درباره بیضمانت بودن ساخت فیلم
زمانی برای خواب ماندن سرمایهها
سینما عروس هزار داماد است، از دور دل میبرد شاید هم از نزدیک. بیشتر کسانی که در سینما کار میکنند، دلهای پرغصه دارند اما از آن نمیتوانند دست بکشند.
سینما عروس هزار داماد است، از دور دل میبرد شاید هم از نزدیک. بیشتر کسانی که در سینما کار میکنند، دلهای پرغصه دارند اما از آن نمیتوانند دست بکشند. مهم نیست که به واسطه حضور در سینما تا پاسی از شب سر کار هستند، مسافرتهای طولانی میروند یا حتی حقوقهای فصلی میگیرند یا حتی زندگیهایشان دچار مشکل میشود. مهم این است که یا پشت دوربین هستند یا جلو دوربین، در این فضا حضور دارند، نفس میکشند و ادامه کار میدهند. اما چه میشود که همین صنعت سینما گاهی میتواند داشتههای مادیاش را کاملاً بر باد بدهد. میتواند تا مدتها آنان را دچار مشکل کند. خانه سینما سالهاست که طرحی ارائه داده است که به جایی نرسیده است، همان طرح حقوق صنفی و بیمه. خانه سینما به عنوان یک نهاد صنفی بارها مشکلات بیمهای اعضایش را پیگیری کرده و به یاد مسوولان آورده است. اما چه کسی باور میکند؟ مگر میشود فلان بازیگر پول نداشته باشد؟ بیکار باشد؟ دو سال باشد که هیچ پروژهای به او پیشنهاد نشده است؟ نه، مگر میشود؟ و کسی باور نمیکند که همه سینما بازیگرانش نیستند. برای هر فیلم و هر تصویری که از یک بازیگر روی پرده نقش میبندد حداقل 50 نفر تلاش
کردهاند. اما تهیهکننده و سرمایهگذار هستند که در نهایت نقش اصلی را بر عهده دارند، نقش حقوقبده، نقش کارفرما. اما گاهی همین تهیهکنندگان نیز دچار مشکل میشوند. مشکل توقیف و غرق شدن در دریای دریافت مجوز. زمانی بود که لیست فیلمهای توقیفی بلندبالا شده بودند، شاید به 200 تا رسیدند که بیشتر بستگی داشت که از چه تاریخی نگاه کنیم؛ از اول انقلاب یا از سال 84. حالا مشکلاتمان زیاد شدند که دیگر برای همه عادی شده است، کنسرت کیهان کلهر لغو میشود، بازیگر فیلم «عصبانی نیستم» سیمرغش را به نفر بعدی میدهد که دلواپسان ناراحت نشوند، فیلم «قصهها» اصلاً چرا اکران میشود؟ فیلم «لانتوری» حالا ببینیم چه میشود؛ کتاب کلنل؟ اگر بخواهید در ویترین پیادهروها هست. برای اهالی فرهنگ بیشتر از آنکه به سود مادیاش فکر کنند، دیده شدن، انتقاد شدن یا تعریف شنیدن، حضور در جرگه تاثیرگذاران و... مهم است. اما سینما فضای خاص خود را دارد، اینجا دیگر گردش مالی درباره یک کتاب مثلاً 30 تا 50میلیونتومانی نیست. سرمایهگذاری در سینما اکنون بر مدار یک میلیارد میچرخد. به همین خاطر بررسی اعداد فروش و مقایسه با میزان خرجی که شده، گاهی گریهآور است. این
روزها گروه هنر و تجربه نزدیک 21 ماه است که فعالیتش را آغاز کرده است؛ فیلمهایی که سالها اکران نشدهاند و فیلمهایی با مخاطبان خاص برای اکران در این گروه در نظر گرفته میشوند. یکسری از فیلمها میشوند مثل «ماهی و گربه» و «پرویز» و «خواب تلخ» که طولانیمدت نشان داده میشوند و نهتنها سرمایه اولیهشان را به دست میآورند، فیلمساز را برای فیلم بعدیاش هم مشتاق میکنند. یکسری فیلمها هم میشوند مثل «پنج تا پنج» که شکست بزرگی میخورند یعنی در برابر هزینه 600 میلیونتومانی تنها به فروش 20 میلیونتومانی و شاید هم کمتر اکتفا میکنند. اما اینها جزو خوششانسها هستند و فیلمشان دچار مشکل توقیف و نداشتن سالن اکران نمیشود. یکسری از فیلمها به طور کامل توقیف میشوند. چه کسی از عدم بازگشت سرمایهاش خشنود میشود، چه کسی از دیده نشدن کارش خشنود میشود، چه کسی میتواند برای دیدن نتیجه کارش سالها صبر کند؟ پرسشها و گرهها درباره سرمایهگذاری در سینما بسیار زیاد است. گرههایی که سالها مطرح بوده است و هر بار به شکلی بروز پیدا میکند. گذر از سینمای دولتی به سینمای خصوصی آرزویی بود که اینک به زندگی مصالحهآمیز این دو نوع سینما
با یکدیگر انجامیده است. اگر قبلتر گرفتن کمک از فارابی جزو نکات منفی کاری کارگردانی بود، اکنون دوباره به همان سالهایی بازگشتهایم که این کار را وظیفه فارابی میدانیم. در این فرصت اندک با مدیر گروه هنر و تجربه، یک تهیهکننده و یک کارگردان سوالی را مطرح کردهایم؛ بحث توقیف و عدم اکران چه تاثیری بر ریسک سرمایهگذاری در سینما دارد. آنان وجوه مختلف توقیف فیلمها را بررسی کردهاند. به خصوص که در هفتههای اخیر ماجرای عدم اکران دو فیلم بیش از هر زمانی مطرح شد. عدم دریافت پروانه نمایش آخرین ساخته کاهانی آنچنان حاشیهساز شد که سه نفر از اعضای شورای نمایش تغییر کردند.
دیدگاه تان را بنویسید