عشق سالهای جدید
وابستگی به روباتها و ماشینها چگونه زندگی ما را تحت تاثیر قرار میدهد؟
سال 2018 سالی عجیب برای «استفانی دیکسون» و برخی مردم جهان بود که روباتها و ماشینها را به زندگی خود راه داده بودند. استفانی زنی بود که بدون بازوی چپ به دنیا آمد و زمانی که سهساله شد، استفاده از بازوی مصنوعی را آغاز کرد. اما بازوی مصنوعی او سنگین بود و باعث ایجاد محدودیت در حرکاتی میشد که استفانی باید انجام میداد. در سال 2016 استفانی استفاده از یک بازوی روباتیک جدید به نام Bebionic3 را آغاز کرد که سبکتر و راحتتر بود و ویژگیهای پیشرفتهتری نسبت به بازوی مصنوعی قبلی او داشت. Bebionic3 دارای حسگرهایی بود که میتوانست حرکات ماهیچهای بازوی او را تشخیص دهد و آنها را به حرکات دست و انگشتان روباتیک تبدیل کند. بازوی روباتیک جدید، استفانی را هیجانزده کرد و احساس میکرد بخشی از بدن اوست. او با استفاده از این بازوی روباتیک میتوانست فعالیتهایی را انجام دهد که هرگز فکرش را نمیکرد؛ بستن بند کفشهایش، در دست گرفتن فنجان قهوه و حتی نواختن پیانو از اقداماتی بود که پیش از این استفانی از انجام آنها عاجز بود اما با بهکارگیری بازوی جدید موفق شد همه آنها را تجربه کند. استفانی از یک جنبه دیگر هم خوشحال بود؛ مردم مجذوب بازوی روباتیک او شده بودند و از این احساس توجه، به وجد آمده بود. با همه این رخدادها، استفانی خیلی زود متوجه شد که بیش از آنچه باید، به بازوی روباتیک خود وابسته شده است. اگر باتری این روبات پیشرفته، از حدی کمتر میشد، یا مشکل فنی برایش پیش میآمد، وحشت تمام وجود استفانی را فرامیگرفت. او احساس میکرد نمیتواند بدون بازوی روباتیکش خانه را ترک کند زیرا اگر از آن استفاده نمیکرد، فعالیتهایش بسیار محدود میشد. وابستگی استفانی به این بازوی روباتیک زمانی بیشتر آشکار شد که به همراه خانوادهاش به یک سفر تفریحی رفت. او فراموش کرد شارژر بازویش را همراه ببرد و باتری در نیمه راه خالی شد و دیگر امکان استفاده از آن بازو برای استفانی وجود نداشت. حس درماندگی و ناامیدی استفانی را دربر گرفت؛ او نمیتوانست بدون بازوی روباتیکش، فعالیتهای سادهای مثل آشپزی یا برپایی چادر را انجام دهد.
روباتها و آدمها
داستان واقعی استفانی خطرات بالقوه وابستگی بیش از حد به فناوری را نشان میدهد. درست است که روباتها و هوش مصنوعی میتوانند زندگی انسانها را از جهات مختلف بهبود بخشند و بهرهوری زندگی آنها را افزایش دهند، اما اعتماد بیش از اندازه به آنها، تعادل زندگی را دستخوش تغییراتی میکند. این روباتها، فقط شامل بازوی روباتیک استفانی نیستند و از گوشیهای هوشمند گرفته تا خودروهای خودران، سبک زندگی ما را تغییر دادهاند و زندگی بدون آنها، غیرقابل تصور شده است. انسانها همواره مجذوب ایده ساخت ماشینها و روباتهایی بودهاند که میتوانند فعالیتهایی را انجام دهند که انجام آنها بسیار دشوار یا خطرناک است. با گذشت زمان، این جذابیت به توسعه روباتها و ماشینهایی منجر شده که قادر به انجام طیف وسیعی از وظایف و کارکردها هستند و این فعالیتها از امور ساده خط مونتاژ شروع میشوند تا روشهای جراحی پیچیده ادامه مییابند. چنین رخدادی سبب شده تا انسانها بیش از پیش به ماشینها و روباتها وابسته شوند؛ چرا که اثربخشی، کارایی، بهرهوری، ایمنی و دقت آنها را در انجام فعالیتها تا حد زیادی افزایش میدهد. این، اصلیترین دلیل استفاده مستمر و بدون وقفه انسانها از روباتهاست. برخلاف انسانها، روباتها و ماشینها خسته نمیشوند و نیاز به استراحت ندارند. آنها بهطور مداوم کار میکنند و این قابلیت، به شرکتها اجازه میدهد تا تولیدات خود را افزایش دهند و کالاهای بیشتری را در زمان کمتری تولید کنند. این قابلیت به آنها کمک میکند در بازارهای رقابتی باقی بمانند و قافیه را به رقیبان خود نبازند. علاوه بر این، روباتها میتوانند فعالیتها را با سرعت و دقت بیشتری نسبت به انسانها انجام دهند که در نهایت، این موضوع نیز به افزایش کارایی و اثربخشی اقدامات انسانی میانجامد. دقت بالا و افزایش ایمنی، دلیل دیگری است که انسانها، روباتها را وارد جریان روزمره زندگی و کار خود کردهاند. بسیاری از مشاغلی که انسانها انجام میدهند، در ذات خود خطرناک هستند؛ فعالیت در معدن یا کار در پروژههای ساختمانی از جمله مشاغلی بهشمار میروند که خطرات و حوادث زیادی دارند. شرکتها و افراد با استفاده از روباتها و ماشینها برای انجام چنین وظایفی، خطرات منتهی به آسیب یا حتی مرگ کارگران و نیروهای کار خود را کاهش میدهند. همچنین، بخشهایی مانند پزشکی و مهندسی، حوزههای بسیار دقیق و ظریفی بهشمار میروند که کوچکترین اشتباهات در آنها، سبب ایجاد عواقب و تبعات جدی برای فعالان این حوزهها میشود و روباتها توانستهاند شرایطی پدید آورند که فرآیندها بدون کوچکترین اشتباه و با دقت بسیار بالا انجام شوند. همه این عوامل سبب شده انسانها وابستگی خاصی به روباتها پیدا کنند. برای بسیاری از مردم، روباتها و ماشینها حس همراهی یا راحتی را ارائه میدهند. این موضوع به حدی در زندگی انسانها پیشروی کرده که برخی افراد از حیوانات خانگی روباتیک به عنوان راهی برای مقابله با تنهایی یا افسردگی استفاده میکنند. نکته مهم اینجاست که انسانها میتوانند فعالیتها و رفتارهای روباتها را پیشبینی کنند. در واقع، افرادی که از روباتها استفاده میکنند به این دلیل آرامش مییابند که میتوانند رفتارهای روباتها را پیشبینی کنند و بر آنها کنترل بیشتری داشته باشند. و این ارتباط عاطفی ایجادشده میان انسانها و روباتها، با ادامه پیشرفت فناوری، اهمیت دوچندانی خواهد یافت.
اما روباتها، همیشه هم تا به این اندازه دوستداشتنی و آرامشبخش نیستند. نگرانیهای بسیاری در مورد وابستگی فزاینده به آنها وجود دارد. یکی از مهمترین این نگرانیها، تاثیر روزافزونی است که روباتها بر شغلها و کسبوکارها میگذارند. با پیشرفته شدن روباتها و ماشینها، آنها قادر به انجام وظایفی هستند که پیش از این انسانها انجام میدادند و این موضوع به از دست دادن شغل در صنایع خاصی میانجامد که به شدت به کار دستی متکی هستند. در شرایطی که برخی کارشناسان استدلال میکنند این موضوع در نهایت باعث ایجاد فرصتهای شغلی جدید در زمینههای دیگر میشود، اما برخی دیگر از کارشناسان نگران هستند تغییرات جدید، برای بسیاری از کارگران بسیار سریع و بیش از حد مخرب باشد. نگرانی دیگر این است که روباتها و ماشینها هک شوند یا نقصی در آنها ایجاد شود. فناوری در سالهای اخیر به سرعت پیشرفت کرده اما هنوز آسیبهای زیادی در سیستمهای کنترل روباتها و ماشینها وجود دارد. در صورتی که این سیستمها با خطر یا نقص فنی روبهرو شوند، میتواند باعث پدید آمدن حوادث جدی یا حتی آسیبهای عمدی شود. علاوه بر این، نگرانیهای جدی درباره پیامدهای اخلاقی استفاده از روباتها و ماشینها برای انجام وظایفی که پیش از این انسانها انجام میدادند، وجود دارد. به ویژه در زمینههایی مانند مراقبتهای بهداشتی که در آن، تصمیمهای گرفتهشده از سوی روباتها، میتواند پیامدهای مرگ یا زندگی داشته باشد. همه این عوامل، سبب میشود این سوال مطرح شود که کلید ایجاد تعادل میان استفاده از روباتها در انجام فعالیتها کجاست و چگونه میتوان شرایطی پدید آورد که روباتها، زندگی انسانها را سادهتر کنند اما بر آن مسلط هم نشوند؟
یک تخممرغ کوچک دیجیتالی!
تاماگوچی یک حیوان خانگی مجازی است که نخستینبار در سال 1996 شرکت تولیدکننده اسباب بازی Bandai در ژاپن معرفی کرد. این حیوان خانگی مجازی به سرعت جایگاه خود را در میان مردم جهان پیدا کرد و فقط در چند سال، میلیونها دستگاه از آن فروش رفت. نام تاماگوچی ترکیبی از دو کلمه ژاپنی «تاماگو» به معنی تخممرغ و «واچی» به معنی دوست است. مفهوم نهانشده در پشت ساخت تاماگوچی، ساده و در عین حال، متحولکننده بود. شاید بتوان مفهوم انقلابی را هم برای آن به کار برد. هر تاماگوچی، یک وسیله کوچک بود که در آن یک حیوان خانگی دیجیتالی زندگی میکرد. این حیوان خانگی، دوران وجودی خود را از یک تخممرغ شروع میکرد و صاحب این تخممرغ دیجیتالی باید از آن مراقبت میکرد، غذا میداد، بازی میکرد و حتی نظافتش را بر عهده میگرفت. این حیوان خانگی دیجیتالی به آرامی رشد میکرد و بسته به اینکه تا چه اندازه از او مراقبت به عمل میآمد، در شکلهای مختلفی تکامل مییافت. تاماگوچی به سرعت به یک پدیده فرهنگی تبدیل شد و کودکان و بزرگسالان، وسواس خاصی به حیوانات مجازی خود پیدا کرده بودند. موضوع تا اندازهای پیش رفت که مدارس مجبور شدند استفاده از تاماگوچی را ممنوع کنند چرا که دانشآموزان به جای توجه به درس در کلاسها، زمان زیادی را صرف مراقبت از حیوان مجازی خود میکردند. حتی کافهها و رستورانهایی با تم تاماگوچی نیز در ژاپن راهاندازی شد. یکی از اصلیترین دلایل موفقیت تاماگوچی، سادگی آن بود. این دستگاه، فقط سه دکمه داشت که استفاده از آن را برای همه آسان میکرد. نیازهای حیوان خانگی پنهانشده در تاماگوچی هم ساده بود و فقط چند نیاز اساسی مانند غذا، آب و توجه برای آن تعریف شده بود. این سادگی، تاماگوچی را به یک وسیله اعتیادآور تبدیل کرد. زیرا صاحبان این دستگاه، حیوانات خانگی مجازی خود را بهطور مداوم مورد توجه قرار میدادند تا از شادی و سلامتی آنها اطمینان یابند. در مدت اندکی، تاماگوچی توانست به یک پدیده فرهنگی تبدیل شود. یک اسباببازی ساده که یک اثر بسیار عمیق بر جای گذاشت. اثری به نام «اثر تاماگوچی» که به نوعی ارتباط عاطفی اشاره دارد که انسان میتواند با ماشینها و روباتها برقرار کند. این وابستگی و ارتباط عاطفی، در روباتهایی که برای تقلید از موجودات زنده طراحی شدهاند بسیار عمیقتر و بیشتر است. اثر تاماگوچی از آن جهت مهم است که پیامدهای مهمی برای طراحی و استفاده از روباتها دارد؛ به ویژه زمانی که روباتها پیشرفتهتر باشند و به بخشی از زندگی روزمره مردم تبدیل شوند. یکی از عوامل کلیدی که به تاثیرگذاری بیش از اندازه اثر تاماگوچی کمک میکند، تمایل انسان به «انسانیسازی موجودات غیرانسانی» است. آنتروپومورفیسم، انسانانگاری، انساندیسی یا انسانوارگی، به نسبت دادن ویژگیهای انسانی به موجودات غیرانسانی مثل اشیا، ماشینآلات و حیوانات اشاره دارد. انسانها تمایل طبیعی به دیدن الگوها و دلایل در دنیای اطراف خود دارند و این موضوع میتواند ما را به سمت ارائه ویژگیهای انسانی به ماشینهایی که برای تقلید از موجودات زنده طراحی شدهاند، هدایت کند. عامل دیگری که در اثر تاماگوچی نقش دارد، نیازهای اجتماعی و عاطفی انسان است. انسانها موجوداتی اجتماعی هستند که در ارتباط و تعامل با دیگران رشد میکنند. زمانی که نتوانیم نیازها را از طریق روابط انسانی برآورده کنیم، ممکن است به عنوان جایگزین به ماشینها روی بیاوریم. این موضوع به ویژه در مورد افرادی که منزوی یا تنها هستند، مانند افراد مسن یا افرادی که از معلولیت رنج میبرند، تا حد بسیار زیادی صادق است (داستان استفانی را در ابتدای مطلب به یاد بیاورید). اثر تاماگوچی همچنین پتانسیل استفاده از روباتها را به عنوان ابزار درمانی برای افراد مبتلا به اختلالات عاطفی یا روانی برجسته میکند. برای مثال، روباتها در جلسات درمانی برای کمک به کودکان مبتلا به اوتیسم برای توسعه مهارتهای اجتماعی و ارتباطی مورد استفاده قرار گرفتهاند و نتایج بسیار اثربخش و مطلوبی نیز بر جای گذاشتهاند. این روباتها به شکلی طراحی شدهاند که با کودکان تعاملات جذاب و البته غیرتهدیدآمیز داشته باشند. همچنین میتوان آنها را به گونهای برنامهریزی کرد که به رفتار کودک پاسخهای مناسب و مفید بدهند. روی دیگر سکه اما، کمی عجیب به نظر میرسد. اثر تاماگوچی پرسشهای اخلاقی مهمی را درباره بهکارگیری روباتها در جامعه بشری مطرح میکند. برای مثال، اگر انسانها از نظر عاطفی بیش از حد به روباتها وابسته شوند، میتواند موجب محو شدن خطوط میان واقعیت و ناواقعیت شود. این اثر میتواند پیامدهایی برای توانایی ما در ایجاد روابط معنادار با انسانهای دیگر و همچنین توانایی ما برای تمایز میان آنچه زنده است و آنچه زنده نیست داشته باشد. نگرانی دیگر، پتانسیل استفاده از روباتها به عنوان جایگزینی برای تعامل انسانی است. این موضوع به ویژه در شرایطی که تعامل انسانی ضروری است، مهمتر به نظر میرسد. برخی شرکتها در حال ساخت و توسعه روباتهایی هستند که میتوانند از افراد معلول یا سالخورده مراقبت کنند. اما در حالی که این روباتها قادر به انجام وظایف خاصی هستند، نمیتوانند جایگزین ارتباط عاطفی و حمایتی انسانها در شرایط مشابه شوند. بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که اثر تاماگوچی، رابطه پیچیدهای را که انسانها میتوانند با ماشینها داشته باشند، به ویژه با روباتهایی که برای تقلید از موجودات زنده طراحی شدهاند، برجسته میکند و در نهایت، ایجاد تعادل میان مزایا و خطرات استفاده از روباتها و اطمینان از اینکه توسعه روباتها با ملاحظات اخلاقی و تعهد به بهبود رفاه انسان هدایت میشود، مهم خواهد بود.
عشقهای ماشینی، سوفیا و عربستان
با توسعه سریع روباتیک و هوش مصنوعی، حضور روباتها در هر گوشه از زندگی انسان از خانهداری گرفته تا مراقبتهای بهداشتی، آموزش و روابط جنسی احساس میشود. در سال 2017 شرکت Hanson Robotics یک روبات واقعی به نام سوفیا تولید کرد که با پشتیبانی از الگوریتمهای کامپیوتری تعبیهشده قادر به درک زبانها و تشخیص چهرهها بود. دریافت مجوز شهروندی سوفیا در عربستان سعودی، جدالهای گستردهای را برانگیخت و مردم را وادار به تجدیدنظر در وضعیت و حقوق روباتها در عصر دیجیتالی کرد. انسانها به طور مداوم، روباتها را تغییر داده و ارتقا میدهند. ایهاب حبیب حسن، متفکر و نظریهپرداز ادبی آمریکایی متولد مصر اعتقاد دارد، «هوش مصنوعی، از فروتنترین ماشینحساب تا متعالیترین رایانه، به تغییر تصویر انسان، یعنی مفهوم انسان کمک میکند. بنابراین، برای انسانها ضروری است که در موقعیتهای خود تجدیدنظر کنند و یاد بگیرند با سایر موجودات غیرانسانی نیز به صورت هماهنگ زندگی کنند». اما هنوز هم رابطه انسان و روباتها بحثبرانگیز است و مجموعهای از سوالات را درباره پیامدهای اخلاقی و تکنولوژیک این موضوع مطرح میکند. آیا ما انسانها میتوانیم روی دستگاه به ظاهر بیجان حساب کنیم تا اضطرابهای ما را تسکین دهد و خلأ عاطفی ما را پر کند؟ آیا یک روبات به هر شکلی و با هر قابلیتی میتواند ما انسانها را دوست داشته باشد و برعکس؟ اگر روباتها توانایی عاطفی و الگوهای ارتباط عاطفی خود را توسعه داده باشند، آیا همچنان «قابل کنترل» و برای ما ایمن خواهند بود؟ پاسخ به این پرسشها، کمی سخت و دشوار است.
در مقالهای با عنوان «عشق ماشینی: پتانسیلهای عاطفی میان انسان و روباتها» که آنفنگ شنگ و فی وانگ محققان برجسته دانشگاه تسینگهوا پکن-چین نوشتهاند، با توجه به وضعیت نابرابر و حالتهای مختلف احساسات در روابط انسان و روبات، «تبدیل روباتها به عنوان یک شخص واقعی برای ارتباط با انسانها در کوتاهمدت غیرممکن است». در واقع، عملکرد عاطفی روباتها در مقایسه با انسانها به شدت محدود است. با این حال، حقیقت این است که هر چقدر هم روباتها پیشرفته باشند، فقط میتوانند رفتارها و اعمال ظاهری انسانها را بیاموزند و در مقابل برداشتهای درونی رفتارهای افراد ناموفق خواهند بود. آنها در نهایت نتیجه میگیرند که انسانها به دلیل ترس از ناتوانی و تنهایی، روباتها را وارد زندگی خود میکنند و امیدوار هستند این ماشینها به یادگیری رفتار و اعمال فرد جداشده از زندگی افراد بپردازند و رفتار خود را توسعه دهند؛ اما حقیقت آن است که این موضوع در شرایط کنونی توهم است زیرا از دیدگاه اخلاقی، واضح است که انسانها باید به جای جایگزینی یک وسیله مصنوعی، برای اصلاح یا بهبود مشکلات انسانی تلاش کنند. پژوهشهای علمی دیگری نیز انجام شدهاند که به چگونگی ارتباط میان انسانها و روباتها میپردازند. جیووانی پیوگیا، متخصص علم روباتیک در مهندسی زیستی و پژوهشگر ارشد در شورای ملی تحقیقات ایتالیا (CNR)، موسسه تحقیقات و نوآوری زیست پزشکی (IRIB) و مدیر واحد ثانویه مسینای ایتالیا یکی از افرادی بهشمار میرود که با انجام پژوهش «روباتها به عنوان یک واسطه اجتماعی: مطالعه رابطه میان کودکان اوتیسم و روباتهای انساننما» در سال 2016، جنبههای جدیدی از ارتباط انسانها و روباتها در شرایط خاص را مورد بررسی قرار داده است. این مطالعه استفاده از روباتهای انساننما را به عنوان واسطههای اجتماعی برای کودکان مبتلا به اوتیسم بررسی کرد و دریافت روباتها در تعامل با کودکان و ترویج تعاملات اجتماعی موثر هستند و میتوانند ابزار مفیدی در درمان کودکان مبتلا به اوتیسم باشند. پژوهش دیگری در سال 2018 با عنوان «دلبستگی به حیوانات خانگی روباتیک: کاوشی در سبک دلبستگی، نگرشهای حیوان خانگی و عوامل شخصیتی» به وسیله جان دبلیو. اس. بردشاو، پژوهشگر دانشکده علوم بالینی دانشگاه بریستول انگلستان انجام شد و عواملی را که بر دلبستگی افراد به حیوانات خانگی روباتیک تاثیر میگذارد، مورد بررسی قرار داد. در این پژوهش، محققان دریافتند که انسانها با حیوانات خانگی روباتیک، پیوند عاطفی بیشتری برقرار میکنند. این پژوهش در نوع خود بسیار عجیب بود. نتایج این پژوهش، با پژوهشی که با عنوان «شکاف عمیق: مروری بر جهتگیری ارتباط روباتها و انسانها در آینده» که کی مک دورمن و ان. ایشیگورو در سال 2006 نوشته بودند، تضاد داشت. این مقاله مروری مفهومی از «شکاف میان ارتباط انسانها و روباتها» را بررسی کرد و به ناراحتی یا انزجاری پرداخت که انسانها میتوانند در هنگام تعامل با روباتها یا دیگر موجودات مصنوعی که شبیه انسان هستند، تجربه کنند. نویسندگان در این مقاله پژوهشی، علل بالقوه اثر این شکاف غیرعادی را مورد بحث قرار دادند و جهتگیریهایی را برای تحقیقات آینده پیشنهاد کردند. نتایج این پژوهش، در مطالعه اچ. هیرنیک با عنوان «تعامل انسان و روبات» که در سال 2009 انجام گرفت، بیشتر بررسی شد. در این پژوهش، نویسندگان کاربردهای مختلف روباتها را در زمینههای مختلف مانند مراقبتهای بهداشتی، آموزشی و سرگرمی مورد بحث قرار دادند و نیاز به طراحی روباتهایی را که میتوانند بهطور موثر با انسان تعامل داشته باشند برجسته کردند. کتابهای مختلفی نیز درباره رابطه میان انسانها و روباتها نوشته شده که با استقبال مطلوب مخاطبان روبهرو بوده است. یکی از این کتابها، «زندگی ما و روباتهایمان» نوشته دیوید آ. میندل است که به بررسی تاریخچه روباتیک و تعاملاتی میپردازد که انسانها در طول زمان با ماشینها ایجاد کردهاند. او استدلال میکند که روایتهای رایج از روباتها به عنوان موجوداتی مستقل از انسان، بیشتر به افسانه شبیه است و در واقعیت، روباتها همواره بهوسیله انسانها طراحی و کنترل میشوند؛ حتی اگر به پیشرفتهای بسیار زیاد دست یابند. میندل در این کتاب، درباره کاربردهای مختلف روباتها در زمینههای مختلف مانند مراقبتهای بهداشتی، ساختوساز و اکتشاف فضایی صحبت میکند. او همچنین پیامدهای اخلاقی استفاده از روباتها را تجزیه و تحلیل میکند و به ویژه نسبت به شرایطی که ممکن است روباتها جایگزین کارگران انسانی شوند یا تصمیماتی بگیرند که بر زندگی انسانها تاثیر بگذارد، دغدغههای جدی مطرح میکند. یکی از موضوعات کلیدی کتاب میندل، این ایده است که انسانها و روباتها تفاوتهای اساسی با یکدیگر ندارند، بنابراین چنین دیدگاهی میتواند در طراحی روباتهایی به انسانها کمک کند که برای زندگی بهتر، موثرتر و مفیدتر باشند.
هفت روز هفته؛ بدون نور؛ بدون آب
جامعه ما دستخوش تغییرات تکنولوژیک متعددی است و در چند دهه آینده، با آنچه امروز مشاهده میکنیم، به صورت کامل متفاوت خواهد بود. یکی از عوامل مهمی که بر جنبههای مختلف زندگی روزمره انسانها تاثیر میگذارد و شرایط تحول آن را فراهم میکند، گسترش سریع هوش مصنوعی و روباتیک است. دانشمندان و کارشناسان صنعت، نظرات مختلفی درباره نتایج توسعه فعال هوش مصنوعی و روباتیک مطرح میکنند. برخی بر این باورند که فناوریهای هوشمند دارای قدرت پایانناپذیر و مزایای گسترده هستند؛ اما برخی دیگر از «ظهور ماشینها و روباتها» به عنوان عاملی برای نابودی نسل بشر یاد میکنند و از چنین رخدادی هراس دارند. در این میان، تاثیر هوش مصنوعی و روباتیک بر نوع کار، صنایع و زندگی شخصی افراد، بسیار مهم و قابل بررسی است. روباتها میتوانند روز و شب کار کنند. آنها نیازی به استراحت، مرخصی یا بیمه درمانی ندارند. آنها با رئیس یا همکاران خود درگیری ندارند و برای رسیدگی به مشکلات شخصی خود وقت نمیگذارند. کارفرمایان از داشتن کارکنانی متشکل از ماشینهای هوشمند خوشحال خواهند شد، در حالی که کارمندان در مورد نیروی کار مبتنی بر روباتیک و تاثیر آن بر اشتغال ترسهای زیادی دارند. اما مانند هر فناوری انقلابی، در اجرای نیروی کار ادغامشده با روباتیک دو روی سکه وجود دارد: یک روی سکه، تاثیر منفی ادغام روباتیک در محل کار است، و روی دیگر آن، تاثیرات مثبتی که از توسعه فعالیت روباتها ایجاد میشود. ترس اصلی نیروی انسانی از افزایش قدرت روباتها، حذف مشاغل و در نتیجه بیکاری است. این ترس هم بیراه نیست؛ صاحبان مشاغل و تولیدکنندگان از اجرای الگوریتمهای یادگیری ماشین و انواع مختلف روباتها به دلیل افزایش بهرهوری سود میبرند. به همین دلیل است که کارفرمایان مشتاق معرفی فناوریهای جدیدی هستند که به ضرر کارمندان تمام میشود. چنین تغییری را میتوان با انقلاب صنعتی مقایسه کرد و زمانی را مثال زد که جوامع، از تولید در بخش کشاورزی، به سمت تولید در بخش صنعت حرکت کردند. اکنون، کشورهای توسعهیافته با اختصاص منابع مالی و زیرساختهای لازم برای تحول دیجیتال و روباتیک، تاثیر قابل توجهی بر اتوماسیون بازار کار ایجاد خواهند کرد. اما اقتصادهای در حال توسعه که سرمایهگذاریهای کمتری بر روباتها انجام خواهند داد، تحت تاثیر زیادی قرار نمیگیرند. روباتها میتوانند کارهایی را انجام دهند که فرآیندهای تکراری در آنها بسیار زیاد است. از جمله این فعالیتها میتوان به کار در خط مونتاژ، تست نرمافزار، ایجاد گزارشهای مالی و جمعآوری اسناد بر اساس دادهها اشاره کرد. از سوی دیگر، میتوان این موضوع را نیز در نظر گرفت که روباتیک آنقدرها هم اشتغالزایی را تهدید نمیکند. هدف اصلی ایجاد و بهکارگیری فناوریهای نوظهور، جایگزینی انسانها در مشاغل نیست؛ بلکه ایمنتر و کارآمدتر کردن همه فرآیندهایی است که یک شغل را تشکیل میدهند. در واقع، نمیتوان برای همکاری میان انسان و روبات، جنبه رویارویی و برخورد در نظر گرفت؛ بلکه نوعی همکاری سودمند میان روباتها و انسانها وجود دارد. روباتها به تنهایی نمیتوانند کاری انجام دهند و انسانها برای توسعه نرمافزار، نگهداری، تعمیر، تجهیز یا تصمیمگیری بر اساس دادههای تولیدشده از طریق فناوریهای هوشمند و روباتها باید فعالیت داشته باشند. یک مثال جذاب برای این موضوع، اختراع و همهگیری رایانههای شخصی است. انتظار میرفت با اختراع رایانهها در دهه 1980، موقعیتهای شغلی بسیاری به خطر بیفتد؛ اما در واقعیت، صنعتی به نام فناوری اطلاعات و کسبوکارهای آنلاین به میان آمد و در نتیجه تعداد بسیار زیادی فرصت شغلی برای مهندسان نرمافزار ایجاد شد. بر اساس گزارش مککیمزی، موسسه معتبر فعال در حوزه مدیریت استراتژیک و بهرهوری سازمانی و اجرایی، از نظر تئوری این امکان وجود دارد که نیمی از فعالیتهای مردم جهان با استفاده از فناوریهای مدرن و روباتها انجام شوند. با این حال، فقط پنج درصد از تمام مشاغل دنیا را میتوان به صورت خودکار انجام داد. در مشاغل باقیمانده که از اتوماسیونهای کوچک استفاده میکنند، فقط یکسوم فعالیتها را میتوان بهوسیله ماشینها و روباتها انجام داد؛ در حالی که سایر وظایف، همچنان به مشارکت یا نظارت انسانی نیاز دارند. مککیمزی تاکید میکند، همکاری مردم با فناوریهای جدید، باعث ایجاد شغلهای جدید هم میشود؛ همچنین، انسانها خلاقتر میشوند و با ایجاد استراتژیهای تجاری، مفاهیم جدید پیادهسازی ماشینهای هوشمند را در زندگی واقعی بهکار میگیرند و در نهایت، به کنترل نتایج میپردازند. برای ایجاد این امکان، مردم باید واقعیت در حال تغییر را بپذیرند، مهارتهای خود را ارتقا دهند و دانش بیشتری فرابگیرند.
روباتها و رفتارهای اقتصادی
روباتها تاثیرات ویژهای بر رفتارها و الگوهای اقتصادی انسانها میگذارند. استفاده از روباتها رفتار اقتصادی انسان را از بسیاری جهات تغییر میدهد. همانطور که انسانها به توسعه و پذیرش فناوریهای جدید ادامه میدهند، مهم است با درک مزایا و معایب بالقوه روباتها، برای ایجاد فعالیتها و الگوهای اقتصادی عادلانهتر و پایدارتر برای همه تلاش کنند. یکی از اصلیترین تاثیر روباتها بر رفتار اقتصادی انسان، در توزیع درآمد است. همانطور که استفاده از روباتها بیشتر رواج مییابد، ممکن است نابرابریها نیز افزایش یابند. چرا که صاحبان سرمایه بیشترین سود را از بهکارگیری روباتها میبرند و کارگران با کاهش دستمزد یا حذف شغل روبهرو خواهند بود. همچنین با استفاده از روباتها، نابرابریهای موجود میان کارگران ماهر و کممهارت تشدید میشود. کارگران با مهارت بالا که قادر به تطبیق با فناوریهای جدید هستند، افزایش دستمزد را تجربه خواهند کرد اما کارگران با مهارت پایین که جای خود را به روباتها میدهند، برای یافتن فرصتهای شغلی جدید با چالشهای جدی روبهرو خواهند شد. این موضوع میتواند به افزایش شکاف میان غنی و فقیر منجر شود و کاهش تحرک اجتماعی را نیز به دنبال داشته باشد. روباتها از نظر رفتار مصرفکننده هم تاثیرات ویژهای بر جای میگذارند. به همان اندازه که روباتها و البته هوش مصنوعی پیشرفتهتر میشوند، توانایی شخصیسازی و سفارشی کردن محصولات و خدمات برای مصرفکنندگان را نیز به دست میآورند. بنابراین، افزایش رضایت و وفاداری مصرفکنندگان و همچنین افزایش فروش را برای برخی کسبوکارها به ارمغان میآورند. اما همزمان، نگرانیهایی درباره حفظ حریم خصوصی و امنیت دادهها برای فعالیت گسترده روباتها ایجاد میشود. از آنجا که روباتیک و هوش مصنوعی قادر است حجم وسیعی از دادههای مربوط به مصرفکنندگان را جمعآوری و تجزیه و تحلیل کند، خطر نفوذ به مرکز فرماندهی، سوءاستفاده یا سرقت از اطلاعات موجود نیز افزایش مییابد. علاوه بر این، استفاده از روباتها و هوش مصنوعی در بازاریابی و تبلیغات ممکن است به محو شدن مرز نیازهای واقعی مصرفکننده و خواستههای تولیدشده منجر شود. اکنون که از تولید صحبت به میان آمد، تاکید بر این نکته نیز ضروری است که نخستین روباتهای ساده، نزدیک به 60 سال پیش به خطوط تولید کارخانهها راه پیدا کردند. در دنیای کنونی به سختی میتوان صنایع تولیدی را بدون خطوط خودکار، بازوهای روباتیک فولادی و ماشینهای صنعتی CNC تصور کرد. روباتها در بخش تولید به یک جزء جداییناپذیر تبدیل شدهاند و گامهای مهمی در بهبود فرآیندهای مختلف تولیدی برمیدارند. نکته جذاب این است که بازار روباتیک صنعتی تا سال 2025 از مرز 33 میلیارد دلار فراتر خواهد رفت. روندهای فعلی بهکارگیری روباتیک در تولید شامل ادغام سختافزار با فناوریهای هوشمند، هوش مصنوعی و الگوریتمهای یادگیری ماشین است. بنابراین میتوان تاکید کرد که تولید هوشمند مرحله تکامل خود را پشت سر میگذارد. این سیستمهای هوشمند مبتنی بر روبات نهتنها قادر به انجام عملیات و فرآیندهای تکراری اصلی مانند بارگذاری، مونتاژ یا اصلاح قطعات هستند، بلکه میتوانند وظایف شناسایی، تصمیمگیری فوری و بهبود فرآیندها را بدون دخالت انسان انجام دهند. روباتها از راه دور کنترل میشوند، قابل تنظیم هستند و میتوانند به شکل انعطافپذیر بین وظایف مختلف در حال تغییر باشند؛ پس در نتیجه، مدتزمان تولید محصول را تا حد زیادی کاهش میدهند. همچنین کیفیت بهبودیافته بهوسیله روباتها، خطای انسانی را از بین میبرند و کیفیت خروجی محصول را بهبود میبخشند؛ این موضوع، رضایت مشتریان را افزایش میدهد چرا که از رسیدن محصولات معیوب به دست مصرفکنندگان نهایی جلوگیری میکند. روباتها میتوانند در شرایط بدون نور هم کار کنند و نیازی به کنترل آبوهوای فضای تولید ندارند؛ این موضوع نیز باعث صرفهجویی در مصرف انرژی میشود. اما در مقابل، استفاده از روباتها در تولید، هزینههای اولیه بالایی نیاز دارد و برای بهکارگیری آنها نیاز است شکل بازار کار تغییر کند که یکی از تبعات آن، ایجاد بار و فشار اضافی بر نظام آموزشی و سازمانهای اجتماعی خواهد بود. نکته دیگر اینکه، بهکارگیری صحیح روباتها در فرآیندهای شغلی، تولیدی و صنعتی، نیازمند تغییر فرهنگ سازمانها و جامعه است که منابع بسیار زیادی را صرف خود خواهد کرد. اما، با وجود تلاشهای همهجانبه انسانها برای انسانیتر کردن روباتها، همیشه میان ما و آنها تفاوتهایی وجود خواهد داشت. این تفاوتها کمک میکنند تا رابطه میان یک انسان و یک روبات، بیشتر هماهنگ شود و تاثیرات مثبتتری در زندگی ایجاد کند.