ضعف شناخت
چرا سرمایهگذاران سنتی و استارتآپها به هم نیاز دارند؟
شاید بتوان گفت بزرگترین چالش جریان استارتآپی نبود شناخت دقیق از سوی بازیگران بازار است. بازیگران قدرتمند سنتی بااحتیاط با این فضا برخورد میکنند و بنا بر مقتضیات محافظهکارانه سرمایه خود را در این حوزه وارد نمیکنند. از سوی دیگر بزرگترین نیاز در این فضا هم سرمایه است.
دو سال قبل شخصی که به عنوان پیک در یکی از فروشگاههای اینترنتی مشهور کار میکرد به من گفت جرات ندارد در بازار تجهیزات کامپیوتری شغلش را بیان کند چراکه در چند مورد فروشندگان به محض فهمیدن این موضوع یقهاش را چسبیدهاند و کار به زد و خورد کشیده است. در یکی از موارد حتی با خشونت او را از بازار بیرون کرده بودند! فروشندگان تصور کردهاند که دلیل اصلی رکود در کسبوکار آنها ناشی از ظهور کسبوکارهای اینترنتی است که حالا با قیمت پایینتر به مهمترین رقیب آنها در جذب مشتری تبدیل شدهاند.
اگر با کارآفرینان کسبوکارهای نوپا صحبت کنید موارد مشابه زیادی از این دست را به خاطر میآورند. مقاومت بازار سنتی در برابر توسعه کسبوکارهای استارتآپی از لایه فروشندگان بازار شروع شد اما برخورد با این جریان تازهنفس به اینجا محدود نشد. طی چند سال اخیر شاهد مجموعه گستردهای از اقدامات و برخوردها با جریان استارتآپی بودهایم. دامنه این برخوردها و مخالفتها از شکایت نهادهای صنفی گرفته تا برخوردهای نهادهای قضایی امتداد پیداکرده و هرچند موجب توقف جریان استارتآپی نشده اما در مسیر رشد آن در بسیاری از بخشها ایجاد اختلال کرده است.
بیش از دو سال است که شرکتهای استارتآپی حوزه فینتک با مشکلات مختلفی از سوی نهادهای قانونی و دولتی مواجهاند. در حالی که نمونههای خارجی این کسبوکارها به راحتی در کشورهای دیگر مشغول به کارند در ایران کارآفرینان به دنبال رفع فیلتر یا دست به دامن مقامات شدن برای باز کردن پلمب یا اجازه دادن به فعالیتاند.
بسیاری از تحلیلگران با مطالب مختلف به تقابل سنتی-مدرن در این فضا دامن زدهاند و آن را بزرگترین چالش فضای استارتآپی برشمردهاند و این البته تحلیل اشتباهی نیست. برای سالها کسبوکارهای سنتی ما به شیوه دلخواه پدران و بزرگانمان اداره شدهاند. بیتوجه به دانشهای مرتبط با توسعه بازار که طی سالهای اخیر فضای کسبوکار جهانی را متحول کردهاند. این کسبوکارهای سنتی به هر حال روزی رساندهاند و ثروت اندوختهاند ولو به قیمت نارضایتی مشتریان.
اما جریان استارتآپی بر اساس ذات نوپا و جوان خود به دنبال بهرهگیری از ابزارهای مدرن در کسبوکارهاست؛ مدلی که در نهایت به رضایتمندی بیشتر مشتریان و رقابت بر سر محصول یا خدمات نهایی منجر شده است. این جریان جوان امروز الگوهایش را از بزرگان صنعت تکنولوژی میگیرد که در عرصه جهانی سرآمدند. اما نکته اصلی فقط استفاده از کامپیوتر و اینترنت به جای مغازه و فروشگاه فیزیکی نیست.
تفاوت در داشتن یا نداشتن اپلیکیشن نیست، اخیراً موجی از کسبوکارهای سنتی را میبینیم که صرفاً با تولید اپلیکیشن تصور رسیدن به موفقیت در بازار اینترنتی را دارند. از قضا همه هم یک ایده اسنپی دارند، اسنپ ملک، اسنپ ورزش، اسنپ بورس و... اما باید دانست فضای استارتآپی حتی مدل سرمایهگذاری، مدیریت منابع انسانی، مارکتینگ و برندینگ متفاوت را طلب میکند. مجموعه دانشهای مرتبط با این موضوعات در بازار و در فضای جامعه وجود ندارد و تدریس نمیشود یا در حداقل به صورت مجرد است.
جریان استارتآپی حتی از سوی دولتمردان مدافع آن هم درست و دقیق شناخته نشده است. مدل تامین منابع مالی آن مورد پذیرش جریان سرمایهدار و سرمایهگذار سنتی ایرانی نیست و مهمتر اینکه قوانین کسبوکار در ایران هم بزرگترین موانع در رشد استارتآپها هستند. هرچند حداقل طی یک سال اخیر شاهد برخی تحولات به خصوص در زمینه ایجاد صندوقهای سرمایهگذاری جسورانه و پذیرش آنها در فرابورس بودهایم اما در عمل عددهای سرمایهگذاری -که نشانگر رشد در این فضاست- به هیچوجه قابل توجه نیست.
اگر به شرایط ایجاد استارتآپهای موفق فعلی در جهان و حتی در ایران دقیق نگاه کنیم متوجه میشویم که موفقیت مدل اقتصادی رشد استارتآپها وابسته به ایجاد اکوسیستمی است که اجزای آن به طور دقیق و در جای درست آن قرار گرفته باشند. از شتابدهندهها و انکوباتورها که سرمایه و فضای کار اولیه برای گروههای تازهکار کوچک فراهم میکنند تا سرمایهگذاران فرشته و بعد سرمایهگذاران بزرگتر که برای شرکتهای متوسط و بزرگ استارتآپی سرمایه مورد نیاز رشد را فراهم میکنند.
این مدل توسعه کسبوکار نیازمند جریان مستمر سرمایه جسورانه است و بهشدت روی رشد سریع و عمودی تاکید دارد. از ماه عسل جریان استارتآپی که بگذریم از بین انبوهی از شرکتهای مختلف در این عرصه تنها چند نمونه واقعاً موفق خواهند بود. ادغامهایی که اخیراً هم در این فضا و بین بازیگران آن شاهد آن هستیم نمونهای از این تغییرات است.
در واقع حتی شکست در این جریان با شکست در فضای سنتی هم متفاوت است چراکه هر تجربه شکست در فضای استارتآپی به عنوان تجربه موفقی برای کسبوکار بعدی تلقی میشود و اتفاقاً جریان سرمایهگذار به کسانی که تجربه شکست داشته باشند بیشتر اعتماد میکند.
من اما تقابلهای سنتی- مدرن را ریسک بزرگی برای صنعت استارتآپی ایران نمیدانم. بازار در ایران طی صدها سال به خوبی خود را با پدیدههای جدید وفق داده است. تصور بر این است که خیلی زود با شناخت بهتری که از قدرت و فرصت فضای پویای کسبوکارهای نوپا ایجاد شده حتی جریان سرمایه سنتی هم بهرهمند شود. طبیعتاً مدلهای کسبوکارهای سنتی دلالانه بزرگترین ضرر را از توسعه کسبوکارهای نوپا میبینند اما در مقابل کسبوکارهای مولد مسیرهای تازهای برای حضور در بازار پیدا میکنند.
شاید بتوان گفت بزرگترین چالش جریان استارتآپی نبود شناخت دقیق از سوی بازیگران بازار است. بازیگران قدرتمند سنتی بااحتیاط با این فضا برخورد میکنند و بنا بر مقتضیات محافظهکارانه سرمایه خود را در این حوزه وارد نمیکنند. از سوی دیگر بزرگترین نیاز در این فضا هم سرمایه است. فضای استارتآپی ایران در آستانه ایجاد و معرفی شرکتهایی است که بالای یک میلیارد دلار ارزش دارند. بر خلاف تصور، رشد شرکتهای استارتآپی نشاندهنده تضمین موفقیت و سود بالای آنها نیست. این شرکتها بدون رسیدن به مرز اطمینانبخش موفق قلمداد نمیشوند و بدون حضور در این جایگاه نیز نمیتوان انتظار تحول اقتصادی از آنها داشت. به طور واضح استارتآپها زمانی میتوانند نقش بزرگی در اقتصاد ایران به عهده بگیرند که سهم آنها از بازار به سطح قابل توجهی برسد. هرچند فضای استارتآپی ما الان نمونههای موفقی را به جامعه معرفی کرده اما بخش قابل توجه منابع مالی مورد نیاز (متناسب با سرعت رشد فعلی) رو به اتمام است.
به همین دلیل حتی شناختهشدهترین استارتآپهای فعلی نیز بدون تامین سرمایه مورد نیاز این رشد میتوانند به سرعت به یک تجربه شکست تبدیل شوند. داشتن استارتآپهای بزرگ به تامین مالی تخصصی آن وابسته است. شرایط فعلی سیاسی اجازه تامین سرمایه از طریق سرمایهگذاری خارجی را نمیدهد یا حداقل تامین این سرمایه به سختی ممکن است به همین دلیل این جریان نوپا ناگزیر به یافتن مسیرهای تامین سرمایه از سرمایهگذاران سنتی و نهادهای سرمایه داخلی است.
به همین دلیل معتقدم جریان سنتی سرمایه در صورت شناخت دقیق مدل تامین مالی استارتآپها (جسورانه و نه مبتنی بر وام و تسهیلات) و در صورت حضور در اکوسیستم استارتآپی میتواند خود به یک بازیگر و ذینفع در این فضا تبدیل شود.