فضای شکننده
داود سوری از آثار تخریبی شایعات در حوزه پولی و بانکی میگوید
بانکهای با پشتوانه و سالم در مرحله اول مورد هجوم سپردهگذاران واقع نمیشوند و در صورت تشدید و بحرانی شدن اوضاع، این بانکها نیز آسیب خواهند دید که البته وقوع چنین پدیدهای در این سطح برای ما در مقطع فعلی دور از انتظار است.
چرا تاثیر دامنه شایعات در بازارهای مالی به ویژه حوزه پولی و بانکی تا این حد بالاست؟ شایعات با چه هدفی در حوزه پولی و بانکی منتشر میشوند؟ چرا ذهنیت جامعه ما در مقابل شایعه ابتدا به سمت تایید آن میرود نه رد آن؟ پیامد شایعهپراکنی چه عواقبی برای نظام بانکی دارد؟ اینها پرسشهایی است که در گفتوگو با داود سوری اقتصاددان به بهانه شایعات اخیر در مورد ورشستگی یکی از بانکهای کشور مطرح کردیم. این اقتصاددان معتقد است بانکها با وجود اهمیت بالا در اقتصاد کشور، شکنندگی زیادی دارند. شایعات پیرامون صنایع دیگر همچون خودروسازی، فولاد و... صرفاً یک بخش و افراد را مورد هدف قرار میدهد. اما سیستم مالی بهمثابه رگهای بدن است که همه اجزا را تحت تاثیر قرار میدهد. از اینرو اگر کسی قصد آسیب به بدنه اقتصاد را داشته باشد، سیستم خونرسانی را دچار اختلال میکند. این سیستم شکننده، به شایعات بسیار حساس است. البته بانکهای با پشتوانه و سالم در مرحله اول مورد هجوم سپردهگذاران واقع نمیشوند و در صورت تشدید و بحرانی شدن اوضاع، این بانکها نیز آسیب خواهند دید که البته وقوع چنین پدیدهای در این سطح برای ما در مقطع فعلی دور از انتظار است. او همچنین در ادامه این گفتوگو نسبت به تضمین سپردههای بانکی توسط بانک مرکزی هشدار میدهد و میگوید این کار دولت و بانک مرکزی عواقب جبرانناپذیری دارد چراکه بانکها را جسورانه به سمت فعالیتهای پرریسک میبرد. در کنار آن مردم را نیز به دریافت نرخهای بالا و عدم توجه به سپردهگذاری صحیح منابع خود ترغیب میکند. مجموعه این اتفاقات به زیان شبکه بانکی است و باعث میشود این شبکه، ریسکهای بیشتری را متحمل شود. ادامه این حرکت جسورانه و بیپرواگونه اقتصاد کلان کشور را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
♦♦♦
شایعات در بازارهای مالی به سرعت قیمتها را تحت تاثیر قرار میدهد یا رفتار سرمایهگذاران را تغییر میدهد. اصولاً شایعات در چه بازارهایی بیشتر اثرگذار است و چه مولفههایی در شدت عمل آن موثر هستند؟ این مبانی در اصول اقتصاد و مالی رفتاری بیانگر چه واکنشهایی است؟
بازارهای مالی تفاوتهای جدی با بازارهای دیگر دارند و بنا به ماهیت خود بسیار شکننده هستند. ارتباط بنگاهها با یکدیگر و با بانکها از طریق بازارهای مالی بسیار بالاست. از طرف دیگر بدهیهای بانکها که در واقع همان سپردههای مردم است، ماهیت عندالمطالبه دارند و با مراجعه مشتری، بانک ملزم به پرداخت پول است. در همین هنگام، داراییهای بانک شامل تسهیلاتی است که به مردم اعطا کرده است که ذاتاً بلندمدت هستند. از اینرو بانکها با چنین مدل کسب کاری، همواره در خطر هستند و اگر بنا بر هر دلیلی سپردهگذاران عزم خروج منابع خود را داشته باشند، بانک در معرض ریسک عدم توانمندی بازپرداخت آنی سپردههاست. این موضوع خاص بانکهای ضعیف نیست. بلکه در صورت وقوع چنین پدیدهای بانکهای منظم و باثبات نیز دچار خطر جدی خواهند شد. از همین منظر، موضوع مدیریت ریسک در بانکها بسیار مهم جلوه میکند که مدیریت بانکها، برای جلوگیری از ریسک نقدینگی، پیشبینی وجوه نقد لازم را همواره مدنظر قرار میدهند.
چرا قضیه هجوم مردم برای دریافت سپردههای بانکی همیشه برای برخی بانکهای خاص رخ میدهد؟ چرا شایعهپراکنان بخش پولی و بانکی را مورد هدف قرار میدهند؟
بانکها با وجود اهمیت بالا در اقتصاد کشور، شکنندگی زیادی دارند. شایعات پیرامون صنایع دیگر همچون خودروسازی، فولاد و... صرفاً یک بخش و افراد را مورد هدف قرار میدهد. اما سیستم مالی به مثابه رگهای بدن است که همه اجزا را تحت تاثیر قرار میدهد. از اینرو اگر کسی قصد آسیب زدن به بدنه اقتصاد را داشته باشد، سیستم خونرسانی را دچار اختلال میکند. این سیستم شکننده، به شایعات بسیار حساس است. البته بانکهای با پشتوانه و سالم در مرحله اول مورد هجوم سپردهگذاران واقع نمیشوند و در صورت تشدید و بحرانی شدن اوضاع، این بانکها نیز آسیب خواهند دید که البته وقوع چنین پدیدهای در این سطح برای ما در مقطع فعلی دور از انتظار است.
اخیراً شایعات مختلفی درباره یکی از بانکهای خصوصی مطرح شد و بلافاصله شاهد هجوم سپردهگذاران برای برداشت سپردههای خود بودیم. چرا پس از هر شایعهای چنین رفتاری از سوی سرمایهگذاران سر میزند و چرا تاثیر آن برای بانکها بسیار بالاست؟
باید در نظر داشته باشیم که چنین اتفاقاتی بیدلیل نیست. مردم حق دارند که نسبت به سپردههای خود حساس باشند. چراکه جزو دارایی آنهاست که نزد بانک قرار گرفته است. در یک سال اخیر بانکهای ایرانی تقریباً هر روز تیتر اخبار بودهاند. هرچند شکی نیست که بانکهای ما هم دارای مشکلاتی بودهاند، اما در این مدت در معرض حملات گوناگونی هم واقع شدهاند. از اینرو در کنار این برنامههای آگاهانه یا غیرعامدانه، ما تجربه موسسههای غیرمجازی که سپردهگذاران را به دردسر انداخت، به یاد داریم.
تجربه تلخ این موسسهها، مردم را ترسانده و آنها را نسبت به اخبار بانکها حساس کرده است. مسلم است که بانکها نیز در صورت وقوع این پدیده، در کوتاهمدت قادر به تامین وجه نقد همه سپردهها نخواهند بود و برای جلوگیری از این ریسک، همواره ذخیره میگیرند و البته سعی در مدیریت و شفافسازی کرده تا اوضاع آرام گیرد و اثر شایعات پاک شود.
البته بانک مرکزی با رفتار حمایتگرانه خود نشان داده است که ورشکستگی معنایی ندارد و دولت همیشه پوششدهنده خسارتهای اینچنینی خواهد بود.
درست است اما برخی شاید دردسر آن را نپسندند. به عنوان مثال در مورد موسسه ثامن، سپردهگذاران با مکافات بسیاری به داراییهای خود رسیدند. هنگام بروز چنین شایعاتی، افراد در تلاشاند تا خود، نفر اول در صف دریافت سپرده باشند و دعوا سر جای افراد در صف است. سر همین موضوع، هجوم به بانک مطرح میشود.
میدانیم که بسیاری از بانکهای ما در شاخصهای سلامت بانکی وضعیت مطلوبی ندارند. اما آیا به صرف همین مساله میتوان این بانکها را در زمره بانکهای ورشکسته قرار داد؟ از طرفی فرآیند ورشکستگی بانک، یک فرآیند حقوقی است که باید شرایط آن توسط کارشناسان اعلام شود و تنها با انتشار یک خبر غیرموثق نمیتوان بانک را ورشکسته دانست. با توجه به این امر به نظر شما مردم چه مولفههایی را باید مدنظر بگیرند تا هنگام بروز شایعات، بر اساس آن تصمیمگیری صحیحی داشته باشند؟
همانطور که قبلاً اشاره شد، تفاوت زیادی بین بانک و سایر صنایع وجود دارد. شاید تعریف عمومی که ما از ورشکستگی داریم که زیان انباشته بیش از نیمی از سرمایه بنگاه باشد، در مورد بانکها کمتر مصداق پیدا کند. حساسیتهای مردم به اخبار بانکی از آنجا نشات میگیرد که مقامات مسوول و حتی غیرمسوول در مورد ورشکستگی بانکها سخن میگویند و بدون در نظر گرفتن نکات ظریفی که آثار این صحبتها در جامعه میگذارد، سیستم مالی کشور را ناخودآگاه تضعیف میکنند. این در حالی است که میدانیم سیستم مالی و خصوصاً بانکی ما شکننده است و سقوط آن هزینه بسیار گزافی به نظام اقتصادی کشور تحمیل خواهد کرد. البته از آنسو، صنعت بانکداری ما هم در دهه اخیر یعنی دهه 90 صنعت سودآوری نبوده است و روند (نهچندان مطلوب) قیمتی آنها در بازار سهام، منعکسکننده عملکرد و کسبوکار آنها بوده است. در خصوص چرایی عدم سودآوری آنها نیز میتوان دلایل زیادی را برشمرد که بخشی از آن ناشی از مدیریت نادرست داراییها از سوی بانک و سیاستگذاریها و نظارت ناکافی بانک مرکزی بوده است.
چرا مردم به شایعات منفی در خصوص بانکها توجه زیادی دارند؟ آیا بحث به عدم تقارن اطلاعاتی بین سپردهگذاران و مدیران بانکها بازمیگردد؟
متوسط افراد، ریسکگریزند. خصوصاً افرادی که منابع مالی خود را به شکل سپرده بانکی پسانداز میکنند، ریسکگریزترین افراد قلمداد میشوند. طبیعی است که چنین افرادی با کوچکترین اخبار منفی، ریسک را تحمل نکرده و منابع خود را خارج میکنند. عدم تقارن اطلاعاتی نیز در همه بازارهای مالی وجود دارد. چیزی که مهم است این است که باید بتوان به یک ناظر پولی اعتماد کرد. ناظر پولی که در کشور ما بانک مرکزی است با نظارت خود به مردم این اطمینان را میدهد که در شرایط عدم تخصص و زمان مردم برای بررسی بانکها، کارشناسان آنها بانکها را پایش و رصد میکنند. اما متاسفانه رفتار بانک مرکزی در سالهای گذشته بهگونهای بوده است که دیگر مردم کمتر از قبل به نهاد ناظر اعتماد دارند. عملکرد بانک مرکزی در شکلگیری اتفاقاتی که هماکنون با آن مواجهیم و رفتارهای متناقض آن، همگی به نوعی اعتماد ناظر پولی را در بین مردم کم کرده است و مردم تصمیم گرفتهاند که خودشان ارزیابی کرده و اقدام کنند. شکلگیری مجدد این اعتماد منوط به گذر زمان است. لااقل تا زمانی که خاطره موسسات مالی غیرمجاز در ذهن مردم کمرنگ شود و آرامش اقتصادی به کشور بازگردد.
آیا شبکههای اجتماعی هم در ایجاد چنین جوی اثرگذار بودهاند؟
شبکههای اجتماعی هم اثر مثبت و هم اثر منفی داشتهاند. نمیتوان گفت این شبکهها تنها آثار منفی دارند و باعث جریانسازی علیه نظام بانکی یا بازارهای مالی میشوند و باید به هر شکلی با آنها مقابله کرد. جنبه مثبت شبکههای اجتماعی، توزیع اطلاعات و کمک به موضوع برطرفسازی عدم تقارن اطلاعاتی است. در عین حال ریسک توزیع اطلاعات غلط نیز مانند شایعات اخیر از سوی شبکههای اجتماعی نامعتبر وجود دارد. چنین شایعاتی اثرات کوتاهمدت دارند و سریعاً هم از بین میروند، مگر آنکه خود بانک یا نظام بانکی واقعاً دارای مشکل جدی باشند. به منظور کنترل کردن اثر شایعات غلط، بهترین کار اطلاعرسانی سریع از طریق مراجع رسمی است. در این صورت اثر شایعات منفی هم به شدت در حوزه پولی و بانکی کاهش پیدا خواهد کرد.
اخیراً شورای عالی هماهنگی اقتصادی اعلام کرده است که بانک مرکزی با بهرهگیری از تمامی ابزارهای نظارتی، حقوق سپردهگذاران موسسات اعتباری را تضمین میکند. به نظر شما منظور از ابزارهای نظارتی چیست؟ و تضمین سپردهها به چه معناست؟
برداشت من از آن خبر این است که دولت به نوعی تمام سپردهها را تضمین میکند که در صورت وقوع هرگونه اتفاقی، خود آن را جبران کند. اگر این برداشت صحیح باشد، نتیجه میگیرم که سیاستگذاران اقتصادی ما هیچ انسجام فکری در مورد بانکها ندارند. شاهد مثال آنکه تا همین چند ماه قبل، رئیس کل وقت اظهار میداشت که بانک مرکزی هیچ سپردهای را تضمین نمیکند (که البته گزاره صحیحی بود و در هیچ کجای دنیا، سپردههای مردم به شکل کامل توسط دولتها تضمین نمیشود). یا اینکه بانک مرکزی قبلاً اعلام میکرد که مردم نسبت به عملکرد موسسات اعتباری که نرخ بهره بالا میدهند، شک کنند و بانکی که نرخ بهره بالاتری میدهد، احتمالاً بانک مناسبی نباشد و از این منظر گزینه خوبی برای سپردهگذاری نیست. اما الان که چنین پیامی را از سیاستگذاران اقتصادی مبنی بر تضمین سپردهها میگیریم، دیگر بحث نظارت خود مردم بر بانکها را از بین میبریم. در چنین شرایطی مهم نیست که مردم به نرخها و سطح ریسک بانکها حساس باشند. بلکه ما به عنوان دولت، اصل و سود سپردهها را تضمین میکنیم. پس به طور ضمنی این پیام را منتقل میکنیم که مردم شما به دنبال جایی باشید که بالاترین سود را به شما میدهد و ما هرگونه زیان احتمالی شما را پوشش خواهیم داد.
این صحبتها در تناقض با حرفهایی است که تا همین چندوقت پیش برای بحث اصلاح نظام بانکی داشتیم. از طرف دیگر این صحبت، پیامی منفی به بانکها و موسسات اعتباری میدهد. به آنها میگوید که دولت اینجاست تا هرگونه بدهی شما به مردم را بپردازد. از اینرو شما اصلاً نگران نباشید و هر فعالیت پرریسکی که مایل هستید، انجام دهید. از اینرو بانک در صورت برد از فعالیت قمارگونه خود، سود را صاحب میشود ولی در صورت شکست، دولت آن را جبران خواهد کرد! این اصلاً پیام مناسبی نیست و بانکها را جسورانه به سمت فعالیتهای پرریسک میبرد. در کنار آن مردم را نیز به دریافت نرخهای بالا و عدم توجه به سپردهگذاری صحیح منابع خود ترغیب میکند. مجموعه این اتفاقات به زیان شبکه بانکی است و باعث میشود این شبکه، ریسکهای بیشتری را متحمل شود. ادامه این حرکت جسورانه و بیپرواگونه اقتصاد کلان کشور را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
در چنین صورتی عواقب اقتصاد کلانی چه خواهد بود؟
آنچه مسلم است این است که بانکها پس از ترغیب به اجرای فعالیتهای پرریسکی که ماحصل آن تحمیل زیان به دولت باشد و در عین حال، مردم نیز وظیفه نظارتی خود بر منابع بانکی را از یاد ببرند و به اتکای اینگونه سخنان، در هر جایی سپردههای خود را قرار دهند، نتایج ناگواری رخ خواهد داد. در صورت وقوع هرگونه زیان متحملشده، به نظر شما دولت از چه محلی قادر به رفع و پوشش آن خواهد بود؟ مشخص است که مسیر آن از کانال افزایش نقدینگی است که به عبارت ساده از جیب خود مردم برداشت میشود تا زیانها پوشش داده شوند. این در حالی است که برخی دیگر با کمکاری یا تصمیمات غلط خود مسبب ایجاد چنین شرایطی بودهاند. قبلاً هم شاهد بودیم دولت از منابع بانک مرکزی پول مالباختگان موسسات مالی غیرمجاز را پرداخت کرد که از ناحیه اقتصاد ایران با مشکلات جدی مواجه شد و اکنون هم به نوعی دولت در حال تکرار همان اتفاق است.
در شرایط کنونی بانکهای کشور که وضعیت مالی چندان مطلوبی ندارند، بروز پدیده هراس بانکی در نظام بانکی ما تحت چه شرایطی قابل تصور است؟ چه نوع بانکهایی (خصوصی یا دولتی) بیشتر در معرض این تهدید هستند؟
به نظر میرسد که بحث هراس بانکی در کشور ما موضوع فوری و اصلی نیست. نشان به آن نشان که دولت به هرگونه و هر ابزاری که شده، تعهدها را جبران کرده است. ما در ماههای گذشته هم دیدیم که بانک مرکزی حتی برای موسساتی که خود آنها را غیرمجاز میخواند، دست به جبران خسارتهایشان زد و از جانب آنها اقدام به پرداخت بدهیهایشان کرد. از اینرو اکنون این باور در میان آحاد مردم وجود دارد که بانک مرکزی حامی تمام و کمال هر سپردهگذاری است و مردم این گزاره را پذیرفتهاند.
اما واقعیت آن است که اگر هزینههایی را که بابت جبران خسارت آن موسسات پرداخت شد محاسبه کنیم و هزینههای دیگر موسسات در آینده را نیز در نظر داشته باشیم، با افزایش قیمتها، تورم و کاهش ارزش پول ملی و دیگر مشکلات اقتصادی که امروزه با آنها درگیر هستیم، به شکل بسیار بدتری روبهرو خواهیم شد. اینکه در چشمانداز پیشرو مردم به بانکها برای دریافت سپردههای خود هجوم ببرند، به نظرم دور از ذهن و تصور است. هرچند که ما همچنان تورم و کاهش ارزش پول ملی را در ادامه خواهیم داشت.