هواشناسی بازارها با «ارز جدید»
سعید اسلامیبیدگلی میگوید تکنرخی کردن با قیمتگذاری ارز متفاوت است
سعید اسلامیبیدگلی میگوید: شاید برخی اقتصاددانان معتقد باشند باید برای مصرف ارز کانالهایی با نرخهای متفاوت تعریف کنیم. اما در کل همه اقتصاددانان بر شفافیت حوزه ارزی در کانالهای چند نرخی نیز تاکید میکنند.
سعید اسلامیبیدگلی معتقد است که نباید قیمتگذاری ارزی را با یکسانسازی ارز، یکسان دانست. به اعتقاد او، تکنرخی کردن ارز، نیاز اقتصاد ایران طی چهار دهه گذشته بوده که از فساد، عدم کارایی، عدم تعادل تجاری و تورم بالا رهایی یابد، اما در عمل تصمیمی که اتخاذ شده، قیمتگذاری ارزی است که باعث ایجاد ریسک در بازارهای مالی میشود. دبیرکل کانون نهادهای سرمایهگذاری ایران با بیان این موضوع تاکید کرد که اقدام دولت، باعث نمیشود که منابع از بازار ارز خارج شده و روانه بازارهای موازی شود، اما شاید باعث شود که تقاضای جدید در بازار ارز وارد نشود. او در گفتوگو با «تجارت فردا» شرایط بازارهای مالی را با تصمیم جدید دولت در بازار ارز بررسی کرد.
♦♦♦
تصمیم اخیر سیاستگذار ارزی در مورد تکنرخی کردن نرخ ارز میتواند دو لبه برای سایر بازارها داشته باشد، در وجه نخست میتواند معایبی در خصوص نامشخص بودن فضای بازار ارز متصور شد و در وجه دوم، تکنرخی کردن ارز میتواند فضای بازارها را شفافتر کند، به عنوان سوال نخست ارزیابی کلی شما از اثر این تصمیم بر روی سایر بازارها چگونه است؟
در ابتدا باید دو مساله را از هم تفکیک کرد. یکی مساله تکنرخی شدن ارز است که طبیعتاً مورد تاکید بیشتر رسانهها در سالهای گذشته بوده است. یک اقتصاد با شرایط عادی را متصور شوید که بازار رقابتپذیر دارد، دخالت حاکمیت در آن کم است و وابستگی ارزی به یک کشور وجود ندارد، در این شرایط اقتصاددانان تاکید میکنند نرخ ارز نیز باید یکتا باشد و در غیر این صورت، حتماً رانتی در نرخهای ارز وجود دارد. طبیعتاً هیچ دلیلی وجود ندارد که به یک شخص ارز ارزانتر از بقیه افراد داده شود و بهطور قطع وجود این رانت شرایط بازار را به هم خواهد زد. اما باید این ماجرا را از قیمتگذاری که دولت اخیراً در مورد ارز انجام داده است تفکیک کرد. به عقیده من، این کار با تکنرخی شدن ارز فاصله چشمگیری دارد. علاوه براین، به عقیده اکثر کارشناسان عدد 4200 تومان تعیین شده عددی نیست که در تمام نقاط کشور و به هر مقداری که تقاضا وجود داشته باشد، عرضه شود و مورد معامله قرار بگیرد بلکه ارزی است که عرضهکننده آن دولت بوده و با توجه به اعلام رسمی مسوولان، تنها به گروههای خاص تخصیص مییابد. در واقع مسوولان نیز اعلام نمیکنند که در بازار آزاد ملاک 4200 تومان است. محدودیتهایی که برای تخصیص ارز به گروههای خاص در نظر گرفتهاند نشانهای از این نکته است که با نرخ ارز اعلام شده، جوابگوی تقاضای موجود بازار نخواهند بود. بنابراین این دو موضوع «تکنرخی شدن دلار» و «تعیین قیمت دستوری برای دلار» را باید از هم تفکیک کرد. نیاز اقتصاد ایران در چهار دهه گذشته این بوده که ارز تکنرخی شود و هیچگونه تردیدی مبنی بر اینکه ارزهای چند نرخی طی سالهای گذشته فقط به توسعه فساد و کاهش کارایی کمک کرده، از سوی دیگر تراز تجاری را به هم زده و توان تولیدی بنگاههای ایران را کاهش دادهاند، وجود ندارد. در نتیجه اقتصاد ایران نیز در مارپیچ ارز و تورم گرفتار شده است.
بنابراین انتظار بر این است که ارز تکنرخی شود، اما آنچه که امروز با آن مواجه هستیم قیمتگذاری دولتی نرخ ارز است که بهدلیل مشکلات اشاره شده منجر به ایجاد مجموعهای از ریسکها در بازارهای مالی میشود.
بهعنوان مثال بازار بورس در ابتدا واکنش خوبی به این تصمیم نشان نداد. همانطور که مطلع هستید قیمتگذاری ارز روی شرکتهای صادراتی و وارداتی اثرگذار است. طبیعتاً هرچقدر که نرخ ارز بالاتر باشد، شرکتهای صادراتی و هرچقدر نرخ ارز پایینتر باشد شرکتهای وارداتی وضعیت بهتری خواهند داشت. همچنین وضعیت نظام بانکی نیز متاثر از وضعیت نقدینگی کشور است و متاثر از ارزی است که در کشور توزیع میشود، به همین دلیل سیاستگذار بهدنبال این است که با اجرایی کردن طرح پیشفروش سکه با نرخهای مختلف بتواند بر میزان نقدینگی کنترل لازم را داشته باشد.
در حال حاضر نگاهی وجود دارد که در بازار ارز نقدینگی سرگردان وجود داشته و امکان سفتهبازی در هفتههای گذشته بسیار بوده است، اما بازار ارز در شرایط بلاتکلیفی قرار دارد و با توجه به این شرایط، آیا نمیتوان پیشبینی کرد که نقدینگی سرگردان به جای بازار ارز، راهی سایر بازارها شود؟
به نظر من، حجم نقدینگیای که وجود دارد بسیار بالاست. اما آیا با این کنترل ارزی، نقدینگی از بازار ارز خارج میشود؟ ممکن است جریان ورودی نقدینگی به بازار ارز قطع شود اما جریان خروجی از ارز ایجاد نمیشود. چون احتمالاً مردمی که ارز نگه داشتهاند، این ارزها را با قیمت دولتی نمیفروشند. حتی این تصور وجود خواهد داشت که کمبود ارزی وجود دارد و پیشبینی قیمتهای بیشتر برای فعالان اقتصادی در صورت وجود بازار آزاد، دور از انتظار نیست. به این دلیل است که دارندگان دلار، اقدام به عرضه دلار و خروج از بازار نخواهند کرد. اما در خصوص نقدینگی که در سوال به آن اشاره کردید، ما جزو کشورهایی هستیم که حجم نقدینگی بسیار بالایی دارند و نرخهای بهره نیز در سطح بالایی است. بنابراین اگر شبکه بانکی ساماندهی نشود ما در یک سال باید رقمی بیشتر از 200 هزار میلیارد تومان بهره به سپردهگذاران پرداخت کنیم که این بهمعنای این است که چرخه نقدینگی در کشور ما با این نرخهای بهره بالا ادامه خواهد داشت و طبیعی است که بازارهای متفاوت از این حجم نقدینگی متاثر خواهند شد. به همین دلیل دولت به این نتیجه رسید که همزمان با کنترل قیمت ارز با طرح پیشفروش سکه بخشی از نقدینگی دست مردم را جمعآوری کند.
پس از اقدام دولت در بازار ارز، دو نظر مختلف وجود دارد که یکی از این نظریات وضعیت پیش از تکنرخی کردن ارز را مصداق شکست بازار میدانستند و موافق این مداخله دولت بودند. یکسری دیگر معتقدند که باید سازوکاری در نظر گرفته میشد که شرایط بازار بهصورت تعطیل درنیاید. نظر شما بهعنوان یک کارشناس در مورد این دو نظریه چیست؟
در این زمینه دو نکته وجود دارد. نخست اینکه دوستانی که نظریه اول را دارند کمی کملطفی میکنند، اگر حتی فرض کنیم که شرایط شکست بازار بوده است اولاً باید دید که علت شکست بازار چه بوده است؟ از نگاه من علت شکست بازار اصولاً مداخلات دولت در چهار دهه گذشته است، یعنی اینطور نبوده که اول بازار شکست بخورد بعد دولت دخالت کند. بلکه دولت در همه سالها در حال دخالت در بازار بوده است. نکته دوم این است که در صورت شکست بازار مداخله دولت باید به چه صورتی باشد؟ چه کارشناسان و چه حتی نظرهای عنوانشده در شبکههای اجتماعی، نرخ ارز چهار هزار و 200تومانی را به تمسخر میگیرند. دولت در حال حاضر از تامین ارز ساده مسافرتی نیز ناتوان است. بنابراین قیمتگذاری نادرست منجر میشود که تراز تجاری ایران به هم بریزد، اگر قیمت ارز در 4200 تومان باقی بماند، قابل پیشبینی است که حجم واردات بسیار زیاد خواهد شد و صادرات بهشدت کاهش پیدا خواهد کرد. نکته قابل توجه این است که دولت دارد قیمتگذاری سکهای که در جهت سیاستگذاری تکمیلی برای جمعآوری نقدینگی است را با قیمت دلار بیش از پنج هزار تومان انجام میدهد و استدلال هم این است که سکه کالای پسانداز است. اما زمانی نرخ بازدهی سکه یکماهه بسیار بالاست، عملاً دولت به این کالا بهعنوان کالای سرمایهگذاری نگاه میکند نه پسانداز. همچنین واردات ما نیز در شرایط کنونی با ارز چهار هزار و 200تومانی صورت نمیگیرد. مگر اینکه دولت این توان را داشته باشد که بهاندازه تقاضای بازار ارز را با این نرخ به بازار عرضه کند که با توجه به مسوولیتهایی که بر دوش اوست کار دشواری خواهد بود. بنابراین این موضوع درست است که بازار کار نکرده، اما اتفاقاً علت کار نکردن بازار مداخله دولت بوده است.
با توجه به رخدادهای صورتگرفته، چه عکسالعملی از سوی سرمایهگذاران در بازارهای موازی شکل گرفته و آینده فعالیت در این بازارها به چه سمتوسویی خواهد بود؟
اولاً با توجه به تصمیمهای دولت و اتفاقهایی که پیش از این تصمیمگیری موجب افزایش نرخ ارز شد، ریسکی در بازارهای ما درک شد که هم در بازار سهام و هم در سایر بازارهای دارایی که شرایط سرمایهگذاری دارند، وجود داشت. ریسکی که هم ناشی از مناقشات داخلی و هم ناشی از فشارهای جامعه بینالملل بوده است. تصمیم دولت، هم تاییدی بود بر اینکه دولت مشکلات اساسی در کنترل اقتصاد و بهویژه کنترل ارز دارد. این موضوع درک ریسک را از سوی بازارها بیشتر و بیشتر کرده است. خود این ریسک، بازارها را دچار توقف معاملاتی میکند، دچار تفکر میکند و حتی ممکن است ارزش ذاتی داراییهای قابل معامله در بازارهای مختلف را تحت تاثیر قرار دهد. بنابراین شرایط با ثبات نیست و احساس میشود که ممکن است شرایط بینالمللی و هم سیاستگذاری داخلی، موجب تداوم بیثباتی شود. در نتیجه بسیاری از فعالان اقتصادی دست نگه داشتند تا شرایط باثبات و قابل پیشبینی ایجاد شود. ریسک دیگر که نباید فراموش شود این است که فعالان بزرگ اقتصادی درک میکنند که ما همزمان در شبکه پولی کشور نیز با چالشهای جدی مواجه هستیم بنابراین ممکن است اثرات حجم بالای نقدینگی که در ترازنامه بانکها وجود دارد هم به اقتصاد کشور سرریز شود و باعث ایجاد تلاطمهای اقتصادی شود.
بازار سرمایه در ابتدای سال علامتهای مثبتی را نشان میداد اما در هفتههای اخیر بهنوعی شرایط ابتدای سال را ندارد و از رمق افتاده، آیا این موضوع بهدلیل تصمیم اخیر دولت در بازار ارز است؟
بازار سرمایه به دو عنصر بسیار حساس است. یکی مساله پیشبینی سود بنگاههاست که خود تحت تاثیر نوسان نرخ ارز است. همانطور که تحت تاثیر میزان فروش شرکتها نیز هست و بهویژه در شرکتهای صادراتی، روابط ایران در بازارهای بینالملل میتواند بسیار تاثیرگذار باشد. دومین عاملی که بازار خیلی به آن حساس است مساله ریسکهای درک شده است. بازار بهمحض اینکه درک کند نوسانات قیمت ارز ناشی از وجود یکسری ریسکهاست ممکن است تاثیرات این ریسکها بیشتر از تاثیرات قیمتی خود ارز باشد. بنابراین به نظر میرسد که بازار سرمایه ریسکهای جدی را در اقتصاد ایران درک میکند در نتیجه حجم مبادلات کاهش پیدا کرده است.
در هفتههای اخیر، اتفاق مشابهی در روسیه رخ داد و ارزش روبل روسیه کاهش پیدا کرد، اما بانک مرکزی روسیه هیچ مداخله دستوری انجام نداد و قیمتهای ارز نیز به بحرانی منجر نشد. چرا ما نمیتوانیم در مواقع بحران ارزی مانند این کشورها که شبیه به اقتصاد ماست رفتار کنیم؟
اولین تفاوت مهم این دو اقتصاد این است که ما در سایر حوزههای اقتصادی با مشکلات جدی مواجه هستیم. بنابراین ممکن است که عدهای اقتصاددان از مداخلات دولت دفاع کنند اما مساله ما این است که مداخله دولت چگونه و با چه سیاستگذاری باشد و اگر قرار است نرخگذاری انجام دهد مکانیسم تعیین نرخ چیست؟ حتی هستند اقتصاددانانی که معتقدند باید ارز چند نرخی باشد یعنی کاملاً باید برای مصرف نرخ ارز کانالهایی با نرخهای متفاوت تعریف کنیم. اما در کل همه اقتصاددانان بر شفافیت حوزه ارزی در کانالهای چند نرخی نیز تاکید میکنند. یعنی افرادی که به چند نرخی بودن ارز در شرایط خاص اقتصادی اعتقاد دارند و دفاع میکنند، اولاً از این چند نرخی بودن در بسیار کوتاهمدت دفاع میکنند و ثانیاً معتقدند آمارهای تکبهتک تمام نرخها باید هرروز اعلام شود. اما در اقتصادی که در مدت چهار دهه چند نرخی باشد و شفافیتی در مورد اینکه از هر نرخ به چه میزانی عرضه میشود وجود نداشته باشد، هیچکس از این فرآیند دفاع نخواهد کرد.
به شفافیت در بازار ارز اشاره کردید که یکی از راهحلهای آن وجود بازار متشکل ارزی است، چرا این بازار در اقتصاد کشور شکل نمیگیرد و تمایل به مبادلات کاغذی است؟
دلایل متفاوتی برای این امر وجود دارد. یکی از آنها این است که ریسک نگهداری اسکناس برای بسیاری در بلندمدت کمتر از ریسکهای نگهداری حوالجات است، البته در شرایطی که اقتصاد دچار بحرانهایی است که تصمیمگیریهای شتابزده در آن صورت میگیرد. تجربهای نیز وجود داشته که یک بار شبکه بانکی به تعهدات ارزی خود عمل نکرده است. در نتیجه همه اینها منجر میشود به اینکه یک نهاد متشکل کمتر بتواند اعتماد سرمایهگذارانی که در حال حاضر تنها به دلیل ریسکها و حفاظت از ارزش دارایی اقدام به خرید ارز میکنند را جلب کند.
پیش از اینکه بانک مرکزی تصمیم به تکنرخی شدن دلار بگیرد، بسته ارزی را ارائه کرد. به نظر شما چرا این بسته نتوانست فضای بازار را تحت تاثیر قرار دهد؟
نکته خوبی است که آمارها را بررسی کنیم که چقدر این پروژه موفق بوده است. هرچند که فروش اوراق ارزی با تضمین درصد و بازپرداخت ارزی، جزئی از پیشنهاداتی بود که برخی از اقتصاددانان مطرح کرده بودند. به بیان دیگر به دلیل بیاعتمادیای که در دولت دهم رخ داد پیشنهادی داده شد که شبکه بانکی بتواند ارزها را جمع کند و به افراد مجدداً ارز تحویل دهد نه معادل ریالی چراکه در مورد معادل ریالی مساله چند نرخی بودن ارز مطرح میشود و مورد تردید سرمایهگذاران قرار میگیرد.
در این شرایط، پیشنهادتان در خصوص گام بعدی در بحث ساماندهی ارز چیست؟
پیشنهاد دادن در این حوزه سخت است و بهتر است که صاحبنظران پولی پیشنهاد بدهند. اما آنچه که به نظر میرسد اقتصاد ایران بهشدت به آن نیازمند است، شفافسازی است و تا جایی که بنده اطلاع دارم اقتصاددانان شرایط ارزی دولت را نمیدانند. من با بسیاری از سیاستگذاران که صحبت میکنم معتقد به سیاست کنونی نیستند. در حالی که به نظر میرسد همین افراد سیاست مذکور را تصویب کردهاند. بنابراین مشخصاً دولت در مورد سیاستگذاری اخیر به اجماع بین اقتصاددانان نرسیده است. حداقل بخش بزرگی از اقتصاددانان را نتوانسته قانع کند. البته اجماع عمومیای که صددرصد باشد هیچوقت انجام نمیشود، اما حتی در مورد اطلاعات نیز اقتصاددانان تفاوتهای بسیاری با هم دارند. در نتیجه شاید نقدها نیز نتواند کمکی به دولت کند. چون نقدها آگاهانه و مبتنی بر اطلاعات نیست. در این شرایط خروجی و سیاستهایی که اتخاذ میشود نیز نتیجه اجماع کارشناسان نخواهد بود. آنچه که در ابتدا باید رخ دهد یک توجیه و یک اطلاعات درست ارائه شود و سپس از طریق همفکری به این نتیجه برسیم که شرایط اقتصادی چگونه است و چه راهحلی مناسبترین گزینه برایاقتصاد ماست.