نجات استارتآپها
پدرام سلطانی از اثرات فشار بر کسبوکارهای نوپا میگوید
پدرام سلطانی میگوید: ضعف امنیتی در مدلهای جدید کسبوکار به مراتب کمتر از مدلهای سنتی است. مثلاً در مورد موضوع فینتکها نگاه کنید که در مدلهای قدیمی ارائه خدمات مالی شما چه معضلاتی وجود داشت. فرد پول خود را در کیفش میگذاشت و از بانک خارج میشد و یک سارق کیفش را میدزدید و این به یک ناهنجاری با درصد رشد فزایندهای در کشور تبدیل شده بود.
کسبوکارهای نوین امروزه با تهدیدهای زیادی مواجهاند که بررسی آنها از هر جهت مهم است. در این رابطه با پدرام سلطانی به گفتوگو پرداختهایم. سلطانی اعتقاد دارد سوءظن نسبت به استارتآپها پیش از هر چیز ناشی از نداسنتن مفهوم آن است. او همچنین به عدم رشد فرهنگ استفاده از فناوریهای جدید به عنوان دلیلی برای بدآموزی و استفاده نادرست کردن از فناوری اشاره میکند. از نظر سلطانی مخالفت با کسبوکارهای نوین از دو طرف است: یا ناشی از فرهنگ سنتی جامعه و گروههای ذیل آن است یا ناشی از تضاد منافع استفادهکنندگان از کسبوکارهای قدیمی با رقبای جدید. او معتقد است رویکرد دولتها بایستی نه مقابله با فناوری بلکه در کنار آن قرار گرفتن و هدایت کردن آنها به بستر مطلوب باشد چراکه تکنولوژی در نهایت خودش را تحمیل میکند. او همچنین ورود مقامات قضایی به منظور مقابله با جرم را امری صحیح تلقی میکند ولی نسبت به بهانهگیری و تعمیم دادن جرائم افراد به شرکتها و تعطیلی آنها هشدار میدهد. از نظر وی کسبوکارهای جدید نسبت به مدلهای قدیمی قوت امنیتی خوبی دارند و از طرفی هم برای جامعه و هم برای اقتصاد میتوانند اثرات مثبتی داشته باشند. در نهایت از لزوم شکلگیری نهادهای صنفی صحبت میکند اما تاثیر آنها را در شرایط فعلی ایران بسیار محدود میداند.
♦♦♦
چندی پیش واقعهای برای یکی از مسافران شرکت اسنپ پیش آمد و باعث شد که جامعه و مسوولان به تکاپو بیفتند و نگرانیها بیشتر شود. از طرفی عدهای که گویا همواره به دنبال مخالفت و فشار بر این قبیل کسبوکارها بودند زمان را غنیمت دانسته و به صورت همهجانبه بر آن فشار آوردند. سوال ما این است که کسبوکارهای نوین مانند اسنپ در ایران با چه تهدیداتی روبهرو هستند و منشأ این تهدیدات چیست؟
چیزی که لازم است به طور کلی و با نگاه به بخش عمومی در رابطه با این کسبوکارها گفته بشود، این است که هنوز درک درستی از استارتآپ و کسبوکارهای استارتآپی در کشور ما وجود ندارد و متاسفانه بهشدت با سوءظن به این فعالیتها و استارتآپها نگاه میشود. کم و بیش در رسانهها بهخصوص رسانههای تندرو شاهد این هستیم که این کسبوکارها را از مصادیق نفوذ و ارتباط با بیگانه و از این قبیل موضوعات میدانند. این امر نشان میدهد که حداقل اطلاعات لازم در این زمینه وجود ندارد؛ چون استارتآپ چیزی به غیر از یک مفهوم نیست. استارتآپ یعنی کسبوکارهایی که برمبنای مدلهای جدید انجام کسبوکار ایجاد شده است؛ در واقع هر آنچه تا امروز در مدلهای کسبوکار بوده است الان با استفاده از اینترنت و فناوری اطلاعات روی یک پلتفورم و بستر دیگری برای انجام همان خدمات قرار میگیرد و باعث میشود هزینه جاری این خدمات کاهش پیدا کند، بهرهوری و دقت آن افزایش یافته تا با قیمت رقابتیتری و کیفیت مناسبتری بتوان آن کالا یا خدمت را ارائه داد. پس شاید استارتآپ تنها از حیث لغت، کلمهای وارداتی باشد ولی سایر موضوعاتش همان چیزهایی است که در سراسر جهان البته در حد توسعهیافتگی هر کشور انجام میشود. البته گروهی هم هستند در کشور که حتی درباره فهم این موضوع نیز با سوءظن نگاه میکنند. چون اصولاً ما نسبت به اینترنت و فناوری و پدیدههای جدیدی که به واسطه پیشرفت علم و فناوری به جامعه معرفی میشوند، در ابتدا همواره با سوءظن نگاه میکنیم.
وقتی به تاریخ کشورمان در دوران مختلف از جمله 200، 300 سال پیش از زمانی که به تدریج فناوری و علم و دانش، محصولات جدیدی را عرضه کرد تا به امروز نگاه میکنیم میبینیم که در زمانی که مثلاً لولهکشی شد، گروهی سالم یا پاک بودن آب لولهکشی را مورد ظن قرار داده و بنابراین با لولهکشی مخالفت کردند. یا مثلاً عدهای با رادیو برخورد همراه با سوءظن داشتند و آن را موجب ترویج فساد و فحشا میدانستند. فقط موضوع این نیست، همه پدیدههایی که شناخت لازم در موردش وجود نداشته با طرد جامعه سنتی ما مواجه شده است. این برخوردی است که تا به امروز ادامه پیدا کرده است و متاسفانه صاحبان این تفکر بعضاً از قدرت برخورد بالایی هم برخوردارند. اینان قدرت تصمیمگیری بالایی دارند و در شرایطی که روی آوردن به کسبوکارهای جدید یک ضرورت اجتنابناپذیر در کشور است، این مسائل باعث شده است عملکرد کشور ما در این زمینه ضعیف باشد.
شما از طرفی بر اجتنابناپذیر بودن این امر اشاره کردید و از طرف دیگر از مخالفتهای دستههایی خاص از جامعه سنتی ایران که در نهایت شکسته میشود به عنوان مانع نام بردید. آیا تنها دلیل مخالفتها متکی به فرهنگ و مسائل مربوط به آن است؟
مکمل توضیحات من این میشود که همراه با این نگاههای توام با سوءظن و تعابیری که به کار برده میشود که من اشاره کردم، ورود مدل جدید کسبوکار تضاد منافعی هم با مدلهای سنتی کسبوکار به وجود میآورد؛ با کسانی که در شرایط فعلی فعالیتهایی دارند که با ورود استارتآپ و یک فناوری منافع آنها به خطر میافتد. به طور مثال درآمدشان کاهش پیدا میکند یا حتی امکان توقف کسبوکارشان وجود دارد. به همین دلیل آنها هم مقاومت خودشان را نشان میدهند؛ این موضوع در همه جای دنیا امری طبیعی است ولی در یک جا قویتر و در جای دیگر ضعیفتر! همانطور که خودتان اشاره کردید در مورد شرکت اوبر هم در بعضی کشورها حتی در اروپا یا آمریکا اعتراضاتی از جانب تاکسیرانها، اتحادیههای مربوطه و کسانی که در این صنف فعالیت میکردند، رخ داد.
این مساله همانطور که اشاره کردید پیوند نزدیکی با کشورهای استفادهکننده از آن دارد. در واقع موضوع به دولتهای این کشورها وابسته است و سیاستی که برای این موضوعها در نظر گرفتهاند. از نظر شما رویکرد دولتها و مسوولان باید نسبت به این تضاد منافع چگونه باشد، در واقع وظیفه سیاستگذار در این زمینه چیست؟
رویکرد دولت و قانون میتواند به مدیریت کردن این تضاد منافع کمک برساند و آن را در یک بستر قانونی قرار بدهد، به طور مثال در یک جاهایی فشار تاکسیرانها باعث توقف و ممنوعیت اوبر شده است و در جاهایی بالعکس؛ دولت به این نتیجه رسیده است که این استارتآپ میتواند رفاه بیشتری برای شهروندان به همراه داشته باشد و اشتغال بیشتری فراهم بکند یا کیفیت ارائه آن خدمت را بهتر کند و بنابراین این کسبوکار را مجاز به حساب آورده است. هنر دولتها اینجا تعیینکننده است که با دوراندیشی و با وسعت دید بیشتر این تحلیل را مبنا قرار دهند که اولاً فناوری خودش را تحمیل میکند و شاید تا جایی بتوان در مقابلش مقاومت کرد و مانع از رشد آن شد اما در نهایت این مقاومت را خواهد شکست. شما در نظر بگیرید همین مثالهایی که من زدم از رادیو و تلویزیون و ویدئو و امثال اینها تا به امروز چه اتفاقاتی رخ داده است. امروز مثلاً ماهواره با اینکه بر اساس قانون در کشور ما ممنوع است، تعداد کثیری از شهروندان از ماهواره استفاده میکنند که درواقع یعنی حتی قانون هم نمیتواند جلوی فناوری را بگیرد. پس اگر ما بتوانیم این وسعت دید را نسبت به فناوری و پیشرفت علم داشته باشیم باید سعی کنیم که اتفاقاً در بستر مطلوب خودمان راهکار استفاده از آن را تعیین کنیم؛ یعنی در مقابلش قرار نگیریم بلکه در کنارش باشیم و آن را هدایت کنیم به مسیر بهینه تا بتوانیم گامبندیهایی برایش تدارک ببینیم که لطماتش به کسبوکارهای سنتی کمتر بشود و فرهنگ استفاده از آن در کشور همگام با این گامبندیها پیش بیاید. ما به جهت اینکه در کشور فرصتی برای تدارک این فرهنگ قرار ندادهایم، تقریباً از اکثر خدمات و کالاهای تکنولوژیهای جدید استفاده درستی نمیکنیم و معضلات ناشی از بدآموزی را در تمام این خدمات و کالاها میتوانید ببینید. به اتومبیل نگاه کنید، زمانی که آمد مسلماً فرهنگ استفاده از آن یا فرهنگ راننده یا فرهنگ عابر پیاده متناسب با وضعیت در کشور ما آموزش داده نشد و امروز همگان با معضلات آن آشنا هستند. به اینترنت نگاه کنید که به دلیل ضعف آموزش عموم، استفادههای غیرمفید از آن در کشور ما بسیار رایجتر است تا استفادههای مفید و افراد بیشتر به عنوان سرگرمی از آن استفاده میکنند. حضور در شبکههای مجازی در ایران نیز به عنوان سرگرمی و وقتگذرانی مطرح است و نه استفاده مفید از آن.
از نظر شما ضعف امنیتی در کسبوکارهای جدید در مقایسه با مدلهای سنتی چگونه است؟ آیا یکی از دلایل مخالفتها میتواند ضعیف بودن استارتآپها از لحاظ امنیتی در مقایسه با مدلهای سنتی باشد؟
ضعف امنیتی در مدلهای جدید کسبوکار به مراتب کمتر از مدلهای سنتی است. مثلاً در مورد موضوع فینتکها نگاه کنید که در مدلهای قدیمی ارائه خدمات مالی شما چه معضلاتی وجود داشت. فرد پول خود را در کیفش میگذاشت و از بانک خارج میشد و یک سارق کیفش را میدزدید و این به یک ناهنجاری با درصد رشد فزایندهای در کشور تبدیل شده بود. این اتفاق مسلماً از زمانی که وجه تبدیل به کارت شد و پرداختها الکترونیکی شدند، اولاً برخوردهای فیزیکی که باعث آسیبهای فیزیکی به افراد میشد بهشدت کاهش پیدا کرد و سرقت به فضای مجازی منتقل شد. به جای اینکه مثلاً دزد با چاقو فرد را مورد آسیب قرار دهد، در فضای مجازی از طریق هک یا دستگاه کپیکارت سرقت رخ میداد و خود فرد سالم میبود. این دوتا را باهم مقایسه کنید؛ مسلم است که حداقل آسیبهای جانی کاهش پیدا کرده است. حالا فینتکها به نوعی نسل بعدیاند که شکافهای مدل الکترونیک را پوشاندهاند و ضریب امنیت را بالا بردهاند. در کنار فینتکها ما رکتکها را داریم که ضریب نظارت بانک مرکزی و کنترلش را بالا بردهاند. کنترلهایی که با روشهای قدیمی بسیار هزینهآور بود و بانکهای مرکزی اصلاً به سراغش نمیرفتند به طور مثال بررسی و کشف پولشویی و کشف دیگر اعمال مجرمانه در معاملات بانکی، الان با استفاده از استارتآپهای حوزه رکتک خیلی آسانتر و ارزانتر شده است. بنابراین فکر میکنم مشکلات امنیتی در مدلهای جدید خیلی کمتر است و به سمت کمتر شدن هم در حرکت است. چون یک پدیده جدید که ایجاد میشود، ابتدا ایرادهایی دارد ولی ما باید فرصت بدهیم تا این پدیدهها رشد کنند و ایرادات خود را نمایان کنند و سپس برای این ایرادات نسخههایی پیشبینی بشود.
هنگامی که این اتفاق برای مسافر اسنپ رخ داد برخی مقامات اقدام به مداخله به منظور بهبود وضع امنیتی کردند. این مداخله از نظر شما چه نگرانیهایی را میتواند ایجاد کند؟
مقامات قضایی باید هشدار دهند که کار درستی است. مقام قضایی باید با فرد خاطی برخورد کند، شبیه هر جرم و جنایتی اما اینکه این موضوع مطرح باشد که به خاطر یک تخلف جلوی یک استارتآپ بزرگ و موفق را بگیریم، خطاست. طبیعتاً اگر بخواهیم این کار را انجام بدهیم باید همه کسبوکارها را تعطیل کنیم.
مثال میزنم. ما در سطح شهر شاید دهها هزار طلافروش داشته باشیم و یک طلافروش ممکن است تخلفی بکند؛ آیا معنی آن این است که ما همه طلافروشیها را تعطیل کنیم؟ اما باید روشهایی برای پیشگیری از این کارها اتخاذ کنیم و این همان معضلی است که در مدلهای جدید کسبوکار وجود دارد. شنیدهام که در حال بررسی برای قرار دادن دوربین در ماشینهای اسنپ هستند و این میتواند یک روش باشد. یا مثلاً باید دقت بیشتری در گزینش رانندهها بشود که این طبیعتاً مکانیسم دیگری را نیازمند است. یا مثلاً روی نرمافزار میتوان دیتکتورهایی قرار داد که زمانی که راننده از مسیری که مسافر درخواستش را کرده بود؛ خارج میشود، آلارم بدهد. این در نرمافزار بسیار راحت قابل اجراست که اگر راننده از مسیرهای متعارفی که برایش تدارک دیده شده است دور شود یا توقف بیجا در طول مسیر داشته باشد به سیستم آلارم و سیگنال فرستاده شود و مورد پیگیری قرار گیرد و مثلاً تماسی با راننده یا مسافر گرفته شود. بنابراین خیلی راحت میتوان راهحلهایی برای جلوگیری و پیشگیری از چنین اتفاقاتی به وسیله همین تکنولوژیهای جدید اتخاذ کرد.
در رابطه با کسبوکارهای نوین چیزی که در مقایسه با کسبوکارهای سنتی به چشم میآید نبود نهادهای صنفی آنهاست. در واقع نهادهای صنفی در کسبوکارهای سنتی بسیار بیشتر مورد استفاده قرار گرفتهاند. به نظر شما وجود نهادهای صنفی و ایجاد تشکلهایی برای کسبوکارهای نوین چه مزایایی دارد و با چه مشکلاتی مواجه است؟
وجود نهاد صنفی طبیعتاً برای همگرایی این شرکتها، برای همکاریشان، همفکریشان و برای تعامل سازمانیشان با دولت و سایر مجموعهها کمک میکند ولیکن ما آن تجربهای که در کشورمان داریم، تشکلهای چند دههای و تشکلهای بالادستی مانند اتاق بازرگانی هم حتی در محیط کسبوکار فعلی و با تفکر موجود واقعاً در دفاع از اعضای خود و فعالان آن حوزه توفیقاتشان بسیار محدود بوده است. متاسفانه پارادایم حاکم بر کشورداری و حکمرانی ما خیلی توجه به نگاه و نظر ذینفعان ندارد. حالا در یک جایی این ذینفعان شهروندان هستند و در جایی دیگر فعالان اقتصادی. دولت خودش را فعال مایشاء میداند و اصلاحات و تغییر نگاههایی که در سالهای اخیر به وجود آمده است، در مقایسه با فرهنگ غالب دولتی هنوز بسیار جزئی است. بهطور کلی این را به منظور نفی تشکلیابی عرض نمیکنم و معتقدم این اتفاق باید بیفتد ولی فعالان این بخش تصورشان را از فعالیت تشکلی بالا نبرند. چراکه توقع بالا منجر به سرخوردگی افراد میشود و چند گام کوچک روبه جلویی هم که میخواهند بردارند صرف نظر میکنند.
به نظر شما با وجود این مشکلات در روند حکمرانی و نیز مصائبی که ناشی از بدآموزی و درجا زدن فرهنگی است و در کنار آنها نفوذ سدشکن فناوریهای جدید، راه نجات چه میتواند باشد؟ آیا گسترش فناوری میتواند مرهم باشد یا خود دردی مضاعف بر جامعه ماست؟
اعتقاد دارم که راه نجات کشور ما در سرعت بخشیدن به تغییر مدلهای کسبوکار است. به خاطر اینکه در یک دهه آینده بخش عمده کسبوکارهای سنتی از رده خارج میشوند و اگر ما این را مدیریت نکنیم میتواند منجر به ورشکستگیهای متعددی بشود که بار مضاعف آن به روی دوش دولت میافتد و بیکاری در جامعه ما شعلهور میشود. بنابراین با این روند باید دوستانهتر برخورد کنیم و اتفاقاً باید آن را ترویج، تسریع و تسهیل کنیم تا نسخه نجاتی باشد برای اقتصاد در راه مانده ما. اقتصاد ما با دنیا به خاطر یک قطع رابطه چندساله فاصله گرفته است و نیاز است که گامهای بلندتری برداشته شود تا خودش را بهروز کند. اگر ما سنگهایی در این مسیر بیندازیم این گامها منقطع میشود و مخاطرات آن برای اقتصاد ما بیشتر میشود.