دستخوش نوسان
روزهای تاریک گذشته اقتصاد ایران: نه دور، نه نزدیک!
سالهای 91 و 92 یادآور سالهایی تاریک در اقتصاد ایران هستند. تحریمهای ظالمانه علیه ایران، سبب تلاطم و آشفتگی بسیاری از بازارها به خصوص بازار ارز شد به طوری که حتی در برههای، نیروهای انتظامی برای برخورد با سفتهبازان ارز وارد خیابانها شدند. سراسیمگی فقط مختص مردم و بازارها نبود. متولیان مدیریت بازارها نیز بسیار مستاصل و سراسیمه شده بودند.
سالهای 91 و 92 یادآور سالهایی تاریک در اقتصاد ایران هستند. تحریمهای ظالمانه علیه ایران، سبب تلاطم و آشفتگی بسیاری از بازارها به خصوص بازار ارز شد به طوری که حتی در برههای، نیروهای انتظامی برای برخورد با سفتهبازان ارز وارد خیابانها شدند. سراسیمگی فقط مختص مردم و بازارها نبود. متولیان مدیریت بازارها نیز بسیار مستاصل و سراسیمه شده بودند.
برخی از آنها به جای پذیرش واقعیات تحریم و ساختارهای ضعیف اقتصاد ایران، سعی در انکار حقایق داشتند یا حداقل اینگونه وانمود میکردند. آنها از دسیسه سفتهبازان و دشمنان سخن میگفتند و مثلاً حتی تلاطم قیمت بازار ارز را به «جمشید بسمالله»ها منسوب میکردند. اما این فرافکنیها نمیتوانست واقعیت را تغییر دهد. ریال ایران در حال سقوط و قیمتها، در حال صعود انفجاری بودند.
مرور اتفاقات آن روزها نشان میدهد که برخلاف ادعای بیاثر بودن تحریمها، مدیریت کشور برای این شرایط آمادگی نداشت و همین عدم آمادگی و سوءمدیریت، سبب دامن زدن به آشفتگی بازارها شد و زمینه را برای سوءاستفاده بسیاری فراهم کرد. مثلاً اختصاص ارز به واردات خودروهای لوکس برخلاف عدم تخصیص ارز به واردات دارو، ظهور افرادی که میلیاردها دلار پول مردم ایران را در آب گلآلود تحریمها به بهانه دور زدن تحریمها سرقت کردند، فقط بخشی از فاجعه مدیریت اقتصاد ایران در آن شرایط بود.
تحولات سیاسی در سالهای بعد از 93، به سرعت آن روزهای سخت را به خاطرهها سپرد. روی کارآمدن دولت تدبیر و امید و شروع مذاکرات هستهای که نوید گشایش در بسیاری از عرصهها را میداد، با امضای برجام فرجام خوشی پیدا کرد. اما برجام به دلیل کارشکنیهای آمریکا، عداوت اسرائیل و عربستان و نیز دلواپسان داخلی آنطور که باید نتوانست نتایج مثبتی برای اقتصاد ایران داشته باشد. در نهایت با شروع دوران ریاستجمهوری ترامپ در کاخ سفید، روزهای سخت، نهتنها برای ایران، بلکه حتی برای متحدان سنتی آمریکا نیز آغاز شد. با این اوصاف بعید نیست که عدهای از بازگشت شرایط به سالهای 91 و 92 نگران باشند. اما به راستی چقدر احتمال دارد که بازارها مانند آن سالها متلاطم شوند؟
نظر نگارنده این است که آن روزهای گذشته نه آنقدر دور هستند که تکرار نشوند و نه آنقدر نزدیک هستند که از هماکنون بخواهیم از وقوع آنها نگران باشیم.
در حقیقت اینکه اقتصاد ایران مجدداً دچار شرایط آن سالها شود بسیار بستگی به مدیریت داخلی شرایط و میزان عبرتآموزی از اشتباهات گذشته دارد. دوری و نزدیکی ما به شرایط بحرانی را همین مدیریت ما تعیین میکند.
به همین دلیل سوءمدیریت در دو حوزه میتواند تبعات جبرانناپذیری برای کشور و اقتصاد ما داشته باشد و وقوع شرایط سالهای بحرانی را محتملتر کند. در ادامه این دو حوزه بررسی شدهاند.
حوزه سیاست خارجی
ظهور فردی نامتعادل در راس هرم قدرت ایالات متحده، نیاز به خردورزی و صبوری را در عرصه سیاست خارجی ایران بیشتر کرده است. زیرا هرگونه اشتباه در نحوه برخورد با این فرد، ممکن است که عکسالعمل غیرعادی او را به دنبال داشته باشد که سبب خسارت جبرانناپذیری برای اقتصاد ایران شود.
مسلماً هدف ترامپ و حامیان جمهوریخواه او این است که ایران به شرایط پیش از برجام بازگردد تا بتوانند هدف تغییر حکومت در ایران را به سهولت دنبال کنند. به همین دلیل از ابتدای به قدرت رسیدن، ترامپ همواره تلاش کرد که یکجانبه برجام را ملغی کند.
پس از ناتوانی او از این کار به دلیل ممانعت قدرتهای دیگر طرف برجام، ترامپ با اعمال تحریمهای جدید علیه ایران، سیاستی را در پیش گرفت که ایران خود آغازکننده خروج از برجام باشد. اقتصاد ایران در محاصره تحریمهای نانوشته وسیعی قرار دارد و در صورت تشدید تنشها، امکان بازگشت یکشبه کامل تحریمها وجود دارد.
البته برای این کار، آمریکا به اجماعی جهانی علیه ایران نیاز دارد. مساله هستهای بهخوبی توانست این بهانه را به آمریکا بدهد تا اجماع جهانی علیه ایران را به وجود آورد. حال به نظر میرسد آمریکا قصد اجرای سناریویی مشابه در مساله موشکی را دارد.
با خردورزی دولت ایران، تاکنون آمریکا به اهداف خود نرسیده است. صبوری دولت ایران در برابر اقدامات اخیر آمریکا که پشتوانه اسرائیل و عربستان را نیز دارد، نه از سر ضعف، بلکه به دلیل دوراندیشی و خنثی کردن توطئه دشمنان ایران بوده است که به همین دلیل قابل تقدیر و ستایش است. اما به هر حال عدهای در داخل از این صبوری دولت خوشحال نیستند و خواستار برخورد جدیتر با اقدامات تحریکآمیز آمریکا هستند.
اما این افراد قبل از هر چیز باید به این سوالات پاسخ دهند: آیا از نظر فنی (و نه اجرایی)، قدرت ترامپ در سال 96 در اعمال تحریمها از قدرت اوباما در سال 90 کمتر است؟ آیا قرار است تقابل هستهای با تقابل در مساله موشکی جایگزین شود و از این طریق، اجماع جهانی علیه ایران شکل بگیرد و آیا این دقیقاً همان چیزی نیست که آمریکا میخواهد؟ آیا تجربه سالهای 91 و 92 و اوج بحران تحریمها نشان داد که تحریمها نعمت هستند یا برعکس، سبب بروز مشکلات جدی در اقتصاد ایران شدند که در نهایت اقشار متوسط و ضعیف هزینه آن را پرداختند؟
رویکرد متولیان امر در پاسخ به این سوالات میتواند نشان دهد که تا چه حد در سیاست خارجی، در مسیر گذشته در حال حرکت هستیم.
حوزه مدیریت اقتصاد
بخش سیاست خارجی یک روی سکه است. بخش دیگر مسائل اقتصاد ایران، به نحوه مدیریت آن باز میگردد. متاسفانه دولت تدبیر و امید برخلاف رویکرد جسورانه و نوآورانه در عرصه سیاست خارجی، نشان داده است که در زمینه اقتصادی، ادامهدهنده سیاستهای منسوخ گذشتگان است. سیاستهایی که دههها ناکارآمدی آنها عیان شده است.
مثلاً ماجرای «مکدر شدن خاطر رئیسجمهور» به دلیل افزایش نرخ ارز، حاکی از نگرش سنتی رئیسجمهور به مقوله تعیین نرخ ارز است که دههها در اقتصاد ایران، خود را در قالب سرکوب نرخ ارز نشان داده است و نتیجهای جز تقویت واردات و تضعیف تولید داخلی نداشته است.
آیا به واقع کشوری که در لبه پرتگاه تحریم است، نباید سیاست ارزی خود را در جهت کاهش واردات و توانمندسازی تولید داخلی تنظیم کند؟ آیا سرکوب نرخ ارز در راستای رسیدن به این هدف است؟
همانطور که اشاره شد، متاسفانه دولت تدبیر و امید جسارت لازم برای اجرای برخی اقدامات اصلاحی در عرصه اقتصادی را نداشته است و محافظهکاری را سرلوحه کار خود قرار داده است. نه اینکه در زمان فعلی شرایط برای همه جراحیهای دردناک اقتصاد ایران مهیا باشد. اما انتظار میرفت که لااقل در یکی دو حوزه، مثلاً یک حوزه کلان مثل تعیین نرخ ارز یا مدیریت یک بخش صنعت مثلاً بخش خودرو، شاهد تحول باشیم که متاسفانه این اتفاق نیفتاده است.
ترکیب فشار سیاسی خارجی با سوءمدیریت داخلی در حوزه اقتصاد، میتواند روزهای سخت گذشته را تکرار کند و در این صورت روزهای گذشته دور نخواهند بود. از اینرو آنچه اقتصاد ایران را از تکرار گذشته مصون میدارد، عدم اتخاذ سیاستها و اقداماتی است که آن روزها را به بار آوردند. این خود ما هستیم که آینده را رقم خواهیم زد.