روایتی از حضور کوتاهمدت تیمهای خصوصی در والیبال و بسکتبال ایران
چرا تیمهای غیردولتی دوام نمیآورند؟
ورزش همیشه ویترینی بوده است برای بخش خصوصی تا با سرمایهگذاری در آن راه موثری را برای شناخت خود پیدا کند و نام و نشانی برای خود دست و پا کنند.
ورزش همیشه ویترینی بوده است برای بخش خصوصی تا با سرمایهگذاری در آن راه موثری را برای شناخت خود پیدا کند و نام و نشانی برای خود دست و پا کنند. وقتی هزینهها در رشتهای مانند فوتبال با توجه به حرفهای شدن لیگش در ایران به یکباره چندین و چند برابر شد، صاحبان بخش خصوصی علاقهمند به ورزش فرصت را برای سرمایهگذاری در رشتههای دیگر فراهم دیدند. از طرفی در بسیاری از شهرهای ایران اقبال عمومی به رشتههایی غیر از فوتبال بود و به همین خاطر صاحبان صنایع بومی در برخی شهرها با توجه به علاقه مردم دیارشان هر کدام رشتهای ورزشی را انتخاب کرده و در آن سرمایهگذاری انجام دادند. کافی است در این زمینه نگاهی بیندازیم به دو رشته بسکتبال و والیبال تا از معضلات تیمداری در این دو رشته محبوب باخبر شویم. سالهاست که این دو رشته ورزشی در ایران به صورت کاملاً حرفهای البته از نظر مبالغ قرارداد برگزار میشود، بسیاری از ستارههای ملیپوش این دو رشته ورزشی از نظر مبلغ قرارداد حالا دیگر چیزی کم از ملیپوشان فوتبال در ایران ندارند. منتها در این بین دو فرق بزرگ بین فوتبال با والیبال و بسکتبال وجود دارد. ابتدا اینکه بسیاری از تیمهای لیگ
برتری در فوتبال به نوعی وابسته به دولت هستند و قطعاً هزینه کردن در آنها بسیار راحتتر است اما تعداد بازیکنان در فوتبال به مراتب بیشتر از دو رشته دیگر است و قطعاً همین عامل باعث میشود هزینهها بالاتر رفته و بخش خصوصی خیلی جرات سرمایهگذاری در فوتبال نداشته باشد. هر چند تجربیات یکی، دو سال اخیر تیمداری در والیبال و بسکتبال هم خیلی خروجی خوبی را برای سرمایهگذاران نداشته است و حالا شاهد عقبنشینی بخش خصوصی از تیمداری در بسکتبال و والیبال در فصل جاری هستیم که انصراف یکی پس از دیگری تیمها از حضور در لیگ حرفهای این دو رشته به معضلی بزرگ تبدیل شده است. در این گزارش به تفکیک به بررسی تیمهایی خواهیم پرداخت که با سروصدای فراوان وارد شدند و بعد از صرف هزینههای فراوان، خیلی زود از کرده خود پشیمان شدند و عطای سرمایهگذاری در ورزش را به لقایش بخشیدند.
خیال راحت تیمهای دولتی
از اوایل دهه 90 شمسی و با رشد قابل توجه والیبال ایران در سطح جهان بود که میل به تیمداری در بین علاقهمندان متمول این رشته فزونی یافت. کافی است نگاهی به تیمهای شرکتکننده در لیگ والیبال در چهار سال گذشته بیندازیم. تیمهای خصوصی که با عقد قراردادهای بسیار سنگین، موفق به جذب ستارههای والیبال شدند اما وقتی راهی برای بازگشت این سرمایههای هنگفت هزینهشده، برای مدیران شاید کارنابلد این تیمها پیدا نشد، خیلی زود از کرده خود پشیمان شده و راه خروج را در پیش گرفتند. مدتهاست که دو باشگاه دولتی پیکان و سایپا به تیمداری در والیبال مشغول هستند اما مدیران این باشگاهها به پشتوانه حمایت دولتی معمولاً با مشکلات مالی مواجه نمیشدند و همین امر کار را برای سایر رقبا سخت میکرد. دیگر بخش دولتی سرمایهگذار در ورزش والیبال، شهرداریها بودهاند که معمولاً هرساله شاهد حضور چند تیم والیبال به اسم شهرداری شهر شرکتکننده در مسابقات بودهایم که آنها هم معمولاً برای تیمداری و هزینه کردن خیلی با مشکل مواجه نبودهاند. به طور مثال تیمهای شهرداری ارومیه، شهرداری تبریز و
شهرداری زاهدان سه تیم حاضر در یکی، دو فصل اخیر لیگ والیبال ایران بودهاند و حتی دو نماینده دیار آذربایجان معمولاً همیشه در فصل نقل و انتقالات، با توپ پر هم حضور داشتهاند. بانکها هم هر از چند گاهی در والیبال سرمایهگذاری میکنند و در حال حاضر تیم نوین کشاورز که زیرمجموعه بانک کشاورزی محسوب میشود هم حالا تبدیل به یکی از تیمهای همیشه حاضر در لیگ والیبال ایران شده است.
انصراف خصوصیها یکی پس از دیگری
شاید بتوان تیم داماش گیلان را پیشقراول پرداخت مبالغ سنگین به ستارههای والیبال دانست که بسیاری از بازیکنان طراز اول والیبال ایران را با مبالغی تقریباً بسیار بیش از حد معمول والیبال جذب کرد. ناکامی داماشیها در فصل اول آنها را مایوس نکرد و این روند در سال دوم هم برای آنها ادامه داشت، قراردادهایی که تا یکی دو سال قبل از آن نهایتاً به 70 و در یکی دو مورد معدود به 100 میلیون میرسید از سوی داماشیها بسیار فراتر رفت و بازیکنانی مانند میرسعید معروف، علیرضا نادی و حمزه زرینی با قراردادی بالای 200 میلیون راهی داماش شدند هر چند که نماینده استان گیلان بهرغم همه این هزینههای گزاف موفقیتی کسب نکرد و از تیمداری در والیبال انصراف داد. دیگر تیمی که در این زمینه به یکباره پا به سوپر لیگ گذاشت، صنایع گیتیپسند اصفهان بود که در سال 1390 با ریخت و پاش فراوان همه نگاهها را به سوی خود جلب کرد. گیتیپسندیها در این زمینه گوی سبقت را از داماش ربودند و بازیکنانی مانند محمد موسوی، فرهاد ظریف، امیر حسینی و مهدی بازارگرد را با قراردادهای حدود 300 تا 400 میلیون به
خدمت گرفتند. کسب مقام پنجمی و بازماندن از حضور در مرحله پلیآف به معنای پایان تیمداری این تیم اصفهانی در رشته والیبال بود. تیم پیشگامان کویر یزد هم دیگر تیمی بود که در فصل نقل و انتقالات در سالهای 1391 و 1392 سر و صدای فراوانی به راه انداخت اما یزدیها همه عمر تیمداریشان بیش از دو سال نبود و از کرده خود پشیمان شدند. از این دست تیمها که با سرمایهگذاری بخش خصوصی وارد لیگ والیبال شدهاند کم نبودهاند اما اتفاقی که برای تیمهای بخش خصوصی در فصل جاری افتاد بسیار ناگوارتر از فصول گذشته بود.
رشد چشمگیر قراردادها
اما بعد از درخشش ملیپوشان والیبال ایران در یک سال اخیر بالطبع مبالغ قرارداد آنها هم پیشرفت قابل ملاحظهای داشته است. رقابت اصلی در فصل نقل و انتقالات سال قبل بین سه تیم متین ورامین، باریج اسانس کاشان و کاله آمل بود؛ که طبق شنیدهها 10 بازیکن ملیپوش در این سه تیم قراردادهایی بین 400 تا 700 میلیون را با باشگاههای خود در فصل قبل منعقد کرده بودند. باریج اسانس کاشان با سرمربیگری مصطفی کارخانه با هزینهای بالغ بر شش میلیارد تومان راهی لیگ شدند اما در پایان چیزی جز ناکامی عایدشان نشد. کاله آمل که در چند سال گذشته یکی از موفقترین تیمهای ایران بوده است هم هزینه قابل توجهی را برای حضور در لیگ در نظر گرفته بود و در پایان به مقام دوم لیگ نائل آمد. متین ورامین هم دیگر تیمی بود که با جذب چهار ستاره ملیپوش در پایان لیگ به مقام قهرمانی رسید؛ اما اتفاق تلخ وقتی رخ داد که دو تیم باریج اسانس و کاله از حضور در فصل جدید لیگ برتر انصراف دادند. باریجیها بدهی باقیمانده از فصل قبل را بهانه کردند و کاله هم سرمایهگذاری برای ساخت ورزشگاه آمل و کمبود بودجه را دلیل این کار
میدانست. این در حالی بود که دو تیم شفق اردکان یزد و نماینده بوشهر که به سوپر لیگ فصل جاری راه یافته بودند هم به دلیل مشکلات مالی از حضور در رقابتها انصراف دادند. همین امر مسوولان فدراسیون را بر آن داشت تا دو تیم سایپا و شهرداری زاهدان را که به دسته پایین سقوط کرده بودند، به لیگ بازگردانند. این در حالی است که در رقابتهای فصل جاری شایعاتی مبنی بر قراردادهای میلیاردی هم به گوش میرسد. طبق اعلام یکی از باشگاههای لیگ برتر هزینه 300میلیونی برای لیگ 1388 به رقمی حدود پنج میلیارد تومان در سال 1392 رسیده است. رقمی که حتی با آن میتوان یک تیم لیگ برتری در فوتبال را اداره کرد، همانطور که چند تیم لیگ برتری فوتبال با هزینههایی بین پنج تا هشت میلیارد تومان اداره میشوند.
اوضاع بد بسکتبال
متاسفانه همه این مشکلات و افزایش هزینهها معطوف به تیمداری در والیبال نیست و این اتفاق تلخ در بسکتبال هم به وقوع پیوسته. داستان افزایش مبالغ قرارداد در تیمهای بسکتبال هم تکرار میشود و لیگ بسکتبال در فصل جاری با شرایط بسیار ناگواری شروع شده است. مقایسهای بین تعداد تیمهای فصل گذشته و فصل جاری لیگ برتر بسکتبال نشان میدهد که شش تیم به دلیل مشکلات مختلف که عمده آنها به مسائل مالی برمیگردد از حضور در فصل جاری انصراف دادهاند. ذوبآهن و فولاد ماهان اصفهان، استقلال زرین قشم، همیاری زنجان، نیروی زمینی تهران و افرا خلیج فارس یکی پس از دیگری از لیگ برتر کنارهگیری کردند. وقتی قراردادهای بازیکنان ملیپوش بسکتبال هم حول و حوش ارقام میلیاردی میچرخید معلوم بود که شاید فقط تیمهایی مانند پتروشیمی بندر امام و مهرام یارای بستن قراردادهایی نجومی را خواهند داشت و تیمهای دانشگاه آزاد، شهرداری گرگان و نفت آبادان هم در ردههای بعدی قرار گرفتند. همین افزایش شدید هزینههای تیمداری باعث شد تا برای اولین بار در تاریخ لیگ بسکتبال تعداد تیمهای شرکتکننده حتی به تعداد
انگشتان دو دست هم نرسد.
عدمحمایت فدراسیونها
چیزی که کاملاً در این میان واضح است عدمحمایت فدراسیونها از تیمهای خصوصی است. وقتی قوانینی مانند حق پخش تلویزیونی، کپیرایت و بسیاری از موارد درآمدزای دیگر در ورزش ما رعایت نمیشود خیلی نمیتوان انتظار داشت تا بخش خصوصی رغبتی بیش از این برای سرمایهگذاری در ورزش داشته باشد. وقتی فدراسیونهای ورزشی مانند والیبال حتی تیمها را از درآمدزایی از تبلیغات محیطی در هنگام پخش مستقیم مسابقاتشان محروم میکنند، حامیان مالی تیمها تنها میتوانند دلخوش به این باشند که نام شرکتهایشان هنگام مسابقات به گوش علاقهمندان به ورزش برسد. این در حالی است که بسیاری از مدیران عامل باشگاهها از حق طبیعی خود در استفاده از اینگونه مسائل هم مطلع نیستند تا فدراسیونها همان اندک درآمد حاصل از مسابقات را هم از باشگاهها دریغ کنند. متاسفانه این معضل معطوف به همین دو رشته ورزشی هم نیست. کافی است سری به ورزش اول ایران یعنی کشتی و لیگ آن بزنیم که هر ساله معدود اسپانسرهایی برای تعدادی کشتیگیر پیدا میشود تا گوش شکستهها در قالب چند تیم، با هم به رقابت بپردازند. باید منتظر ماند و دید
که خصوصیسازی اصولی در ورزش ما چه زمانی به اجرا درخواهد آمد تا بخش خصوصی با خیالی آسوده از صرف هزینه پا به سرمایهگذاری در ورزش بگذارد.
دیدگاه تان را بنویسید