آخرین ساخته مجید مجیدی، پرخبرترین محصول سینمایی سال ۹۳
محمد(ص)
قضاوت آثار هنری که دستمایه ایدئولوژیک دارند، بسیار دشوار است. در زمانهای که هر حرف و رفتار سادهای میتواند سوءتفاهمبرانگیز باشد، نقد یک فیلم سینمایی با موضوع پیامبر اسلام، با دشواری مضاعف روبهروست. طبیعتاً قضاوت درباره فیلم محمد(ص) ساخته مجید مجیدی در همین چارچوب قابل تعریف است.
یک - قضاوت آثار هنری که دستمایه ایدئولوژیک دارند، بسیار دشوار است. در زمانهای که هر حرف و رفتار سادهای میتواند سوءتفاهمبرانگیز باشد، نقد یک فیلم سینمایی با موضوع پیامبر اسلام، با دشواری مضاعف روبهروست. طبیعتاً قضاوت درباره فیلم محمد (ص) ساخته مجید مجیدی در همین چارچوب قابل تعریف است. شاید لازم باشد به یک نکته بدیهی اشاره کنم؛ اگر قرار باشد یک اثر هنری که درباره شخصیتی مقدس ساخته شده، خود به یک پدیده مقدس بدل شود، چطور میشود قضاوتش کرد؟ اگر بخواهیم درباره فیلم صحبت کنیم مشخصاً باید ماجرای ساختار و محتوای اثر را از وجود مقدس حضرت رسول (ص) جدا ببینیم. در آن صورت میشود سادهتر درباره قوت و ضعفهای فیلم حرف زد بیآنکه واهمهای از برچسبهای رنگ و وارنگ وجود داشته باشد.
دو - سالها در سینمای ایران صحبت از کمبود یک فیلم درباره پیامبر اسلام بود. فیلمی که با ادعاهای بزرگ سینمای ایران مطابق باشد و مشخصاً قابلیت رقابت با فیلم «الرساله» مصطفی عقاد را داشته باشد. مجید مجیدی با فیلمش خواست آن خلاء معروف را پر کند. خب طبعاً برای ساختن یک فیلم عظیم به عوامل کاملاً حرفهای و البته بینالمللی نیاز است. دستاندر کاران فیلم مجیدی از میان بهترینها انتخاب شدهاند. به نظر میرسد امور فنی و تکنیکی در حد کمال است و فیلم یک اثر عظیم و باشکوه از آب درآمده است. اما آیا میشود ادعا کرد اتمسفر و حس و حال یک فیلم به آشنایی نزدیک عوامل اصلی با سوژه بستگی ندارد؟ و اساساً آیا میتوان تکنسینهای فیلمی مثل محمد (ص) را موجوداتی مجرد و منتزع از سوژه تصور کرد که نیاز چندانی به درک فضا و شخصیت ندارند؟ و آیا میشود بخشی از «کمبود حس و حال» در فیلم را به همین مساله نسبت داد؟
سه - به گمانم بخشی از جذابیت یک فیلم داستانی در مقیاسهای محمد(ص) بازیگران آناند. آیا میشود فیلم مصطفی عقاد را بدون آنتونی کویین و ایرنه پاپاس تصور کرد؟ آیا حالا که قرار شد با هزینهای کلان، پای عوامل درجه یک بینالمللی به پروژه مجیدی باز شود، نمیشد در ترکیب بازیگران نیز همین رویه را برگزید؟ بعید میدانم بشود فرض کرد حضور دو، سه بازیگر طراز اول خارجی از توان مالی پروژه خارج بوده است. با احترام فراوان به بازیگران حاضر در این فیلم به نظرم حداقل جمع دیگری از بازیگران طراز اول ایرانی نیز میتوانستند کنار اینان، ویترین فیلم را پربارتر کنند و به لحاظ کیفی نیز به وزن جلوی دوربین بیفزایند.
چهار - نمیدانم چرا در تمام پروژههای سینمایی چه کوچک و چه عظیم، تمام صرفهجوییها و امساکها سهم بخش فیلمنامه است. به گمان من در این پروژه، وجود یک گروه مجرب فیلمنامهنویس که فیلمنامهای با موقعیتهای نمایشی موثر و قصهای با پرداخت قوی بر پایه مستندات موجود زندگی پیامبر اکرم در کودکی بنویسند خالی بود. گرچه کامبوزیا پرتوی فیلمنامهنویس قابلی است اما به نظر میرسد جمع کردن فیلمنامهای اینچنین بزرگ و حساس و پرداخت هنرمندانه آن با دیالوگنویسی دقیقتر و عمیقتر، از عهده پرتوی خارج بوده است. واقعاً نمیشد جمعی از فیلمنامهنویسان خبره داخلی را در این پروژه به کار گرفت؟ یا مثلاً نمیشد کسی مثل داود میرباقری را، که حداقل دو سریال عظیم و موفق امام علی(ع) و مختارنامه را در حوزه تاریخ اسلام کار کرده، به مشاوره در فیلمنامه و کارگردانی فراخواند؟ وقتی قرار است یک پروژه در سطح جهانی کار کنیم، ناچاریم کمی از سلایق شخصی فراتر برویم و از تمام ظرفیتهای موجود و امکانات لازم استفاده کنیم وگرنه نتیجه کار با وضعیت ایدهآل فاصله زیادی خواهد گرفت.
پنج - مشکل دیگری که در فیلم مجیدی به چشم میآید، کمبود ملات داستانی است. فیلم مجیدی اصرار دارد تنها بر دوران کودکی پیامبر اکرم متمرکز باشد و عملاً بسیاری از رویدادهای جذاب دوران بزرگسالی ایشان را از دست داده است. از همین رو غالب حکایتهایی که در فیلم جای گرفتهاند، سادهاند. یکی از تفاوتهای فیلم مجیدی با فیلم عقاد هم در همین نکته است. فیلم عقاد با توجه به آنکه به کل زندگی پیامبر اسلام میپردازد، پر از حادثه و قصه و رویدادهای مشهور و آشناست و به همین دلیل صاحب ریتم تندتری است، ولی فیلم مجیدی بر کودکی حضرت متمرکز شده و به دلیل کمبود رویدادهای تاریخی مهم، قصه کمهیجانی دارد. به هر حال نه از جنگ بدر و احد خبری هست، نه بعثت و هجرت و فتح مکه و... بنابراین معتقدم اساساً نباید در حال حاضر این دو فیلم را با هم قیاس کرد چرا که این دو مقطع مجزا از زندگی پیامبر با هم قابل مقایسه نیستند و این قیاس نادرست به سود فیلم مجیدی تمام نمیشود.
شش - گمان میکنم نگاه مجیدی در عرضه جهانی فیلمش نیاز به اصلاح و تجدیدنظر دارد. عرضه این فیلم در جشنوارههای جهانی، اشتباه محض است. فیلم با استانداردهای هنری غالب جشنوارهها همخوان نیست. بنابراین بعید است جایزهای در انتظار فیلم باشد و حتی موفق به راهیابی به بخش مسابقه جشنوارههای رده اول شود. با ارسال فیلم به این جشنوارهها تنها خودمان را در موقعیت دشواری قرار خواهیم داد. مسیر درست فیلم مجیدی، اکران گسترده جهانی است. حتی به فرض محال گرفتن یک شیر یا یک خرس طلایی، چیز زیادی به این فیلم افزوده نخواهد شد. اگر بنا داریم فیلم دیده شود، راهش مجاب کردن یک پخشکننده بزرگ خارجی و اکران گستردهاش در دنیاست. واکنش کشورهای مسلمان هم در این میان مهم و حساس است و باید مورد تامل قرار گیرد. اما آنچه مسلم است، راه موفقیت این فیلم از جشنوارهها نمیگذرد.
هفت - در اینکه سطح کیفی فیلم مجیدی از استانداردهای سینمای ایران بالاتر است، شک نکنید. در اینکه یک فیلم باشکوه و بزرگ تولید شده، تردید نداشته باشید. در اینکه به لحاظ تکنیکال فیلم مجیدی از فیلم عقاد بسیار جلوتر است نیز تردید نکنید. اما طبیعی است که اعداد و ارقام در ذهنها توقع به وجود میآورند و قضاوتها بر اساس همان توقعات شکل میگیرند. حسی که هنگام قضاوت درباره یک فیلم مستقل ارزانقیمت دارید، همان نیست که موقع قضاوت درباره یک فیلم بیگ پروداکشن دارید. چون توقعات، یکسان نیست، میزان اغماضها هم یکسان نخواهد بود و از این گریزی نیست. امیدوارم قسمت دوم محمد (ص) ساخته شود و نقیصه موجود در قسمت اول رفع شود. اگر از تمام توان سینمای کشور هم بهرهبرداری شود، تردید ندارم اتفاق مهمی در سینمای ما خواهد افتاد. اگر این روند درست اتفاق بیفتد و نگاهی بر پایه مستندات تاریخی بر آن حاکم باشد، این فیلم میتواند در معرفی درست اسلام و نمایش وجه صلحطلبانه، منعطف، مهربان، پویا و نواندیش این دین به جهانیان نقش موثری ایفا کند، آن هم در زمانهای که با اقدامات خشن و جنایتکارانه گروههای انحرافی و جعلی، بسیاری از مردم
کشورهای غربی با چهرهای دروغین، نادرست و خشن که به نام اسلام معرفی میشود، مواجهاند.
دیدگاه تان را بنویسید