گفتوگو با میلاد صابری مدیر استارتآپ گرایند
کارآفرینان جسور ریسک پرواز را پذیرفتهاند
به تناسب تغییرات شگرف در دنیای امروز، کسب و کارهای جدید نیز دچار تحولات عمیقی شدهاند. طی سالهای اخیر بخشی از این کسب و کارها در چارچوب فناوریهای نوین رشد روزافزونی یافتهاند.
به تناسب تغییرات شگرف در دنیای امروز، کسب و کارهای جدید نیز دچار تحولات عمیقی شدهاند. طی سالهای اخیر بخشی از این کسب و کارها در چارچوب فناوریهای نوین رشد روزافزونی یافتهاند. این کسب و کارها به جهت تازگی و ناشناخته بودن آنها نیازمند معرفی و بازتولید معنایی روزآمد برای نسل جوان، امروز از ضرورتی اجتنابناپذیر برخوردارند.میلاد صابری مدیر استارتآپ گرایند یکی از این حلقههای آشناسازی کسب و کارهای نوین است که مصاحبه او را میخوانیم.
موضوع استارتآپ در ایران بسیار غریبه است. به نظر میآید ایدهای است که کاربستهای بومی نداشته باشد. ممکن است در ابتدا توضیحی درباره پیشینه این نوع سازوکارهای شغلی ارائه دهید؟
استارتآپ (Startup) به سبکی از شروع و راهاندازی کسب و کار گفته میشود. استارتآپ یک جمع، سازمان یا تیم موقتی است که سعی میکند در بازار جایگاهش را بیابد و به یک شرکت با مدل درآمدی تثبیتشده و قطعی تبدیل شود. استارتآپ یک شرکت، یک نوع خدمات یا وبسایت نیست، بلکه به اعتقاد من یک سبک از کارآفرینی و ایجاد است. در فرهنگ فارسی برای بیان این مفهوم از کلمه نوپا یا کسب و کار نوپا هم استفاده میکنند. اکثر نمونههای استارتآپی دنیای امروز نمونههای مبتنی بر تکنولوژی هستند که در این بین میشود به شرکتهایی مثل گوگل، فیسبوک، دراپباکس بهعنوان نمونههای بینالمللی و دیجیکالا یا آپارات بهعنوان نمونههای موفق داخلی اشاره کرد. هر چند این بدین معنی نیست که تعریف ارائه شده به کسب و کارهای غیرمبتنی بر تکنولوژی تعمیم داده نشود ولی آنچه بارز است اینکه تکنولوژی (مشخصاً وب و شبکه اینترنت) نقش بسیار موثری در نمود بخشیدن به ویژگیهای
استارتآپها دارد؛ مثلاً امکان رشد و تکثیر سریع که یکی از خصوصیات استارتآپهاست و این بدون استفاده از تکنولوژی بسیار سخت یا شاید غیرقابل حصول به نظر برسد. استارتآپ یک پروژه محسوب میشود، فرآیندی که با خلاقیت، ایدهپردازی، تحقیق اولیه در بازار و خلق یک محصول نمونه اولیه شروع شده و طی این فرآیند تغییراتی بر روی محصول یا خدمات برای کشف دقیق و تثبیت مدل کسب و کار صورت میگیرد و قرار است خروجی آن یک سازمان شکل گرفته باشد. به اعتقاد شخصی من استارتآپیها یعنی کارآفرینان جسوری که در زمانی که با عدم اطمینان شدید از سوی مشتری و بازار مواجهاند، ریسک پریدن در استخر عدم قطعیت را خریده و موفقهایش آنهایی هستند که دست پر بیرون آمده و محصولاتی با مدل درآمدزایی قابل رشد را خلق میکنند که لزوماً از ابتدا مشخص و قابل پیشبینی نبود. البته ما به عرف، چند سال بعد از تشکیل آن شرکتها هم همچنان آنها را استارتآپ خطاب میکنیم، چون استارتآپی شروع شدهاند. با ظهور شرکتهای موفق خدماترسانی اینترنتی دات کامی (com.) مانند Google، Yahoo، eBay و... و تشویق و ورود شرکتهای سرمایهگذار ریسکپذیر (Venture Capital Firms) به جمع بانیان
کسب و کارهای جوان (جوان از لحاظ سن کسب و کار و همچنین سن موسسان آن) جنبشی در دره سیلیکون در ایالات متحده آمریکا در حدفاصل سالهای 1990 تا بعد از سال 2000 به وجود آمد که خروجی آن پروژههای بیشمار موفقی است که امروز در فضای مجازی شاهد آن هستیم.
اساساً استارتآپها معلول چه موانعی هستند؟
به نظرم «فقدان» و «محدودیت» علتهای کلیدی هستند. با نگاه به نمونههای موفق استارتآپها میتوان دریافت که این کسب و کارها در زمانی ایجاد شدند که یک کارآفرین به قصد ایجاد یا اثبات یک مدل کاری ریسک کرده و با وجود فقدان یا محدودیتهایی دست به ایجاد کسب و کاری زد که توانست با استفاده از زیرساخت تکنولوژیکی و در مدت زمان کم، نظر مشتریان قابل توجهی را به محصول یا خدمات خود جلب کند. به نظرم واژههای فقدان و محدودیت در این نگاه نقش مهمی در شکلگیری استارتآپها داشته است. بهطور مثال جایی که یک فرد با روحیه کارآفرینی به این نتیجه میرسد که سازمان او دیگر جایی برای اقناع حس کمالطلبی و رشد او را ندارد و باید خودش دست به کار شود. یا جایی که یک فرد هوشیار با یک نیاز بیپاسخ مواجه میشود و برای جبران آن فقدان، خود دست به کارآفرینی و ایجاد یک خدمت میزند تا به نیاز خود و افراد مشابه پاسخ دهد. یا جایی که فرد کارآفرین به ایده کسب و کار خود ایمان دارد اما با محدودیتهای مالی برای پیشبردش مواجه است و مجبور است مدل خود را با اتکا به حداقل امکانات بسازد و از کانالهایی
استفاده کند که امکان رشد آن را فراهم سازد تا بتواند با خلق نشانههای رشد در زمان کوتاه، سرمایه لازم را جذب کرده و کسب و کار آرمانیاش را شکل دهد. اینکه کدام یک از این عوامل یا حتی آسیبهای اجتماعی باعث استقبال از استارتآپها در کشورمان شده امری است که باید توسط جامعهشناسان یا اقتصاددانان مورد مطالعه دقیق قرار بگیرد. اما من بهشخصه عقیده دارم وجود مشکلات اقتصادی و محدودیتهای درآمدی یکی از عوامل استقبال جوانان و کارشناسان از این سبک از کارآفرینی است. شما ببینید وقتی که فارغالتحصیلان یا کارشناسان جوان کشور شاهد نابسامانی در یافتن فرصت شغلی مناسب و درآمد مکفی میشوند، به این فکر میافتند که به جای اشتغال در شرکتها با حقوق بسیار ناچیز بهتر است خود فرصتی خلق کنند و با کمترین هزینه و استفاده از تکنولوژی درآمدزایی کنند. وجود نمونههای موفق از جوانانی مثل مارک زوکربرگ (بانی فیسبوک) و غیره مدینهای در ذهن جوانان کارآفرین ایرانی ایجاد میکند که برای ساختن آن حاضر به ریسک و تلاش میشوند. اینکه میگویم با کمترین هزینه واقعاً اینطور است؛ شما فرض کنید اگر 10 سال پیش یک فارغالتحصیل رشته فنی مثلاً مهندسی شیمی قصد
تحقق رویای خود را داشت باید دست به ایجاد یک آزمایشگاه مجهز یا خط تولید با ماشینآلات خاص میزد تا محصول خود را خلق، اثبات و به بازار ارائه کند. در صورتی که امروز دستکم هر فارغالتحصیل رشته کامپیوتر، صنایع یا مدیریت میداند که اگر خدمتی به روش مکانیزه و اطلاعاتی قابل خلق و توسعه باشد، با انجام طراحی اولیه و صرف وقت یک برنامهنویس و هزینه چند میلیون تومان از طریق یک سایت اینترنتی و خدمات پشتیبانی با نیاز کم به نیروی انسانی، آن خدمت قابل ارائه خواهد بود. پس برای تست یا اثبات طرح کسب و کار خود نباید هزینه چند صد میلیون تومانی صرف کند. در این میان میبینیم که رشد تکنولوژیکی و زیرساختهای بانکی کشور نیز به موقع به گسترش این فضا کمک میکند.
این نوع معرفیها قرار است چه مشکلی از کسب و کار در داخل ایران را حل کند؟
معرفیهایی مانند رویداد ماهانه استارتآپ گرایند تهران سبب ایجاد پویایی در فضای کارآفرینی میشود. افراد علاقهمند با شرکت در این برنامه با کارآفرینان موفق استارتآپهای مطرح شهر و کشورشان آشنا شده و از تجربیات آنان میآموزند. معرفی داستانهای موفقیت و بررسی چالشهای آنان، ضمن ایجاد انگیزه و بالا بردن اعتماد به نفس کارآفرینان سبب میشود بتوانند شبکه کاری خود را گسترش دهند و برای حل مشکلات مشابه از تجربه هم استفاده کنند. لطفاً دقت داشته باشید که رشد استارتآپها در انزوا بسیار سخت و کند صورت میگیرد. یکی از فاکتورهای مهم تاثیرگذار در موفقیت استارتآپهای هر کشوری، میزان بلوغ اکوسیستم استارتآپی در آن کشورهاست. منظور از اکوسیستم فضایی است که تمامی اجزای لازم و مرتبط با یک استارتآپ با هم در تعامل قرار میگیرند. این همان محیطی است که یک استارتآپ در آن متولد شده و رشد میکند. برخی از اجزای این اکوسیستم عبارتند از کارآفرینان، سرمایهگذاران، مراکز رشد، شتابدهندهها، موسسات آموزشی، مربیان، دولت و برنامههای حمایتی. استارتآپ
گرایند یک برنامه حمایتی برای شکلگیری جامعه کارآفرینی، آموزش آنها و شبکهیابی است. پس در واقع این برنامه از طریق ایجاد حمایتهای جانبی به رشد استارتآپها کمک میکند.
ایده استارتآپ در ایران بدیع و مبتکرانه است. آیا این نوع معرفیها و آشناسازی بازارها در راستای مشکلاتی که در گذشته وجود داشته پیشبینی شده است؟
وقتی در سال 1390 اولین استارتآپ خودم، پروژه کار بانک را شروع کرده بودم احساس تنهایی و عدم اطمینان میکردم. در آن سال به سختی میشد کسب و کاری وبمحور را بیابی که درآمدزایی خوبی داشته باشد. مطمئن نبودم که پروژه من بهزودی به سوددهی میرسد یا خیر. یادم هست وقتی برای گرفتن مجوزهای قانونی سایت کاریابیام به وزارت کار مراجعه کردم نهتنها مجوزی برای یک کاریابی اینترنتی داده نمیشد بلکه ارائه اطلاعات کاریابی روی یک وبسایت تخلف قانونی نیز محسوب میشد! در خلال این سالها بر روی توسعه، تحقیق و مطالعه متمرکز بودم، گروهی راهاندازی کردم که بر روی ایدههای دیگری همفکری و سرمایهگذاری کنیم و در همان حین متوجه شدیم که شمار کسب و کارها در فضای مجازی وب ایران در حال گسترش است. بهمحض آشنایی با سایر دوستان فعال در این حوزه دو اتفاق ذهنی برای من افتاد: اول اینکه احساس کردم تنها نیستم و تلاش بقیه کارآفرینان ملاکی برای مقایسه به من میداد، اینکه بدانم آنچه برای من
نهایت تلاش محسوب میشد در قبال موفقیت و تلاش بقیه دوستان یا رقبا چقدر متفاوت است. دوم اینکه آشنایی با دوستان کارآفرین و اشتراک تجربیات با آنان همواره برای هر دو طرف آموزنده بود. به این فکر افتادم که با تشکیل دورهمیهای حرفهای و آشنایی با سایر بانیان کسب و کارهای مجازی با هم به اشتراک این تجربیات بپردازیم و از هم بیاموزیم. در همان زمان بود که با بررسی بقیه مدلهای معتبر در دنیا با برنامهای به نام استارتآپ گرایند (Startup Grind) آشنا شدم که رسالتش خیلی با اهداف من همسو بود. با مسوولان این برنامه تماس گرفتم و برای اجرای آن در تهران اعلام آمادگی کردم. اولین رویداد استارتآپ گرایند را در تیرماه سال 1393 در پایتخت برگزار کردیم که با استقبال خوبی مواجه شد. با توجه به این موارد و در جواب به پرسش شما باید بگویم پیشبینی مشخصی برای اجرای چنین برنامهای نشده بود و همه چیز بر مبنای احساس نیاز به داشتن یک تشکل غیررسمی (Community) پیش رفت. من به نقطهای رسیده بودم که میدانستم کارآفرینان نباید تنها پیش بروند و تعامل آنها با یکدیگر امری است لازم برای برچیده شدن موانع سر راه. جامعه کارآفرینی در حوزه استارتآپها به
حمایت نیاز داشت تا کارآفرینان جوان کشورمان راسختر و امیدوارتر این پیمایش را آغاز کنند. به نظر من وجود چنین برنامههایی سبب گسترش شبکه کارآفرینی و اتصال حلقههای اکوسیستم استارتآپی در کشورمان خواهد شد و همچنین کارآفرینان را از انزوای فکری دور میکند.
برای اجرا و معرفی این نوع استارتآپها عموماً با چه مشکلاتی مواجه هستید؟ مخاطبان شما چه نوع بازخوردهایی از اجرای شما دادهاند؟
خوشبختانه تا به حال مشکل خاصی وجود نداشته. من در استارتآپ گرایند یکی از رسالتهایم ارائه محتوای ناب و قابل استفاده است. برای تولید آن باید تلاش کنم بخش گفتوگو با بهترین کیفیت برگزار شود. ما برای اجرای این برنامه به کارآفرینان موفقی نیازمندیم که مایل به سهیم شدن قصه کسب و کار و راه پرچالش خود با سایرین باشند. بنابراین بخشی از کار من پیدا کردن این دوستان و تشخیص این نکته است که مطمئن شوم گفتوگو با آنان سبب تولید محتوای مورد نظر میشود. در این بخش خوشبختانه تاکنون اکثر دوستان کارآفرین از ارائه تجربیات استقبال کردهاند. ضمن اینکه ما در ازای این دهش سعی در معرفی کردن کسب و کار آنان میکنیم. امکانات دیگری که برای اجرا به آن نیازمندیم حمایتهایی است که خوشبختانه تاکنون از سوی بخش خصوصی و دولتی انجام گرفته است. ولی فکر میکنم حضور اصحاب رسانه و کمک به اطلاعرسانی و انتشار هر چه بیشتر محتویات تولیدشده بتواند استارتآپ گرایند را در راه رسیدن به اهدافش بیشتر حمایت
کند. بررسی فیدبکهای جمعآوریشده از پنج رویداد برگزارشده نشان میدهد درصد رضایت شرکتکنندگان از تاثیرگذاری این برنامه بیش از 70 درصد بوده است.
در این معرفیها و سازوکاری که برای توسعه کسب و کار انتخاب کردید آیا مخاطبان خاصی را هدف قرار دادید؟ مثلاً طبقه متوسط رو به بالا را در کارهایتان تعقیب میکنید؟ نوع همایش شما به نظر میآمد که بیشتر نخبهگرا بود، درست حدس میزنم؟
به طور غیرمستقیم بله. البته منظور شما از نخبه را نمیدانم اما من این دوستان را بیشتر کارآفرین مینامم. مخاطبان رویدادهای استارتآپ گرایند تهران کارآفرینان فعال یا علاقهمند به فعالیت در حوزه استارتآپها و نمایندگان سایر اجزای این اکوسیستم هستند. هرچند ورود به برنامه برای عموم آزاد است ولی تاکنون اکثر اطلاعرسانیهای مربوط به این برنامه در فضاهای مرتبط با کارآفرینی صورت گرفته است.
موضوعی که در استارتآپ گرایند اخیر شما انتخاب کردید به گردشگری در ایران اختصاص یافته بود. سایت زورق عملاً همان کاری را در فضای مجازی میکند که برخی از موسسات گردشگری در فضای واقعی انجام میدهند. آیا تصور میکنید این مدل کسب و کار میتواند موانع پیش روی گردشگری در ایران را از بین ببرد؟ چون اقتصاد گردشگری یکی از کانونهای اصلی بحران اقتصادی ماست. یا آنکه عملاً کارکرد دیگری دارد؟
نظرم در مجموع مثبت است و میگویم موثر است اما نه به تنهایی. یعنی فکر میکنم این نگاه صحیحی نیست که از یک آژانس مسافرتی آنلاین (OTA) انتظار داشته باشیم که موانع را از میان بردارد. مثل این است که بگوییم تعدد موسسات گردشگری و آژانسهای مسافرتی موانع گردشگری در ایران را رفع میکنند. اما معتقدم اینگونه کسب و کارها سفر را تسهیل میکنند و این میتواند سبب بالا رفتن انگیزه برخی از مسافران بالقوه شده و سفرهای بیشتری انجام شود. در کنار وجود سرویسهای آنلاینی مثل زورق، خدمات دیگری قابل افزودن است که میتواند سبب ترویج فرهنگ سفر و شناسایی بهتر جذابیتهای توریستی باشد که البته زورق هم سعی کرده وارد این وادی شود و بهطور مثال
امکان ثبت سفرنامه وبلاگهای شخصی را برای کاربران مهیا کند. راهاندازی جشنواره سفرنامه ناصرخسرو نیز حرکتی است دیگر از مجموعه زورق که نقش بسیار مفیدی در ترویج گردشگری دارد و حرکتی است فرهنگی و درخور تقدیر. اما بحران اقتصاد گردشگری بحثی است که با کسب درآمد از گردشگر در داخل ایران در ارتباط است و به نظرم مادامی که نتوانیم جذابیتهای لازم، امکانات و زیرساخت سفر در داخل را ارتقا دهیم نباید انتظار داشته باشیم گردشگران، کشور ایران را به عنوان محل گردشگری با اولویت بالا انتخاب کنند. شما امروز میبینید که سایتی مثل زورق در حال حاضر در زمینه رزرواسیون فقط امکان رزرو هتل خارجی را دارد و دلیلش هم اینجاست که زیرساختی که رزرو هتل یا اقامتگاه در داخل کشور را بهصورت کاملاً مکانیزه ممکن کند عملاً وجود ندارد.
میهمان برنامه شما معتقد بود اگر یک تغییر در مسوولان دولتی ایجاد شود حوزه آیتی در خیلی از بخشهای کسب و کار میتواند رشد قابل ملاحظهای داشته باشد. شما افق این تغییر را میبینید؟ یعنی در بدنه دولت (چه در دولت گذشته و چه حال) این نوع تمایل را میبینید که برخی از مشکلات خود را از طریق فناوریهای روز جهان مرتفع سازند؟
بله، من هم معتقدم تغییر نگرش مسوولان وقت نقش بسزایی در رشد و توسعه حوزه آیتی و استارتآپها دارد. خوشبختانه به نظر میرسد این نگاه در دولت جدید آقای روحانی نگاهی مثبت است. سازمان فناوری اطلاعات بهعنوان اولین حامی بخش دولتی همواره پیگیر پیشرفت این برنامه بوده و این نشان میدهد دولت به نقش حمایتی خود برای توسعه آیتی در کسب و کارها واقف شده است. من این نوع نگاه و تمایل به حمایت را در دولت قبلی احساس نکرده بودم. اما این نوع رویکرد هر چقدر هم که مثبت باشد به اندازه کافی چابک نیست و هنوز از میزان تقاضای موجود کاربران و کارآفرینان و پتانسیلها عقبتر است. هنوز هویت کسب و کارهای آیتیمحور در ادبیات سازمانی بسیاری از نهادهای دولتی ناشناخته است. من و همکارانم دو استارتآپ در حوزه
کاریابی و گردشگری راهاندازی کردهایم و جالب است بدانید بهرغم پیگیریهایم هنوز هیچ مجوزی برای فعالیت در چارچوب قانونی از سوی هیچ کدام از نهادهای ذیربط دولتی برایمان صادر نمیشود. میدانید چرا؟ چون تعاریف مسوولان محترم تعاریفی است قدیمی و تاریخ گذشته. تمایل به کمک وجود دارد اما دست مسوولان با آییننامهها و روالهای بسیار سنتی بسته شده است! امروز رشد و بقای استارتآپهای موفق در کشورها سبب افزایش تولید درآمد میشود. این شرکتها در کشورهایی مانند ایالات متحده آنقدر بزرگ میشوند که به بازار بورس نیز راه مییابند. این نگاه باید در کشور ما نیز شکل بگیرد، اینکه بدانیم حمایت از رشد این کسب و کارهای نوپا سبب رونق اقتصادی و کاهش بسیاری از هزینههای غیرضروری شده و نیازهای جدیدی به وجود میآورد. خیلی خوب است اگر دولت بخشهای مختلف اکوسیستم را شناسایی و تحلیل کند و برنامههایی برای رشد هر بخش با توجه به عرضه و تقاضا و پیشبینی از آینده داشته باشد.
دیدگاه تان را بنویسید