سرقتی که نه جرم است و نه گناه؟
علیه دانلود غیرقانونی
یادم نیست چه فیلمی بود؛ اما خوب به یاد دارم که یکی دو فیلم ایرانی به صورت غیرمجاز وارد بازار شد و سیدیهای آن به وفور فروش رفت.
یادم نیست چه فیلمی بود؛ اما خوب به یاد دارم که یکی دو فیلم ایرانی به صورت غیرمجاز وارد بازار شد و سیدیهای آن به وفور فروش رفت. عکسالعمل سینماگران و فعالان این عرصه به گونهای بود که فوراً غائله ختم شد و مجاری ورود فیلم به بازار غیرقانونی گرفته شد. اما کتاب این وضع را ندارد. متاسفانه کتابها یکی پس از دیگری در کانالهای اینترنتی قرار میگیرند و راحت و بدون هیچ دردسر و هزینهای به دست افراد میرسند. فرقی هم نمیکند کتاب امکان چاپ داشته و در بازار قابل توزیع باشد یا نشود آن را در بازار تهیه کرد. فقط لازم است کتابی مخاطب فراوان به دست آورد تا به سرعت جای خود را از ویترین کتابفروشیها به سایتها و شبکههای اجتماعی بدهد. شرایط به گونهای است که به نظر میرسد هیچ راهحلی هم برای این معضل وجود ندارد. در ظهور آن هم خیلیها دخیلاند؛ کسانی که فایل دیجیتالی آن را تولید میکنند، کسانی که آن را تکثیر میکنند و کسانی که دانلودش میکنند. همه طرفها هم با آنکه میدانند عملی غیراخلاقی انجام میدهند اما دست از کار خود نمیشویند و به آن ادامه میدهند. انگار جایی که پای منافع اقتصادی پیش کشیده شود کم هستند افرادی که پایبند اخلاق باشند. انتظار زیادی هم نمیشود داشت. وقتی اختلاسها و فسادهای چندصدمیلیاردی، در نوبتهای مختلف، اتفاق میافتد معلوم است یک جای کار میلنگد. متاسفانه بسیاری از ما نیازی به اخلاق در زندگی خود نمیبینیم و همین امر دست ما را در دست بردن به سرمایه دیگران باز میگذارد. اما همچنان که تجربه بشری نشان میدهد نمیتوان برای رسیدن به جامعه مطلوب صرفاً به اخلاق متکی بود. قانون برای همین وضع شد که انسان قادر نبود با اخلاق صرف، به اداره امور به شکل مطلوب خود بپردازد. درباره انتشار غیرمجاز کتاب هم قضیه به همین منوال است. نمیشود و نباید مدام تکرار کنیم «دوست من، عزیز، برادر، کتابخوان محترم، دوستدار کتاب، هموطن، همشهری، نکن جان من، کتابها را به صورت غیرمجاز تکثیر نکن و در صفحات اینترنت نگذار، کتابها را دانلود نکن، برای این کتاب زحمت کشیده شده، نویسنده و ناشر برای آن از زندگی و مال خود، مایه گذاشتهاند. نکن جان من، نکن.» این توصیههای اخلاقی همچنان که برای برخی که دست به اختلاس و دزدیهای میلیاردتومانی میزنند، جواب نداده است برای تکثیرکنندگان کتاب و دانلودکنندگان آن هم جواب نداده و نخواهد داد. این سرقتها انگار یک رویه معمول شده است و همه هم فراموش کردهایم که باید با آن مبارزه کنیم و اجازه این کار را به افراد ندهیم. خیلی بد است که جامعه و مجری قانون در برابر این بیاخلاقی و بیقانونی، حساسیت خود را از دست بدهد و بیتفاوت شود. بدترین قسمت قضیه همین است که بسیاری از ما و مسوولان، دیگر پذیرفتهایم که این بیقانونی انجام شود و ما هم در گفتار و عمل، سکوت کنیم. انگار تکثیر و دانلود همه چیز، امری معمول شده است! اما به جرات میتوان گفت وقتی بخش عمدهای از جامعه به این نتیجه برسد که «ول کن بابا»، فاجعهبارترین قسمت ماجرا شکل گرفته است. متاسفانه نهادهای مدنی و مرتبط با نویسندگان و کتاب هم برای این قضیه تره خرد نمیکنند. برای آنها انگار سیاست و مسائل سیاسی مهمتر از منافع نویسندگان است. گرچه سیاست با سرنوشت نویسنده و ناشر و من و شما گره خورده است اما این به آن معنا نیست که مراکز و نهادهایی که در ارتباط با نویسنده و کتابند، مسائل و مشکلات نویسندگان را از آن جهت که مسائل مهمتری هست فراموش کنند. آنها باید به این باور برسند که حقالتالیف و منابع مالی برای نویسنده امر مهمی است و نباید کتابش به راحتی تکثیر شود و مفت و مجانی در اختیار همگان قرار گیرد. اما چه باید کرد؟ اولاً و بدون تعارف باید گفت تا زمانی که اختلاسهای میلیاردی در اقتصاد وجود دارد و دهها سرقت کوچک و بزرگ امری معمولی به شمار میرود نمیتوان انتظار داشت انتشار غیرقانونی کتاب، با بخشنامه و دستورالعمل و توصیههای اخلاقی برطرف شود. خصوصاً آنکه بخش مهمی از جامعه نیز به این موضوع حساسیت نشان نمیدهد. ثانیاً باید نهادهای مجری قانون و ضابطان آن کمربندها را محکم ببندند و برنامهای جدی داشته باشند که روشهای مبارزه را هم باید کارشناسان تدوین کنند. ثالثاً و از همه مهمتر باید نهادها و مراکز صنفی، حل این مشکل را یکی از اولویتهای خود قرار دهند و با اهرمهایی که در اختیار دارند به مبارزه با آن برخیزند. در عین حال قرار نیست کسی که نقد میکند راهحل را هم ارائه دهد. باید کارشناسان و متخصصان این حوزه بنشینند و برنامهای جامع و واقعگرایانه برای حل این معضل بیابند.
دیدگاه تان را بنویسید