تاریخ انتشار:
سال ۱۳۹۵ در عرصه اجتماعی ایران چه گذشت؟
سال تلخ مصائب
سالی که گذشت برای بسیاری از مردم ایران سال سختی بود؛ سخت از جهت تعدد رخدادهای تلخ و تعداد قربانیان حوادثی که در عرصه اجتماعی رخ داد. یکی از تاثربرانگیزترین این حوادثآتشسوزی ساختمان ۱۷ طبقه پلاسکو در خیابان جمهوری بود.
سالی که گذشت برای بسیاری از مردم ایران سال سختی بود؛ سخت از جهت تعدد رخدادهای تلخ و تعداد قربانیان حوادثی که در عرصه اجتماعی رخ داد. یکی از تاثربرانگیزترین این حوادث آتشسوزی ساختمان 17 طبقه پلاسکو در خیابان جمهوری بود؛ حریقی که صبح روز 30 دیماه آغاز شد، در کمتر از چهار ساعت ساختمان 54ساله را به کوهی از آوار و آتش تبدیل کرد و بر اساس آمارهای رسمی، جان 16 آتشنشان و دستکم شش شهروند حاضر در محل حادثه را گرفت. عملیات آواربرداری از پلاسکوی مخروبه تا 9 روز پس از حادثه ادامه پیدا کرد و در تمام جریان عملیات، دود آتش از این ساختمان به آسمان تهران میرسید. آنچه به حادثه پلاسکو صورتی تراژیک داد، به یأس نشستن امیدی بود که مردم و خصوصاً خانواده قربانیان در روزهای آواربرداری به زنده بیرون آمدن محبوسشدگان از زیر آوار داشتند، اما در نهایت هیچ جانی از آوار نجات نیافت. امیدها خصوصاً با قربانی شدن مظلومانه آتشنشانها به یأس و خشم نشست و از میان مسوولان دستگاههای مختلفی که باید درباره آغاز آتشسوزی، عملیات مهار آتش، عملیات نجات و مدیریت بحران پلاسکو به مردم پاسخ میدادند، هیچ کدام مسوولیت حادثه را به معنای عذرخواهی و
پذیرفتن خطاها و کمبودهای دستگاه متبوعشان بر عهده نگرفتند. آتشنشانی و شهرداری ادعا کردند کمبود تجهیزات نداشتهاند، هرچند اخبار نقیض آن بسیار بود. محمدباقر قالیباف، شهردار تهران، نیز اگرچه برای توضیح درباره مدیریت بحران پلاسکو به مجلس شورای اسلامی و شورای شهر تهران رفت، در هیچ کدام از این جلسات تقصیری را به گردن نگرفت. قالیباف سیزدهم بهمنماه هنگام ارائه گزارش مدیریت بحران حادثه پلاسکو در مجلس شورای اسلامی، عملیات 9روزه آواربرداری ساختمان پلاسکو را با آواربرداری چندماهه برجهای دوقلوی نیویورک پس از حادثه 11 سپتامبر مقایسه کرد و نتیجه گرفت که مدیریت بحران اعمال شده و عملیات آواربرداری در حادثه پلاسکو بسیار خوب و منطبق با استانداردهای جهانی بوده است. او گفت: بخش عملیاتی حادثه 11 سپتامبر در فاز نخست 90 روز و کار آواربرداری نیز هشت ماه طول کشید. کار آواربرداری ساختمان پلاسکو در مدت 9 روز انجام شد، در حالیکه زمان اتمام کار را 10روزه پیشبینی کرده بودیم. این ادعا از جهت قابل مقایسه نبودن ابعاد برجهای دوقلوی نیویورک با ساختمان 17 طبقه پلاسکو و مسائل امنیتی حادثه 11 سپتامبر، واکنشها و انتقادات بسیاری را به
دنبال داشت. از سوی دیگر در حالی که تعدادی از اعضای شورای شهر و نمایندگانی از مجلس از شهردار تهران خواستند بابت حادثه عذرخواهی کند، او در جلسه شورای شهر هم عذرخواهی نکرد و به جای آن گفت: «من از نوکر مردم هم پایینتر هستم و فقط و فقط از مردم به این خاطر که هر روز در هر میدانی پای کار آمدم تا جان بدهم عذرخواهی میکنم و شرمنده مردم هستم که نتوانستم جان خود را در راه خدمت به آنها فدا کنم.» شهردار تهران در این جلسه با انتقاد از عملکرد سایر مسوولان کشور اظهار کرد: «ما در تهران مدعی هستیم کارمان در بین همه شاگردهای تنبل و تجدیدی بهتر است و ما بین تجدیدیها، شاگرد زرنگ هستیم.» از جانب بنیاد مستضعفان هم که به عنوان مالک این بنا موظف بود ایمنی ساختمان را تامین کند، عذرخواهی صورت نگرفت. البته در روزهای نخست حادثه خبری مبنی بر قبول مسوولیت و عذرخواهی محمد سعیدیکیا، رئیس بنیاد مستضعفان، منتشر شد، اما این خبر بلافاصله از سوی مرکز روابط عمومی بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی تکذیب شد. در نهایت تا این لحظه از جانب هیچ یک از مسوولان توضیح قابل قبولی به مردم و خانوادههای جانباختگان ارائه نشده و به نظر میرسد افکار عمومی
جریحهدار باقی مانده است. با توجه به اطلاعرسانیهای ضدونقیض اولیه درباره جزئیات حادثه، سوالات بسیاری درباره چرایی و چگونگی رخدادن آتشسوزی و فروریختن ساختمان پلاسکو باقی مانده است. البته عبدالرضا رحمانیفضلی، وزیر کشور، گفته است: «موضوع آتشسوزی و ریزش ساختمان پلاسکو در حال بررسی است و بعد از اینکه همه دستگاهها گزارشها دادند و بررسی نهایی شد و مقصران شناسایی شوند حتماً برخورد لازم با آنها میشود.» بر اساس ادعای وزیر کشور، «همه شواهد نشان میدهد علت اولیه، اتصال برق بوده است.» هنوز به صورت رسمی جزئیات بیشتری در این باره در دسترس نیست، هرچند رئیسجمهور 9 بهمنماه گروهی از استادان دانشگاه را در قالب «هیات ویژه گزارش ملی بررسی حادثه ساختمان پلاسکو» مامور کرد ظرف دو ماه «گزارش ملی» این حادثه را جهت اطلاع مردم ایران منتشر کند.
سفر سربازان به دره مرگ
اما قربانیان پلاسکو تنها قربانیان حوادث سال 95 نبودند. بامداد روز دوم تیرماه در محور سیرجان- نیریز در استان فارس، یک دستگاه اتوبوس از مسیر خود خارج شد و به دره سقوط کرد. 13 تن از 20 قربانی این سانحه دردناک سربازان نیروی زمینی ارتش بودند؛ سربازانی که بنا به اعلام ارتش جمهوری اسلامی ایران همگی سربازان لیسانس وظیفه و در سالهای ۷۱ و ۷۲ متولد شده بودند. این جوانان برای گذراندن دوره آموزشی به پادگان 05 کرمان اعزام شده بودند و پس از طی دوران آموزشی با اتوبوس عازم استان فارس بودند؛ اتوبوس فرسودهای که حامل 55 مسافر بود با رانندهای که کهولت سن داشت و با سرعت زیاد به سوی دره مرگ میراند. راننده، کمک رانندهها و چند تبعه افغان نیز در این حادثه جان باختند، اما قربانی شدن سربازان وظیفه عاطفه عمومی را جریحهدار کرد خاصه آنکه عکس سلفی از جمع این سربازان نیز در فضای مجازی با عنوان آخرین سلفی سربازان دست به دست میشد. البته پس از چند روز گفته شد همه سربازان حاضر در عکس قربانی نشدهاند، اما این عکس آخرین سلفی آنها هنگام پایان دوره آموزشی بوده است. تنها حادثه منجر به مرگ سربازان در سال 1395 این سانحه دردناک نبود. چندین
مورد از حوادث دیگری که جان سربازان را گرفتند، تیرماه رخ داد. شانزدهم تیرماه در مرزهای شرقی کشور، چهار مرزبان شامل یک گروهبان یکم و سه سرباز در درگیری با اشرار مسلح که گفته شد اعضای یک گروه تروریستی بودهاند، به شهادت رسیدند. نوزدهم تیرماه نیز در شهرستان گرگان یک مجرم سابقهدار با ضربات چاقو جان یک سرباز وظیفه را گرفت. بیستم تیرماه هم معاون اجتماعی فرمانده انتظامی استان کرمان از شهادت یک سرباز در درگیری با اشرار مسلح در جنوب استان کرمان خبر داد. سوم اسفندماه نیز در حادثهای دیگر سرباز 19ساله هنگ مرزی ارومیه حین انجام ماموریت بر اثر سقوط بهمن جان باخت.
زیر آوار برف
سقوط بهمن در سال 1395 قربانیان دیگری هم داشت. در یکی از دردناکترین موارد، نهم بهمنماه کولبرهایی که در مرزهای غربی کشور با کیلومترها پیادهروی و کوهپیمایی، اجناس و اقلامی را از آن سوی مرزها به دوش میکشند و به داخل کشور میآورند تا نانی به کف آورند، زیر بهمن مدفون شدند و برابر آمارهای اعلامشده، دستکم چهار تن از آنها جان باختند. این حادثه علاوه بر غمانگیز بودن به دلیل از دست رفتن جان چهار انسان، از جهت یادآوری محرومیتهای بیشمار مردم این مناطق نیز اندوهی مضاعف به دنبال داشت و البته مسوولان هم برای پیگیری وضعیت معیشتی مردمی که از سر فقر به کولبری روی آوردهاند، وعدههای بسیار دادند. تقریباً همزمان با قربانی شدن کولبران در بهمن، دو سیمبان 22 و 23 ساله نیز که به صورت پیمانکاری با اداره برق سروآباد کار میکردند، وقتی مشغول تعمیر برق در مسیر سروآباد به اورامان بودند، در گردنه ژالانه به علت سقوط بهمن جان خود را از دست دادند.
ملاقات مرگبار دو قطار
فهرست حوادث مرگبار سال 1395 بلند است. یکی از تکاندهندهترین این حوادث برخورد دو قطار مسافربری در محور سمنان-دامغان بود که 42 کشته و بیش از 100 مجروح بر جای گذاشت. در این حادثه تلخ که صبح سرد روز پنجم آذرماه رخ داد، قطار سمنان- مشهد از پشت به قطار تبریز- مشهد برخورد کرد، در حالی که قطار تبریز-مشهد ساعتی پیش از سانحه، به علت یخزدن ترمز در ریل متوقف شده بود. لوکوموتیوران نیز توقف قطار و علت آن را به کنترل ترافیک شاهرود گزارش کرده بود. در این حادثه شماری از واگنها از خط خارج یا دچار آتشسوزی شدند. درباره علت بروز این سانحه از لحظات آغازین وقوع گمانهزنیهای بسیاری صورت گرفت، اما بر اساس گزارش ایرنا، اکبر ترکان، مسوول کمیته ویژه بررسی حادثه برخورد دو قطار در استان سمنان، اعلام کرده است: «بر اساس بررسیهای انجامشده مقصر اصلی حادثه سمنان مامور و متصدی سی.تی.سی (کنترل ترافیک) ایستگاه شاهرود است. بررسی همه جوانب این حادثه نشان میدهد علت وقوع حادثه، خارج کردن قطار از حالت کنترل خودکار بوده است که آن را به حالت کنترل دستی گذاشته بودند.» این مقام مسوول همچنین گفته است: «عمدی در این کار وجود نداشته و خطای
حرفهای صورت گرفته است.» تنها یک روز پس از وقوع این حادثه دلخراش، محسن پورسیدآقایی، مدیرعامل شرکت راهآهن، در گفتوگوی خبری تلویزیون، از سمت خود استعفا کرد، عباس آخوندی، وزیر راه و شهرسازی، نیز طی پیامی جان باختن قربانیان این حادثه را به مردم استان آذربایجان تسلیت گفت و به دلیل وقوع این حادثه از مردم این استان، تمام مردم ایران و خانوادههای آسیبدیده پوزش طلبید.
از میان مسوولان دستگاههای مختلفی که باید درباره آغاز آتشسوزی، عملیات مهار آتش، عملیات نجات و مدیریت بحران پلاسکو به مردم پاسخ میدادند، هیچ کدام مسوولیت حادثه را به معنای عذرخواهی و پذیرفتن خطاها و کمبودهای دستگاه متبوعشان بر عهده نگرفتند.
وداع با زائران اربعین
یک روز قبل از حادثه قطار، یعنی روز چهارم آذرماه، بر اثر وقوع انفجاری در یک پمپ بنزین در شوملی واقع در جنوب حله مرکز استان بابل عراق، دهها تن از زائران در حین بازگشت از سفر اربعین، کشته و زخمی شدند. بر اساس گزارش ایرنا، این حادثه بر اثر حمله تروریستی انتحاری داعش رخ داد و در میان قربانیان آن زائران ایرانی، افغان و عراقی وجود داشت که به دلیل سوختگی شدید اجساد، شناسایی آنان و تعیین هویتشان در محل امکانپذیر نبود. در این حادثه دهها تن قربانی شدند که اغلب آنها متعلق به استان خوزستان بودند. یک جسد شناساییشده و 70 جسد شناسایینشده برای تشخیص هویت به ایران منتقل شدند. حدود دو هفته پیش از این حادثه دردناک، 28 زائر دیگر هم در حادثه سقوط اتوبوس حامل زائران اربعین استان یزد به دره در داخل ایران قربانی شدند. حوادث رانندگی منجر به مرگ محدود به همین حوادث نیست. به گفته اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیسجمهور، میزان قربانیان تصادفهای رانندگی حدود 16 هزار نفر در سال است.
خداحافظی خودخواسته با زندگی
از دیگر حوادث منجر به مرگ که سال 1395 چندین مورد از آن رخ داد، خودکشی بود. مشهورترین مورد آن که یازدهم اردیبهشتماه رخ داد، خودکشی مردی 65ساله در پل عابر خیابان میرداماد بود. ساعت 5 عصر بود که این مرد خود را از پل میرداماد حلقآویز کرد و در مقابل چشم عابران جان باخت. تصویر حلقآویزشده او یکی از تکاندهندهترین عکسهای سال 1395 بود. در میان خبرهای خودکشی یکی از عجیبترین موارد سال، خودکشی همزمان دو دختر نوجوان 13 و 14ساله بود که یک روز داغ مردادماه، دست در دست همدیگر، خودشان را از طبقه ششم ساختمان به پایین پرتاب کردند و به گفته بازپرس قبل از مرگ با دوربین گوشیهایشان دوتایی سلفی گرفتند. در حادثهای دیگر صبح روز 19 دیماه، مردی جوان با ورود به حریم ریلی مترو اقدام به خودکشی کرد. در گزارش خبرگزاریها آمده بود که این فرد بهدلیل ورود عامدانه و تجاوز به حریم ریلی در ایستگاه مترو دانشگاه شریف، دچار حادثه شده، اما مدیر روابط عمومی اورژانس تهران گفت: درباره اینکه علت این حادثه خودکشی بوده یا خیر، کارشناسان مربوطه باید اظهارنظر کنند. سال 1395 علاوه بر خودکشی، حوادث متعددی در مترو رخ داد. در یکی از این حوادث که
روز 11 مهرماه رخ داد، دختری 31ساله در ایستگاه مترو شادمان هنگام ورود قطار به ایستگاه بر اثر برخورد سرش با قطار جان باخت. یک روز بعد مردی 65ساله در ایستگاه میدان شهدا در اثر برخورد با قطار جانش را از دست داد. هشتم اسفندماه نیز مرد جوانی با ورود غیرمجاز به حریم ریلی مترو واقع در ایستگاه تئاتر شهر جان خود را از دست داد.
حوادث متعدد دیگری هم برای کارگران در مترو رخ داد. در یکی از این حوادث کارگری حین انجام کار در خط 5 مترو تهران در نزدیکی ایستگاه چیتگر به دلیل ورود به حریم ریلی دچار سانحه شد و درگذشت. ریزش در تونل مترو کیانشهر نیز به مرگ سه کارگر منجر شد. حادثهای مشابه نیز در مترو در حال احداث قم به مرگ چند کارگر منجر شد. در حادثهای دیگر در فرونشست زمین در حوالی مترو خیابان قیام پایتخت یک آتشنشان و یک کارگر افغان جان باختند. نشست زمین چند حادثه دیگر نیز در نقاط دیگری از تهران به دنبال داشت. علاوه بر اینها، در حادثه دیگری که صبح یکی از روزهای خردادماه در تهران رخ داد، بر اثر برخورد تجهیزات حفاری مترو با یکی از لولههای انتقال گاز، آتشسوزی شدیدی رخ داد که به مرگ دو کارگر حفار مترو و وارد شدن خسارت چندصد میلیون تومانی به تاسیسات منطقه منجر شد.
قتل ستایش دخترک ششساله افغان در یکی از روستاهای ورامین نیز یکی دیگر از اخبار دردناک سال بود. در این حادثه ستایش به دست پسر 17ساله همسایه قربانی شد که پس از تجاوز او را کشت و جسدش را با اسید سوزاند. این جنایت در فضای مجازی واکنشهای بسیاری به دنبال داشت و نگرانیهایی درباره واکنش مسوولان به این حادثه به دلیل افغان بودن مقتول مطرح شد. در یکی از ماههای پایانی سال حکم اعدام قاتل هم صادر شد.
فهرست حوادثمرگبار سال ۱۳۹۵ بلند است. یکی از تکاندهندهترین این حوادثبرخورد دو قطار مسافربری در محور سمنان - دامغان بود که ۴۲ کشته و بیش از ۱۰۰ مجروح بر جای گذاشت. در این حادثه تلخ که صبح سرد روز پنجم آذرماه رخ داد، قطار سمنان - مشهد از پشت به قطار تبریز - مشهد برخورد کرد.
مردگان این سال
مرگ چند تن از هنرمندان هم از دیگر رخدادهای غمانگیز سال بود. سال 1395 هم مانند سالهای دیگر، مرگ هنرمندان بسیاری را با خود برد. از داوود رشیدی، بازیگر تئاتر و سینما، که صبح روز پنجم شهریورماه در 83سالگی با ایست قلبی درگذشت تا دنیا فنیزاده، عروسکگردان خاطرهانگیزترین عروسکهای سینما و تلویزیون، که صبح روز هشتم دیماه بر اثر بیماری سرطان 49ساله از دنیا رفت. پرویز کلانتری، نقاش و تصویرگری که تصاویر بسیاری از کتابهای درسی دهه 60 اثر او بود نیز 31 شهریورماه در 85سالگی بر اثر عارضه مغزی و قلبی درگذشت. همچنین حسن جوهرچی، بازیگر تلویزیون، 15 بهمنماه در 47سالگی بر اثر بیماری کبد از دنیا رفت و اصغر بیچاره، قدیمیترین عکاس سینمای ایران که در برخی فیلمهای سینمایی نیز ایفای نقش کرده بود، 23 خردادماه در 86سالگی در آمریکا از دنیا رفت. دو روز پیش از آن هم حبیب محبیان، خواننده و آهنگساز پیشکسوت موسیقی پاپ، که چند سال پیش به ایران بازگشته بود و در رامسر زندگی میکرد، در ٦٣سالگی بر اثر ایست قلبی از دنیا رفت. همچنین فرهنگ شریف، نوازنده پیشکسوت تار در ۸۵سالگی در تهران از دنیا رفت. جعفر والی، هنرمند پیشکسوت تئاتر و
سینما نیز 27 آذرماه همین سال در 83سالگی درگذشت. کاظم افرندنیا، بازیگر؛ ایران بزرگمهریراد، دوبلور و گوینده؛ مهین کسمایی، دوبلور؛ و ایران شاقول، گوینده خبر، از دیگر درگذشتگان این سال بودند. اما یکی از غمانگیزترین و البته پرماجراترین مرگهای سال 1395 درگذشت عباس کیارستمی بود. این کارگردان بلندآوازه که از اسفندماه سال 1394 برای انجام عمل جراحی روده در بیمارستان بستری شده بود، بهار سال 1395 چهار بار تحت عمل جراحی قرار گرفت و طی یکی از این عملها دچار خونریزی و بعد عفونت شد. او در نهایت ترجیح داد برای ادامه درمان به فرانسه برود. کیارستمی هشتم تیرماه از ایران رفت، اما 14 تیرماه در ۷۶سالگی در فرانسه از دنیا رفت. پیکر این هنرمند را برای تشییع به ایران آوردند و مردم نیز در مراسمی باشکوه فیلمساز محبوبشان را به خانه ابدیاش بدرقه کردند. اما این پایان ماجرا نبود. خانواده کیارستمی و سینماگرانی مانند داریوش مهرجویی بهشدت از روند درمان این فیلمساز در ایران گلایهمند بودند و فرزند این هنرمند از بیمارستان جم و پزشک معالج پدرش شکایت کرد. در نهایت نیز تیم درمان در چهار محور مقصر شناخته شد. اما در این سال خطاهای پزشکی
دیگری هم رخ داد. در یکی از عجیبترین این موارد، یک متخصص زنان و زایمان در بیمارستانی در اصفهان به جای خارج کردن کیست از شکم بیمارش به اشتباه تنها کلیه این دختر جوان را از بدنش خارج کرد. در موردی دیگر از خطای پزشکی که باز هم در اصفهان رخ داد، کودکی دوساله که هنگام تولد از ناحیه تاندون دست راست آسیب دیده بود، تحت عمل جراحی قرار گرفت، اما پزشک معالج به اشتباه دست چپ او را عمل کرد. سپس اعلام شد پزشک جراح خطای خود را پذیرفته و جبران کرده است.
هوای خاکی خوزستان
حال محیط زیست ایران هم در سال 1395 چندان خوش نبود. هجوم ریزگردها و گردوخاک به آسمان خوزستان و سیستان و بلوچستان از مرز بحران عبور کرد. بهمنماه این سال چند هفته پیاپی رنگ آبی از آسمان اهواز رخت بربسته بود و مردم خوزستان به جای هوا، خاک استشمام میکردند و بر اساس یکی از آخرین گزارشهایی که از وضعیت هوای اهواز ارائه شد، روز هشتم بهمنماه میزان آلودگی هوا در اهواز به بیش از 66 برابر حد مجاز رسید. اما چون این بحران زاییده سالیان سال سیاستهای نادرست داخلی و مشکلات منطقهای است، هیچ راهکار یکشبه و یکروزهای هم برای آن پیدا نشده است. معاون دبیر کل و رئیس برنامه محیط زیست سازمان ملل اعلام کرد که مراکز توفان غبار در دست داعش است. البته درباره منشأ این گردوخاک اظهارات مختلف دیگری هم مطرح میشود. مثلاً همایون یوسفی، نماینده مردم اهواز در مجلس، درباره منشأ داخلی این پدیده نیز هشدار داد و با اعلام این موضوع که «طبق برآوردها پدیده ریزگردها در استان خوزستان ۳۵ درصد منشأ داخلی و ۶۵ درصد منشأ خارجی دارد»، گفت: «هفت کانون در داخل کشور برای ریزگردها شناسایی شده که شامل 350 هزار هکتار است. اگر این کانونها کنترل شود 40 تا
50 درصد گردوغبار در استان کاهش مییابد، این کانونهای داخلی در دسترس خودمان است که اگر بتوانیم آنها را کنترل کنیم گام مهمی در این زمینه برداشته شده است. برای کنترل کانونهای خارجی هم نیازمند عزم دستگاه دیپلماسی خارجی هستیم که باید فعال شود.» مشکلات زیرساختی استان خوزستان بحران گردوغبار را به بحرانهای دیگری برای این مردم پیوند زد؛ هجوم گردوخاک بیسابقه در کنار افزایش رطوبت هوا باعث شد سیستمهای عایق شبکه برق تبدیل به هادی شوند و جرقههای زیاد باعث از مدار خارج شدن تاسیسات و قطع برق در استان خوزستان شد. قطع برق در ساعات قابل توجهی با قطع آب نیز همراه بود و مشکلات مردم را مضاعف کرد. بحران گردوغبار محدود به خوزستان نبود، سیستان و بلوچستان هم در این سال روزهای پیاپی دچار بحران گردوخاک بود و نیمه اول سال در یک مورد، چند صد روستای این استان زیر غبار مدفون شدند. دریاچه خشکیده هامون و تالاب رو به مرگ جازموریان نیز که روزی منابع زندگیبخش بودند، با خشکسالیهای پیدرپی، به منابعی برای
گردوغبار آزاردهنده در این مناطق تبدیل شدهاند. وضعیت تالابها در بسیاری از نقاط کشور بحرانی شده است. 29 آذرماه معصومه ابتکار، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست، گفت: «از 14 تالاب استان فارس 12 تالاب خشک و بیجان هستند.» در این شرایط که بارندگی میتوانست برای مردم خوشحالکننده باشد، بارش شدید باران زمستانی ابتدا در استان سیستان و بلوچستان و سپس در استان فارس به سیلی ویرانگر منتهی شد که خسارتهای بسیاری به واحدهای مسکونی و زیرساختهای این مناطق وارد کرد. با بارشهای گسترده در برخی مناطق جنوبی استان فارس، بارش 400 میلیمتر باران در مدت پنج شبانهروز ثبت شد. این بارشها اما جدا از خسارتهای سنگینی که به دنبال داشت، به تالابهای رو به احتضار جانی دوباره بخشید، در دومین روز اسفندماه، حمزه ولوی، مدیرکل محیط زیست استان فارس، از بازگشت حیات به بسیاری از تالابهای استان خبر داد و گفت: «بعد از بارندگیهای خوب روزهای گذشته خوشبختانه دریاچه مهارلو تا 70 درصد سطحی و 40 درصد حجمی آبگیری کرده است. دریاچه بختگان بعد از یکدهه تجربه خشکی کامل، بعد از بارندگی اخیر حدود 40 تا 50 درصد سطحی و 20 درصد حجمی آبگیری کرده است. دریاچههای
هیرم و هرم نیز از وضعیت خوبی برخوردار است.» این مقام مسوول در گفتوگو با ایسنا تاکید کرد: «این موضوع به معنای پایان یافتن بحران برای دریاچههای فارس و تالابهای این استان نیست، بلکه باید در الگوهای درازمدت، دستورالعملهایی را دنبال کنیم تا شاهد بازگشت کامل حیات به اکوسیستم آبی تالابهای فارس باشیم.» این خبر با وجود اینکه کارشناسان آنها را مسکنهایی کماثر میدانند، خوشحالکننده بود. همانطور که خبر افزایش 12 سانتیمتری تراز آبی دریاچه ارومیه که روز بیستم بهمنماه منتشر شد نسبت به روز مشابه سال قبل، خوشحالکننده بود.
خبر ناراحتکننده اما کشته شدن سه محیطبان اوایل تیرماه به فاصله دو روز از هم در منطقه حفاظتشده هرمزگان و پارک ملی بمو بود؛ محیطبانانی که برای دفاع از خود و طبیعت در مقابل حملههای شکارچیان تنها اجازه حمل سلاح داشتند و نه اجازه شلیک؛ مسالهای که باعث میشود محیطبان اگر شلیک نکند، کشته شود و اگر شلیک کند، به جرم قتل دستگیر و اعدام شود. اما در یکی از روزهای آخرین ماه سال، معصومه ابتکار از تصویب لایحه حمایت از محیطبانان و جنگلبانان در هیات دولت خبر داد و در یکی از شبکههای اجتماعی نوشت: «در این ماده واحده آمده محیطبانان و جنگلبانان از حیث مسوولیت جزایی و مدنی، دیه و جبران خسارت در قبال صدمات و ضرر و زیانی که در جهت انجام وظیفه متحمل میشوند و کمک مالی به آنان و خانوادهشان مشمول مواد 12 تا 15 قانون بهکارگیری سلاح هستند.» مساله دیگری که رئیس سازمان حفاظت محیط زیست در این سال پیگیر آن بود و دربارهاش هشدار داد، قاچاق خاک ایران در جزیره هرمز بود.
پناه بردن به گورستان
سال 1395 مساله کارتنخوابها مانند سالهای پیش ادامه داشت، اما پدیده جدیدی که در این سال از آن پردهبرداری شد، پدیدهای بود به نام گورخوابی. روزنامه «شهروند» از این پدیده تکاندهنده گزارشی نوشت که واکنشهای بسیاری برانگیخت. گورخوابها 50 بیخانمان بودند که در گورستان نصیرآباد باغستان در حومه شهریار زندگی میکردند؛ بیخانمانهایی که از سرمای زمستان به درون گور پناه برده و در قبرهای آمادهشده برای تدفین مردگان میخوابیدند. در بخشی از این گزارش جزئیات وضعیت گورخوابها این طور تشریح شده بود: «عدهای درون گورستان و در قبرهای از پیش آمادهشده و چندین خانواده در اطراف گورستان، در منطقه بلوکزنی و زیر کانال در چادر زندگی میکنند. در درون گورستان، ۳۰۰ گور از پیش آماده وجود دارد که ۵۰ کارتنخواب دستکم ۲۰ گور را اشغال کردهاند. در هر گور یک نفر و گاهی هم سه تا چهار نفر زندگی میکنند.» گزارشگر به نقل از نگهبان دم در گورستان هم نوشته بود: «یک ماهی هست کارتنخوابها، بهخصوص شبها، در بعضی از این قبرها شب را به صبح میرسانند. آن اوایل که آمدند اینجا، بیرونشان کردیم اما هم تعدادشان زیاد است هم جای دیگری ندارند که
بروند. دیوار گورستان کوتاه است، بیرونشان هم کنیم از دیوار میآیند. نیروی انتظامی هم که میآید، متفرق میشوند. تعدادیشان را هم گرفتهاند و بردهاند کمپ. خیلیهاشان از کمپ فرار میکنند و دوباره برمیگردند. تقریباً همه معتادند. دو زن و یک بچه هشتساله هم هست که آنها هم معتادند.» واکنش اصغر فرهادی، کارگردان سینما، به مساله گورخوابها یکی از پربازتابترین واکنشها به این موضوع بود. فرهادی در نامهای خطاب به رئیسجمهوری نوشت: «امروز گزارش تکاندهنده زندگی مردان، زنان و کودکانی را که در گورهای یکی از قبرستانهای اطراف تهران شبهای سرد را به صبح میرسانند، خواندم و اکنون سراسر وجودم شرم است و بغض. به بهانه این نامه به شما، قصد دارم همه آنان که در این سرزمین و در این سی و چند سال مسوولیتی داشته و دارند را سهیم این شرمساری کنم.» حسن روحانی، رئیسجمهوری، نیز در یکی از سخنرانیهایش با اشاره به موضوع گورخوابها و نامهای که اصغر فرهادی در این زمینه به او نوشته بود، بر ضرورت دست برداشتن از اختلافات و یکپارچگی برای حل مشکلات اساسی کشور تاکید کرد. پس از گزارش اولیه، روزنامه «شهروند» گزارش دیگری از وضعیت گورستان
نصیرآباد منتشر کرد و از خالی شدن گورستان از بیخانمانها خبر داد؛ بیخانمانهایی که مسوولان مختلف وعدههای مکرر دادند که به وضعیتشان رسیدگی کنند.
تجمع به نام کوروش
یکی دیگر از وقایع واکنشبرانگیز سال تجمع تعداد قابل توجهی از مردم در محوطه باستانی پاسارگاد بود. این تجمع هفتم آبانماه به مناسبت روز کوروش در کنار آرامگاه این پادشاه هخامنشی برگزار شد و تصاویر و فیلمهایی از آن در فضای مجازی منتشر شد که نشان میداد مردم در محوطه باستانی پاسارگاد با سر دادن شعارهایی به کوروش و تاریخ ایران اظهار علاقه و احترام میکنند؛ این اظهار علاقه البته به مذاق برخی خوش نیامد و حتی برخی از شرکتکنندگان به دلیل شعارهای سرداده شده مستحق دستگیری دانسته شدند. سه روز بعد، علی صالحی، دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان فارس، از دستگیری عوامل اصلی تجمع در پاسارگاد فارس خبر داد و گفت: اقدامات این افراد پیش از این از سوی دستگاههای امنیتی، اطلاعاتی و انتظامی مورد رصد قرار گرفته بود. پس از انجام تحقیقات لازم، لیدرها و سرشاخههای اصلی این تجمع که به سر دادن شعارهای هنجارشکنانه و ضدارزشها اقدام کرده بودند، دستگیر شدند.
چند ماه پیش از این واقعه، تجمع خبرساز دیگری هم رخ داد که از قضا آن هم با نام کوروش گره خورده بود. ماجرا از این قرار بود که عدهای از دانشآموزان متولد دهه 80 طی قراری اینترنتی تصمیم گرفتند پایان امتحانات خردادماه خود را با قدم زدن در مجتمع کوروش جشن بگیرند. تبلیغات مربوط به این تجمع نیز در اینستاگرام با هشتگهای مربوطه منتشر میشد. روز جشن که رسید، تعداد دانشآموزان حاضر در جشن آنقدر زیاد شد که ماموران حراست مجتمع تجاری کوروش میهمانان را به بیرون هدایت کردند و مغازهها را بستند. نیروی انتظامی هم از راه رسید و با متفرق کردن بچهها این جشن فارغالتحصیلی به پایان رسید.
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
در واپسین روزهای سال 1394 محمدرضا شجریان کنسرت نوروزی خود در کشور ارمنستان را لغو کرد. این استاد شهیر آواز که چند سال است اجازه برگزاری کنسرت در ایران را ندارد، با انتشار بیانیهای درباره لغو کنسرت دوازدهم فروردینماه خود در شهر ایروان ارمنستان اعلام کرد که پزشک معالجش موردی را در امآرآی اخیرش مشاهده کرده و قاطعانه از او خواسته سفرش را لغو کند و برای شش تا هشت هفته به معالجه و درمان مورد دیدهشده بپردازد. شجریان در میان بهت و ناراحتی طرفدارانش با انتشار ویدئویی ضمن تبریک سال نو، از حضور میهمانی خبر داد که 15 سال است همنشین اوست. با توجه به اظهارات و تغییر ظاهر این هنرمند در آن ویدئو، خبر بیماری سرطان بهسرعت منتشر شد. علاقهمندان شجریان و آواز و موسیقی ایرانی در تمام طول سال اخبار مربوط به روند درمانی این هنرمند در داخل و خارج از ایران را که اغلب از جانب فرزندانش منتشر شده، پیگیری و برای این استاد آواز آرزوی سلامتی کردهاند. اوایل اسفند همایون شجریان، فرزند هنرمند محمدرضا شجریان، اعلام کرد: «فعلاً امکان به صحنه آمدن پدرم وجود ندارد و همه ما منتظریم این مسیر به خوبی و خوشی طی شود.»
دومین اسکار و اولین گرمی
خبرهای خوش برای هنر ایران هم در ماههای پایانی سال رسید. زمستان این سال آلبوم «Sing Me Home» به سرپرستی «یو یوما» و نوازندگی «کیهان کلهر» توانست پنجاه و نهمین دوره جوایز «گرمی» جایزه بهترین موسیقی جهانی را از آن خود کند. این آلبوم کار مشترک هنرمند چینیـآمریکایی و گروه «جاده ابریشم» است که از همراهی کیهان کلهر کمانچهنواز مشهور ایرانی هم بهره میبرد. این ششمین نامزدی «گرمی» برای کمانچهنواز مشهور ایرانی محسوب میشد، اما با کسب جایزه بهترین موسیقی جهانی برای این گروه، برای نخستین بار این اتفاق برای یک نوازنده ایرانی رخ داد. فیلم «فروشنده» ساخته اصغر فرهادی نیز که آبانماه در سینماهای کشور اکران شد و مورد استقبال گسترده مخاطبان ایرانی قرار گرفت، در سطح جهانی نیز توجهات را به خود جلب کرد و دومین اسکار فیلم غیرانگلیسیزبان اسکار را برای اصغر فرهادی که پیش از این نیز همین جایزه را برای فیلم «جدایی نادر از سیمین» دریافت کرده بود، به ارمغان آورد. در مراسم اهدای جوایز اسکار که در لسآنجلس برگزار شد، از عباس کیارستمی، کارگردان فقید ایرانی، نیز در بخش یادبود درگذشتگان یاد شد. گرامیداشت یاد کیارستمی در اسکار در
حالی صورت گرفت که چندی پیش از این مراسم، جشنواره فیلم فجر در داخل ایران بدون اشارهای به زندهیاد کیارستمی برگزار شد. این کارگردان ایرانی که در سطح جهانی مورد توجه بود، همانطور که در زمان حیاتش چندان مورد توجه جشنواره فجر نبود، پس از مرگ نیز از یاد این جشنواره رفت. اما از یاد نباید برد که سال گذشته در بخش بینالملل جشنواره فیلم فجر در مراسمی از او تقدیر شد؛ تقدیری که خود زندهیاد کیارستمی نیز از آن شگفتزده شد. او در سخنان کوتاهی گفت: «هیچگاه تصور نمیکردم که جشنواره فیلم فجر این لطف را به من و به این سینمای مهجور داشته باشد. اصلاً انتظار چنین کاری را نداشتم و نمی دانم که از حجتالله ایوبی، رئیس سازمان سینمایی، باید تشکر کنم یا از او شاکی باشم که عادتهای دیرینه ما را بر هم زده است زیرا طی این سالها من به این بیمهریها عادت کرده بودم.» بیمهری به کیارستمی در سیوپنجمین جشنواره فیلم فجر اما یکی از انتقادهای بسیاری بود که به این جشنواره وارد شد؛ انتقادهایی که اولین آنها انتقاد از حذف فیلمهای کیانوش عیاری و شهرام مکری از بخش مسابقه جشنواره فیلم فجر بود.
عبور از محدودیتهای ورزشی
اما در سال 1395 عرصه ورزشی ایران شاهد چه اتفاقاتی بود؟ در این سال ایران در کشتی، تکواندو، شمشیربازی، سوارکاری و فوتبال ساحلی موفقیتهای قابل توجهی به دست آورد و ورزش فوتبال هم همچنان با حاشیههایش بخش قابل توجهی از افکار عمومی را به خود جلب کرد. اما شاید یکی از مهمترین رویدادهای ورزشی که پیامهای غیرورزشی قابل توجهی داشت مربوط به مسابقات جهانی کشتی بود. در مسابقات جهانی کشتی با برگزاری بدون حاشیه این مسابقات در کرمانشاه، مردم و مسوولان این استان نشان دادند که تنها تهران در عرصه ورزشی کشور قابل اتکا نیست. نبود نارضایتی از سوی تیمها نیز خود نشان داد که استان کرمانشاه از فرصت برگزاری مسابقات به خوبی بهره برده است. در کنار این، پیامهای سیاسی این مسابقات نیز آن را نسبت به دیگر مسابقات بینالمللی ورزشی در ایران متفاوت کرد. تشویق کشتیگیران آمریکایی از سوی تماشاگران ایرانی و تشکر جردن باروز، کشتیگیر سرشناس آمریکایی و از قهرمانهای مسابقات جهانی و المپیک، از مردم ایران به زبانفارسی از جمله اتفاقات خاص این مسابقات بود. همسر جردن باروز هم از مردم ایران به خاطر احترام به همسرش تشکر کرد.
از دیگر اتفاقهای ورزشی که پیامهایی فراتر از عرصه ورزش داشت، مدالآوری اولین زن ورزشکار ایرانی در مسابقات المپیک بود. اواخر مرداد ماه سال 1395 پس از موفقیت کیمیا علیزاده در مسابقات تکواندو، سایتهای خارجی مختلفی به مدالآوری او در المپیک سال 2016 پرداختند. سایت «یاهو اسپورت» نوشت: «کیمیا علیزاده پنجشنبه شب تاریخسازی کرد و مدال برنز منفی 57 کیلوگرم رقابتهای تکواندو را کسب کرد. او با این کار اولین زن ایرانی شد که در بازیهای المپیک مدال کسب کرده است. این مساله میتواند نشانگر بهتر شدن شرایط زنان در ایران باشد. علیزاده نیز در حرفهای خود اشاره کرده که با این موفقیت برای دختران ایرانی خوشحال است.»
اما این موفقیت علیزاده تنها سهم زنان در موفقیتهای ورزشی ایران در سال 1395 نبود. مهر ماه این سال، ساره جوانمردی، دارنده دو مدال طلای تیراندازی بازیهای پارالمپیک ۲۰۱۶ ریو به عنوان برترین ورزشکار زن جهان در ماه سپتامبر انتخاب شد. در اسفندماه این سال هم زهرا نعمتی، دارنده دو مدال طلا و یک نقره پارالمپیک، بهترین کماندار زن معلول در جهان شناخته شد. با وجود چنین موفقیتهایی از سوی زنان ورزشکار ایرانی که نشان دادند موفقیتهای ورزشی تنها برای مردان نیست، اما آنها در سال 1395 همچنان شاهد ممنوعیت ورود به استادیومهای فوتبال مردان بودند. البته در اواخر بهمنماه سال 1395 مجوز ورود زنان به محل برگزاری رقابتهای جهانی والیبال ساحلی کیش صادر شد تا آنها برای اولین مرتبه بتوانند چنین مسابقاتی را از نزدیک شاهد باشند. این اتفاق در ورزش ایران نیز نشان داد که ممنوعیت برای ورزشها بهتدریج میتواند کمرنگ و کمرنگتر شود.
از سوی دیگر موفقیتهای ورزشکاران ایران در رشتههای شمشیربازی و سوارکاری در کنار تکواندو و کشتی نیز نشان داد که ورزش تنها فوتبال نیست. مجتبی عابدینی، شمشیرباز ایرانی، در نیمه بهمنماه سال 95 برای اولین بار در تاریخ این ورزش در ایران، به مقام نایب قهرمانی جهان در ایتالیا دست یافت. در کنار این، نکته قابل توجه این اتفاق تقدیم این مدال به شهدای آتشنشان حادثه پلاسکو بود. حرکت نادری که در کمتر موفقیت ورزشی سال 95 از سوی یک ورزشکار شاهد بودیم. البته موفقیت عابدینی دومین موفقیت شمشیربازی ایران در سال 95 بود. پیش از این در اوایل اردیبهشتماه این سال، در مسابقات شمشیربازی قهرمانی جهان که در برزیل برگزار میشد، تیم ملی ایران برای اولین بار به مقام چهارمی مسابقات تیمی اسلحه سابر در جهان دست یافت. موفقیت رشته سوارکاری هم به شکسته شدن رکورد پرش با اسب ایران برمیگردد که نهم مهر ماه سال 95 مجید شریفی با اسبی به نام کراتینیو موفق شد از مانع دو متر و 10 سانتیمتری بپرد تا پس از 40 سال رکورد ایران شکسته شود.
به جز این رشتههای ورزشی، فوتبال ساحلی ایران نیز در آبان ماه سال 95 به نایب قهرمانی جام بین قارهای رسید تا این بار نسبت به دوره قبل یک پله صعود کرده باشد. اما در رشته ورزشی فوتبال که شاید بیشتر از هر ورزش دیگری مورد حمایت باشد، در سال 95 بیشتر از موفقیت، حاشیهها و اتفاقاتی را شاهد بودیم. درگذشت منصور پورحیدری، مربی باسابقه فوتبال و مهرداد اولادی، فوتبالیست، از تلخترین اخبار فوتبالی سال 95 بود. تشدید اختلافات سرمربی ایران با فدراسیون برای چندمین بار طی سالهای اخیر و بروز برخی اختلافات فوتبالیستهای تیمهای مختلف با مربیهای تیمها هم تنها تکههایی از پازل پرحاشیه فوتبال ایران در سال 95 بود.
دیدگاه تان را بنویسید