پشت صحنه نوسانات دلاری
سیدکمال سیدعلی: به اصول اقتصاد توجه نکنیم تنبیه میشویم
سیدکمال سیدعلی میگوید: اگر تصمیمگیریهایی که در بازار ارز صورت میگیرد در چارچوب کلان اقتصادی نباشد و نرخ ارز را متناسب با آن تعدیل نکنیم، در هر بحران اولین هدف هر دو گروه سفتهبازان و فعالان اقتصادی خواهد بود.
با افزایش نرخ دلار باز هم شاهد خریدوفروش دلار چهار هزارتومانی هستیم. طبیعی است که در زمان تورمی، نرخ اسمی دلار در بازار مسیر افزایشی داشته باشد. سیدکمال سیدعلی، معتقد است دو اثر اقتصادی و سیاسی در افزایش نرخ ارز موثر بوده است. از نگاه او در درجه نخست کاهش نرخ سود بانکی طی ماههای گذشته، باعث شده تقاضا برای کسب بازدهی بیشتر از نرخ دلار افزایش یابد، در نتیجه تقاضا در بازار نسبت به قبل بیشتر شده است. دلیل دوم، تحولات سیاسی و اظهارات رئیسجمهوری آمریکا بوده که سایه این اظهارات در بازار سایه افکنده است، البته به اعتقاد معاون ارزی پیشین بانک مرکزی، آنگونه که انتظارات در مورد تصمیم آمریکا به وجود آمده بود ترامپ اعمال نظر نکرد اما به هر حال شرایط بحرانی را به وجود آورد. سیدعلی معتقد است تعدیل نرخ دلار، بر صادرات غیرنفتی ما اثر مثبت خواهد داشت. به باور او، 90 درصد مشکلاتی که در این بخش وجود دارد به نرخ ارز بستگی دارد.
♦♦♦
نرخ دلار در هفتههای گذشته نوسان داشته و به بالای چهار هزار تومان رسیده است. از سوی دیگر اینکه روند تاریخی قیمت دلار در چهار سال گذشته نیز نشاندهنده این موضوع است که در نیمه دوم سال شاهد رشد نوسانات بودیم، متاثر از چه عواملی بوده است؟
در ابتدا باید ببینیم که افزایش نرخ ارز صورتگرفته از لحاظ اقتصادی از کجا نشات گرفته است. افزایش نرخ ارز در کشور ما طی سالهای گذشته نشان میدهد که دو منشأ اصلی اقتصادی و سیاسی است. که البته هر دو این ریشهها به بحرانهایی مرتبط است. در واقع بازارهای ما متشکل از پنج بازار اصلی است. بازار بورس، بازار نرخ سود سپرده، مسکن، اوراق با درآمد ثابت و ارز و طلا. در راستای هر کدام از این بازارها نرخ تورمی نیز اعلام میشود. اگر هر کدام از این بازارها با سرکوب مواجه شوند یا به صورت دستوری کنترل شوند، فعالان اقتصادی به این موضوع توجه خواهند کرد و از آنجا که فعالان اقتصادی دغدغه کسب سود و استفاده بهینه از منابع خود را دارند، به بازاری رجوع خواهند کرد که بالاترین سود را داشته باشد. هنگامی که کاهش نرخ سود بانکی صورت میگیرد، برای کسانی که توجهی به نقدینگی پول خود دارند، دارایی خود را به سمت ارز سوق میدهند. بنابراین به لحاظ اقتصادی بنده معتقدم در مواقعی که کنترل نرخ ارز صورت میگیرد و همسو با آن کاهش سایر بازارها نیز صورت میگیرد، نقدینگی به سمت طلا و ارز حرکت میکند و این ریشه اقتصادی دارد. حال اگر در شرایطی باشیم که بحران هم وجود داشته باشد مانند شوکهایی که رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا به بازار وارد کرد که همه منتظر بودند تصمیم تندی از طرف او گرفته شود گرایشها به سمت افزایش نرخ بیشتر میشود. این ریشه سیاسی است که به آن اشاره شد.
البته آنگونه که انتظارات در مورد تصمیم آمریکا به وجود آمده بود ترامپ اعمال نظر نکرد اما به هر حال شرایط بحرانی را به وجود آورد. در شرایط بحران اصولاً جایی حرکت صورت میگیرد که نقدینگی بیشتری دارد. این موضوع در مورد نرخ ارز اثر بسیاری دارد. بحثی که در اینجا وجود دارد این است که چند سال است در مورد یکسانسازی نرخ ارز صحبت میشود. علاوه براین در مورد تضعیف ریال با توجه به نرخ تورم در کشور نگرانیهایی وجود دارد. شما اطمینان داشته باشید که با توجه به سیستمهای اقتصادی که در کشور ما وجود دارد شوک در یک قسمت، منابع را به بازارهای دیگر سوق میدهد. به عنوان مثال اگر مسکن چند سال در یک رکود خاصی باشد ممکن است حرکتهایی در آن صورت بگیرد. البته مسکن به دلیل اینکه قابل انتقال نیست و نقدینگی موجود در آن سیال نیست تحولات قیمتی آن به تقاضا و توجه مصرفکنندگان هم بستگی دارد. اما در مورد ارز اتفاق به صورت دیگری است و اگر تصمیمگیریهایی که در بازار ارز صورت میگیرد در چارچوب کلان اقتصادی نباشد و نرخ ارز را متناسب با آن تعدیل نکنیم، در هر بحران اولین هدف هر دو گروه سفتهبازان و فعالان اقتصادی خواهد بود. به هر حال صادرات کاهش رشد دارد، صحبتهای زیادی در مورد تعلق یارانه به این بخش میشود ولی به عقیده بنده 90 درصد مشکلاتی که در این بخش وجود دارد به نرخ ارز بستگی دارد.
سیاستهای بانک مرکزی در این نوسانات را چگونه ارزیابی میکنید؟
از نگاه بنده مداخله بانک مرکزی در این مورد کار درستی است که در مواقع بحران به میدان وارد شود و از حملههای احتمالی به ارز جلوگیری و با این حرکت خود نرخ ارز را کنترل کند. اما زمانی که بحران رفع شد، مانند الان که سایه بحران سخنرانی ترامپ رد شد و نرخ از هفته گذشته تاکنون کمی تعدیل شده است، کنترل نرخ ارز با هدفگذاری بانک مرکزی باید به صورت خودکار صورت بگیرد. به هرحال معتقدم همانطور که رئیس کل بانک مرکزی نیز اشاره کردهاند، نوسانات نرخ ارز صورت میگیرد و گریزناپذیر است. در مواقعی که نرخ ارز کنترل شده باشد و ریال متناسب با تورم تعدیل نشده باشد، اولین جایی که به آن حمله خواهد شد نرخ ارز است. در این شرایط منابع بیشتری را باید هزینه کرد. از سوی دیگر نباید اینطور تصور کرد که تنها با نرخ ارز میتوان تورم را کنترل کرد و لنگر واردات با ارزان فروختن ارز در اتاق مبادلات خواهد بود. همانطور که مشاهده شد تجربه اخیر قطع شدن ارز مسافرتی نشان داد با حذف این ارز از بازار هیچ اثر خاصی نیز به وجود نیامد.
استراتژی بهینه بانک مرکزی در این شرایط چیست؟
به نظر میرسد بهترین کاری که بانک مرکزی در این شرایط میتواند انجام دهد نزدیک کردن نرخ ارز به بازار است. حداقل با نرخ بازار اتاق مبادلات را آماده کند و در آنجا افزایشهای خود را داشته باشد. اگر یکسانسازی بخواهد صورت بگیرد با نرخ بازار صورت خواهد گرفت. با این شرایط میتوان فضای یکسانسازی نرخ ارز را فراهم کرد.
به نظر شما آیا نوسانات فصلی در تغییر فضای بازار موثر بوده است؟
در خصوص اینکه تغییرات فصلی نیز بر نوسان نرخ ارز موثر است میتوان گفت در اوایل پاییز افزایش تقاضا برای نرخ ارز برای خرید قبل از ژانویه به وجود میآید، از سوی دیگر فروشندگان خارجی نیز حساسیتی دارند که حسابهای خود را تا قبل از پایان سال تصفیه کنند که تقاضا در بازار را افزایش میدهد و بانک مرکزی باید این تقاضا را پاسخ دهد. اما در هر صورت نوسانات ارزی عامل فرعی کار است. اصول کار این است که اگر به اصول اقتصاد توجه نکنیم تنبیه میشویم. این تنبیه چندان قابل جبران نیست. فرقی نمیکند که در کدام مقطع یا کدام دولت و شرایطی اتفاق بیفتد.
شما به اثر افزایش نرخ ارز بر صادرات اشاره کردید، به نظر شما فایده اصلی تعدیل قیمت دلار چیست؟
در حال حاضر صادرات کشور افت کرده است و مهمترین دلیل آن این است که فروش داخل به دلیل تورم گرانتر میشود و در رقابت با اجناس مشابه صادرات بهصرفه نیست. در حال حاضر صادرات به نسبت سال گذشته حدود 9 درصد کاهش داشته است. که به عقیده بنده هشت دلیل عمده کاهش به وجودآمده در صادرات به دلیل نرخ ارز است.
برخی از منتقدان که مخالف افزایش نرخ ارز هستند به این نکته اشاره میکنند که باید پول ملی تقویت شود.
پول ملی با تولید تقویت میشود و این نگاه که پول ملی با تثبیت نرخ ارز تقویت میشود اشتباه است. با تولید ملی و افزایش آن پول ملی تقویت میشود. باید افزایش تولید داشته باشیم تا کالا برای صادرات وجود داشته باشد، در این صورت به صورت خودکار پول ملی تقویت میشود.
برخی معتقدند بخشی از تقویت پول ملی به کنترل نرخ تورم برمیگردد. نظر شما در این مورد چیست؟
کاملاً درست است. اگر در این سالها بانک مرکزی یا دولت موفق بوده است چون مقابله با تورم داشته است. درست است که بحث مداخله بانک مرکزی وجود دارد اما بالاخره نرخ واقعی خیلی از بازار آزاد دور نیست. اختلاف موجود خیلی کم است. شاید در یک سال در حدود هفت تا هشت درصد تعدیل نرخ ارز سبب ایجاد تناسب میشد. اگر در دو سال گذشته این اتفاق افتاده بود نرخی حدود چهار هزار و 600 تومان نرخ مناسبی بود که حداقل آن این بود که تقاضای سفتهبازی از بازار کم میشد، خروج سرمایه کاهش و ورود سرمایه افزایش پیدا میکرد. البته این در شرایطی بود که یکسانسازی نرخ ارز نیز صورت میگرفت.
با توجه به صحبتهایی که فرمودید شما موافقید که در زمان نوسان نرخ ارز سیاستگذار در بازار حضور داشته باشد و زمانی که نوسان کاهش پیدا کرد قیمت را تعدیل کند؟
کاملاً اینطور است. از نکات بسیار مهمی که در این زمینه وجود دارد، هدفگذاری بانک مرکزی تا پایان سال است. که این هدفگذاری باید با در نظر گرفتن دو عامل روی دهد. اول اینکه باید یکسری نوسانات بینالمللی در نرخ ارز کشور اعمال شود که شامل لحاظ کردن تغییرات یورو و دلار و ارزهای بینالمللی به طور همزمان است. عامل دوم نیز هدفگذاری قیمت ارز با توجه به تورمی که تا آخر سال پیشبینی میشود و همچنین با در نظر گرفتن نقدینگی موجود و وضعیت بازار است. این دو عامل که اشاره کردم نرخ ارز را قبل از اینکه به بانک مرکزی تحمیل شود، مدیریت میکند. در صورت در نظر گرفتن این دو عامل دیگر نیاز به مداخله از سمت بانک مرکزی کاهش پیدا میکند.
شیوه کنونی مداخله بانک مرکزی از نظر شما چگونه است؟
شیوه مداخله بانک مرکزی سه عنصر زمان، مبلغ و مدت را شامل میشود. به این معنا که با این سه سرفصل و در مقاطع کوتاه نه به صورت مستمر در بازار حضور داشته باشد. اگر مداخلات بانک مرکزی به صورت مستمر باشد قاعدتاً ذخایر از دست خواهد رفت. زمانی است که بانک مرکزی برای مداخله نیاز به تزریق پول ندارد. کافی است با مدیر عامل یکی از بزرگترین بانکهای کشور تماس بگیرد. زمانی دیگر برای اینکه مداخله صورت بگیرد مصاحبهای انجام میشود. بنده هم مانند بسیاری دیگر معتقدم نوسانات نرخ ارز چندان نبوده است، این نوسانات جزئی در دنیا نیز صورت میگیرد. اما اگر سرکوب در بازار صورت بگیرد دیگر نوسان همیشه به سمت بالا خواهد بود و کاهش آن کم خواهد بود، مگر اینکه بحران سیاسی به وجود بیاید.
محاسبات انجامشده نشان میدهد مبلغ قابل توجهی از پول بانک مرکزی صرف پوشش دادن اختلاف نرخ ارز در زمانهای بحرانی میشود. به این معنا که بانک مرکزی ارز را کمتر از قیمت بازار تزریق میکند تا بازار کنترل شود. این پول تزریقشده نصیب افراد محدودی میشود. مکانیسم دیگری در این زمینه وجود ندارد؟
البته حتماً باید فروش نرخ ارز در زمان مداخله یک حاشیه جزئی به صورت کارمزد باشد و نباید فاصله زیادی با بازار داشته باشد که سبب تحریک بازار شود. علاوه براین باید خیلی زود از این فضا نتیجه لازم گرفته شود. در دیماه سال گذشته قیمت ارز به 4150 تومان رسید. با دو بخشنامه و مصاحبه و همینطور جلساتی که برگزار شد با این رویکرد که در یکی دو ماه آینده نرخ درست خواهد شد. همچنین به واردکنندگان این اطمینان داده شد که روز واردات کالا با روز تصفیهحساب با بانک تفاوت چندانی ندارد. در نتیجه این نرخ کاهش پیدا کرد. بنابراین زمانی برای کنترل بازار نیاز است که تلفنی صورت بگیرد یا مصاحبهای انجام شود یا جلساتی با بانکهای بزرگ که توزیعکننده ارز هستند برگزار میشود و زمانی هم هست که نظارت بانک مرکزی بر توزیع ارز در زمانی که نرخ ارز در کشور دونرخی است افزایش پیدا میکند و این نظارت خود برای کنترل تقاضا موثر است.
البته این نکته را در نظر داشته باشید که بعد از انقلاب تاکنون هر کسی که خواسته است سرمایهگذاری در خارج از کشور داشته باشد بدون محدودیت انجام داده است. از ابتدای انقلاب تاکنون سرفصل قاچاق کالا برای نرخ ارز داشتهایم و همیشه این مصارف نیز وجود داشته است. این مسائل نیز ابزاری است که بانک مرکزی یا سیستم بانکی که امروز نباید برای قاچاق کالا ارز بفروشد، این ارزها نیز از راههای مختلف مانند ارز مداخله و... تامین میشود. با وجود این باید بانک مرکزی مدیریت و نظارت خود را افزایش دهد تا آمار و ارقام بهتری در این زمینه داشته باشند.
در مورد نوسانات فصلی نیز که قبلاً اشاره شد این نکته را در نظر داشته باشید که مسافرتهای خارج از کشور، زائران برای اربعین و... نیز در این شش ماه دوم سال تقاضا برای ارز خرد را افزایش میدهند.
به نظر میرسد در پاییز عرضه نیز کاهش پیدا میکند مخصوصاً عرضه ارز از سمت شرکتهای پتروشیمی؛ در مورد کاهش سمت عرضه چه نظری دارید؟
فکر نمیکنم که شرکتهای پتروشیمی با کاهش فروش مواجه باشند. بالاخره ارزی که این شرکتها وارد میکنند عدد بزرگی است که حتماً باید بانک مرکزی هماهنگی لازم را با شرکتهای صادرکننده پتروشیمی داشته باشد. همانطور که در صحبتها اشاره شد اگر نرخ ارز ما درست شود حمله به نرخ ارز صورت نمیگیرد.
در حال حاضر صحبتهایی در خصوص یکسانسازی نرخ ارز میشود. به نظر شما چه زمانی برای این کار مناسب است و چه مقدماتی لازم دارد؟
اولین حرکت در این زمینه این است که نرخ ارز مبادلاتی ما به نرخ بازار نزدیک شود. در حال حاضر بانک مرکزی حدود سه سال است که برای یکسانسازی ارزی، اقدامی را در دستور کار قرار داده و آن را انجام داده است. یکی از موانع یکسانسازی نرخ ارز، نرخ ارز مبادلاتی است چراکه در این چارچوب برخی کالاها مشمول ارز با نرخ پایینتر از نرخ بازار شدهاند که هماکنون اختلاف نرخ این ارز با ارز بازار حدود 500 تومان است. حذف کالاهای مشمول ارز مبادلاتی افزایش شفافیت و قیمتگذاری کالاها را در پی دارد. برخی بررسیها نشان میدهد که در نهایت کالای واردشده با ارز مبادلهای تفاوتی با کالای مشابه واردشده با ارز بازار ندارد و مصرفکننده یا متقاضی نهایی نفعی از مبادله نمیبرد.
یکی از اقداماتی که بانک مرکزی برای یکسانسازی نرخ ارز باید انجام دهد حذف تدریجی کالاهای مشمول ارز مبادلهای است، در سالهای 80 و 81 هم بانک مرکزی به صورت تدریجی کالاهای مشمول ارز رسمی را حذف کرد و با توجه به منابع مناسب ارزی توانست با نرخ آزاد و یکسان، ارز مورد نیاز همه کالاها و خدمات را تامین کند. دوم اینکه نقل و انتقالات ارزی خارج از کشور صورت بگیرد. در صورتی که این دو عامل رعایت شود مشکل دیگری وجود نخواهد داشت.
به نظر شما در شرایط کنونی نرخ تعادلی میتواند بیش از نرخ کنونی باشد؟
اعتقادم بر این است که اگر سالی هشت درصد ارزش ریال را تعدیل کنیم، نرخی که به دست میآید، نرخ بهینه و تعادلی است. در چهار سال گذشته این اتفاق نیفتاده است اما با ورودی ارز و افزایش قیمت نفت میتواند این تعدیل صورت گیرد، البته باید توجه داشت که عوامل زیادی در این زمینه تاثیر دارد. اگر ورودی نرخ ارز بیشتر شود و افزایش قیمت نفت را داشته باشیم زمانی که تراز بازرگانی مثبت است پول نفت تنها صرف هزینههای دولت میشود و نگرانی در این زمینه کاهش پیدا میکند. اگر حساب صندوق توسعه ملی را نیز کنار بگذاریم منابع ما جوابگوی مصارف است.