بهای سنگین تعادلهای جدید
محمود باغجری از پیامدهای افزایش نرخ سود بانکی در اقتصاد ایران میگوید
محمود باغجری میگوید: سیاست افزایش نرخ سود سپردهها کارایی نخواهد داشت و تنها باعث افزایش هزینههای بانکها که خود در شرایط بسیار سختی هستند، خواهد شد. به تبع این افزایش، نرخ تسهیلات نیز افزایش خواهد یافت و این موضوع منجر به گرانتر شدن تامین مالی متقاضیان تسهیلات خواهد شد.
اخیراً قائممقام بانک مرکزی از احتمال بازنگری نرخ سود سپردهها خبر داد و به نظر میرسد دولت باز هم سیاست افزایش دستوری نرخ سود را در برنامه دارد با توجه به این امر آیا تغییر سود بانکی در شرایط فعلی اقتصاد ایران در حال حاضر سیاست درستی است؟ تغییر در نرخ سود بانکی و احتمال افزایش آن چه تهدیداتی برای نظام بانکی و اقتصاد ایران به دنبال دارد؟ در اینباره محمود باغجری استاد دانشگاه شهید بهشتی معتقد است که افزایش نرخ سود سپردهها، بانکها را مجدداً وارد بازی پانزی میکند که عواقب خطرناکی برای بانکها خواهد داشت. باید به این نکته توجه داشت که در صورت افزایش نرخ سود سپردهها که منجر به افزایش نرخ تسهیلات میشود، احتمال نکول تسهیلات افزایش مییابد که دوباره بحث مشکل ترازنامه بانکها را به وجود میآورد. بنابراین این تصمیم هزینههای سنگینی را برای اقتصاد کشور به وجود خواهد آورد.
♦♦♦
اواخر سال گذشته سیاستگذار پولی برای مهار التهابات بازار ارز بسته سیاستی با محوریت افزایش موقت نرخ سود بانکی اجرایی کرد اما این سیاست چندان اثرگذار نبود و پس از مدت کوتاهی با تشدید ریسکهای سیستماتیک دوباره التهابات بازار ارز تشدید شد و به گفته کارشناسان تنها بر زیان ترازنامه بانکها افزود با وجود این تجربه دوباره زمزمه افزایش نرخ سود بانکی در جهت سوق دادن نقدینگی به سمت بازار پول مطرح شده است، با توجه به این امر ارزیابی شما در این باره چیست؟
برای پاسخ به سوال شما، اجازه دهید اتفاقات سال گذشته را با همدیگر مرور کنیم. اقتصاد ایران پس از طی کردن دوران ویژه در دولتهای نهم و دهم، با تغییر ریاستجمهوری و گشایشهای سیاسی و اقتصادی روزهای نسبتاً بهتری را آغاز کرد. رشد تولید ناخالص داخلی در سالهای 92، 93، 94، 95 و 96 به ترتیب منفی 9 /1 درصد، 3 درصد، منفی 6 /1 درصد، 5 /12 درصد و 7 /3 درصد بوده است. همانطور که ملاحظه میشود به جز سالهای 92 و 94 رشد تولید ناخالص داخلی مثبت بوده است. اما بهرغم این رشد، احساس تعدادی از مردم از اقتصاد، این بود که وضعیت اقتصادی در حالت رکود قرار دارد. برای توضیح چرایی این حس؛ دلایل زیادی بیان شده از جمله اینکه رشد حاصلشده در تولید ناخالص داخلی مربوط به بخشهایی بوده (عمدتاً صنعت نفت) که به طور مستقیم با زندگی مردم سروکار نداشته یا اینطور بیان میشد که با توجه به وضعیت عدم رشد در بخش ساختمان و مرتبط بودن شغلهای زیادی با این صنعت، رشد تولید ناخالص داخلی برای مردم هنوز حس نشده است. در هر صورت باور رکود در اقتصاد حداقل از سوی بخشی از مردم بیان میشد.
علاوه بر مطالب فوق، دانستن این نکات در تحلیل اتفاقات اواخر پارسال به ما کمک میکند. طی سالهای دولت یازدهم، نرخ سود بانکی بالا بوده و کاهش مشهودی نداشت به طوری که اولین بار، نرخ سود واقعی مثبت شد. همچنین رشد نقدینگی طی این سالها بالا بوده و تورم روند نزولی داشته است. همچنین تقریباً تا سال 96 نرخ ارز تغییر آنچنانی نداشته یعنی از سال 92 تا اواسط 96 تغییر خاصی نداشته است. در سال 96، با اعلام بانک مرکزی، نرخ سود بانکی کاهش یافت که عمده دلیل اعلامشده این کاهش نرخ، کمک به رشد سایر بخشها و تحریک اقتصاد برای رشد بیشتر اعلام شد.
از اواسط سال 96 تغییراتی در اقتصاد ایران شروع به رخ دادن کرد. قیمت سکه کمکم شروع به افزایش کرد به طوری که از 1217000 تومان در اوایل اردیبهشت 96 با رشد حدود 7 درصد به 1305600 تومان در اوایل آبانماه و با رشد 22 درصد نسبت به اردیبهشتماه به عدد 1486250 در اوایل اسفندماه رسید. همچنین در سال 96، نرخ دلار از 3748 تومان در ابتدای سال به 4575 در اوایل اسفندماه رسید. قیمتهای مسکن نیز شروع به افزایش کرد. با شروع این تغییرات، موج انتظاری از افزایش احتمالی در طلا، ارز و مسکن در بین مردم به وجود آمد. این انتظارات در کنار پالسهای سیاسی که توسط ریاستجمهوری آمریکا صادر میشد، هر روز پردامنهتر میشد.
بنابراین با توجه به فضای تشریحشده فوق، مقامات پولی به این نتیجه رسیدند که سیاست کاهش نرخ سود بانکی که آغاز کرده بودند حداقل برای آخر سال 96 و همچنین فضای انتظاری خاصی که در انتهای سال 96 تشکیل شده بود، مناسب نیست، بنابراین در یک تصمیمگیری خاص، امکان جذب سپرده یکساله با نرخ 20 درصد را برای بانکها فراهم کردند. جالب است که در سیاست اعلامشده، فقط نرخ سود سپردهها تغییر یافت و نرخ تسهیلات همان نرخهای قبلی بیان شد. حتی این بحث در بین بانکها رواج یافت که بانک مرکزی بابت افزایش هزینههای بانکها بابت این تغییر نرخ سود، امتیازاتی برای آنها در نظر میگیرد تا بتوانند این هزینهها را جبران کنند.
سیاست افزایش نرخ سود سپرده با هدف جذب نقدینگی و انتقال آن به سپردههای بلندمدت بانکی و از اینرو کاهش سرعت گردش پول در سایر بازارها به ویژه بازار ارز، طلا و مسکن اخذ شد. تحلیل هزینه فایده سیاست اخذشده از سوی مقامات پولی این بود که فایده کسب آرامش در سایر بازارها بر هزینه وارده بر نظام بانکی میچربد و از اینرو بهرغم انتقادات زیاد، این سیاست را در روزهای انتهایی سال 96 اجرا کردند.
اما اتفاقات روزها و ماههای بعد نشان داد که سیاست اخذشده از سوی مقامات پولی به اهداف طراحیشده برای آن نرسید. وضعیت بازارهای طلا، ارز و مسکن در روزهای اخیر گویای این ادعاست.
اخیراً قائممقام بانک مرکزی از احتمال بازنگری نرخ سود سپردهها خبر داد و به نظر میرسد دولت بازهم سیاست افزایش دستوری نرخ سود را در برنامه دارد. با توجه به این امر آیا تغییر سود بانکی در شرایط فعلی اقتصاد ایران سیاست درستی است؟ به نظر شما تغییر در نرخ سود بانکی و احتمال افزایش آن چه تهدیداتی برای نظام بانکی و اقتصاد ایران به دنبال دارد؟ به نظر شما هدف سیاستگذار پولی در این مقطع از بازنگری نرخهای سود بانکی چیست؟ نزدیکی سررسید سپردههای شهریور بانک مرکزی را نگران کرده یا تلاطمات بازار ارز یا خطر بروز تورمهای بالا؟
اقتصاد ایران در سال جدید یعنی سال 97، اتفاقات بسیار خاصی را تجربه کرده. طی چهار ماه و نیم سپریشده از سال، قیمت سکه امامی1 از 1621100 تومان در روز ابتدایی سال 97 به قیمت 2824000 تومان در تاریخ امروز یعنی 26 تیرماه 97 رسیده است، یعنی طی حدود 118 روز، رشد 74 درصد را تجربه کرده است. در همین مدت ارزش یورو از 5836 تومان به 9436 تومان افزایش یافته، یعنی حدود 62 درصد رشد داشته است. همانطور که ملاحظه میفرمایید میزان تغییر قیمتها در این دو بازار بسیار بالا بوده است. این حجم از تغییرات، فضای التهابی خاصی را در اقتصاد به وجود آورد به طوری که در یکی دو ماه گذشته، رفتارهای عاملان اقتصادی تغییر یافته و تا حدی موضوع داغ شدن ریال به عنوان یک دارایی واقعیت یافت. البته باید به رفتار فرصتطلبانه تعدادی از افراد نیز اشاره کرد که بر این بحران هیزم نهادند.
در همینجا به طور صریح و قاطع خدمتتان عرض کنم قسمت عمدهای از التهابات اخیر بازارها بهویژه بازار طلا و ارز که اثر القایی بر سایر بازارها داشتند، ناشی از اجرای سیاستهای غلط در سالهای گذشته بود. نمونه بارز این سیاست غلط، نگهداشتن نرخ ارز در یک قیمت ثابت است. باید به این نکته اساسی توجه داشت که حجم نقدینگی در این سالها به شدت افزایشی بوده و بدون شک این حجم غولآسا اثرات خود را بر بازارها ولو با تاخیر خواهد گذاشت.
بنابراین نتیجه اخذ و اجرای سیاستهای غلط گذشته با شانتاژهای سیاسی حاصل از خروج آمریکا از برجام و همچنین رفتارهای سوداگرانه تعدادی از افراد و متاسفانه اخذ و اجرای سیاستهای غلط دیگر از سوی مقامات پولی به ویژه دو سیاست پیشفروش سکه و بحث تخصیص نرخ ارز به قیمتهای بسیار پایینتر از قیمت بازار، اغتشاش عجیبی در اقتصاد به وجود آورد که اثرات آن را همه ما در زندگیمان دیدیم و بیشتر خواهیم دید.
حال پس از رخ دادن چنین اتفاقاتی، زمزمههای افزایش نرخ سود بانکی دوباره شنیده میشود.
قبل از تحلیل این سیاست، اجازه دهید تحلیل خود را در خصوص این روزهای اقتصاد ایران ارائه دهم. من معتقد هستم شوک اولیه حاصل از افزایش قیمتها در بازارها، به سمت خموشی در حال حرکت است، به عبارت دیگر؛ اقتصاد ایران خود را با شرایط جدید دارد وفق میدهد، طبیعتاً یکسری افزایش قیمتها در سایر بازارها خواهیم داشت، اما در هر صورت رفتهرفته اقتصاد ایران در حال رسیدن به تعادلهای جدید است. منظورم از این تعادل به طور مصداقی، یعنی پذیرش دلار به قیمتهای حدود 7500 تومان یا پذیرش یورو به قیمتهای حدود 9000 تا 9500 تومان، یا پذیرش سکه به قیمتهای حدود 2600000 تا 2800000 تومان. بنابراین به نظرم در اخذ هر گونه سیاستگذاری جدید باید این قیمتهای تعادلی را ملاک قرار داد. درست است باید دولت یکسری تدابیر به ویژه درباره یکسری از کالاهای خاص به ویژه دارو و کالاهای اساسی داشته باشد، اما اصل قبول قیمتهای تعادلی است. خب حالا بر مبنای این تحلیل، اجازه دهید سیاست افزایش احتمالی نرخ سود سپردهها را بررسی کنیم.
اجازه دهید تحلیل را با این سوال آغاز کنیم، اخذ سیاست افزایش نرخ سود سپردهها در حال حاضر دقیقاً چه میخواهد انجام دهد؟ هدفش چیست؟ جلوگیری از کاهش ارزش پول ملی؟ اینکه رخ داده است. جلوگیری از تورم؟ این مورد هم که تا حدی رخ داده و در آینده هم تکمیلتر خواهد شد؟ کمک به تولید؟ قطعاً این اتفاق رخ نخواهد داد. چون با افزایش نرخ سود سپردهها، نرخ تسهیلات هم افزایش خواهد یافت. آیا این سیاست به بازار سرمایه کمک خواهد کرد؟ جواب معلوم است، منفی.
بنابراین دقیقاً سیاستگذار به چه هدفی میخواهد برسد؟
به نظر من اخذ سیاست افزایش نرخ سود سپردهها کارایی نخواهد داشت و تنها باعث افزایش هزینههای بانکها که خود در شرایط بسیار سختی هستند، خواهد شد. به تبع این افزایش، نرخ تسهیلات نیز افزایش خواهد یافت و این موضوع منجر به گرانتر شدن تامین مالی متقاضیان تسهیلات خواهد شد. بنابراین اخذ چنین سیاستی بعید میدانم مفید باشد.
اینکه واقعاً مسوولان پولی از مطرح کردن چنین سیاستی چه هدفی را دارند، من دقیقاً نمیتوانم تحلیل کنم. شاید همه مواردی که شما میگویید جزو اهداف آنها باشد، اما مهم این است که آیا به این اهداف خواهند رسید؟
در این شرایط با توجه به وضعیت ترازنامه بانکها و مشکلات نظام بانکی اگر سیاستگذاری پولی تصمیم به افزایش نرخ سود بانکی بگیرد آیا بانکها توان پرداخت سودهای بالاتر از رقم فعلی را دارند؟
بدون شک، اخذ این سیاست؛ وضعیت بانکها را بدتر خواهد کرد. احتمال اینکه بانکها نتوانند سود سپردهها را بدهند هست، و از اینرو برای پوشش آن، استفاده از منابع بانک مرکزی افزایش خواهد یافت.
آیا با توجه وضعیت بازارهای ارز و سکه در این مقطع افزایش نرخ سود بانکی، بازارهای موازی را آرام میکند؟
بازارها در حال رسیدن به ثبات در شرایط تعادلی جدید بوده و بازارهای موازی در حال رسیدن به آرامش هستند. بنابراین بعید میدانم اخذ سیاست جدید افزایش نرخ سود بانکی تاثیر خاصی بر بازارهای موازی داشته باشد. به عبارت دیگر منشأ تغییرات در بازارهای موازی، در این روزها، کمتر به نرخ سود سپرده حساسیت دارند.
در سالهای اخیر شاهدیم بانکها برای پوشش هزینههایشان وارد بازی پانزی شدهاند، به نظر میرسد با افزایش نرخ سود بازهم رقابت منفی بانک بیش از پیش دامن زده شود، این مساله چه عواقبی برای نظام بانکی دارد؟
من هم با تحلیل شما موافق هستم. افزایش نرخ سود سپردهها، بانکها را مجدداً وارد بازی پانزی میکند که عواقب خطرناکی برای بانکها خواهد داشت. باید به این نکته توجه داشت که در صورت افزایش نرخ سود سپردهها که منجر به افزایش نرخ تسهیلات میشود، احتمال نکول تسهیلات افزایش مییابد که دوباره بحث مشکل ترازنامه بانکها را به وجود میآورد. بنابراین این تصمیم هزینههای سنگینی را برای اقتصاد کشور به وجود خواهد آورد.
به نظر میرسد در شرایط فعلی تورم انتظاری و به تبع آن افزایش محتمل نرخهای سود بانکی و در نتیجه کاهش نرخ سود حقیقی، وضعیت نقدینگی بانکها را با چالشهای جدیتری مواجه خواهد کرد و آنها را به سمت استفاده از منابع بانک مرکزی سوق خواهد داد، در نتیجه نظام بانکی به سمت چاپ پول حرکت خواهد کرد در این شرایط چه سرنوشتی در انتظار اقتصاد ایران خواهد بود؟
منشأ اصلی افزایش حجم نقدینگی طی سالهای اخیر، وضعیت نامساعد بانکهاست، که قسمتی از این وضعیت، سود سپردههایی است که بانکها باید بابت جذب سپردهها بدهند. بنابراین یکی از علل افزایش حجم نقدینگی، سود سپردههاست. از این رو دوباره اثرات تخریبی افزایش سود سپردههای بانکی خود را با وقفههای چندساله نشان خواهد داد. بنابراین دوباره ممکن است اتفاقات روزهای اخیر یعنی شوکهای قیمتی در بازارهای موازی رخ دهد. پس باید از تمامی سیاستهایی که باعث افزایش حجم نقدینگی میشوند، پرهیز کرد.
توصیه شما به سیاستگذار پولی در وضعیت فعلی چیست و برای کنترل وضعیت موجود و حل و فصل بحران نظام باید چه تدابیری اتخاذ کند؟
به نظرم توجه به چند نکته حائز اهمیت است. به عنوان اولین نکته، توجه به ماهیت دینامیک (پویا) یا سیال بودن اقتصاد است. به این معنی که سیاست ایستا مناسب با ماهیت اقتصاد نیست. ثابت نگهداشتن قیمتها (و نرخها) اثرات مخربی خواهند داشت ولو در کوتاهمدت باعث شادمانی شوند. من از همین الان، برای روزهایی که مجبور خواهیم شد، قیمت بنزین را افزایش شدید دهیم، ترس دارم.
نکته دومی که توجه به آن حائز اهمیت است، نقش و اهمیت نقدینگی بر تورم و همچنین سایر بازارهاست. تجارب کسبشده ایران هم در دولتهای نهم و دهم و هم دولتهای یازدهم و دوازدهم گویای نقش بسیار پراهمیت این متغیر است. با هر ترفندی که جلو اثرات مخرب نقدینگی برای دوره کوتاهمدت گرفته شود، نمیتوان آن را برای دوره بلندمدت ادامه داد. بنابراین از هر سیاستی که منجر به افزایش نقدینگی شود، باید پرهیز کرد. به نظرم پیروی از قاعده آهنین سیاست پولی مناسب و مطلوب باشد، به این معنی که سالانه و به طور مشخص نقدینگی متناسب با تولید افزایش یابد نه بیشتر از آن.
نکته دیگری نیز قابل توجه است و آن اینکه، متغیرهای اقتصادی از متغیرهای سیاسی تاثیر میپذیرند. بنابراین باید تا حد ممکن، جلو شوکهای سیاسی گرفته شود. امیدوارم با اخذ سیاستهای درست و با همدلی تمامی مولفههای تاثیرگذار بر اقتصاد و سیاست این روزهای سخت به خوبی سپری شوند و دیگر شاهد شوکهای شدید بر اقتصاد نباشیم. چون در روزهای آینده، تحریمها آغاز میشوند باید تمامی تلاشها انجام شوند تا با شروع دور جدید تحریمها، شوک دیگری بر اقتصاد وارد نشود که در غیر این صورت، وفق اقتصاد با شرایط تعادلی پس از تحریمها بسیار سخت و نفسگیر خواهد بود.
یاد جمله مشهوری درباره وفق اقتصاد با شرایط جدید افتادم: «اقتصاد خود را با شوکهای جدید وفق میدهد، اما گاه به بهای سنگین گرفتن زندگی یک نسل از انسانها.» امیدوارم هزینههای وارد بر مردم ایران برای رسیدن به تعادلهای جدید سنگینتر از آنچه در گذشته بوده، در آینده نباشد.