تاریخ انتشار:
بخش زیادی از کودککشیهای اخیر بهدلیل اعتیاد بوده است
چهار قتل در چهار هفته
ولیِ دَم است و هر کاری که بخواهد میتواند انجام دهد. در یک لحظه خشم، ناآگاهی یا توهم ناشی از اعتیاد دستش را به قتل فرزندش میبرد. نه کسی مدعی میشود و پیگیری میکند و نه هیچ خطری تهدیدش میکند. کل آن چیزی که ممکن است انجام شود، گذراندن مجازات برای جنبه عمومی جرم است.
ولیِ دَم است و هر کاری که بخواهد میتواند انجام دهد. در یک لحظه خشم، ناآگاهی یا توهم ناشی از اعتیاد دستش را به قتل فرزندش میبرد. نه کسی مدعی میشود و پیگیری میکند و نه هیچ خطری تهدیدش میکند. کل آن چیزی که ممکن است انجام شود، گذراندن مجازات برای جنبه عمومی جرم است. اینطور میگویند که هر چیزی را که بیش از توان انسان تحمیل شود باید آزار به حساب آورد. این مساله در مورد کودکان حساستر هم میشود چراکه طاقت این گروه، بسیار کمتر از افراد دیگر است. در این میان، گشتی در فضای مجازی نشان از رشد پدیده کودککشی دارد. یعنی نهتنها آزار به این کودکان وارد میشود، بلکه شدت این آزار به حدی زیاد است که منجر به فوت کودک میشود. گشتی در خبرهای یک ماه گذشته، به خوبی نشان از افزایش چنین اتفاقی در مدت اخیر دارد. کلید کلمات «کودککشی» در این مدت به شدت پُراستفاده بوده است. تلخی داستان هم در همینجاست که بیشتر این کودککشیها از سوی پدر کودکان صورت گرفته است که مجازات قصاص برای آنها متصور نیست.
بریدن گلو به بهانه تفریح
دنیای مدرن، پدیدههای مدرن را هم به دنبال دارد. کمتر کسی فکرش را میکرد که با مدرن شدن زندگی امروز و دسترسی راحتتر به مواد مخدر، پدری به دلیل توهمی که ناشی از مصرف مواد مخدر بود، گلوی فرزند خود را بیخ تا بیخ ببرد؛ آن هم کاملاً ارادی و با دست خودش. این نه یک داستان است و نه افسانه. پدری به بهانه تفریح، فرزند خود را سوار موتور میکند. فرزندش آنقدر هیجانزده است که حتی قبل از اینکه پدر دوباره صدایش کند، کنار در ایستاده و حاضر است برای رفتن به تفریح. تفریح اما اینطور به پایان رسیده که پدر، جان پسرش را گرفته است آن هم با چاقو و بریدن گلوی این کودک. پدر اما آنقدر دچار توهم شده که حتی تا مدتها مدعی گم شدن فرزندش است و هنوز هم اعتراف نکرده است. پلاک موتور و کفشهای این پدر معتاد اما نشان از آن دارد که وی بعد از بیرون بردن فرزندش، اقدام به قتل او کرده است. آن طور که سایت فرارو گزارش داده، ماموران وقتی از مادربزرگ این پسربچه شنیدند که کفشها و پلاک موتور پدر خونآلود بود به خانه این مرد مرموز که با جدایی از همسرش نزد مادرش زندگی میکرد رفتند و وی را دستگیر کردند. ماموران که از نزدیک آثار خون را روی لباسها و
موتور حامد دیده بودند وقتی از او که در توهم شیشه بود، بازجویی کردند داستان عجیبی شنیدند که حکایت از کشته شدن نوید کوچک به دست پدرش داشته است. با این حال، دوز مصرف مواد مخدر پدر بالا بوده و تا مدتها عنوان میکرده که گروهی چاقوکش، فرزندش را ربودهاند و حاضر به همکاری با پلیس نشده است. جسد کودک نیز بعد از مدتی گشتن، در فضای سبز، زیر یکی از پلهای تهران پیدا شد تا این جنایت تایید شود چراکه معاینه جسد نوید پسر کوچک مرد معتاد نشان داد که وی با ضربات چاقو به قتل رسیده است.
قتلهای خودخواسته
آن طور که خبرها نشان میدهد، دیماه امسال پر است از خبرهایی که مربوط به قتل کودکان است؛ ماهی که دیگر خبر از کودکآزاری نیست و تنها کودکان به بهانههای واهی راهی مرگ میشوند. سایت «اقتصادنیوز»، پیش از این در گزارشی به کلیه مواردی که کشته شدن کودکان را در پی داشته اشاره کرده بود. این سایت خبری، تحلیلی همچنین اشاره کرده بود که بعد از اتفاقی که در ماههای اخیر در یکی از مهدهای کودک صورت گرفته بود، این مساله متوقف نشد و خبرهای بسیاری نشان از تشدید مساله کودکآزاری و قتل کودکان دارد. یکی از تازهترین اتفاقهایی که خبر آن نیز در فضای مجازی منتشر شد، قتل دو فرزند به دست پدر خانواده بود که پدر به راحتی به جنایت خود اعتراف کرده بود. وی گفته بود این کار را کرده تا دیگر فرزندانش، شاهد اختلافات خانوادگی او و همسرش نباشند. او نیز مانند مورد قبلی، به بهانه تفریح فرزندان خود را به بیرون از خانه برده و اقدام به خفه کردن آنها کرده است. با این حال، این قتل و چند مورد دیگر نشان از شیوع کودککشیهایی دارد که به صورت خودخواسته بوده و نمیتوان آنها را ناشی از سهلانگاری دانست. در این رابطه مورد دیگری نیز در آذرماه اتفاق افتاد که
باز هم به صورت ارادی از سوی پدر اتفاق افتاده بود اما بسیار وخیمتر از موارد دیگر بود. آن طور که سایت اقتصادنیوز در این رابطه گزارش داده بود، پدری در آذرماه کودکان خردسالاش را در کانال آب خفه کرده بود. شیوه کشتن این کودکان آن طور که بعدها پدر روایت کرده، بسیار دردناک بوده است. به طوری که دو کودک داخل یک کیسه قرار گرفتهاند و به درون کانال آب انداخته شدهاند. این مساله نیز مانند مورد قبلی، به صورت آگاهانه و با اراده پدر این کودکان صورت گرفته بود تا مساله کودککشی، بار دیگر به صورت جدی مطرح شود.
به خاطر سهلانگاری
در این میان اما، موارد دیگری از کودککشی دیده میشود که به دلیل سهلانگاری و بیتوجهی به این کودکان صورت گرفته بود. کما اینکه در ماه گذشته، برخی خبرها نشان از کشته شدن کودکی با شربت متادون داشت. آن طور که خبرگزاریها اعلام کرده بودند، کودک سرماخوردهای که پدر معتادی داشت، با شربت متادون کشته شده بود. این اتفاق زمانی روی داد که مادر کودک از سرفههای متعدد کودک خود، کلافه شده بود و شربتی را به خورد کودک میدهد. غافل از آنکه این شربت پیشتر به دست پدر خانواده با متادون پر شده بود. این کودک نیز بعد از خوردن این شربت که در حقیقت شربت متادون بود، یک شب تا صبح را در بیهوشی به سر میبرد و مادر خانواده این تصور را داشت که کودک به خواب رفته و آرام است. بخشی از جنایتهایی که در حوزه کودکان صورت میگیرد، به صورت ناخواسته و طی یک سهلانگاری ساده است که نشان از بیتوجهی به کودکان دارد که کاملاً بیدفاع هستند. در عین حال، همزمان با این جنایتهایی که از سوی خانواده کودکان روی میداده، برخی جنایتها نیز بیرون از محیط خانواده و از سوی افراد غریبه صورت میگرفته است.
آن طور که خبرگزاریها آذرماه امسال گزارش داده بودند، مردی که عامل قتل پسربچهای 9ساله بود، قصاص شد. داستان این جنایت اینگونه بود که مردی، پسربچهای را ربوده و وی را به طرز هولناکی کشته بود. همه این روایتهای کودککشی که از داستان مهدکودک ستایش آغاز شده بود، حکایت از آن دارد که کودکان که بخشی از جامعه بیدفاعان هستند، قربانی تازه سهلانگاری یا خانوادههایی میشوند که دچار اعتیاد شدهاند. پیش از این، حسن موسویچلک، رئیس انجمن مددکاری در گفتوگو با سایت اقتصادنیوز در خصوص چنین پدیدههایی عنوان کرده بود که تنها به دلیل رسانهای شدن آن است که به چشم میآید. وی معتقد است چنین پدیدههایی پیش از این نیز وجود داشته و حالا به دلیل رسانهای شدن آن است که در معرض توجه قرار گرفته است. وی پیش از این بارها به خلاء نبودن مددکاران اجتماعی در بخشهایی از جامعه از جمله محیطهای آموزش کودکان اشاره کرده و آن را به صورت مستقیم به بروز چنین پدیدههایی ربط داده بود. هرچند که هنوز هم مساله پیشگیری از کودکآزاری به صورت جدی در دستور کار دولت قرار نگرفته است و رشد پدیده کودککشی آنچنان به چشم میآید که باید آن را به عنوان یک پدیده
جدا و یک آسیب اجتماعی مجزا بررسی کرد.
دیدگاه تان را بنویسید