تاریخ انتشار:
وضعیت جامعه ایران رو به بهبود است یا رو به افول؟
اغمای یک جامعه
در بهترین حالت پس از توافق، فقط آن دسته از مشکلاتی که بر اثر تحریم به وجود آمده روبه بهبود گذاشته و بسیاری از مشکلات پیش پای جامعه ایرانی که از قضا درونی همین جامعه هستند، همچنان به قوت خود باقی است.
بعد از آنکه توافق هستهای حاصل شد، انتظار این بود که بخشهای مختلف اقتصاد با تحولات مثبتی روبهرو شود. این انتظار کم و بیش خود را در بخشهای مختلف جامعه نیز نشان میداد. آنطور که بسیاری از تحلیلگران میگویند، جامعه ایران به دنبال انتظاری که برای گشایشهای اقتصادی و معیشتی خود داشت، در پی یک تحول بود و با ایجاد توافق، قدری آستانه تحمل مردم بالا رفت. با این حال، شاید بتوان اینطور گفت که گشایش هستهای به عنوان یکی از مهمترین دستاوردهای دولت جدید، یک شمشیر دولبه است که میتواند به اندازه امیدی که در جامعه ایجاد میکند، انتظارهای غیرواقعبینانه نیز به وجود آورد. بر همین اساس است که باید گفت، جامعه ایران در شش ماه گذشته و از نزدیک به توافق تا بعد از حصول آنکه در یک کلام باید آن را جامعه پساتحریمی دانست، حالا با خطر سرخوردگی از انتظاراتی روبهروست که روزگاری آن را آرزو میکرد. انتظاری که مردم ایران از تحولات پساتحریم دارند، گشایش در وضعیت معیشتی است.
با این حال، بسیاری کارشناسان معتقدند که تنها پساتحریم نیست که این امید را در مردم ایجاد کرده است. کاهش نسبی تورم نیز عاملی برای تشدید این امید بوده است. هرچند که اگر قرار باشد این وضعیت را ارزیابی کنیم، بهبودی در شاخصها دیده نمیشود. آنطور که بسیاری از شاخصهای کلان نشان میدهد، جامعه ایران هنوز هم با تحمل پایینی روبهروست. آلودگی هوا و مشکلات ترافیکی که هنوز هم به قوت خود باقیمانده، برنامههای رو به جلوی دولت در حوزه اجتماعی را دستخوش تغییر کرده است. شاید بر همین اساس هم باشد که هفتهنامه اکونومیست اخیراً در گزارشی اعلام کرده است که تهران شهر مناسبی برای زندگی نیست. مقایسه تهران با دیگر شهرها این شاخص را به دست میدهد که پایتخت ایران در میان 10 شهر نامناسب برای زندگی قرار دارد. آنطور که در دولت قبل نیز بارها مطرح شده بود، تهران توان خود را برای قرار گرفتن به عنوان یک کلانشهر از دست داده و حالا تهراننشینان را عاصی کرده است. هرچند که شاخصهای بهبود کیفیت اجتماع در ایران را نمیتوان به چند مورد خاص خلاصه کرد اما از آنجا که شاخصهای چنین ارزیابیهایی کلی است، تنها میتوان به خبرهایی بسنده کرد که در این مدت در رسانهها منتشر شده است.
با این حال، بسیاری کارشناسان معتقدند که تنها پساتحریم نیست که این امید را در مردم ایجاد کرده است. کاهش نسبی تورم نیز عاملی برای تشدید این امید بوده است. هرچند که اگر قرار باشد این وضعیت را ارزیابی کنیم، بهبودی در شاخصها دیده نمیشود. آنطور که بسیاری از شاخصهای کلان نشان میدهد، جامعه ایران هنوز هم با تحمل پایینی روبهروست. آلودگی هوا و مشکلات ترافیکی که هنوز هم به قوت خود باقیمانده، برنامههای رو به جلوی دولت در حوزه اجتماعی را دستخوش تغییر کرده است. شاید بر همین اساس هم باشد که هفتهنامه اکونومیست اخیراً در گزارشی اعلام کرده است که تهران شهر مناسبی برای زندگی نیست. مقایسه تهران با دیگر شهرها این شاخص را به دست میدهد که پایتخت ایران در میان 10 شهر نامناسب برای زندگی قرار دارد. آنطور که در دولت قبل نیز بارها مطرح شده بود، تهران توان خود را برای قرار گرفتن به عنوان یک کلانشهر از دست داده و حالا تهراننشینان را عاصی کرده است. هرچند که شاخصهای بهبود کیفیت اجتماع در ایران را نمیتوان به چند مورد خاص خلاصه کرد اما از آنجا که شاخصهای چنین ارزیابیهایی کلی است، تنها میتوان به خبرهایی بسنده کرد که در این مدت در رسانهها منتشر شده است.
به هر حال باید پذیرفت در بهترین حالت پس از توافق، فقط آن دسته از مشکلاتی که بر اثر تحریم به وجود آمده روبه بهبود گذاشته و بسیاری از مشکلات پیش پای جامعه ایرانی که از قضا درونی همین جامعه هستند، همچنان به قوت خود باقی است. سرمایههای ایران چه از نوع مادی باشند، چه از نوع انسانی، با بهرهوری پایین، مشغول بازدهیاند. از سرمایه به معنای مالی آن که بگذریم، وضعیت شاخصهای مربوط به سرمایههای اجتماعی و حتی نمادین ایرانیان چندان تعریفی ندارد. اصلی در اقتصاد فرهنگ وجود دارد که ترمینولوژی مخصوص خود دارد. بر اساس این اصل باید سرمایهگذاری شود تا نتیجه در بلندمدت مشاهده شود. شاید به عبارتی همان تعبیر نابرده رنج، گنج میسر نمیشود، باشد. برای سرمایههای اجتماعیمان کجا رنجی متحمل شدیم یا حتی اندیشه کردیم و برنامهریزی، که حالا انتظار میکشیم بهبودی حاصل شود. امروز نتیجه بلندمدت همان دو یا سه دهه گذشته ماست. بر اساس همان ترمینولوژی اقتصاد فرهنگ، طبیعی است که برخی برنامهها به نتیجه نرسد. به نظر میرسد باید قدری متفاوتتر از گذشته در امور مربوط به سرمایهها حرکت کنیم تا دو یا سه دهه آینده قضاوتمان چیزی متفاوت با شرایط
فعلی باشد.
دیدگاه تان را بنویسید