سیدحسن حسینی بازار طلاق توافقی را تحلیل میکند
چرا توقع داریم دهه شصتیها طلاق نگیرند؟
سیدحسن حسینی، جامعهشناس و عضو هیات علمی دانشگاه تهران، معتقد است: «میزان طلاق در ایران به لحاظ کمی نسبت به آنچه در کشورهای صنعتی، کشورهای اروپایی و آمریکایی و کشورهای اسکاندیناوی صورت میگیرد، چندان چشمگیر نیست. افزایش نسبت تعداد طلاق به ازدواج در سالهای اخیر به این دلیل است که تعداد ازدواجها کاهش پیدا کرده است. اما علت اینکه تعداد ازدواجها کاهش یافته، بیاستقبالی از ازدواج نیست، بلکه پایین آمدن هرم جمعیتی و عبور از آن انفجار جمعیتی است. همانطور که به عنوان مثال 600 هزار صندلی دانشگاهها خالی میماند. اینها به این دلیل است که ما از آن انفجار هرم جمعیتی عبور کردهایم و داریم به یک جمعیت نرمال میرسیم. بنابراین کاهش سالانه ازدواج به دلیل دور شدن از انفجار هرم جمعیتی است و بالا بودن طلاق مربوط به همین گروههای سنی متولد دهه 60 است.»
این روزها شاهد تبلیغات مختلف پیامکی و اینترنتی برای طلاق توافقی هستیم. به نظر شما معنای گسترش تبلیغات وکلا در این زمینه چیست؟
ابتدا باید این موضوع را بررسی کرد که چرا در جامعه ایرانی به طلاق توافقی روی آورده شده است. در تشکیل خانواده وقتی ما ازدواج میکنیم در واقع یک تعهد قانونی و دینی را از طرفین پذیرفتهایم. در واقع ازدواج یک مبادله است. در مبادله شما چیزی میدهید و چیزی میگیرید. در این تبادل قراردادی وضع میشود که یا قابل فسخ نیست یا اگر قابل فسخ باشد، فسخ آن شرایطی دارد. در مسیحیت کاتولیک طی قرنهای متمادی ازدواج قابل فسخ نبود. به همین دلیل زن و شوهر هنگام بروز اختلاف جدی، به جای طلاق، تخت یا اتاقشان را از هم جدا میکردند. سپس طلاق قانونی و قابل اجرا شد، اما همین طلاق هم با شرایطی انجام میشود. در فرهنگ اسلامی نیز با وجود زیبا ترسیم شدن ازدواج و تشکیل خانواده، موضوع طلاق از ابتدا پذیرفته شده و در قوانین مدنی مبتنی بر قرآن نیز طلاق یک امر شدنی است، اما اجرای آن با تعهداتی همراه است. با وجود مسائل مهریه، نفقه، جهیزیه و... تعهدات طلاق بهویژه از طرف مردان بالاست. به همین دلیل اگر
یکی از طرفین راضی به طلاق نباشد، مراحل قضایی بسیار طولانی میشود. گاهی افراد برای طلاق عجله دارند و در همین راستا طلاق توافقی را انتخاب میکنند که در دادگاهها کش و قوس کمتری دارد و افراد زودتر به نتیجه میرسند. طلاق توافقی هم به این صورت است که زن و مرد بر سر یکسری از دادهها و ستاندههای خود در موقعیت طلاق توافق میکنند، به دادگاه مراجعه میکنند، پرونده تشکیل میدهند و در نهایت طلاق اجرا میشود. کاری که وکلا میکنند راهنمایی افراد درباره این دادهها و ستاندههاست و آموزش اینکه وقتی افراد به قاضی مراجعه میکنند چگونه مساله خود را بگویند که حکم طلاق بهسرعت صادر شود.
اما با وجود سریع پیش رفتن طلاق توافقی، باز هم این سرعت از انتظار متقاضیان کمتر است و به همین دلیل برخی وکلا برای تسریع آن تبلیغ میکنند.
در جامعه ایرانی درباره طلاق اظهار نگرانی بسیاری صورت میگیرد. سیاست مسوولان ما بهویژه در بخش قضایی، این است که رسیدگی به اختلافات زناشویی را که به دادگاه کشیده شده و ممکن است به طلاق منجر شود، به تعویق بیندازند. در اینگونه موارد قانونگذاران و سایر متولیان چون طلاق را در هر شرایطی نامطلوب میدانند، رسیدگی به آن را با تاخیر مواجه میکنند. حتی در بسیاری موارد، زمانی که زنی میخواهد از شوهر معتادش جدا شود، قاضی میگوید خانم اگر تو از همسرت جدا شوی، مصرفش بیشتر میشود. یعنی در واقع نوعی نگاه تبعیضگرایانه در طلاق دیده میشود. به یک زن گفته میشود به پای شوهر معتادت بنشین تا اعتیاد او شدیدتر نشود.
یکی از مسائلی که باعث میشود زنان بیشتر به سراغ طلاق توافقی بروند همین تبعیض است، چون در مواردی که زن درخواست طلاق داشته باشد، شانس به نتیجه رسیدن بسیار کمتر میشود.
در واقع طلاق توافقی اتفاقاً بیشتر به نفع مرد است. در مواردی که زن درخواست طلاق میدهد از همه حقوق خود گذشته است چون مهریه و نفقه هم دریافت نمیکند. اگر در قوانین و مقرراتی که وضع میشود، حقوق زن و مرد به صورت عادلانه در نظر گرفته شود، بهتر از این شرایط است که قوانین به شکلی تنظیم میشود که در عمل زنها مجبور میشوند از کلیه حقوقشان چشمپوشی کنند. از سوی دیگر وقتی زنان با گذشتن از حق و حقوقشان طلاق میگیرند، آسیبهای اجتماعی بعد از طلاق برای آنها تشدید میشود. قانونگذار باید به این مسائل هم توجه کند. طلاق توافقی در نهایت بیشتر به نفع مردان است. به همین دلیل مردان با تکیه بر این مشکلات قانونی با فشارهای بیشتر به همسرشان، آنها را به مرحلهای میرسانند که به قول قدیمیها بگویند مهرم حلال و جانم آزاد.
آیا افزایش تبلیغات برای خدمات مربوط به طلاق توافقی به معنی افزایش تقاضا برای طلاق است و در واقع موج متولدین دهه 60 که روزگاری بازار مدارس و بعد کنکور و دانشگاه را پررونق کرده بودند، حالا به سنی رسیدهاند که بازار ازدواج و طلاق را رونق بدهند؟
من در آمارهای مربوط به طلاق در سالهای اخیر، به آمار سال 93 میپردازم که هم به وضعیت سالهای قبل از 93 نزدیک است و هم به وضعیت سالهای بعد. تعداد موارد طلاق در سال 93 مطابق آمارهای رسمی کشور، 163 هزار و 569 مورد بوده است که از این موارد، 149 هزار و 644 مورد در شهرهای ایران و 13 هزار و 925 مورد در روستاهای ایران رخ داده است. بر این اساس اگر ما جمعیت شهرنشین کشور را حدوداً 70 درصد و جمعیت روستایی و عشایر را تقریباً 30 درصد در نظر بگیریم، میبینیم که 5 /91 درصد از طلاقها در شهرها و تنها 5 /8 درصد از آن در روستاها رخ داده است. به عبارت دیگر با وجود اینکه جمعیت شهری سه برابر جمعیت روستایی است، طلاق در جمعیت شهری 8 /10 برابر طلاق در جمعیت روستایی ما صورت میگیرد. این نشان میدهد که ما باید نسبت به طلاق در جامعه شهری حساس باشیم. یکی از موارد دیگری که در آمارهای
طلاق مطرح است، رخ دادن طلاق در سالهای مختلف طول زندگی زناشویی است. 4 /48 درصد از طلاقهای صورتگرفته سال 93 مربوط به زوجهایی است که کمتر از پنج سال از ازدواجشان گذشته است. 2 /22 درصد از طلاقها نیز مربوط به ازدواجهایی با عمر بین پنج سال و زیر 10 سال است. جمع این دو مورد یعنی حدود 71 درصد از طلاقهای صورتگرفته در ایران روی معدل زیر 10 سال است.
در واقع این زوجین متولدین دهه 60 و اواخر دهه 50 هستند.
دقیقاً همینطور است. البته میزان طلاق در ایران به لحاظ کمی نسبت به آنچه در کشورهای صنعتی، کشورهای اروپایی و آمریکایی و کشورهای اسکاندیناوی صورت میگیرد، چندان چشمگیر نیست. افزایش نسبت تعداد طلاق به ازدواج در سالهای اخیر به این دلیل است که تعداد ازدواجها کاهش پیدا کرده است. اما علت اینکه تعداد ازدواجها کاهش یافته، بیاستقبالی از ازدواج نیست، بلکه پایین آمدن هرم جمعیتی و عبور از آن انفجار جمعیتی است. همانطور که به عنوان مثال 600 هزار صندلی دانشگاهها خالی میماند. اینها به این دلیل است که ما از آن انفجار هرم جمعیتی عبور کردهایم و داریم به یک جمعیت نرمال میرسیم. بنابراین کاهش سالانه ازدواج به دلیل دور شدن از انفجار هرم جمعیتی است و بالا بودن طلاق مربوط به همین گروههای سنی متولد دهه 60 است. موضوع مهمی که با بررسی آمارهای طلاق مطرح میشود این است که چرا 4 /48 درصد یعنی نزدیک به نیمی از طلاقهای کشور مربوط به ازدواجهایی با عمر کمتر از پنج سال است؟
پاسخ به این پرسش را باید در سه سطح خانواده، نظام آموزشی و سطح کلان اقتصادی و اجتماعی بررسی کرد. به نظر میرسد خانوادههای ایرانی و در مرحله بعدی نظام آموزشی مدرسهای ایران وظیفه خودشان را در اجتماعی کردن مناسب نونهالان متولد دهه 60 به بعد بهخوبی انجام ندادهاند. بهخصوص در خانوادههای شهری طبقه متوسط به بالا، بچهها کاملاً عناصری مصرفکننده هستند. در زندگی کشاورزی و عشایری به صورت مکانیکی بچهها بخشی از کارها را یاد میگیرند و به والدین کمک میکنند، ولی در زندگی شهری اگرچه انتظار نداریم بچهها شغل پدر و مادرشان را یاد بگیرند و بخشی از وظایف آنها را انجام دهند، ولی در همان حوزه خانوادگی کمترین وظیفهای به آنها محول نمیشود. بنابراین دختران و پسران ما در سن 30سالگی ناتوان اجتماعی و فرهنگی هستند. در محیط خانوادگی بچهها باید طوری تربیت شوند که توان تعامل و اداره کردن یک گروه اجتماعی را داشته باشند. خانوادههایی که تصور میکنند رسیدگی کردن و انتخاب مهد کودک و مدرسههای خاص بچههای آنها را تربیت میکند، اشتباه میکنند چون اگر فرد در خانواده یاد بگیرد که چه وظایفی در قبال اعضای خانوادهاش دارد، در آینده هم خواهد توانست وظایف خود را در قبال همسرش بهدرستی انجام دهد.
در سطح مدرسهای نیز، مدارس ما جز نگاه فردگرایانه به معنی منفی یعنی نگاه خودخواهانه چه چیزی به فرزندان ما یاد میدهند. در محیط مدرسهای ایران بچهها زندگی جمعی را یاد نمیگیرند. ما بچهها را با این هدف به مدرسه نمیفرستیم که زندگی اجتماعی را بیاموزند، بلکه آنها را با نیت دکتر و مهندس شدن به مدرسه میفرستیم با این هدف که آینده شغلی آنها را تامین کنیم. در آلمان بیشتر افراد حداکثر تا فوق دیپلم درس میخوانند و بعد درس را رها میکنند چون هم کار یاد گرفتهاند و هم شغلشان تامین است. در فرانسه اکثر دانشجویان دکترا در رشتههای مهندسی غیرفرانسوی هستند؛ یک فرانسوی نیازی به دکترا گرفتن ندارد چون شغل برایش فراهم است و رقابت نمیکند، ولی ما همینطور رقابت پشت رقابت داریم. به جای همکار بودن، رقیب یکدیگر هستیم. وقتی یک سیستم آموزشی ما را به رقابت دائمی وامیدارد، در زندگی زناشویی هم تعامل و همزیستی برایمان معنی ندارد و از آغاز ستیز میکنیم. چون شکل مطلوب رقابت این است که درک کنیم برای پیشرفت خودمان چه ظرفیتهایی داریم، دیگر افراد گروه چه پتانسیلهایی دارند و از جمع اینها به یک نقطه مطلوب برسیم، اما زمانی که میخواهیم فقط خودمان بالا برویم، رقابت به ستیز منجر میشود و در زندگی زناشویی هم همین نگاه حاکم میشود در حالی که زندگی زناشویی مستلزم تعامل دوجانبه است.
در سطح دیگری هم باید موضوع بالا بودن تعداد طلاقها در این گروههای سنی ازدواج را ببینیم و آن سطح کلان اقتصاد اجتماعی است. ما یک جامعه باثبات نیستیم، یک جامعه دائماً در بحران اقتصادی هستیم. بهویژه در 15 سال اخیر یعنی درست در موقعیتی که هرم جمعیتی انفجاری میخواسته وارد شغل شود، یک بازار مواجهشده با بحران اقتصادی داشتهایم. شغل منبع درآمد و منبع زندگی است. متولدین دهه 60 یا شغل ندارند یا اگر شغل پیدا کردهاند امنیت شغلی نداشتهاند. در حالی که یکی از عواملی که به ثبات زندگی زناشویی کمک زیادی میکند، ثبات اقتصادی و اجتماعی است. هرچه جامعه بیثباتتر باشد، روابط زناشویی سستتر میشود و جدایی در این شرایط طبیعی است. به خصوص در جامعه ما که قانون مدنی که گرفته شده از قانون شرع اسلام است، میگوید مرد نانآور خانواده است. ما وقتی در دهه 60 انفجار جمعیتی داشتیم، این موضوع را پیشبینی نکردیم که متولدین این دهه میخواهند در دهه 80 وارد بازار کار شوند. وقتی تدبیری برای این موضوع نیندیشیدهایم، چرا حالا توقع داریم که پسران متولد این دهه خانواده تشکیل دهند، بتوانند نانآور خانواده باشند و طلاق هم نگیرند.
در این شرایط آیا شکلگیری چنین بازارهایی هرچند نامتعارف یا غیرقانونی باشند، طبیعی است؟
در این شرایط بازار چند گروه رونق گرفته است. یکی مشاوران خانواده و روانشناسان، دوم رمالها و فالگیرها، سوم وکلا. البته این موضوع مختص جامعه ما نیست. یکی از درآمدهای بسیار بارز وکلا در همه جای دنیا و بهخصوص در کشورهای صنعتی موضوع اختلافات زناشویی است. چون تعداد پروندههای این اختلافات بیشتر از اختلافات اقتصادی است، تبلیغات برای خدمات مربوط به این نوع اختلافات هم بیشتر میشود. ما نباید روی این تبلیغات حساس شویم، بلکه باید این تبلیغ را به حساب مشتریهای آنها بگذاریم یعنی مشتریان آنها و در واقع تقاضای طلاق زیاد است و این تبلیغات برای جذب مشتری بیشتر برای آن دفتر خاص است. ابداً اینطور نیست که چون این دفاتر زیاد هستند پس اینها به افزایش طلاق کمک کنند. در اعتیاد هم همینطور است؛ ما همیشه باید بیشتر روی متقاضیان مصرف کار کنیم، بعد به قاچاقچیان بپردازیم.
گذشته از علل طلاق، چه کمبودی باعث شده افرادی که متقاضی طلاق هستند مجبور شوند به چنین بازارهایی متوسل شوند؟
باید توجه داشته باشیم که بهخصوص در دنیای مدرن و پسامدرن یکی از مهمترین گروههای اجتماعی که میتواند منبع آسایش و آرامش باشد، جمع شدن یک زن و مرد، تشکیل خانواده است. چون در دنیای مدرن و پسامدرن ارتباط ما بیشتر با سازمانهای رسمی است و تنها سازمان غیررسمی محیط زناشویی است. در حالی که بخشی از پیامها نشان میدهد اصلاً به خانواده این طور نگاه نمیشود و تصور این است که ازدواج باید برای جلوگیری از فساد جنسی انجام شود. درباره این سوال، بخشی از آنچه در جامعه ما تحت عنوان تبلیغات برای وکالتها و مشاورهها وجود دارد به ناآشنایی ما با قوانین مربوط است. در حالی که در نظام آموزشی ما باید قانون مدنی و از جمله قوانین خانواده به دانشآموزان آموزش داده شود.
شما اشاره کردید که نباید طرف عرضه را خیلی محکوم کرد، اما این تبلیغات روی بازار طلاق چه تاثیری میگذارد؟
نکتهای که من در این نوع تبلیغات میبینم این است که این تبلیغات هیچ کمکی به بالا رفتن اختلاف زناشویی نمیکند. اگر زوجی نتوانند یک زندگی زناشویی خوب تشکیل دهند، طلاق میتواند جراحی مناسبی برای ادامه یک زیست سالم باشد. طلاق میتواند امری مثبت و در جهت رهایی دو انسان باشد. اما اینکه ما با اولین یا دومین مشکل، طلاق را انتخاب میکنیم خودش یک مساله است و علتش این است که ما مهارت حل مساله را نیاموختهایم. باید یاد بگیریم که وقتی با مسائلی مواجه میشویم چگونه با استفاده از عقل و گفتوگو مشکلات را حل کنیم، اما معمولاً در بخشهای مختلف جامعه حذف کردن به عنوان یک راهحل بسیار ساده و پیش پاافتاده انتخاب میشود.
پس این تبلیغات و این بازارها هم به زوجینی که دچار اختلاف هستند کمکی نمیکند.
در واقع چون جامعه خودش نمیتواند مسالهاش را حل کند، اینها پا به میدان میگذارند و به آنها کمک میکنند که صورت مساله را پاک کنند. وگرنه باید حداقل در کنار چنین تبلیغاتی میدیدیم که مددکاران اجتماعی هم تبلیغ کنند و بگویند زن و شوهرهایی که فکر میکنید راهی جز طلاق ندارید، بیایید تا ما ببینیم مشکل شما چیست. چنین خدماتی را باید به صورت سیستمی و به دو شکل داشته باشیم؛ یکی به صورت سازمانی دولتی و یکی به صورت NGOها. سازمانهای دولتی ما در مقایسه با کشورهای پیشرفته بسیار ضعیف هستند و NGOها هم که هیچ. چون از شکلگیری NGOها میترسند. در حالی که مددکار اجتماعی وقتی به افرادی که دچار مشکل هستند مشاوره میدهد، نیاز به ابزار حل مشکل هم دارد و باید امکان معرفی افراد به انجمنهای مختلف را داشته باشد. در کشوری مانند فرانسه یک زنجیره به هم پیوسته کار مددکاری اجتماعی را انجام میدهد. با حرفدرمانی و نصیحت مشکلات اقتصادی و اجتماعی مردم حل نمیشود. مددکاری اجتماعی در جامعه ما یکی از ضعیفترین نهادهایی است که اتفاقاً به وجود آن بهشدت محتاج هستیم.
برای ساماندهی این وضعیت و مساله رشد طلاق در بین جوانان متولد دهه 60 به تمرکز بر چه زمینههایی نیاز داریم؟
برای سنین کمتر ما فقط میتوانیم هشدارهایمان را در این زمینه بیشتر کنیم که بچهها باید زندگی اجتماعی را از متن خانواده یاد بگیرند و مدارس نیز باید روح جمعی را در دانشآموزان تقویت کنند. اما متولدین دهه 60 از مرحله خانواده و مدرسه عبور کردهاند. برای این نسل، تنها راه تخفیف بحرانهای اقتصادی و اجتماعی است. باور کنید اگر جامعه ما 10 سال بدون بحران و بدون شعار پیش برود، بخشی از مشکلاتی که ما در این سالها با آنها مواجه شدهایم، حل میشوند. جنگ یک جامعه را به هم میریزد. ما طی هشت سال به اندازه 100 سال جنگیدهایم. چرا باید جامعه بعد از جنگ را جنگی نگه داریم؟ یک جامعه جنگزده و جامعهای که دائماً برای خودش بلوا و بحران ایجاد میکند، سازمانهای خود را فشل میکند. دائماً خطکش میگذارند و میگویند 50 درصد از مشکلات اقتصادی ما به دلیل تحریمها و 50 درصدش به علت بیعرضگی خودمان بوده است. در حالی که بحث اصلی این نیست. بحث ما این است که همه اینها به همدیگر ارتباط دارند. زمانی رئیسجمهوری داشتیم که میگفت این قطعنامهها کاغذپارهای بیش نیستند، اما همان قطعنامهها زندگی زناشویی ما را به هم میریزند چون اقتصاد ما را به هم میریزند و امنیت شغلی را از جوانان و امنیت را از پدرها و مادرها سلب میکنند. اگر بخواهیم در حوزه اعتیاد، بزهکاری جوانان و طلاق جامعه را به وضعیت نسبتاً مطلوبی برسانیم و نگه داریم، باید در سطح کلان، بحران اقتصادی و اجتماعی را به حداقل برسانیم تا مردم بدانند وضعیت زندگیشان پنج سال دیگر یا دو سال دیگر به کجا میرسد. در جامعهای که آرامش از فرد فرد آدمها گرفته شده، چگونه میتوان توقع آسایش و نبود ستیز و تنش داشت؟ در شرایط کنونی کسانی که خود را عاقلان و بزرگان قوم میدانند، باید روی این موضوع متمرکز شوند که 10 سال به جامعه آرامش دهند. مطمئن باشید با 10 سال حاکم شدن آرامش بر جامعه، بسیاری از پدیدههای نامطلوب امروزی کنترل میشوند.
دیدگاه تان را بنویسید