رانت آب
چالشهای صنعتی شدن یزد و اصفهان بیآب در گفتوگو با عباس کشاورز

سال 1404 برای مردم یزد با تکرار مشکل کمآبی و قطعی آب آغاز شد. تصاویری از صفوف مردم این شهر برای تهیه آب منتشر شد که بار دیگر توجهها را به معضل دیرینه کمبود آب در این شهر معطوف کرد. کارشناسان طی سالهای گذشته عوامل متعددی را در شکلگیری این مشکل دخیل میدانند. از اقلیم خشک و کمبارش این شهر گرفته تا کشاورزی غیراصولی. اما یکی از مهمترین دلایل، توسعه صنایع آببر در این مناطق و بهطور کلی فلات مرکزی ایران عنوان میشود. در همین راستا در گفتوگو با عباس کشاورز، سرپرست اسبق وزارت جهاد کشاورزی، به این پرسش پرداختیم که صنعتی شدن دو شهر یزد و اصفهان تا چه میزان اصولی بوده و چه عوامل دیگری در بروز این مشکلات در این نقاط اثرگذار بوده است. همچنین تلاش کردیم راهحلهای عملی برای حل این معضل را به تصویر بکشیم.
♦♦♦
با توجه به کمآبی اخیر و قطعی آب و شکستنهای دائمی خط لوله آب از اصفهان به یزد، آیا صنعتی شدن استانهایی مانند یزد و اصفهان در فلات مرکزی ایران که با محدودیت منابع آبی مواجهاند، از نظر اصولی و اکولوژیک قابل دفاع است؟
پیش از انقلاب، مطالعاتی در زمینه ظرفیت اکولوژیک آب انجام شده بود. این مطالعات توصیه میکرد که توسعه کشور باید بر مبنای ظرفیت اکولوژیک و منابع آبی موجود صورت گیرد. بهعنوان مثال، پیشنهاد شده بود که صنایع به سواحل منتقل شوند؛ زیرا در سراسر جهان، حتی در کشورهای پرباران مانند کشورهای اروپایی یا هند و چین، صنایع معمولاً در مناطق ساحلی توسعه مییابند. این امر نهتنها بهدلیل دسترسی به آب، بلکه به خاطر ارزانی حملونقل نیز مورد توجه قرار گرفته است. پس از انقلاب اسلامی، تا دهه ۷۰ شمسی، مشکل کمآبی بهصورت جدی مطرح نبود؛ اما در این دوره، توجه کافی به ظرفیت آمایشی آب معطوف نشد. در دهه ۷۰، چند اتفاق مهم در کشور رخ داد که وضعیت را تغییر داد. نخست، افزایش کشاورزی بیش از ظرفیت منابع آبی با توسعه سطح زیر کشت محصولات آببر اتفاق افتاد. در سطح ملی حدود یک میلیون و 200 هزار هکتار اراضی آب مطمئن که شامل باغها و جالیز بود به کشور اضافه شد. این توسعه، مصرف آب را بهطور قابل توجهی بالا برد. دوم اینکه صنایع به امید ایجاد اشتغال، رونق کسبوکار، جلب آرای نمایندگان مجلس و حتی صادرات، گسترش یافتند. بهعنوان مثال، کشوری با محدودیت آبی مانند ایران، اکنون ادعای صادرات محصولاتی نظیر فولاد را دارد. در یزد، صنایعی مانند کاشی و سرامیک و در اصفهان، پتروشیمی و فولاد توسعه یافتند که همگی نیازمند آب فراوان هستند.
آیا در سالهای بعد، دولتها سیگنالهای کمآبی را دریافت کردند؟ چه اقداماتی در این زمینه انجام شد؟
در سال ۱۳۸۲، دولت وقت پس از بررسیهای کارشناسی گسترده، مصوبهای 18بندی را که بسیار مترقی بود تصویب کرد که شامل توصیههایی برای توسعه بر مبنای آمایش آبی بود. این مصوبه، توسعه صنایع در سواحل و تعادلبخشی به منابع آب زیرزمینی را پیشنهاد میداد. همچنین توصیه شده بود که شهرداریها از آب تجدیدپذیر برای توسعه فضای سبز و چمن استفاده نکنند. با این حال، این توصیهها بهطور کامل اجرا نشدند. برای مثال، در اصفهان با وجود کمآبی، شاهد توسعه گسترده چمن و فضای سبز شهری هستیم که این پرسش را مطرح میکند که آب مورد نیاز آن از کجا تامین میشود؟ این نشاندهنده آن است که همه ما بهنوعی در تخریب منابع آبی کشور سهیم بودهایم.
با این حال چرا برخی مناطق مانند اصفهان و یزد بیش از سایر نقاط با بحران آب مواجه شدهاند و نقش عوامل سیاسی در این موضوع چیست؟
مناطق بسیاری درگیر این بحران هستند اما مناطق خاصی مانند اصفهان و یزد به دلیل بارندگی کم و نفوذ بالای افراد سیاسی در تصمیمگیریها، بیش از سایر نقاط کشور با بحران آب مواجه شدهاند. در این مناطق، دولتها اغلب تحت فشار سیاسی قرار گرفتهاند و از ترس استیضاح بهجای اجرای برنامههای اصولی، به خواستههای کوتاهمدت تن دادهاند. این موضوع در ۳۰ سال اخیر در سراسر کشور دیده میشود، اما در برخی مناطق مانند اصفهان شدت بیشتری دارد و من در این استان بیش از هرکسی تقصیر را متوجه وزارت نیرو میدانم. وزارت نیرو بیش از ۲۰ سال است که با همکاری کارشناسان آلمانی، وضعیت زایندهرود را مطالعه میکند، اما همچنان شاهد تعارضات اجتماعی و وعدههای غیرمنطقی هستیم. بهعنوان مثال، در دورهای که کشاورزان در کنار زایندهرود چادر زدند و اعتراض کردند، مقاماتی مانند معاون اول رئیسجمهور، آقای مخبر، قولهایی نظیر انتقال آب از خلیج فارس دادند که عملاً اجرایی نشدند. این نشاندهنده نبود سواد آبی در کشور و وجود رانت در مدیریت منابع آب است. همین الان هم اگر با وزارت نیرو صحبت کنید معتقد است مشکل کمآبی این استانها به سادگی قابل حل است و طرحهای تخریبکننده محیط زیست و هزینهبر را ارائه میدهند که عملاً اجرایی نیست. مردم هم که توان این را ندارند که هر روز اعتراض کنند به چنین صحبتهایی امیدوار میشوند. همانطور که گفتم این مشکل تنها به اصفهان و یزد محدود نیست. در مناطقی مانند فارس، وضعیت حتی شدیدتر است، اما چون در دو استان یزد و اصفهان، آب اصفهان به یزد منتقل شده، این موضوع بهانهای برای تشدید اعتراضات شده است. در دهههای ۸۰ و ۹۰، تقاضای زیادی برای انتقال آب، بهویژه در چهارمحالوبختیاری، مطرح شد که به تشدید تنشها دامن زد. این مسائل دستبهدست هم دادهاند و اکنون شاهد هستیم که اهالی اصفهان، مشکلات آبی خود را تا حدی ناشی از اقدامات یزد میدانند. از سوی دیگر، یزدیها با استفاده از منابعی که در اختیار داشتند، به توسعه منطقه خود پرداختند. من زمانی نشستی برگزار کردم که در آن به موضوع کویر مرکزی ایران پرداختم. این منطقه شامل استانهایی مانند اصفهان، اراک، سمنان، تهران، البرز و قزوین است که همگی با کمبود آب مواجهاند و رشد آنها بدون وجود منابع آبی کافی صورت گرفته است.
چرا انتقال آب بینحوضهای در ایران مورد انتقاد قرار گرفته و تجربه جهانی در این زمینه چه میگوید؟
بحث انتقال آب بینحوضهای در همه جای دنیا بهعنوان آخرین راهحل و صرفاً برای تامین آب شرب مطرح میشود، نه برای مصارف صنعتی یا کشاورزی. علمای جهان و تجربههای بینالمللی نشان میدهد که این روش معمولاً موفقیتآمیز نبوده است. با این حال، در ایران این موضوع بهگونهای دیگر پیش رفته است. برای مثال، ادعا میشود که مصرف آب به ازای هر مترمکعب تولید فولاد در یک کارخانه کشور ، کمتر از آلمان است و حتی بهرهوری بیشتری نسبت به این کشور دارند. این ادعا با عقل جور درنمیآید و به نظر میرسد نوعی عددسازی در کار باشد. همه این مسائل به مدیریت نادرست وزارت نیرو برمیگردد که به دنبال کسب درآمد از آب، بدون توجه به تبعات بلندمدت آن است.
با توجه به سیاستها و طرحهای موجود، چه راههایی برای حل بحران آب در این مناطق پیشنهاد میکنید؟
به نظر من، این مشکل قابل حل است، اما نیازمند تغییر ساختار و سیاستهاست. طرحهایی که تاکنون مطرح شدهاند، اغلب غیرکارشناسی و مندرآوردی بودهاند. بهعنوان مثال، در جلساتی که با حضور وزیر وقت و نمایندگان اصفهان برگزار شد، حرفهایی زده شد که فاقد پشتوانه علمی بود. راهحل این است که ابتدا باید مدیریت منسجم آب شرب برای تمام جمعیت این منطقه در اولویت قرار گیرد. تامین آب شرب بهداشتی وظیفه اصلی دولت است. در حال حاضر، مصرف سرانه آب در اصفهان بیش از ۲۰۰ لیتر در روز است که باید با صرفهجویی به سطح بهینه، مثلاً ۱۲۰ لیتر، کاهش یابد. این امر نیازمند اصلاح سیفونها، دوشها و سیستمهای بهداشتی است تا حجم آب مصرفی کم شود. علاوه بر صرفهجویی، باید بازچرخانی آب اجرا شود و آب مورد نیاز فضای سبز از آب شرب بهداشتی جدا شود. توسعه صنایعی مانند فولاد و پتروشیمی، که به آب زیادی برای خنکسازی نیاز دارند، باید ممنوع یا محدود شود. دولت باید صادرات محصولات صنعتی را بر اساس شاخص مصرف آب تنظیم کند و صنایعی که آببر هستند، اجازه فعالیت گسترده نداشته باشند. در عوض، اگر قرار است این صنایع توسعه یابند، باید به مناطقی با دسترسی به آب، مثلاً سواحل منتقل شوند و ایستگاههایی برای تامین آب آنها ایجاد شود. در زمان دولت سازندگی، تلاش شد شبکهای از صنایع در همه استانها برای ایجاد اشتغال راهاندازی شود، اما این اقدامات بدون توجه به ظرفیت آبی انجام گرفت. تمام مصرفکنندگان آب، اعم از خانگی، کشاورزی و صنعتی، باید به حداکثر بهرهوری برسند. برای این منظور، باید شاخصهای مشخصی برای مصرف آب تعیین شود و همه ملزم به رعایت آن باشند. این کار نیازمند عزم جدی دولت و تغییر رویکرد از طرحهای غیرواقعی به برنامههای عملی و پایدار است.
تجربه جهانی در مدیریت منابع آبی چه درسهایی برای ایران دارد و آیا این تجربیات در کشور ما مورد توجه قرار گرفتهاند؟
زمانی که از طریق فرهنگستان علوم با آکادمی علوم آمریکا در مورد بحران آب صحبت میکردیم، در جلسهای با حضور ۲۰ کارشناس، از آمریکاییها پرسیدم که وضعیت مصرف آب در صنایعشان چگونه است؟ آنها توضیح دادند که در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، برای تولید یک تن فولاد، ۲۱۳ تن آب مصرف میکردند، اما این میزان را با افزایش بهرهوری به ۱۶ تن کاهش دادهاند. این نشان میدهد که بهرهوری باید با شاخصهای سختگیرانهای دنبال شود. اما متاسفانه بدنه دولت، از جمله وزارت نیرو که متولی مدیریت آب است، اعتقادی به این اصول ندارد و بیشتر به دنبال کسب درآمد است. برای مثال، نیروگاههای حرارتی مانند نیروگاههای تهران، ایروان، ملارد، شهید رجایی و شهید مفتح در همدان، همگی از سوی خود وزارت نیرو اداره میشوند و مصرف بالای آب آنها به فرونشست زمین و تشدید بحران در این مناطق منجر شده است. بهعنوان نمونه در دشت همدان و اطراف نیروگاه شهید مفتح چالهای به عمق ۸۰ متر طی شش سال ایجاد شده است.
در حوزه کشاورزی، چه تغییراتی برای مقابله با بحران آب ضروری است؟
در بخش کشاورزی، باید تصمیمات سختی گرفته شود، اما چارهای جز این نیست. کشت تابستانه در این مناطق باید محدود یا کاملاً منسوخ شود، زیرا بیشترین مصرف آب را دارد. علوفههای پاییزه، مانند یونجه که در اصفهان کشت میشود، یکپنجم آب مصرفی علوفههای تابستانه نیاز دارند. همچنین، کشت برنج در اصفهان که مورد اعتراض مردم است، باید متوقف شود؛ چراکه باغها و کشاورزی فعلی حجم زیادی آب هدر میدهد. رویکرد جدید کشاورزی ضروری است. محصولات تابستانه مانند سبزیجات، صیفیجات و جالیز باید صرفاً در گلخانهها کشت شوند. باغها باید به سایبان مجهز شوند تا تبخیر کاهش یابد و کشاورزی حفاظتی با پوشش طبیعی سطح زمین اجرا شود. برای مثال دیگر نمیتوانیم محصولاتی مانند چغندرقند را در تابستان کشت کنیم.
فضای سبز شهری در این مناطق چه وضعیتی دارد و چه اصلاحاتی باید اعمال شود؟
فضای سبز شهرها نیز باید متحول شود. ۲۰ سال است که این حرفها را میزنیم، اما کسی توجه نمیکند. در کالیفرنیا، بزرگترین ایالت کشاورزی آمریکا، طی ۸ تا ۱۰ سال گذشته، کاشت چمن ممنوع شد و گیاهان کمآببر جایگزین شدند. اما در اصفهان، شهردار همچنان به توسعه فضای سبز پرمصرف ادامه میدهد. در گزارشی به من گفتند که اصفهان 30 هزار هکتار چمن دارد. اما این سوال مطرح است که آب آن از کجا تامین میشود؟ دکتر بیتاللهی از سازمان زمینشناسی میگوید در اصفهان، دو میلیون و ۸۰۰ هزار نفر، یعنی حدود ۴۵ درصد جمعیت استان، در معرض این بحران هستند. این صنایع، این آب و این تصمیمات سیاسی چه چیزی را میخواهند حفظ کنند؟ دیگر نمیتوان مردم را حفظ کرد.
با همه این تفاسیر چرا با وجود این مشکلات، اقدام موثری صورت نمیگیرد و راهحل شما چیست؟
از نظر من مسئله آب سیاسی شده است و وزارت نیرو به دلیل رانت و منافع کوتاهمدت، مانع حل این بحران میشود. همه دولتها در این موضوع نقش داشتهاند و این مختص یک دولت خاص نیست. از نظر من، اگر جامعه آگاه شود و با مردم بهصورت منطقی و شفاف صحبت کنیم، راهحلهای مشارکتجویانهای پیدا میشود که منافع همه را با عدالت در نظر بگیرد. در ۱۵ تا ۲۰ سال اخیر، از زمان دولت اصلاحات، باغهایی ایجاد شده که دیگر نمیتوان آنها را حفظ کرد. متخصصان آب نباید دخالت مستقیم کنند، چون اغلب راهحلهایشان غیرواقعی است. باید فضایی برای مذاکره اجتماعی ایجاد شود. اینطور نیست که بگوییم همهچیز را مثل گذشته داشته باشیم؛ صندوق آبی کشور، به قول آقای دکتر کاوه مدنی، ورشکسته است. حتی اگر انتقال آب از خلیج فارس هم اجرا شود، طبق بررسیهای تیم دانشگاه صنعتی اصفهان، بحران تنها با تاخیر رخ میدهد، نه اینکه رفع شود. راهحلها در جهان وجود دارد؛ کتابها و دستورالعملهای مشخصی برای آن تدوین شده است. اما ما در اتاقهای بسته دولتی، حرفهای غیرمنطقی میزنیم. پیشنهاد من ایجاد یک گفتمان ملی است. باید راهحلها را با نمایندگان مردم مطرح کنیم و با عدد و رقم دقیق صحبت کنیم، نه بهصورت کلی. از رسانهها و اهل قلم میخواهم که با افراد مختلف مشورت کنند و این مسائل را با جزئیات بررسی کنند. راهحل وجود دارد، اما نمیتوانیم همهچیز را مثل گذشته داشته باشیم. این بحران اجتنابناپذیر است، مگر اینکه تدابیر جدیدی اندیشیده شود.