سیاسیون با افزایش نرخ ارز موافق نیستند
محمد فطانت از نقش کاهش سود بانکی در رونق بازارهای موازی میگوید
محمد فطانت میگوید: ادامه وضعیت گذشته عملاً امکانپذیر نبود و سیاست دولت و وزارت اقتصاد و بانک مرکزی در کاهش نرخ سود سپرده بانکی کاملاً درست بوده. ما باید بین ورشکستگی بانکها و افزایش نرخ ارز یکی را انتخاب کنیم و البته تصمیم درست ادامه سیاست فعلی است اما سیاسیون تا کی و کجا حاضر به تحمل افزایش قیمت ارز خواهند بود.
ریشه تحولات در سایر بازارها اکنون به این دلیل به نرخ سود سپرده بانکی گره خورده است که هنوز نتوانستهایم حباب ایجادشده در کل اقتصاد را که ناشی از سودهای بالای بانکی در گذشته بوده است با آرامش تخلیه کنیم و اگر در این حوزه نتوانیم موفق شویم بیم افزایش نرخ سود سپرده بانکی در کوتاهمدت مجدداً وجود دارد. رئیس پیشین سازمان بورس و اوراق بهادار با بیان این جملات معتقد است طبیعی است که با کاهش سود سپرده برخی از کالاها ارزان و برخی از کالاها گران میشود. در کشور ما متاسفانه شرایطی وجود دارد که همواره زیاد بودن نرخ سود سپرده بانکی از عوامل کنترل قیمت ارز محسوب شده است. هر زمان که میخواهیم قیمت ارز را کنترل کنیم نرخ سود سپرده بانکی را بالا میبریم. محمد فطانت تاکید دارد اقتصاد ما ظرفیت افزایش نرخ ارز را دارد و تاکنون این افزایش از طریق نرخ سود سپرده بالا با ترمز روبهرو بوده است، سیاسیون با افزایش نرخ ارز موافق نیستند و تصمیمات اقتصادی خود را عمدتاً مبتنی بر ثبات در نرخ ارز اتخاذ میکنند. در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید.
♦♦♦
بررسی روند بازارهای مالی از نیمه دوم سال تاکنون نشان میدهد که بازار سهام بیشترین بازدهی را نصیب سرمایهگذارانش کرده و پس از آن نیز بازارهای دلار و سکه قرار دارند. به عبارت دیگر موجهای صعودی بازارها یکی پس از دیگری از ارز و سکه، به بورس و... کشیده میشود، علت چیست؟
کانالشکنی نمادهای بازار خصوصاً در روزها و هفتههای اخیر و پیشیگرفتن بازده بازار سهام نسبت به دیگر بازارها از جمله معاملات سفتهبازانه سکه و ارز یا سود حاصل از سپردههای بانکی حاصل خوشبینی به وجودآمده در بین سرمایهگذاران نسبت به عوامل بنیادین است و همچنین از جمله بالا رفتن قیمت کالاها و فلزات پایه و نفت در بازار جهانی و کاهش سود سپرده بانکی و کوچ تدریجی سرمایه از کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس عمدتاً از سوی ایرانیان مقیم کشورهای مزبور، افزایش قیمت دلار و کنترل نرخ بازدهی صندوقهای با درآمد ثابت از طریق وضع مقررات از طریق سازمان بورس و کاهش بازدهی تا سررسید اوراق خزانه اسلامی و سخاب و سایر اوراق بدهی از دلایل توضیحدهنده رشد شاخص بازار است. البته تاثیر عوامل مختلف فوق بیشتر در نمادهای شاخصساز اثرگذار بوده است و این افزایش بازده را بیشتر میتوان در گروههای فلزی، معدنی، شیمیایی و پالایشی بیش از همه مشاهده کرد البته گروه خودرو به دلیل آگهی مربوط به فروش بلوک 15درصدی دستخوش هیجانات ناپایدار است و بازار هنوز در برخی از گروهها از جمله نمادهای بانکی با ریسک عمدهای روبهروست و باز شدن برخی از نمادهای متوقف هنوز از ابهامات پیشروی بازار است. تعدیل مثبت دورقمی در برخی از صنایع و شرکتهای خاص در حوزه پالایش و پتروشیمی بیش از همه آنها را در کانون توجه قرار داده است. همه عوامل برشمرده فوق را باید به رشد قیمت سهام در سایر بورسهای آسیایی اضافه کرد که تاثیر و تاثر کلیت فوق خوشبینی در میان سرمایهگذاران را نسبت به عوامل بنیادین رقم زده است و بازدهی حدود 23 درصد بازار سهام را به وجود آورده است.
به نظر میرسد بازار پول یا سپردههای بانکی دیگر مانند گذشته جذابیت لازم را برای سرمایهگذاران ندارد. با توجه به این امر کاهش نرخ سود در این زمینه چقدر نقش دارد که شاهدیم در مقابل بازار پول دیگر بازارها رونق گرفتهاند؟
کاهش سود سپرده بانکی در ماههای اخیر به صورت ضعیف موجب بهبود فضای کسبوکار شده است و اکنون این بهبود بهتدریج قابل مشاهده است. دهها کانال و خبرگزاری وجود دارد که با ارائه اخبار منفی امید به سرمایهگذاری را در افراد نابود میکند. آنچه در دنیای واقعی و در کسبوکار مشهود است، کاهش سود سپرده بانکی بخش واقعی اقتصاد را با انرژی فزونتری نسبت به قبل مواجه ساخته است و کسبوکارها برای سرمایهگذارانی که تحت تاثیر اخبار منفی قرار نمیگیرند محیط مناسبی برای حرکت به سمت رونق دارد. اما در عین حالی که سود سپرده بانکی کاهش یافته و رقابت ناسالم بانکها با یکدیگر در نرخشکنی کمتر شده است و بساط موسسات غیرمجاز در حال جمع شدن است اما میل به سپردهگذاری بلندمدت بر اساس اطلاعات موجود در سیستم بانکی افزایش یافته و کماکان پول نزد سیستم بانکی گردش میکند و از اینرو این تصور که کاهش سود سپرده بانکی پول را از بانکها خارج کرده است حرف دقیقی نیست بلکه این کاهش عمدتاً بخش واقعی کسبوکار و از جمله بازار سهام را که مستقیماً با تولید مرتبط کرده است با شوک و انرژی مثبت مواجه ساخته است. بنابراین به نظر میرسد سپردههای بانکی کماکان جذابیت خود را دارد اگرچه پیام مخابرهشده از این کاهش تاثیرات مثبت و منفی زیادی در سایر بخشهای سرمایهگذاری به همراه دارد. اگر روند کاهشی سود سپرده بانکی ادامه یابد اصلاً تعجبآور نخواهد بود که بسیاری از فعالان اقتصادی که طی سالهای گذشته با تعطیلی کسب خود به سمت سپردهگذاری در بانکها روی آورده بودند به کسبوکار قبلی خود برگردند.
آیا میشود چنین نتیجه گرفت که تحولات در بازارها از کاهش نرخ سود و پایین رفتن جذابیت سرمایهگذاری در بانکها نشات گرفته است؟
طبیعی است که با کاهش سود سپرده برخی از کالاها ارزان و برخی از کالاها گران میشود. متاسفانه در کشور ما شرایطی وجود دارد که همواره زیاد بودن نرخ سود سپرده بانکی از عوامل کنترل قیمت ارز محسوب شده است. هر زمان که میخواهیم قیمت ارز را کنترل کنیم نرخ سود سپرده بانکی را بالا میبریم البته این شیوه در کشورهای دیگر نیز بعضاً وجود دارد. مثلاً در روسیه با کاهش قیمت نفت و تحریمهای آمریکا علیه روسیه در سنوات گذشته برای جلوگیری از سقوط بیشتر روبل نرخ بهره را بهشدت افزایش دادند و اکنون کاهش سود سپرده بانکی ترمز ثبات قبلی در نرخ ارز را از بین برده است بنابراین شاهد تحول در ارز به عنوان یک کالا هستیم، عین همین مطالب را میتوان در بازار سکه دید. سود سپرده اقتصاد ایران را وارد یک حباب بسیار بزرگ کرده است که مدیریت تخلیه این حباب بسیار اهمیت دارد و اگر کاهش سود سپرده همراه با مدیریت بازار سایر کالاها نباشد میتواند اثرات مخرب خود را ظاهر سازد و ما را به همان روش سعی و خطای گذشته بازمیگرداند به نحوی که با مشاهده برخی از اثرات کاهش سود سپرده از جمله در قیمت ارز مجدداً سیاستگذاران را تشویق میکند که در تصمیم خود برای ایجاد سقف برای سود سپرده بانکی تجدیدنظر کنند. از اینرو ریشه تحولات در سایر بازارها اکنون به این دلیل به نرخ سود سپرده بانکی گره خورده است که هنوز نتوانستهایم حباب ایجادشده در کل اقتصاد را که ناشی از سودهای بالای بانکی در گذشته بوده است با آرامش تخلیه کنیم و اگر در این حوزه نتوانیم موفق شویم بیم افزایش نرخ سود سپرده بانکی در کوتاهمدت مجدداً وجود دارد.
آیا باید نگران خروج پول از بانکها و تحولات پیش آمده در بازارهای ارز و سهام یا طلا و سکه بود؟ چقدر احتمال بروز اثرات تورمی وجود دارد؟
تورم ناشی از بیشتر بودن تقاضا نسبت به عرضه است، با کاهش سود سپرده بانکی تقاضای کل در اقتصاد کاهش مییابد و تورم فروکش میکند زیرا عده زیادی در ایران با سود سپرده بانکی زندگی میکنند و این تعداد از افراد کم نیستند. با کاهش سود سپرده بانکی قدرت خرید این گروه متناسب با کم شدن سود سپرده کاهش مییابد که بهشدت ضدتورمی است و تقاضای کل را کاهش میدهد، کاهش سود سپرده، کسبوکارهای تعطیل را مجدداً میتواند باز کند اما نکته مهم قیمت ارز است، همانطور که گفتم اقتصاد ما ظرفیت افزایش نرخ ارز را دارد و تاکنون این افزایش از طریق نرخ سود سپرده بالا با ترمز روبهرو بوده است، سیاسیون با افزایش نرخ ارز موافق نیستند و تصمیمات اقتصادی خود را عمدتاً مبتنی بر ثبات در نرخ ارز اتخاذ میکنند. اگر همین روش در تصمیمگیری ادامه یابد بازگشت به سود سپرده بالا بعید نخواهد بود و اگر تصمیم جدی بگیریم که سود سپرده را بالا نبریم بلکه کاهش نرخ ادامهدار باشد باید همچنان شاهد افزایش قیمت ارز باشیم.
سیاست دولت و بانک مرکزی در زمینه تعدیل نرخ سود را چگونه ارزیابی میکنید؟ چه ایراداتی به این سیاست وارد است؟
سودی که بانکها به سپردهها با نرخهای بالا پرداخت میکردند یا میکنند حاصل از سفتهبازی است و رقابت ناسالم بین بانکها و نرخشکنی و پرداخت سودهای بالا بانکها را با زیان هنگفت روبهرو کرده است و آنها را در معرض خطر ورشکستگی قرار داده است، ورشکستگی بانکها در هر اقتصادی بسیار هولناک است. به اعتقاد من ادامه وضعیت گذشته عملاً امکانپذیر نبود و سیاست دولت و وزارت اقتصاد و بانک مرکزی در کاهش نرخ سود سپرده بانکی کاملاً درست بوده است. ما باید بین ورشکستگی بانکها و افزایش نرخ ارز یکی را انتخاب کنیم و البته تصمیم درست ادامه سیاست فعلی است، اما سیاسیون تا کی و کجا حاضر به تحمل افزایش قیمت ارز خواهند بود. مهمترین ایراد این است که سیاستهای اقتصادی ما در گذشته درست یا غلط تداوم نداشته و مردم نسبت به تداوم سیاست اقتصادی مطمئن نیستند. گمان مردم این است که نرخ سود سپرده بانکی مجدداً باز خواهد گشت و پیام برخی از مصاحبههای سیاسیون این روزها این گمان مردم را بیشتر میکند. به هر حال سیاست اقتصادی بیش از آنکه خودش مهم باشد احساس اطمینان مردم به تداوم آن برای مردم اهمیت بالاتری دارد. باید در خصوص تداوم سیاست جدید به مردم اطمینان داد.
آیا باید موج بعدی را در بازار مسکن انتظار بکشیم؟ بازار مسکن چقدر پتانسیل دارد که نقدینگی را به سمت خود جذب کند؟
آمارها نشان میدهد که اقتصاد ما ظرفیت افزایش فزاینده در قیمت مسکن را ندارد. تقاضای مردم برای مسکن عمدتاً در متراژهای کم وجود دارد در حالی که پروانههای صادره از سوی شهرداریها از جمله شهرداری تهران عمدتاً بالای 130 متر است. مثلاً در تهران مسکن زیاد تولید میشود اما عمدتاً متراژ آنها بزرگ است و حال آنکه بازار طالب آپارتمان کوچک است. افزایش قیمت بنزین البته افراد را مجبور خواهد کرد عدهای که در حاشیه شهر هستند یا مثلاً در کرج زندگی میکنند محل زندگی خود را به محل کار نزدیک کنند و این موجب افزایش تقاضا در برخی مناطق میشود که قطب اشتغال خواهد بود و این البته گرچه به لحاظ تعداد معاملات میتواند رونق محسوب شود ولی به نظر میرسد موجب افزایش قیمت بیش از محدوده تورم سالانه نخواهد شد. آمار خانههای خالی، تعداد پروانههای صادره در سنوات قبل و کاهش نرخ مهاجرت به شهرها نبود ظرفیت افزایش فزاینده در قیمت مسکن را تایید میکند.
کدامیک از این بازارها بیشتر در معرض هجوم نقدینگی قرار دارند؟
در شرایط فعلی محتملترین اتفاق افزایش قیمت در ارز و طلا است و این از قبل نیز قابل پیشبینی بود که با کاهش نرخ سود سپرده بازار سفتهبازی ارز و طلا دستخوش تحول شود.
چقدر احتمال دارد تجربه سالهای ۹۰ و ۹۱ در بازار ارز تکرار شود؟
در خصوص قیمت ارز نکته مهمی وجود دارد و آن اینکه قیمت ارز باید معادل اختلاف تورم در داخل و خارج سالانه افزایش یابد، بر این اساس نرخ ارز ظرفیت افزایش بیش از 100 درصد را دارد به عبارت دیگر افزایش قیمت ارز به دلیل تثبیت صورتگرفته در سنوات قبل نتوانسته است نرخ تورم را جذب کند از اینرو پتانسیل برای انعکاس ظرفیت جذبنشده تورم در نرخ ارز وجود دارد ولی سوال این است آیا پتانسیل یکجا آزاد خواهد شد؟ من بعید میدانم، وضعیت ذخایر و موجودی ارزی کشور هنوز در شرایطی قرار دارد که میتواند اجازه افزایش یکجا در قیمت ارز را ندهد.
سیاستهای دولت تا اینجای کار نشان داده با سرکوب کردن نرخها تلاش دارد آرامش بازارها را حفظ کند اما به نظر میرسد وضعیت بازارها در شرایط فعلی به نوعی آتش زیر خاکستر است. ارزیابی شما چیست؟
بله، من وضعیت کلیت اقتصاد را به مثابه آتش زیر خاکستر میدانم و دلایل آن بیماریهای مزمنی است که اقتصاد ما به آن مبتلاست و در حال حاضر بیش از هر زمان دیگر این بیمار در حال نشان دادن علائم است. امروز بدون همکاری آزادانه اقتصادی در منطقه و جهان و ارتباط استراتژیک و پایدار بازارهای مالی مشکل بتوان آن ثبات بازار را در یک کشور حفظ کرد و ما در ایران بهرغم همه محدودیتها و تحریمها و نبود مبادلات آزادانه و تهدیدات سیاسی و اقتصادی و ریسکهای سیستماتیک فقط با اقتصاد مقاومتی میتوانیم تاب بیاوریم و تحول ایجاد کنیم.
سیاستهای دولت و بانک مرکزی در بازار ارز را با توجه به دلار 3500 تومانی که در بودجه تعیین شده چگونه ارزیابی میکنید. اخیراً نیز آقای نوبخت گفتهاند رئیسجمهور از افزایش نرخ ارز مکدر شدهاند. بیان چنین جملاتی به نقل از رئیسجمهور چه سیگنالی به بازارها میدهد؟
اگر بخواهیم قیمت ارز را تثبیت کنیم دو راه محتمل به نظر میرسد. اول، افزایش نرخ سود سپرده بانکی که البته فاجعهبار خواهد بود ولی گمان مردم این است مجدد تجربه افزایش نرخ را خواهند داشت. این سیاست میتواند موجب ورشکستگی بانکها شود. اتخاذ این تصمیم در شرایط فعلی بسیار خطرناک است. دوم، تزریق ارز به بازار است. برآورد میشود اگر بخواهیم قیمت دلار را به زیر 4000 تومان کاهش دهیم، باید سالانه بیش از 20 میلیارد دلار به بازار ارز تزریق شود. باید دید آیا مصلحت به تزریق این حجم از ارز در بازار خواهد بود.
به نظر میرسد دولت و بانک مرکزی در دوراهی برای تصمیمگیری بر سر نرخ ارز قرار دارند. چرا دولت از تعدیل نرخ ارز بر اساس واقعیتهای اقتصادی واهمه دارد؟
مشکل قیمت ارز نیست، مشکل بیماری اقتصاد است حتی اگر دولت بخواهد یا مجبور شود تعدیل نرخ ارز را انجام دهد. این به معنای اصلاح امور نیست. قبل از تعدیل نرخ ارز باید همکاریهای آزاد اقتصادی در منطقه و جهان انجام شود و تعیین تکلیف الزامات آن از جمله مسائل پولشویی و FATF و... صورت گیرد. باید روابط کارگزاری بانکها برقرار شود، نقل و انتقال پول آزاد شود، فروش نفت با آزادی عمل کامل صورت گیرد و صادرات نفتی بدون محدودیت انجام شود و بسیاری باید دیگر نیاز است که انجام شود، اما ما فقط قیمت ارز را میبینیم و برای آن نگران میشویم، قیمت ارز علت اصلاح امور نیست بلکه خود معلولی از مشکلات دیگر است که در بخشهای مختلف اقتصاد خود را نشان میدهد از جمله در قیمت ارز. تجربه نشان داده است شوکدرمانی در اقتصاد ایران جواب نمیدهد و حل یک مشکل مثلاً تعدیل قیمت ارز به تنهایی مسائل را حل نخواهد کرد.
رشد اخیر بازار سهام را چگونه ارزیابی میکنید؟
اکنون اقتصاد در فاز تخلیه کردن سود سپردههای بالایی است که در قبل وجود داشته است و بخشی از سپردهها به انگیزه سود بیشتر به بازارهای رقیب کوچ کردهاند. این روند را نباید منفی دانست. این روند ضدرکود است. البته هجمه منابع بانکی به هر بازاری در فاز اول منجر به افزایش تقاضا میشود، همان چیزی که در بازار سرمایه میبینیم. این افزایش تقاضا در فاز دوم موجب افزایش قیمت سهم میشود. در فاز سوم با توجه به ارزش ذاتی هر سهم و با عرضه جدید قیمت تثبیت میشود و در مواردی کاهش مییابد و در این حالت یعنی فاز چهارم سرمایه اضافی از بورس خارج میشود. بنابراین سرمایهگذاران در بازار سهام همواره باید با تحلیل وارد دادوستد شوند. در گذشته تجربه خوبی در خصوص رشدهای یکشبه بورس نداشتهایم. از ابتدای سال تاکنون بازده بورس حدود 23 بوده است که با توجه به آنچه در جواب سوال اول گفتم توجیه دارد و در وضعیت فعلی بازار را حبابی نمیدانم.
با این اوصاف نقش دولت در مدیریت بازارها چیست؟ آیا مداخله دولت در بازارها در چنین شرایطی استراتژی درستی است؟ اخیراً نیز مداخله دولت و بانک مرکزی در بازار سکه نهتنها اثرگذار نبود بلکه مشکلاتی را هم ایجاد کرد. ارزیابی شما چیست؟
عملکرد دولت وقتی مثبت است که بتواند کاهش سود سپرده را به گونهای مدیریت کند که موجب تورم دورقمی نشود. این شاخص همواره باید مدنظر باشد و بر آن اساس سیاستهای دولت و بانک مرکزی را با آن نقد کرد. این خط قرمز است. چون تورم باعث میشود پولدار، پولدارتر و فقیر، فقیرتر شود، ایجاد اشتغال برای نسل جوان بین 25 تا 35 سال فقط از طریق رونق غیرتورمی ممکن است، به تدریج 20 میلیون جوان جویای کار داریم، نقش دولت ایجاد شغل برای آنهاست و آن با سیاست رونق غیرتورمی ایجاد میشود، تورم پولدار را پولدارتر و فقیر را فقیرتر میکند. با تورم شغل ایجاد نمیشود. مدیریت دولت در مجموع بازارها با شاخص رونق غیرتورمی سنجیده خواهد شد که البته سیاستهای مالی دولت خصوصاً در بودجه که اکنون در زمان بررسی طرح آن در مجلس هستیم بسیار بااهمیت است، امید دارم این بودجه باعث تورم نشود.