تاریخ انتشار:
ایران و کوبا؛ کدام یک زودتر از تله تحریم رهایی مییابند؟
ماراتن تحریمیها
درست در همان روزهایی که دیپلماتهای ارشد ایرانی در تکاپوی حل مناقشهای بودند که بیش از یک دهه بر سیاست خارجی کشور سایه افکنده بود، کارشناسان وزارت خارجه کوبا نیز اقدامی مشابه را پی میگرفتند که از ماهها پیش شروع شده بو
درست در همان روزهایی که دیپلماتهای ارشد ایرانی در تکاپوی حل مناقشهای بودند که بیش از یک دهه بر سیاست خارجی کشور سایه افکنده بود، کارشناسان وزارت خارجه کوبا نیز اقدامی مشابه را پی میگرفتند که از ماهها پیش شروع شده بود؛ شاید با این تفاوت که داستان آنها مربوط به انرژی هستهای نبود و اجماعی در بین قدرتهای جهان بر سر آن وجود نداشت. جان کری، که طی دوران مذاکرات نفسگیر هستهای روزهای طولانی را در وین گذراند و در نهایت با توافقی قابلقبول به کشورش بازگشت، چند هفته بعد چمدانش را برای سفر به کوبا بست؛ کشوری که داستان دشمنیاش با آمریکا به اندازه ایران و با قدمتی بیشتر، نقل نوشتههای نشریات و کتابهای سیاست است و اکنون درصدد حل مشکلات دیرینه با آمریکا برآمده؛ مشکلاتی به گستره بیش از نیمقرن. اگرچه شاید به نظر رسد گذار از این نیمقرن در مقابل کمتر از چهار دهه قطع رابطه ایران و آمریکا دشوارتر خواهد بود، اما ظاهر امر چیز دیگری را نشان میدهد: در کوبا، سفارت آمریکا باز شده و پرچم این کشور بار دیگر با حضور همان سربازهایی که روزگاری پرچم را پایین کشیده بودند، به اهتزاز درآمده است. در ایران اما نهتنها تفاوتی در روابط
با آمریکا پدید نیامده، بلکه حتی اصل توافق نیز توسط برخی از مقامات سیاسی به چالش کشیده میشود. درست در روزهایی که کوبا لغو تحریمها را با جدیت دنبال میکند، در ایران زمزمههایی درباره بینتیجه بودن توافق بر وضعیت اقتصادی و شاید حتی عدم نیاز به لغو تحریمها به گوش میرسد. ظاهراً سیاستگذاران کوبا به این جمعبندی رسیدهاند که برای در پیش گرفتن مسیر توسعه، ضمن تغییر در داخل، باید به جهان نگاهی دیگر داشت و از جمله تحریمها را پشت سر گذاشت؛ درست برخلاف داخل کشور که سیاستگذاران در اصل تاثیر تحریم هم به بحث میپردازند و احتمالاً هنوز برای پس از آن برنامهای تدوین نکردهاند. اگرچه به لحاظ ظرفیتهای بالقوه اقتصادی وضعیت ایران قابل مقایسه با کوبا نیست، اما چریکهای آمریکای مرکزی اینک اسلحه را زمین گذاشتهاند تا راه توسعه را در پیش بگیرند و ایرانیان همچنان درگیر تحریم هستند؟
دو اقتصاد، دو تحریم
اقتصادهای کوبا و ایران، هر دو مثالهایی از اقتصاد غیرمبتنی بر بازار هستند؛ اما تفاوتهایی اساسی با هم دارند. اقتصاد کوبا، یک مثال درسی و عینی از برنامهریزی متمرکز مرکزی به شمار میرود. اغلب ابزارهای تولید در اختیار دولت هستند و بخش اعظم نیروی کار نیز در بخش دولتی به فعالیت میپردازند و بخش خصوصی تنها در سالهای اخیر توانسته است محل اندکی از اعراب پیدا کند. این در حالی است که در ایران باوجود گستره قابلتوجه بخش دولتی، نمیتوان از یک سیستم برنامهریزی از نوع کوبا سخن گفت. ایران عضو سازمان تجارت جهانی نیست، ولی جذب سرمایهگذاری مستقیم خارجی توسط آن طی سالهای پیش از تحریم گاه به چهار میلیارد دلار نیز رسیده است؛ رقمی که برای کوبا بسیار کمتر و حداکثر چندصدمیلیون دلار در سال تخمین زده شده است. به لحاظ شاخصهای اقتصادی و جمعیتی، دو کشور به هیچ وجه قابل مقایسه نیستند. تولید ناخالص داخلی ایران قریب به شش برابر کوباست و جمعیت کشور هفت برابر کوبا؛ لذا چندان غیرمنتظره نیست که درآمد سرانه کوباییها بیش از ایرانیها باشد. با در نظر گرفتن شاخص برابری قدرت خرید نیز به همین نتیجه میرسیم. به لحاظ تورم وضعیت کوبا بسیار
بهتر از ایران است؛ شاخص تعدیلکننده GDP در اغلب سالها کمتر از 10 یا حتی پنج درصد افزایش یافته؛ در حالی که تورم ایران در اغلب سالها دورقمی بوده است. شاخص توسعه انسانی کوبا 815 /0 و ایران 749 /0 است که در نتیجه کوبا در میان کشورهای با سطح توسعه انسانی «بسیار بالا» قرار میگیرد و ایران یک رده پایینتر. شاخص توسعه انسانی ترکیبی از شاخصهای بهداشت، آموزش و درآمد سرانه است که در هر سه مورد، کشور کوبا وضعیت به مراتب بهتری دارد: امید به زندگی در این کشور 79 سال و در ایران 74 سال و میانگین سالهای تحصیل کوباییها 2 /10 سال و ایرانیها 84 /7 سال است. با این تفاسیر میتوان گفت اگرچه به لحاظ اندازه، اقتصاد این کشور به مراتب کوچکتر از ایران است؛ عموم مردم به لحاظ اقتصادی وضعیت رفاهی بدی را تجربه نمیکنند. با این تصویر از اقتصاد دو کشور، میتوان به تاثیر تحریم پرداخت که البته توضیح این تاثیر برای ایران چندان دشوار نیست.
تحریمهای آمریکا علیه هر دو کشور ایران و کوبا، پس از انقلاب آغاز شد. کوبا نخستین بار، کمتر از دو سال پس از پیروزی انقلاب در ژانویه 1959 تحت تحریمهای آمریکا قرار گرفت؛ تحریمی که صادرات را به کوبا جز در مورد غذا و دارو شامل میشد و متعاقب ملی شدن پالایشگاههای نفت آمریکا صورت گرفت. در ادامه، موج تحریمهای آمریکا به سوی این کشور روانه شد و به یاری قوانینی که پیشتر نیز وجود داشت، فشار اقتصادی کمسابقهای بر کوبا وارد شد. فشاری که البته صرفاً از طرف آمریکا بوده و اجماع جهانی را به همراه نداشته است. کوبا از سال 1995عضو سازمان تجارت جهانی است و با تمامی کشورها تجارت میکند. آمریکا خود، یکی از اصلیترین صادرکنندگان کالا به کوبا محسوب میشود که البته معاملات مابین دو کشور نمیتواند به صورت اعتباری انجام شود. تحریمهای کوبا نهتنها با اجماع جهانی روبهرو نبوده، که همواره مخالفت بسیاری از نهادها و در راس آنها سازمان ملل متحد را به همراه داشته است. مجمع عمومی سازمان ملل متحد، بیش از دو دهه است که هرساله با اکثریت قریب به اتفاق آرا قطعنامهای را در محکومیت تحریمهای آمریکا علیه کوبا به تصویب میرساند و البته آمریکا
نیز این قطعنامهها را وقعی نمینهد. تخمینهای متفاوتی از هزینه تحریمهای آمریکا علیه کوبا منتشر شده است که بیشترین آنها رقمی بالغ بر 1 /1 تریلیون دلار را شامل میشود و البته تمامی ابعاد تحریمها را شامل میشود. در نقطه مقابل ایران قرار دارد که تحریمها علیه آن توسط چند قطعنامه سازمان ملل متحد، مصوبات اتحادیه اروپا، قوانین کنگره آمریکا و دستورات رئیسجمهور این کشور حمایت میشوند. تحریمهای ایران بخش فروش نفت، سرمایهگذاری در آن و دریافت پول حاصله را هدف گرفتند که همزمانی آن با عدم اتخاذ سیاستهای اقتصادی مناسب، کشور را دچار مجموعهای از مشکلات کرد: از نوسانات نرخ ارز و تورم گرفته تا رکود و کاهش سرمایهگذاری. مجموعه تحریمها بخشهای تجارت، مبادلات مالی، سرمایهگذاری، بیمه، بخش بانکی و اعتباری و بهطور کلی تمامی راههای ارتباط را هدفگیری کرد و البته تمامی اینها با حمایت یا سکوت نهادهایی همچون سازمان ملل متحد همراه بود. بر این اساس، میتوان اینگونه جمعبندی کرد که تحریمها علیه ایران بسیار شدیدتر بوده است.
لاکپشت دوچرخهسوار؟
با مطرح شدن مساله مذاکرات هستهای ایران، هیاتهای تجاری اروپایی از ماهها پیش از توافق به ایران آمدند تا با ایرانی که برای چند سال از آن دور افتاده بودند، دوباره آشنا شوند. پس از تفاهم وین، تنها طی چند هفته هیاتهایی از آلمان، ایتالیا، فرانسه، ژاپن و سوئیس به ایران آمدند و با فعالان بخش خصوصی و سیاستگذاران دولتی به مذاکره پرداختند. در حالی که هنوز گامهای متعددی تا اجرایی شدن توافق مانده و از جمله مجلس شورای اسلامی و کنگره آمریکا بررسی توافق را در دستور کار خود قرار دادهاند، مقامات ایرانی به وین رفتند تا فرصتهای سرمایهگذاری ایران را معرفی کنند. طی کمتر از سه ماه آینده چندین کنفرانس بزرگ برای معرفی فرصتهای سرمایهگذاری ایران در نظر گرفته شده که مشهورترین آنها طی سه روز در لندن برگزار خواهد شد و در آن قراردادهای جدید نفتی ایران به همراه 45 میدان نفتی به سرمایهگذاران معرفی خواهد شد. اینبار قرار است آمریکاییها نیز وارد شوند و این مهمترین نکته به شمار میرود. اگر روند سرمایهگذاری خارجی را در نظر بگیریم، کوبا تنها از سرمایهگذاری آمریکا محروم بوده است و ایران از سرمایهگذاری تمامی دنیا، احتمالاً به جز
چین. البته اگر دو کشور را طی سالهای پیش از تحریمهای اخیر ایران با هم مقایسه کنیم، وضعیت ایران نسبتاً بهتر بوده و توانسته به ویژه در بخش نفت سرمایهگذاران متعددی را به خود جذب کند.
باوجود آنچه گفته شد، به نظر میرسد اقتصاد کوبا به همان دلیلی که بزرگترین نقطهضعفش محسوب میشود، با سرعتی بیشتر از کشورهای همرده به لحاظ توسعهیافتگی، روند جذب سرمایهگذاری خارجی را در پیش خواهد گرفت: سیستم متمرکز برنامهریزی. شاید این در نگاه نخست عجیب یا غیرمنطقی به نظر برسد، اما توضیحات پیشرو به روشنی موضوع را تبیین خواهد کرد. کوبا، به ویژه طی سالهای پس از فروپاشی متحد قدیمی خود یعنی شوروی، با معضلی مواجه بوده که نام آن را در بیانات بخش خصوصی ایران به کرات میشنویم: خودتحریمی. کمکهای مالی شوروی سابق که روزگاری میتوانست کوبا را تا حدی از سرمایهگذاری خارجی مستغنی جلوه دهد، بعد از فروپاشی به پایان رسید؛ اما بیش از دو دهه به طول انجامید تا مقامات این کشور از لزوم اصلاحات و سرمایهگذاری مستقیم خارجی بگویند. طی تمامی این سالها، کوبا جهنمی برای سرمایهگذاران خارجی بوده و سیاستگذاران این کشور کلکسیونی از تمامی اشتباهات را در مقابل سرمایهگذاران خارجی مرتکب شدند: از دستگیری مدیران شرکتهای خارجی تا تلاش برای مصادره و تصاحب کسب و کارهای موفق. پس از تحویل قدرت به رائول کاسترو، برادر فیدل کاسترو، و شروع
اصلاحات اقتصادی در این کشور بود که دولت این کشور از لزوم سرمایهگذاری مستقیم خارجی به میزان 5 /2 میلیارد دلار در سال خبر داد. این رقم برای دستیابی به رشد اقتصادی هفتدرصدی هدفگذاری شده و برای تحقق آن، سرمایهگذاران خارجی بر اساس قانونی که سال گذشته به تصویب رسید، از معافیتهای مالیاتی و امنیت سرمایهگذاری بیشتری برخوردار میشوند. تمامی این تغییرات که بیشتر به یک انقلاب اقتصادی شبیه هستند، تنها طی چند سال به وقوع پیوستهاند. دولتمردان کوبایی، که قطار کشورهای BRICS و تعداد زیادی از دیگر کشورهای در حال توسعه را دیدهاند که به سرعت راه رشد و توسعه را میپیمایند، اکنون ظاهراً بیدار شدهاند. اگر تا چند سال قبل کوباییها را به دلیل سیستم اقتصادی متمرکز در مقایسه با اقتصاد ایران، میشد با اندکی اغماض به لاکپشتی در مقایسه با خرگوش تشبیه کرد؛ اکنون ظاهراً این لاکپشت سوار بر دوچرخه شده است. دولتمردان این کشور همان وقتی که از لزوم رشد اقتصادی و جذب سرمایهگذاری خارجی «سخن میگویند»، قوانین مربوطه را نیز تصویب میکنند. درست همزمان با مطرح کردن تنشزدایی، به مذاکره میپردازند، در عالیترین سطوح دیدار میکنند و تابوی
بازگشایی سفارت آمریکا را میشکنند. کشوری که حتی آمارهای سرمایهگذاری مستقیم خارجی خود را منتشر نمیکند، وقتی به ضرورت تغییر پی میبرد، از زبان وزیر اقتصاد و برنامهریزی خود اعلام میکند: «ما باید برای حل مشکلات ساختاری اقتصاد، سرمایهگذاری خارجی را تقویت کنیم؛ نه فقط در صنعت، که حتی در دامپروری.» این شاید پدیدهای باشد که تنها در یک اقتصاد با سیستم متمرکز میتوان دید: لاکپشتهایی که ناگهان تصمیم میگیرند سوار دوچرخه شوند. البته درست در نقطه مقابل این تعبیر، گزارشهای میدانی خبرنگاران از کوبا قرار دارد که نشان میدهد آن اندازه که سطوح کلان حاکمیت این کشور سخن از تغییر میگویند، سرمایهگذاران خارجی و بهطور خاص آمریکاییها با استقبال مواجه نمیشوند و هنوز ساختارهای این کشور تا تغییرات اساسی فاصله دارد.
تردیدهای پساتحریم
سوال اساسی و مهم این نوشته این است که کدام یک از دو کشور زودتر از دام تحریم رهایی خواهند یافت؟ شاید این نگاه قدری بدبینانه باشد، ولی مقدماتی که تاکنون گفته شد اغلب به نام کشور «کوبا» اشاره دارند. این کشور با تردیدهای داخلی کمتری در سیاستگذاری مواجه است و فیالمثل زمانی که مجلس قانون تسهیل سرمایهگذاری خارجی را تصویب میکند، اقدامات و اظهارات مقامات دولتی نیز همراستا هستند. اتفاقی که به نظر نمیرسد اکنون در ایران در حال وقوع باشد. در زمینه تحریمها نیز مورد ایران به مراتب با دشواریها، پیچیدگیها و گستره بیشتری مواجه است و نهتنها در خارج، که در داخل نیز اجماعی درباره آن وجود ندارد. دیگر آنکه در مورد ایران، سخن از بازگشت اغلب کشورهای اروپایی و غربی است و کوبا بیشتر حضور آمریکاییان را انتظار میکشد؛ این یعنی ایرانیان باید مقدمات بیشتری را فراهم آورند و این در حالی است که هیچ اجماعی در زمینه لزوم حرکتی همراستا با کشورهای پیشتاز در مسیر توسعه در میان سیاستگذاران نیست؛ البته اگر بتوان چنین اجماعی را بین مردم جستوجو کرد. با وجود همه اینها، دو تفاوت اقتصادی اساسی میان ایران و کوبا باعث میشود لااقل تا مدتی
کماکان «خرگوش» داستان از «لاکپشت دوچرخهسوار» جلو باشد: ساختار اقتصادی توسعهیافتهتر و فراوانی منابع طبیعی همچون نفت و گاز. عوامل مذکور در کنار موقعیت جغرافیای خاص کشور، ایران را در جایگاهی قرار دادهاند که لااقل تا مدتی شاهد هجوم سرمایهگذاران خارجی خواهد بود. فراوانی نعمتها، لااقل برای مدتی نفرین نخواهند بود و به حضور سرمایهگذاران خارجی یاری خواهند رساند؛ اگرچه موانع پیشین موجود هستند. عدم ثبات اقتصاد کلان و از جمله تورم بالا، فقدان شفافیت، پیچیدگی و دشواری مراحل راهاندازی کسب و کار، مشکلات ساختاری و البته ساختار اقتصادی که به شکلی پیچیده میان بخشهای دولتی، خصوصی، شبهدولتی و عمومی تقسیم شده است. وضعیت فعلی اقتصاد ایران از بسیاری از جنبهها نامناسبتر از اوایل دهه 80 است. برخلاف پیشبینی برخی، تعدد مذاکرات مقامهای ایرانی و آمریکایی به شکستن تابوی دشمنی منجر نشده است. در حالی که اغلب پیشبینیها از تاثیر توافق بر رونق بازارهای سرمایه و مسکن خبر میدادند، هیچ اتفاق مشخصی در این خصوص نیفتاده است. باوجود موفقیت دولت در کاهش تورم، مثبت شدن رشد اقتصادی و تثبیت نسبی فضای سیاسی و اقتصادی، انتظار میرفت که
برای دوران پساتحریم نسخهای مشخص تجویز شده و منتظر اجرا در موعد مناسب باشد که حتی اینگونه هم نبود. در چنین وضعیتی است که صدای منتقدان دولت پژواک بیشتری مییابد که حتی با لغو تحریمها هم اتفاقی نخواهد افتاد. شاید انتشار برنامه یا سندی برای پساتحریم بتواند این پژواک را کاهش دهد؛ اما سوال مهمتری به میان میآید. آیا اصلاً برنامهای وجود دارد؟
دیدگاه تان را بنویسید