تاریخ انتشار:
در اهمیت سینمایی که سینما را نجات میدهد
شهرموشها فردین سینمای ایران است
شهر موشها و فروش میلیاردیاش تنها یک فروش نیست، بلکه این موفقیت از اهمیت ویژهای برخوردار است.
شهر موشها و فروش میلیاردیاش تنها یک فروش نیست، بلکه این موفقیت از اهمیت ویژهای برخوردار است.
در این یادداشت میخواهم به این موضوع بپردازم که چرا رکوردشکنی شهر موشها از اهمیت بینظیری در سینمای ایران برخوردار است و فروش این فیلم و فروش فیلمهایی چون آتشبس، پاداش، عصبانی نیستم، آرایش غلیظ و حتی رستاخیز .... در آینده، چگونه میتواند به رشد صنعت سینما در ایران کمک کند. صنعت سینمایی که شاید در سالهای اخیر اصولاً در سینمای ایران وجود خارجی نداشته است. اگر در سالهای اخیر در محافل خصوصی کسی عنوان میکرد سینمای ایران یک صنعت است شاید به او میخندیدند ولی حالا با اکران شهر موشها میتوان با قاطعیت گفت سینمای ایران در حال تبدیل شدن به یک صنعت است.
حدود یکی دو سال قبل بود که آقای امیرحسین علمالهدی کارشناس سینما که همیشه آمار و ارقام دقیقی از فروش و استقبال از فیلمها دارد در گزارشی اعلام کرد سال پایانی مدیریت شمقدری، بدترین سال برای سینمای ایران از نظر تماشاگر در طول همه سالهای پس از انقلاب بوده است. یعنی بحران مخاطب عملاً در سال پایانی مدیریت شمقدری، به بالاترین حد خود در سینمای پس از انقلاب رسید.
یعنی عملاً دوران شمقدری بدترین دوران سینمای ایران محسوب میشد و آمار و ارقام رسمی به خوبی نشان میدهد شمقدری و یارانش چه بلایی بر سر سینما آوردند.
بحران مخاطب در سال گذشته به گونهای بود که در صحبتهایی که با یکی از پخشکنندگان مطرح داشتم او تعریف میکرد تعدادی از سینماداران از فریدون جیرانی خواستهاند که فیلم جدید خود را به جای اکران در جشنواره، هرچه زودتر اکران کند تا سینماها با اکران یک فیلم گیشهای و عامهپسند، از بحران و تعطیلی نجات پیدا کنند.
در تحلیل جدی دیگری که آقای علمالهدی منتشر کرده بود به نکته مهم دیگری اشاره شده بود و آن رسیدن موج تعطیلی سینماها از خیابان لالهزار به خیابان انقلاب بود. آقای علمالهدی در یادداشت خود هشدار داده بود پس از تعطیلی بسیاری از سینماهای لالهزار، حالا این خطر سینماهای انقلاب را تهدید میکند.
با اکران شهر موشها نهتنها بسیاری از سینماها از ورشکستگی و تعطیلی نجات پیدا کردند بلکه بسیاری از سینماداران به آینده امیدوار شدند. البته شاید این سوال مطرح شود که با یک گل بهار نمیشود ولی به نظر نگارنده، با اکران فیلمهایی مثل آتشبس 2، پاداش، عصبانی نیستم، قصهها و حتی رستاخیز، ما شاهد اکران فیلمهای پرمخاطبی خواهیم بود که ضربالمثل با یک گل بهار نمیشود را نقض خواهند کرد و دیگر با وجود چند گل میتوان بهار سینمای ایران را اعلام کرد.
از سویی دیگر شهر موشها را میتوان فردین دهه 90 سینمای ایران دانست. همانطور که فردین دههها قبل باعث رونق بینظیر سینما شد. میگویند با فیلمهای فردین سالنهای زیادی در سینما ساخته شد. شهر موشها پدیده عجیبی در سینمای ایران است، بعد از گذشت سه دهه از اکران فیلم شهر موشها، باز هم این فیلم طرفداران بیشماری دارد. بد نیست بدانید در قسمت اول شهر موشها بیش از 10 میلیون نفر به تماشای شهر موشها رفتند.
در این یادداشت میخواهم به این موضوع بپردازم که چرا رکوردشکنی شهر موشها از اهمیت بینظیری در سینمای ایران برخوردار است و فروش این فیلم و فروش فیلمهایی چون آتشبس، پاداش، عصبانی نیستم، آرایش غلیظ و حتی رستاخیز .... در آینده، چگونه میتواند به رشد صنعت سینما در ایران کمک کند. صنعت سینمایی که شاید در سالهای اخیر اصولاً در سینمای ایران وجود خارجی نداشته است. اگر در سالهای اخیر در محافل خصوصی کسی عنوان میکرد سینمای ایران یک صنعت است شاید به او میخندیدند ولی حالا با اکران شهر موشها میتوان با قاطعیت گفت سینمای ایران در حال تبدیل شدن به یک صنعت است.
حدود یکی دو سال قبل بود که آقای امیرحسین علمالهدی کارشناس سینما که همیشه آمار و ارقام دقیقی از فروش و استقبال از فیلمها دارد در گزارشی اعلام کرد سال پایانی مدیریت شمقدری، بدترین سال برای سینمای ایران از نظر تماشاگر در طول همه سالهای پس از انقلاب بوده است. یعنی بحران مخاطب عملاً در سال پایانی مدیریت شمقدری، به بالاترین حد خود در سینمای پس از انقلاب رسید.
یعنی عملاً دوران شمقدری بدترین دوران سینمای ایران محسوب میشد و آمار و ارقام رسمی به خوبی نشان میدهد شمقدری و یارانش چه بلایی بر سر سینما آوردند.
بحران مخاطب در سال گذشته به گونهای بود که در صحبتهایی که با یکی از پخشکنندگان مطرح داشتم او تعریف میکرد تعدادی از سینماداران از فریدون جیرانی خواستهاند که فیلم جدید خود را به جای اکران در جشنواره، هرچه زودتر اکران کند تا سینماها با اکران یک فیلم گیشهای و عامهپسند، از بحران و تعطیلی نجات پیدا کنند.
در تحلیل جدی دیگری که آقای علمالهدی منتشر کرده بود به نکته مهم دیگری اشاره شده بود و آن رسیدن موج تعطیلی سینماها از خیابان لالهزار به خیابان انقلاب بود. آقای علمالهدی در یادداشت خود هشدار داده بود پس از تعطیلی بسیاری از سینماهای لالهزار، حالا این خطر سینماهای انقلاب را تهدید میکند.
با اکران شهر موشها نهتنها بسیاری از سینماها از ورشکستگی و تعطیلی نجات پیدا کردند بلکه بسیاری از سینماداران به آینده امیدوار شدند. البته شاید این سوال مطرح شود که با یک گل بهار نمیشود ولی به نظر نگارنده، با اکران فیلمهایی مثل آتشبس 2، پاداش، عصبانی نیستم، قصهها و حتی رستاخیز، ما شاهد اکران فیلمهای پرمخاطبی خواهیم بود که ضربالمثل با یک گل بهار نمیشود را نقض خواهند کرد و دیگر با وجود چند گل میتوان بهار سینمای ایران را اعلام کرد.
از سویی دیگر شهر موشها را میتوان فردین دهه 90 سینمای ایران دانست. همانطور که فردین دههها قبل باعث رونق بینظیر سینما شد. میگویند با فیلمهای فردین سالنهای زیادی در سینما ساخته شد. شهر موشها پدیده عجیبی در سینمای ایران است، بعد از گذشت سه دهه از اکران فیلم شهر موشها، باز هم این فیلم طرفداران بیشماری دارد. بد نیست بدانید در قسمت اول شهر موشها بیش از 10 میلیون نفر به تماشای شهر موشها رفتند.
دیدگاه تان را بنویسید