تاریخ انتشار:
مدیر باغموزه قصر از ساز و کار راهاندازی هتل زندان میگوید
اینجا هتل زندان است نه مسافرخانه
محمدرضا سعیدی، مدیر باغموزه قصر از چگونگی شکلگیری ایده هتل زندان قصر سخن میگوید و تصریح میکند: اینجا مسافرخانه نیست که مثلاً شبی پنج هزار تومان بگیرند که هر کسی هر شب جایی برای خواب نداشت به اینجا بیاید.
محمدرضا سعیدی، مدیر باغموزه قصر از چگونگی شکلگیری ایده هتل زندان قصر سخن میگوید و تصریح میکند: اینجا مسافرخانه نیست که مثلاً شبی پنج هزار تومان بگیرند که هر کسی هر شب جایی برای خواب نداشت به اینجا بیاید. ارزش و احترام بحث کار توریسمی باید حفظ شود. با این حال او میگوید «من کاسب نیستم» و در این مورد توضیح میدهد: منِ مدیر، کاسب نیستم وگرنه اینجا باغموزه است و کلی هزینه دارد و باید درآمد خودش را حفظ کند. حتی همان هتل زندان برای حفظ و نگهداریاش کلی خدم و حشم میخواهد. سعیدی از جمله مدیرانی است که اعتقاد دارد نباید گداپروری کرد و مردم را با اتوبوسها به صورت رایگان به موزهها برد بلکه باید این فرهنگ جا بیفتد که افراد در حوزه گردشگری هزینه کنند. او در مورد سازوکارهای این هتل زندان توضیح میدهد و عنوان میکند: فعلاً تنها یک برنامه اجرا کردیم و آن برای نویسندهها بود و شاید در دومین و سومین برنامه آن هم هزینهای نگیریم. در مورد هزینههای اجرای این برنامهها هم سعیدی یادآور میشود که برای اولین برنامه اقامت در هتل زندان تنها 200 هزار تومان صرف شده است. او در این مورد هم عنوان میکند: این اشکال است که
ما فکر کنیم هر کاری که میخواهیم انجام دهیم هزینه میلیاردی نیاز دارد. اگر پول باشد که به یک بچه پنجساله هم کار را بسپارید انجام میدهد. به نظر من بدون پول کار کردن هنر است. مدیر باغموزه قصر با تصریح اینکه این هتل زندان برای عموم مردم نیست، بیان میکند: این هتل زندان برای عموم نخواهد بود، مگر اینکه پول آن را داشته باشند، چون صلواتی نخواهد بود که به آنها بگوییم صلواتی بیایید و در این هتل زندان یک شب اقامت داشته باشید. چرا که ارزشهای آن زندانیهای سیاسی پیش از انقلاب باید در جای خودش باقی بماند.
طراحی هتل زندان قصر از روی چه الگویی بوده است؟ در واقع ایده هتل زندان قصر از کدام کشور الگوبرداری شده است؟
یک پتانسیل در باغموزه قصر وجود داشت که بدون استفاده مانده بود. حتی تا یک ماه پس از ورود من به این باغموزه بنده اصلاً اطلاعی از چنین فضایی نداشتم. پس از اینکه این مکان را شناختم فکر بهرهبرداری از این مکان به طرق مختلف به ذهنم رسیده بود. مثلاً اینکه مردم در آنجا استراحت کنند یا اشکال دیگر. در ابتدای شکلگیری این ایده طرح هتل زندان را در ذهن نداشتم اما پس از بررسی تجربه کشورهای دیگر در این مورد به طراحی هتل زندان رسیدم. همین مساله انگیزهای شد که چنین پروژهای را دنبال کنم. آن زمان از تجربه کشور هلند مطلع شدم و پس از بررسی این هتل زندان متوجه شده بودم که قبل و بعد از طراحی این هتل زندان تغییر خاصی در آن ایجاد نشده است. در واقع تصاویر آن زندان نشان میداد که همان زندان قبلی بود و تنها در هتل زندان چراغها را تغییر داده بودند. زندان قصر اینجا هم بازسازی و نوسازی شده است، به همین دلیل ما فکر کردیم شاید تنها یک چراغ بخواهد. البته آنقدر سواد داشتم که بدانم در این کارها باید به فضای اصلی ابنیه دستی نخورد و اگر هم قرار است چیزی به این فضا اضافه شود قابلیت برگشت داشته باشد، بدون اینکه آسیبی به محل وارد شود. در
همان شرایط ارزیابی انجام شدن یا نشدن این طرح، یک اجباری ما را به سمت اجرای آن کشاند. عقیده من این است که این باغموزه یک باغموزه ملی است که باید به سمت بینالمللی شدن پیش برود. تجربه دومین سمپوزیوم نقاشی تهران هم نشان داد که میتوان این کار را انجام داد. به همین دلیل بنا بر این شد که برای انجام این کار باغموزه قصر به نهادهای بزرگتر نزدیک شود. سراغ استانها رفتیم و از بوشهر شروع کردیم. در کار مشترک با آنها قرار شد هتلی برای 40 بازدیدکننده بوشهری در تهران فراهم کنیم که وقتی این مسافران از بوشهر راه افتادند ما به دنبال محل اسکان در هتل رفتیم که متاسفانه دیدیم هماهنگی انجام نشد. در نهایت مدیرعامل شرکت توسعه فضاهای فرهنگی شهرداری تهران پذیرفت این هزینه را تقبل کند اما ما به هر هتلی که رفتیم هزینهای بیش از 20 میلیون تومان نیاز داشت. همان زمان گفتم به جای اینکه چنین هزینهای را تقبل کنیم خودمان در اینجا مکانی را برای استقرار آنها فراهم کنیم. این خودش از جمله جرقههای راهاندازی هتل زندان بود. بعد از آن در کمتر از چند ساعت تا قبل از رسیدن بازدیدکنندههای بوشهری وسایلی را با کمترین هزینه خریدیم و خودبهخود نوعی
اقامتگاه نه هتل، در اینجا ساخته شد. اما بعد دیدم که من از هدفم دور شدم، چرا که من قصد نداشتم اقامتگاه و مسافرخانه درست کنم، من به دنبال طرح هتل زندان بودم. با این حال دیدم که اینجا توان این را دارد که در سه روز از 40 نفر پذیرایی کند.
این اقدام شما نیاز به مجوزی نداشت؟
آن موقع طرح پایلوت بود و همزمان با دانشگاهها و نهادهای دیگر هم صحبتهایی میکردیم، ضمن اینکه ما هنوز اقدامی نکرده و چیزی را ثبت نکرده بودیم، تنها چند مهمان به اینجا آمده بودند. شما برای اینکه در محل کار خود موکتی بیندازید که چند نفر در آن استراحت کنند، نیاز به مجوز قانونی دارد؟
به هر حال کاربری اینجا با محل کار بنده متفاوت است.
مگر به این محل آسیبی زدهایم؟ ما آسیبی وارد نکردیم. من اشاره کردم آنقدر سواد دارم که بدانم در اینجا هر کاری که انجام میدهم صدمهای به محل وارد نشود. مثلاً موکت را با چسب نچسباندیم بلکه تنها در محلها پهن کردیم. یعنی ظرف کمتر از یک ساعت این وسایل جمع میشوند، انگار که آب از آب تکان نخورده است. به هر ترتیب این اتفاق افتاد و من هم اعلام کردم که دنبال این طرح نیستم و میخواهم اینجا هتل زندان شود. طبق بررسیهای ما در کشورهای دیگر بازدیدکنندگان پولی پرداخت میکنند تا همه اعمالی که در زندان انجام میشود، در این هتل زندان هم انجام شود. مثلاً اینکه چه غذاهایی میخورند یا اینکه با آنها چطور برخورد میشود در هتل زندان خیلی مهم است که معمولاً این موارد به شکلی کاملاً شبیه واقعیت باید باشد.
طبق برخی اطلاعات درباره نرخ اقامت در هتل زندان هلند، گویا برای یک شب اقامت در این هتل زندان باید بیش از 700 یورو پرداخت شود. مگر در این هتل زندانها قرار است چه خدماتی ارائه شود که هزینه این چنینی برای یک شب اقامت نیاز است؟
هیچ خدمات خاصی دریافت نمیکنند، همین که این فرصت را پیدا میکنند در چنین محیطی قرار بگیرند هزینه آن را پرداخت میکنند. به نظر من کجا شما باید تعدیل قیمت داشته باشید؟ زمانی که مشابه خدمات شما در کشور وجود داشته باشد. اما آیا در ایران هتل زندانی وجود دارد؟ پس ما که تنها جایی هستیم که این چنین فضایی را در اختیار بازدیدکنندگان قرار میدهیم طبیعی است که به همین دلیل، هزینه آن بالا باشد و البته باید طوری هزینه اقامت در این هتل زندان را دریافت کنم که قبح زندان را نریزم. در واقع کسانی میتوانند بیایند که ماجراجو باشند و ارزش قضیه را بدانند. اینجا مسافرخانه نیست که مثلاً شبی پنج هزار تومان بگیرند که هرکسی هر شب جایی برای خواب نداشت به اینجا بیاید. ارزش و احترام بحث کار توریسمی آن باید حفظ شود.
برنامه شما برای چنین هزینههایی چطور است؟
فعلاً که تنها یک برنامه اجرا کردیم و آن برای نویسندهها بود و شاید در دومین و سومین برنامه آن هم هزینهای نگیریم. چرا که فعلاً داریم کاری فان(سرگرمکننده) انجام میدهیم و این را داریم معرفی میکنیم که این پتانسیل در اینجا وجود دارد. خطاب ما به اهل خرد و اندیشه است که به اینجا بیایند. من که کاسب نیستم.
اگر در اقتصاد ایران به سمتی حرکت کنیم که هیچ دستگاهی به هیچ دلیلی از معافیت بهرهمند نباشد، میتوان ادعا کرد که پایههای شفافیت و سلامت اقتصادی گذاشته شده است.
این حرف شما یعنی اینکه اصلاً هدف درآمدزایی ندارید؟
ببینید منِ مدیر، کاسب نیستم وگرنه اینجا باغموزه است و کلی هزینه دارد و باید درآمد خودش را حفظ کند. حتی همان هتل زندان برای حفظ و نگهداریاش کلی خدم و حشم میخواهد. من که نمیتوانم افراد را تنها در زندان بگذارم، کسی باید باشد که از آنها نگهداری و به کار آنها رسیدگی کند. یا اینکه اگر مشکلی پیش بیاید کسی باشد که برای حل مشکل اقدامی کند.
برای همان یک شبی که شما این برنامه را اجرا کردید چه میزان هزینه صرف شد؟
ما هزینه آنچنانی صرف نکردیم. 200 هزار تومان پول غذا بود که مادرم زحمت پخت غذا را کشید. به دلیل اینکه گفتند ساچمه پلو باشد. برای تقریباً 20 نفر با در نظر گرفتن عوامل پشتصحنه نهایتاً 200 هزار تومان بیشتر هزینه نشد.
برای تجهیزات دیگر هزینهای صرف نکردید؟
هیچ تجهیزاتی نیاز نبود. فضا دقیقاً همانی باید باشد که قبلاً زندانیهای واقعی در آن بودند.
در واقع اجرای این طرح هزینه اولیه نداشته است؟
دقیقاً این طور است. این اشکال است که ما فکر کنیم هر کاری که میخواهیم انجام دهیم هزینه میلیاردی نیاز دارد. اگر پول باشد که به یک بچه پنجساله هم کار را بسپارید انجام میدهد. به نظر من بدون پول کار کردن هنر است. هرکسی هم که در مورد هزینه این طرح میپرسد بنده میگویم میتوانم جزییات هزینه آن را در اختیار شما قرار دهم. زیلوهایی هم که نیاز بود فعلاً نخریدیم و از همان بندهای موجود دیگر استفاده کردیم و به این سلولها بردیم. در واقع چنین امکاناتی وجود داشت منتها همه را در یک راستا قرار دادیم. لامپها هم که زمان بازسازی نصب شده بودند. هتل زندان یعنی اینکه شرایط یک زندان واقعی است و شما با یک زندان واقعی مواجه میشوید. نگهبانان هم لباسهای آژانهای پهلوی اول (لباسهای ژاندارمری) را به تن داشتند که الان هم در باغموزه همین لباس را میپوشند.
اگر قرار باشد در آینده این طرح عمومیت بیابد به چه میزان هزینه نیاز دارید؟
به تدریج میتوان این هزینهها را تامین کرد و مثلاً زیلوهایی تهیه کرد اما همه آنها در همین سطح هزینههای خرد هستند.
اگر بخواهید این هتل زندان ثبت جهانی شود چه کارهای جدیدی باید انجام دهید؟
من اکنون با مدیرکل میراث فرهنگی استان تهران صحبت کردم و با چند دانشگاه مذاکره کردم و اصلاً هشت ماه است که از بررسیهای ما میگذرد تا به گونهای اقدام کنیم که به این محل آسیبی نرسد و حواشی سیاسی هم پیدا نکند و موارد دیگر. به هر صورت مجبور بودم پازلها را طوری بچینم که این اتفاقها رخ ندهد. چرا که من تنها از کار فرهنگی لذت میبرم. در این مدت سراغ انجمنهای مختلفی رفتیم که در نهایت در یک برنامه شعر و ادب این موضوع جدیتر مطرح شد. هدف من این است که همانطور که الان وقتی میگویند 13 آبان همه نگاهها به سمت لانه جاسوسی میرود وقتی هم که گفتند دهه فجر، همه به یاد باغموزه قصر بیفتند، به یاد کسانی که در سالهای قبل از انقلاب اسلامی در این زندان سیاسی بودند. مایل هستم این چنین برندی ساخته شود.
البته این زندان در سالهای پس از انقلاب هم زندانی داشته است.
بله، منتها آنها دیگر سیاسی نبودند و بیشتر بزهکار بودند. با این حال در نظر داشته باشید که بیشتر سابقه درخشان آن به سالهای قبل از انقلاب است که زندانیان سیاسی تاثیرگذار در انقلاب اسلامی در این زندان بودند. البته حضور و قبول افراد در این زندان خودش مسائل و حواشی داشت. به هر ترتیب پس از مذاکراتی که داشتیم خدمت خانم نظرآهاری رسیدیم که ایشان خیلی همراهی کردند. اما در مورد آینده آن این را باید بگویم که قطعاً به دنبال این نیستیم که شبیه جایی دیگر شویم و این عقیده من است. از سوی دیگر فرهنگ ما اجازه نمیدهد که ما شبیه آنها شویم. به هر حال ما اعتقادات و عقایدی داریم که شاید آنها نداشته باشند.
آیا در این مورد استانداردهای جهانی وجود دارد؟
اصلاً استانداردی در این مورد وجود ندارد. هتل شش ستاره نیست که بگوییم اگر تجهیزات خاصی را داشته باشد استاندارد میشود. یک جاذبه گردشگری و یک کار ماجراجویانه است که هر کشوری که این پتانسیل را داشته از آن استفاده کرده است.
طبق برنامهریزیها شما فکر میکنید از چه زمانی این هتل زندان برای عموم قابل استفاده خواهد بود؟
عمومی که نخواهد بود. کسی که میخواهد به اینجا بیاید باید هزینه بدهد. چون من نمیخواهم ارزش این فضا پایین بیاید. تا کی میخواهیم گداپروری کنیم و با اتوبوس مردم را رایگان به موزه بیاوریم. من دارم اینجا خدمات میدهم و متقاضی این خدمات باید برای بهرهمندی از این خدمات هزینه کند و این فرهنگ باید جا بیفتد که افراد در حوزه گردشگری هزینه کنند نه اینکه مثلاً فلافل بخورند. ما باید به این سمتوسو برویم. هدف ما فعلاً دهه فجر است. در برنامه اقامت یکشبه نویسندگان نیز با آنها عهد کردیم که در راستای معرفی زندان نوشتهای را بنویسند که از آثار آنها در این زندان نگهداری خواهد شد. این نوشتهها یا در خصوص کسی است یا همذاتپنداری کردهاند و از زبان حال خودشان نوشتهاند یا تجربه خودشان را در گذشته بازنویسی کردهاند. یعنی اگر شما پای سخنان این نویسندگان بنشینید که در آن یک شب به آنها چه گذشته است، میگویند لحظاتی تنها روزنه امید آدم همان یک روزنه کوچک روی در سلولها میشود. من که هر بار به آنها سر میزدم میدیدم که اینها تنها به همین روزنه کوچک چشم دوختهاند. بنده مایلم که بعد از نویسندهها، بحث بعدی خبرنگاران باشند و گزینه
دیگری هم آمادهتر است و دو گزینه دیگر هم وجود دارد که به آنها گفتیم تا شرایط اقدامات این دو گزینه قبلی را فراهم نکنیم سراغ گزینه دیگری نمیرویم. فکر میکنم با این روندی که دارد پیش میرود هفتهای یک مورد را احتمالاً ما داشته باشیم تا به دهه فجر برسیم. تا آن زمان حق پیشتازی و پیشگامی را برای این عزیزان من در نظر گرفتم، از این بابت که نوشتههای این نویسندهها به عنوان گنجینهای حفظ خواهد شد و اصل نوشتههای دستی آنها در سلولها نصب خواهد شد.
فعلاً برای جذب توریستهای خارجی که برنامه ندارید؟
فعلاً که نه، چرا که باید ابتدا رونمایی میشد و بعد قوام پیدا کند و سپس به دهه فجر برسد. ما برای این کار با فشارهایی مواجه شدیم. اگر بدانید ما چه پیامکهای نامربوطی قبل از اجرای این طرح دریافت کردیم که در پاسخ به آنها گفتیم حداقل چند وقتی صبر کنید و قضاوت خودتان را برای بعد از اجرای کامل طرح بگذارید. اما برخی منتقدان میگفتند نکند با اجرای این طرح اتفاقی بیفتد. پاسخ من هم به آنها این است که نگران نباشند و الان این اتفاق افتاد. آیا با اجرای این طرح، ما به کسی توهین کردیم یا اتفاق خاصی رخ داد؟ آیا به جز این بود که یک تجربه بکری حاصل شد. بعد هم برای تبلیغات ملی ما هم خوب است. جمهوری اسلامی فضایی را که در آن آسیب اجتماعی وجود داشته و نقطه سیاه شهر بوده به یک مرکز فرهنگی تبدیل کرده و الان جاذبه توریستی شده است. آیا این بد است؟
در برنامههای شما آیا هدفگذاری مالی هم وجود دارد؟
اگر بحث بازاریابی آن را میگویید، بله، 100 درصد این طور است. من میگویم برای عموم نخواهد بود مگر اینکه پول آن را داشته باشند، چون صلواتی نخواهد بود که به آنها بگوییم صلواتی بیایید و در این هتل زندان یک شب اقامت داشته باشید. چون ارزشهای آن زندانیهای سیاسی پیش از انقلاب باید در جای خودش باقی بماند.
مثلاً پیشبینی کردهاید که در یک سال آینده از این طریق چقدر درآمدزایی خواهید داشت؟
ببینید ما الان باید اول این کار را معرفی کنیم. من یک مغز و عقل دارم و شاید این به گوش فردی مثلاً در استان فارس برسد که ایده جدیدی داشته باشد. من منتظر آنها هستم و فعلاً دارم این طرح را معرفی میکنم که مطمئنم به برخی استانها رسیده است. آن وقت مطمئن هستم کسانی که ایدههای بهتری دارند پای کار میآیند و آن وقت ما کار را به دست آنها میسپاریم. فکر میکنم وظیفه هر مدیری همین است که بستر را فراهم کند و بعد آن را به اهلفن آن واگذار کند.
دیدگاه تان را بنویسید