگرس را زیر آب برد؛ سالانه 320 میلیون مترمکعب آب شیرین، «تبخیر» میشود. این میزان تبخیر معادل حجم 21 سد بزرگ است. سد غولپیکر 2/3 میلیارد مترمکعبی سیمره دیگر سد این حوضه است که به صورت بتنی دو قوسی با ارتفاع 180 متر و طول 202 متر، قرار است گرانترین برق کشور را تولید کند. در مخزن 70 کیلومترمربعی این دریاچه، زمینهای کشاورزی و مراتع عشایر و حتی بخشی از جنگلهای زاگرس به زیر آب رفت و سالانه 133 میلیون مترمکعب آب نیز تبخیر شد.
بازگشت
«اثر پروانهای» ساخت سد و تداوم برنامههای پیشین برای ساخت سد، حال خود را پس از نیمقرن نشان میدهد. گرچه وزیر نیرو به صراحت عنوان کرده در سدسازی افراط صورت گرفته، اما آخرین اظهارنظرهای مسوولان وزارت نیرو بر این است که «ساخت سد ادامه پیدا میکند اما با روش درست». وزارت نیرو تا پیش از این معتقد بود که «سهم ساخت سد در بروز بحران دریاچه ارومیه، پنج یا شش درصد است». آیا اظهارات اخیر وزیر نیرو میتواند نشانهای باشد بر آنکه اشتباهات گذشته قرار است جبران شود؟
سدسازی در ایران به دلیل توانمندی برخی از شرکتهای دولتی و حتی پیمانکاران به نهادها، همواره کاری پرسود بوده است. اما چگونه میتوان سود مقطعی را بدون در نظر گرفتن توسعه پایدار دید و بحران به وجود آمده در منابع آبی کشور را نادیده گرفت؟
پینوشتها:
1- گفتوگوی علیرضا دائمی، سرپرست معاونت آب و آبفای وزارت نیرو با خبرگزاری مهر، 25 اردیبهشتماه 93
2- همان
3- روزنامه تهران امروز، 19 تیرماه 1392
4- گفتوگوی وزیر نیرو با برنامه تلویزیونی «ثریا»، 27 اردیبهشتماه 1393
5- گزارش کمیسیون سدسازی دنیا، نوامبر 2000
6- نشریه تخصصی آب «پایوند»، نوامبر 2002
7- تحلیل اقتصادی طرحهای کشاورزی، ترجمه مجید کوپاهی، محمد رحمانی، دانشگاه تهران
8- فاطمه ظفرنژاد، توسعه پایدار و مدیریت منابع آب، انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد
9- بهرامسلطانی، کامبیز، «تغییرات اقلیمی و پیامدهای اجتماعی، اقتصادی، زیستمحیطی ناشی از کاهش وسعت و خشک شدن دریاچه ارومیه» ارائهشده در همایش ملی ارزیابی تاثیر اجتماعی سیاستها، برنامهها و طرحها، 28 و 29 مهر 1389، تهران، دانشگاه شهید بهشتی.
دیدگاه تان را بنویسید